سلام
اين شعر را استاد لطفي در كاست گريه بيد اجرا كردند،
كسي ميدونه شاعرش كيه؟
ممنون ميشوم.
يا هو مدد الله مدد اي يار من دلبر من شاه من ايار من
شب چراغ و رهنماي جان من جان جانم جان من جانان من
اين تن محبوس من در غربت است دست و پايي مي زند در ظلمت است
من زغمگيني تو لب بسته ام نغمه ها را در دلم بشكسته ام
اشك بوس مقدم راه توام بي قرارم بي قرارم آن توام
جمله هستي درين افلاك پير در سماع اند همچو من در ذات پير
من به تو مجنون و تو ليلي به من عشق من ليلي من ليلي من
عشق را شرحي نبود و نسيت شرح عشق را لايق شدن بي شرح بي شرح
هركه مستغرق شود در ذات عشق عشق گردد عشق گردد پير عشق
تا نداني رمز اين نقش و نگار تو نداني رمز انا الحق به دار
اين همه خلقي كه در كثرت بوند مي توانند جملگي انغاء شوند
مرغ هايي كه به خود بالندمي عاقبت از حلقه اش مي رندمي
مرغ حق بودن ز انوار وي است كوشش از تو جذبه از سوي وي است
تا نگيري خاطرتت را تنگ تنگ نو او بر دل نشيند رنگ رنگ