حتما این پست را تا آخر بخوانید چون خیلی مطالبش مفیده مخصوصا برای اونهایی که خودشون انیمه معرفی میکنند .
خوب من تونستم یه نقد از castle in the sky گیر بیارم که فکر کنم با این نقد دیگه معرفیه این انیمه کامل میشه. من واقعا عاشق این انیمیشن هستم . ولی نمی دونم چرا کسی اینجا دربارش نمی نویسه . خوب اینم نقد داستان:
پرواز با میازاکی
خلاصه داستان
شخصیت اصلی کارتون به نام شیتا گردنبندی دارد که همه به دنبال آن هستند . از جمله دالا که یک راهزن است و موسکا که مامور مخفی دولت بوده و ارتش با او همکاری دارد. آن ها معتقدند که به وسیله این گردنبند کریستال می توانند به جزیره ای معلق در هوا به اسم لاپوتا دست یابند . شیتا در هنگام فرار از دست این دو گروه با پازو آشنا میشود . پازو با او کمک می کند تا به فرارش ادامه دهد . ولی بالاخره آن ها به چنگ موسکا می افتند و ...
شخصیت پردازی کاراکترهای اصلی:
1 – شیتا ( با نام کامل : لوشیتا توتل یویی لاپوتا)
او دختری تنها است که خانواده اش را از دست داده و در ابتدا نمی داند که از بازماندگان سرزمین لاپوتا است. او یک کریستال جادویی دارد که به وسیله آن می توان از به سرزمین لاپوتا رسید و آن را هدایت کرد . شخصیت او ساده ، کودکانه و معصوم است و این را حتی می توان از روی چهره پردازی اش خواند ، در طول داستان او به پازو دل می بندد و پازو هم همچنین.
2 – پازو
او هم تنهاست ولی نه مثل شیتا ، پازو کار مکانیکی می کند و استادش به چشم پسر خوانده به او می نگرد . او هر روز مشغول کار می شود در حالی که تنها آرزویش اثبات وجود سرزمین لاپوتاست و فکر پرواز لحظه ای او را راحت نمی گذارد . از لحاظ شخصیتی شباهت زیادی به شیتا دارد.
3 – موسکا ( با نام کامل : رومسکا پولویوئی لاپوتا)
او همچون شیتا از بازماندگان سلطنتی لاپوتا است ، اما این موضوع را تا آخرین لحظه به کسی نمی گوید . او حتی ژنرال را هم فریب می دهد تا به مقصودش برسد که چیزی نیست جز به دست آوردن پادشاهی لاپوتا و استفاده از قدرت بالا و تکنولوژی برتر آن برای حکومت بر دنیا . در واقع او شخصیت بد این ماجرا است و طمع دست یابی به قدرت او را کور کرده است .
4 – دالا و پسرانش
مادر چهار پسر که به همراه شوهرش و چند نفر دیگر راهزنی می کند . او در شجاعت ، آمادگی جسمانی و هوش از پسرهایش سر است . به همین خاطر ***** گروه را بر عهده دارد ، او هم مثل راهزن های دیگر دنبال گنج است و بر خلاف شغل خشن اش ، قسمت اعظم لطیفه های ماجرا با اوست .
5 – ژنرال
کسانی که رمان های پلیسی را خوانده باشند با چنین شخصیتی آشنایی دارند . او شباهت زیادی به لسترد ( در برابر هلمس) و یا گانیمال ( در ماجرای آرسن لوپن ) دارد . اصولا این افراد آمده اند تا به صورت کامل از دستورات اطاعت کنند و به وسیله کارهای ابلهانه فریب خورند و از ماجرا کنار می روند .
نقد:
این انیمیشن هم همچون آثار موفق دیگر میازاکی عمل کرده است . آشنایی با شخصیت های اصلی در ابتدای نمایش و انداختن ناگهانی تماشاگر درون ماجرا . نقاشی مناظر و شخصیت ها عالی است ، طراحی ها ساده به نظر می رسد و در عین حال با جزئیات کامل کشیده شده اند و تماشاگر را در خود غرق می کند ، حال چه بزرگسال باشد چه کوچک سال!
استفاده از رنگ های روشن علاوه بر ایجاد فضای شاد ، مانع از خسته شدن چشمها می شود. آدم بدهای ماجرا همچون موسکا ترسناک تصویر نشده اند تا به تماشاگر خردسال خود بگویند که همه غریبه ها خوب نیستند ، هر چند که ظاهر خوبی داشته باشند ( بر خلاف اکثر انیمیشن ها و انیمه ها) . روبات های محافظ سرزمین لاپوتا نماد شخصیت هایی هستند که کودکان معمولا از آن ها می ترسند ولی در واقع آنها چنین نیستند بلکه فقط از دستورات اطاعت می کنند . در کنار این موارد شخصیت پردازی دو قهرمان ماجرا به گونه ای است که همذات پنداری بیننده را تحریک می کند و به آنها می گوید که صداقت و پاکی هر چند کم تجربه یاشند ولی می تواند پیروز شوند . در این انیمیشن از شیوه های داستان نویسی نیز استفاده شده است ، از این موارد می توان با کوتاه و ساده بودن جملات اشاره کرد که باعث روان تر شدن داستان گردیده است. از دیگر برجستگی های این اثر موسیقی آن است ، آهنگ ها چنان در متن نمایش غرق می شوند که چشمان بیننده از خواندنشان باز می ماند و اوج موفقیت یک آهنگ ساز که برای سینما کار می کند این است که ، اگر بعد از اتمام نمایش از تماشاگر بپرسی : " آهنگ فیلم چطور بود؟ " می گوید :
" آهنگ؟!" و تازه به این فکر بیفتد که چه موسیقی در متن به کار رفته است . به نظر می آید که در این اثر آهنگ به اوج خود دست یافته است . و البته آهنک بسیار زیبای انتهای داستان انسان را به دنیای دیگری می برد .
این نمایش داستان خود را تکه تکه مقابل تماشاگر قرار داده و توانسته تا پایان ماجرا او را به دنبال خود بکشاند. از لحاظ مفهومی داستان بسیار آرمان گرایانه است و به گونه ای که شیتا بعد از ستودن عشق به عنوان یک ارزش فنا ناپذیر ، هجاهای نابودی را می خواند و تمام تکنولوژی لاپوتا را به دریا می ریزد و باقیمانده آن را هم ترک می کند تا حرفش را به کرسی نشانده باشد و عشق را در میان هیاهوی روزمرگی ها به رخ بکشد .
انتقادی که بر این اثر وارد شده این است که بیان بعضی مسائل شاید برای کودکان زود باشد ، هر چند مخاطب بزرگ سال را تحت تاثیر قرار می دهد . شاید سازندگان بگویند : هدف انیمیشن فقط کودکان نیست . با این حال بیان مساله عشق برای تماشاگران اصلی انیمیشن شاید کمی زود باشد . میازاکی جمله ای دارد که بعضی افراد آن را نمی پذیرند : " بعضی وقت ها باید حرف های بزرگ را به کودکان زد" در مجموع می توان این اثر را در یک جمله توصیف کرد : روح دمیدن بر تن افسانه زیباست .
pilban
از این لینک می تونید عکس همه شخصیت ها رو ببینید
http://www.onlineghibli.com/laputa/char.php
خداییش برای این پست 3 ساعت وقت گذاشتم :wacko:. خیلی تایپ کردم ( الان یعنی دارم به خودم دل داری میدم:happy: ). فقط به ساعت گذاشتن این پست یه نگاه بندازین . خودم هم نمی دونم چرا تا این ساعت بیدارم . موفق باشید .
مسیح :happy: