• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مقالات و اخبار مرتبط با فیلم و سینما

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
«روز سوم» در دو روز 21 ميليون تومان فروخت

فيلم سينمايي «روز سوم» كه از پنجشنبه هفته گذشته تمامي سينماهاي گروه خود را در اختيار گرفته، در دو روز21 ميليون فروش كرد و به 41 ميليون فروش رسيد. «روز سوم» در سينماهاي ايران و آفريقا ،فرهنگ، اريكه ايرانيان، بهمن، مركزي، عصر جديد، حافظ، تهران، اين فيلم درباره آخرين روزهاي سقوط خرمشهر است و سال گذشته در جشنواره بين‌المللي فيلم فجر جوايز بسياري را نصيب خود كرد.
پوريا پورسرخ، باران كوثري، حامد بهداد، برزو ارجمند، مجيد ياسر و مهدي صبايي از جمله بازيگران فيلم هستند. روز سوم برنده سيمرغ بلورين بهترين فيلم، بهترين كارگرداني،بهترين بازيگر نقش اول زن و بهترين طراحي صحنه از بيست و پنجمين جشنواره فيلم فجر شده است.


منبع خبر : ايسنا
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
شرک باز هم مسابقه را برد

هم ميهن: انيميشن «شرک 3» براي دومين هفته متوالي در صدر جدول فروش فيلم‌هاي روز جهان قرار گرفت و به عنوان پرفروش‌ترين فيلم اين هفته انتخاب شد. به گزارش «هم‌ميهن»، انيميشن «شرک 3» در هفته گذشته نزديک به 49 ميليون دلار فروش داشته به اين ترتيب فروش کلي آن به رقم 172 ميليون دلار رسيده است.

کمپاني سازنده اين فيلم فروش کل جهاني آن را 479 ميليون دلار اعلام کرده است. فيلم‌هايي که رتبه‌هاي ديگر جدول فروش را از آن خود کرده‌اند Fantastic Four: Rise of The Silver Surfer، «13 يار اوشن» و «دزدان دريايي کارائيب: پايان جهان» هستند.

اکران فيلم پرفروش و صدرجدولي «Evan Almighty» هم در روسيه و اوکراين موفقيت‌آميز بوده و تا‌کنون 7/1 ميليون دلار فروش کرده است. اين فيلم از ماه آينده ميلادي در کشورهاي بيشتري به اکران عمومي در‌مي‌آيد.
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
«صد سال به اين سال‌ها» متوقف است

هم ميهن: «صد سال به اين سال‌ها» همچنان در مراحل فني خود متوقف است و تدوينگر فيلم تاكنون مشخص نشده است.

سامان مقدم كارگردان اين فيلم در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي «هم‌ميهن» گفت: «با وجود اينكه فيلمبرداري مدتي پيش به پايان رسيد اما تا اين لحظه هيچ اطلاعي از ادامه كار ندارم.

تدوينگر فيلم هم مشخص نشده و كار متوقف است. به شدت معتقد به كار گروهي هستم و به هيچ وجه حاضر نيستم از حق خودم و گروهي كه به من اعتماد كردند، بگذرم. خيلي تلاش كردم كه مشكلي براي فيلم به وجود نيايد تا پايان آماده‌سازي كپي نهايي فيلم همراه با آن خواهم بود. مقدم از اوايل مهرماه مجموعه تلويزيوني «پريدخت» را براي شبكه دو جلو دوربين مي‌‌برد.
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
اصغر هاشمي و نگارش «گروهان دختران»

هم ميهن: اصغر هاشمي نويسنده و كارگردان سينما، فيلمنامه‌اي با عنوان «گروهان دختران» را مي‌‌نويسد. هاشمي در گفت‌وگو با خبرنگار سينمايي «هم‌ميهن» گفت: در حال حاضر مشغول انجام تحقيقات براي كامل كردن فيلمنامه هستم. طرح اصلي «گروهان دختران» نوشته شده است و براي تبديل به فيلمنامه نياز به تحقيقات زيادي دارم كه مشغول تحقيق و بررسي درباره سوژه اصلي فيلمنامه هستم.»

هاشمي تهيه‌كنندگي اين فيلم را هم خود بر عهده دارد. او سال گذشته قصد داشت فيلمنامه‌اي با عنوان «كافه مجردها» را در ادامه فيلم سينمايي «مجردها» بنويسد كه به دلايل كامل نشدن فيلمنامه از ساخت آن منصرف شد.«مجردها» آخرين ساخته هاشمي خرداد ماه 84 در سينماهاي تهران اكران شد و مورد استقبال قرار گرفت. هاشمي ساخت نه فيلم را در كارنامه سينمايي خود دارد.
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
بخشي از فيلمنامه«رئيس»
سکانس سينما رکس

فصل چهل‌وهفتم: روز. خارجي. خيابان لاله‌زار.

لاله‌زار تعطيل است. يك دسته اركستر ارتشي آهنگ غيرمارش مي‌‌زنند. ميان سينما ركس و ايران كه هر دو تعطيلند، ايستاده‌اند. سينما ركس يك پلاكارد پاره‌شده كه فقط بخشي از آن پيداست را در سردر خود دارد. مردم جمعند تقريبا شلوغ است. هيچ كدام از رضاها را نمي‌شود شناخت.

دوربين‌ها، سازها، نوازنده‌ها، دستي‌فروشان و رهگذران را نشان مي‌‌دهد.رضا در ميان جمعيت، كمي دورتر از حلقه مردم، جلو سينما ركس ايستاده است و اركستر آهنگ تك درختي را مي‌‌زند. چشم‌هايش به دنبال رضاي ديگري است. رضا در گوشه‌اي ديگر او را مي‌‌پايد. نگاه به نگاه هم مي‌‌شوند. راز سال‌ها دوري از جواني و نوجواني را در نگاه هم مي‌‌گردند.

فصل چهل‌وهشتم. روز. داخلي. سينما ركس. پيوسته

رضا به داخل سينما ركس مي‌‌رود. سرهنگ، تنها داخل راهروي نيمه‌تاريك مي‌‌شود. به مردي كه سرايدار است چيزي را نشان مي‌‌دهد و چيزي مي‌‌گويد و وارد مي‌‌شود. ويترين‌هاي خالي، آينه‌هاي شكسته، نيمكت‌هاي چوبي انتظار كه خاك، سفيدشان كرده. سكوت. سرهنگ با دستمال جاري يك نفر. سپس دو نفر را روي نيمكت تميز مي‌‌‌كند و مي‌‌نشيند.

صداي پا مي‌‌آيد. رضا مي‌‌آيد. رضا آمده نابه‌كار. نگاه به رضاي پاك مي‌‌كند. در دست رضاي آمده يك كيسه پلاستيكي كوچك است. مي‌‌آيد كنار سرهنگ مي‌‌نشيند. دست در كيسه مي‌‌كند. دو ساندويچ و دو نوشابه در مي‌‌آورد. قسمت مي‌‌كند. قسمت خودش را برمي‌دارد.

شروع مي‌‌كند به خوردن ساندويچ و نوشابه – و اطراف را – تخريب‌شدگي سينما را نگاه مي‌‌كند، سرهنگ ساندويچ را نمي‌خورد، نوشابه را سر مي‌‌كشد. سرهنگ نگاه به رضا مي‌‌كند. رضا چشم خيس كرده، رضا متوجه مي‌‌شود.

رضا:

برا تو نيس... براي اين سينماست. منم هم

گرسنمه، هم.. ساندويچ و سينما...

سرهنگ :

پير شدي.

رضا:

خوبه كه جام نيستي. اگه بودي. فقط استخونات

مونده بود.

سرهنگ :

فرشته رو پيدا كردي؟

رضا نگاه به ساندويچ نيمه‌خورده و ديوار گچ‌كاري ريخته سينما، مي‌‌كند و مي‌‌گويد:

رضا:

رفتم برا پيدا كردنش. ديدمش... يه خوده زودتر

از اينكه بكشمش. ديدم هنوز دوسش دارم.

جاي سالم تو دستاش نيست. سوزنستان شده.

توچي... نرگس.

سرهنگ درهم مي‌‌شود.

سرهنگ :

مگه مي‌‌شه جاي نرگس يكي ديگه بياد. رفت

وجورن مارم برد. خصوصيش نكن... مي‌‌خوام

بهت دستبند بزنم.

نگاه بهم دارند. (موسيقي مي‌‌آيد) رضا ميان شوخي و جدي سرهنگ مانده است. سرهنگ آرام است.

رضا:

وقتي گفتني جان هودياك و برت لنسكتر، خودمو نبخشيدم كه دير فهميدم... قرارمون جاي هميشگي...چهارشنبه‌ها... تو همين دالون بود... انتظار. ضيافتمون شروع مي‌‌شد. هنوز طعمي به طعم اون روزا و فيلم‌ها و بچگي‌اش نكشيدم. آدم هرچي تنها‌تر مي‌‌شه... بيشتر با بچه‌گياش زندگي مي‌‌كنه. اگه از اون فيلما فقط يه حرف... ياد گرفته باشيم، هيچ وقت نمي‌خواستيم... آدم بده باشيم... من... پسرمو... سيارو مي‌‌خوام.

سرهنگ :

مي‌‌خواي چه كار كني؟ پروندتو چيكار مي‌‌كني؟

رضا:

نيومدم... تو رو تو دردسر بندازم. اينو... مي‌‌دونم كه دردسرم مال خودمه... باختش مال من، بردش... غير از اين بود... بهت قول داده بودم اين دو تا مچم مال دستبند تو.... سرهنگ نگاه به چشم‌هاي رضا مي‌‌كند. صداي موسيقي اركستر سازهاي بادي ارتش مي‌‌آيد.

سرهنگ :

باورت مي‌‌كنم... مث جوونيا... بچگيا... اما تو دردسري... تا يه جايي مي‌‌تونم... پات وايسم... از يه جايي به بعد... طنابتو مي‌‌كشم.

رضا:

پشيمونم ...پاتو باز كردم تو هچلم...

سرهنگ :

من خودم دنبال كارت بودم... آدرستو... تو خفا پيدا كردم و برات سه تا نامه دادم. من خودم بهت گفتم... برگرد... سيامك داره... قبر خودشو مي‌‌كنه...

باهات هستم...

هر دو بلند مي‌‌شوند. در سالن خراب و مخروبه سينما ركس به سمت دري كه روشنايي از آن به داخل ريخته. مي‌‌روند. (هر دو تنها... شكل فيلم‌هاي قديمي بروند) صداي موسيقي مي‌‌آيد. مردم جمع شده‌اند. به قوت رفتن در راهرو رضا مي‌‌گويد:

رضا:

شام امشب خونه من.... من كه خونه ندارم. آپارتمان فرشته (سكوت) اگه بهم اعتماد داري... بيا...
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
«همه‌چيز درباره استيو» ساخته مي‌شود

هم ميهن: بازيگر فيلم پرفروش «اسپايدرمن 3»، توماس هادن چرچ، در حال مذاکره براي بازي در فيلم کمدي «همه‌چيز درباره استيو» است. به گزارش «هم‌ميهن»، بازيگر مقابل مرد عنکبوتي در اين کمدي، ساندرا بولاک است.

فيلمبرداري اين فيلم از تابستان آغاز مي‌شود. بولاک در اين فيلم نقش زن بسيار باهوشي را بازي مي‌کند که بعد از مدتي به فيلمبرداري که چرچ نقش آن را ايفا مي‌کند علاقه‌مند مي‌شود.

فيل‌تريل کارگرداني اين کمدي را برعهده دارد و کمپاني فاکس آن را تهيه خواهد کرد. چرچ علاوه بر بازي در فيلم «اسپايدرمن 3»، فيلم «مردان زيرک» را به تهيه‌کنندگي کمپاني ميراماکس بازي کرده است.
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
«رييس» از چهارشنبه در سينماهاي كشور/ آلبوم عكس‌هاي الميرا مقدم از فيلم «رييس»



سينماي ما- فيلم «رييس» بيست‌وچهارمين ساخته مسعود كيميايي ازصبح چهارشنبه 6 تير در گروه سينماهاي عصر جديد روي پرده مي‌رود. فيلم در جشنواره سال گذشته شركت كرد،اما به دليل نقص فني در زمينه صدا به درخواست كارگردان از داوري كنار رفت و فقط در چند سانس با صداگذاري ناقص براي تماشاگران به نمايش درآمد. فيلم پس ازنمايش جشنواره‌اي تغييراتي كرد و تدوين و صداگذاري مجدد شد تا براي اكران عمومي آماده شود. رييس در 38 سينماي سراسر كشور به نمايش عمومي درمي‌آيد و براي جلوگيري از خطر قاچاق نسخه‌هاي سي‌دي فيلم، تمهيدات خاصي توسط عواملش انديشيده شده كه اميدواريم موثر باشد و فيلم به شكل طبيعي با مخاطبانش روبرو شود.
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
مصطفي‌شايسته در گفت‌وگو با فارس؛
همراهي‌ منتقدان با مردم، قابليت‌هاي «كافه ستاره» را تأييد كرد

خبرگزاري فارس: مصطفي شايسته گفت: توجه داوران جشن دنياي تصوير كه از كارشناسان و منتقدان سينمايي تشكيل‌ شده‌اند، قابليت‌هاي «كافه ستاره» به عنوان يك فيلم مردمي را نشان مي‌دهد.


مصطفي شايسته در گفتگو با خبرنگار سينمايي فارس، گفت: به عنوان تهيه‌كننده اين فيلم در درجه اول از داوران اين جشن تشكر مي‌كنم كه به اين فيلم توجه كردند و ارزش‌هاي خاص آن ديدند.
وي افزود: «كافه ستاره» به لحاظ مضمون، نوع ساخت و اجراي عوامل كار ويژگي‌هاي مثبت فراواني داشت كه همين عوامل باعث شد در بيست و چهارمين دوره جشنواره فجر در سال 84 و دهمين دوره جشن خانه سينما در سال 85 در رشته‌هاي زيادي كانديداي دريافت جايزه شود و جوايزي هم كسب كند.
مصطفي شايسته با اشاره به فروش بالاي كافه ستاره، گفت: اهميت «كافه ستاره» در اين است كه به جز دارابودن وجوه فرهنگي، مردم هم استقبال بالايي از اين فيلم كردند و در واقع مخاطبان سينما اين فيلم را تأييد كردند و همراه بودن منتقدان با مردم ثابت كرد كه قابليت‌هاي اين فيلم حقيقي است.
«كافه ستاره» به كارگرداني سامان مقدم و تهيه كنندگي مصطفي شايسته دريازده رشته نامزد دريافت تنديس حافظ است.
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
در گفت‌وگو با فارس اعلام شد؛

افتتاحيه 18 ميليوني «رئيس» كيميايي
خبرگزاري فارس: مسئول پخش مؤسسه هدايت فيلم گفت: فروش 18 ميليون تومان در دو روز براي فيلم «رئيس» آخرين فيلم مسعود كيميايي رضايتبخش بوده است.


مصطفي شايسته درگفتگو با خبرنگار سينمايي فارس گفت: فروش «رئيس» در اولين روز نمايش عمومي بالاي 6 ميليون تومان و ديروز حدود بيش از يازده ميليون تومان بوده است كه رقم نسبتا رضايت بخش است و با فروش جمعه (امروز)،‌ فيلم افتتاحيه خوبي داشته است.
وي افزود: به علت مسئله سهميه بندي بنزين و اعلام آن در شب آغاز نمايش «رئيس»، بسياري از افراد براي تماشاي فيلم از منازل خود بيرون نيامدند و همين مسئله باعث شد تا برخلاف پيش‌بيني‌ها فروش فيلم در روز نخست با افت محسوسي روبه‌رو باشد اما با اين حال، از اين فروش به طور نسبي رضايت داريم.
شايسته در مورد پخش تيزر تلويزيوني «رئيس» گفت: تيزر اين فيلم مجوزهاي لازم را كسب كرده و هفته آينده از تلويزيون پخش مي‌شود.
وي در پايان گفت: «رئيس» علاوه بر تهران در شهرهاي اصفهان، اراك، كرمان، تبريز، يزد و چند شهر بزرگ ديگر به نمايش درآمده است.
 

monjamed

كاربر فعال سریال تلویزیونی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 می 2007
نوشته‌ها
403
لایک‌ها
2
مرسي كميل خان...
چه تبليغاتي راه انداخته كيميايي! من كه بعيد مي‌دونم "رييس"اش هم مالي باشه!
 

black_rap_pod

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 ژوئن 2006
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
0
یعد از بازی hitman حالا این مامور, 12 اکتبر بروی پرده های سینما می آید.
میتونید Trailer هیتمن از اینجا ببنید.همینطور اسم بازیگران و ......
کد:
 http://movies.yahoo.com/movie/1809845244/info
 

moozianeh

Registered User
تاریخ عضویت
8 ژوئن 2007
نوشته‌ها
126
لایک‌ها
0
نمیدونین چقدر خوشحال شدم. دیگه تحمل ندارم برم همه جا بگم.

:heart:
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
مرسي كميل خان...
چه تبليغاتي راه انداخته كيميايي! من كه بعيد مي‌دونم "رييس"اش هم مالي باشه!
خواهش می کنم
happy.gif




...و مرگ‌ ما را از هم جدا خواهد كرد / يادداشت احمدرضا احمدي درباره مسعود كيميايي و فيلم «رئيس»


31183194086big.jpg



احمدرضا احمدي : سينماي ايران به دو دوره تقسيم مي‌شود؛ دوره قبل از مسعود كيميايي و بعد از مسعود كيميايي. بعد از موفقيت مهم فيلم «قيصر» كه توانست مردم را به سينما بكشاند و فروش فوق‌العاده‌اي كرد، تهيه‌كنندگان حاضر شدند به كارگردانان نسل جوان هم‌دوره‌اي كيميايي كار بدهند يعني داريوش مهرجويي، ناصر تقوايي و ديگران. كيميايي امروز بعد از 30 سال در مصاحبه اخيرش جواب منتقدان را داد كه چرا مثل «قيصر» و «گوزن‌ها» فيلم نمي‌سازد.
امروز با صميمت و صداقت گفته است كه دوران فيلم «قيصر» و «گوزن‌ها» براي من به پايان رسيده است.
به قول «سزان» نقاش كه مي‌گفت من تمام عمر فقط يك سيب را نقاشي كردم، فيلم‌هاي كيميايي گزارشي از ايام است و اين مهمترين نكته فيلم‌هاي اوست. او به قول ابراهيم گلستان تنها كارگرداني است كه در سينماي ما با استادي فراوان مي‌تواند هنرپيشه‌ها را رهبري كند.
سه يا چهار ماه وقت نمي‌گذارد و هنرپيشه را خسته و فرسوده نمي‌كند تا بتواند از او بازي بگيرد هر اتفاقي كه در بازي مي‌افتد هنگام فيلمبرداري است. اگر هنرپيشه‌هاي فيلم‌هاي كيميايي بازي درخشان دارند به اين دليل است كه آنها آن ديالوگ‌هاي دلاويز را هجا مي‌كنند و مي‌گويند.
ديالوگ‌هاي كيميايي را هر كس كه بگويد، حتي كسي كه براي اولين بار جلو دوربين مي‌آيد به دليل آن زيبايي و آن جلال و شكوه ديالوگ‌ها، بازي خوبي ارائه خواهد داد. يادمان باشد كه كيميايي در 24 فيلم سناريست خود بوده است و از كسي وام نگرفته است و رمان جسدهاي شيشه‌اي نشان مي‌دهد كه او نويسنده بزرگ و خلاقي است.
من بارها گفته‌ام و باز هم مي‌گويم در كار هنري‌ام كه شعر است فقط با مسعود كيميايي مسابقه دارم. 40 سال است كه مدام در كنار هم بوده‌ايم حتما و بلاشك مرگ ما را از هم جدا خواهد كرد و آرزو دارم و نمي‌خواهم كه مرگ او را ببينم و چهارشنبه صبح، ششم تير 1386 قرار همه ما در سينماهايي است كه فيلم «رئيس» را نشان مي‌دهند؛ همه ما به اين ضيافت خواهيم رفت.
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
اكران «دست‌هاي خالي» در عيد فطر/ طالبي سريال «طلاق» را مي‌سازد


سينماي ما- «دست‌هاي خالي» به كارگرداني ابوالقاسم طالبي عيد فطر در سينماها اكران مي‌‌شود.طالبي گفت: به دليل اين‌که ‌در جشنوراه فجر،‌ موسيقي با عجله و در شش روز ساخته شد، تصميم گرفتم موسيقي را عوض كنم و آقاي مجيد انتظامي موسيقي فيلم را مي‌‌سازد. هم اكنون مشغول كار روي مجموعه تلويزيوني به نام «طلاق» هستم. طرح اين مجموعه را حدود هشت سال پيش به شبكه دو ارائه دادم كه متوقف ماند و حالا گروهي از نويسندگان در شبكه پنج مشغول كار روي طرح هستند.
در صورتي كه كار جدي شود، ساخت آن را آغاز مي‌‌كنم. فيلمنامه‌اي درباره شهيد نواب صفوي آقاي سجاد‌ه‌چي نوشته بودند كه قرار بود آن را بسازم،اما هنوز قطعي نشده است.
فيلم دست‌هاي خالي داستان رزمنده‌اي است كه بعد از سال‌ها با مشكلات روحي به خانه برمي‌گردد و درگير قتلي ناخواسته توسط دختر جوانش مي‌شود... خسرو شكيبايي، مريلا زارعي و فاطمه گودرزي در اين فيلم ايفاي نقش كرده‌اند.
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
سینمای وحشت و مرغ همسایه! (نگاهي به ژانر وحشت در سينماي ايران به بهانه‌ اكران پارك وي)



نويسنده : امیررضا نوری پرتو



این روزها فیلم پارک وی ( فریدون جیرانی ) بر پرده ی سینماها است که با استقبال نسبی تماشاگران روبرو شده است . فیلم در ژانر ( گونه )وحشت طبقه بندی می شود ، ژانری که از بدو پیدایش سینما ، همواره مورد استقبال سینماگران و تماشاگران بوده است . علت پیدایش این گونه ی سینمایی در همان دهه های ابتدایی تولید فیلم در دنیا ، به رواج روز افزون داستانهای ترسناک و گوتیک به خصوص در اروپای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم باز می گردد . استفاده از خون آشام ها و مخلوقات ساخته ی دست بشر در این نوع داستانها سبب رویکرد کمپانی های فیلمسازی به ساخت فیلمهایی بر اساس این کاراکترهای ترسناک اما دوست داشتنی شد . با ظهور قاتلین زنجیره ای در شهرهای بزرگ جوامع صنعتی و بروز ترس و وحشت ناشی از قربانی شدن توسط این جانی های بالفطره در میان عموم مردم آن جوامع و همچنین پیدایش انواع گروههای ضد مسیحی و شیطان پرست در اواخر دهه ی 60 و اوایل دهه ی 70 میلادی ، سینمای وحشت تکانی اساسی به خود داد و با خلق قاتلین روانی و عوامل ماورا ء الطبیعه در جهت جذب مخاطب بیشتر برآمد . در فرهنگ عامه و قدیمی ایرانی همواره به موجوداتی ترسناک از قبیل جن و آل اشاره هایی شده است . در قرآن کریم و دین اسلام نیز از روح و جن سخن به میان آمده است . ولی ردپای ضعیفی از این باورهای ماورایی دینی و فرهنگی مان در سینمای ایران شاهد بوده ایم ؛ شاید بخشی از این کوتاهی به کمبود امکانات فنی و نبود جسارت و علاقه ی لازم در سینماگرانمان برای کار در این حیطه باز گردد ، ولی به هر حال توجیه مناسبی برای کارنامه ی ضعیف این نوع سینما در بین فیلمهای تاریخ سینمای ایران نمی شود ؛ سینمایی که تماشاگر ایرانی علاقه اش را با استقبال از نمونه های موفق خارجی و حتی نازل ایرانی در این زمینه بارها نشان داده است و چه ایرادی دارد که با ساخت فیلمهایی جاندار و خوش ساخت در این زمینه بتوانیم تماشاگران گریزان را دوباره به سالنهای سینما باز گردانیم .
در سینمای پیش از انقلاب پرچمدار این نوع سینما ، مرحوم ساموئل خاچیکیان بود که با خلق لحظات دلهره آور در آثارش تماشاگران بیشماری را به سینماها کشاند که البته ساخته های آن مرحوم بیشتر از اینکه در سینمای گونه ی وحشت طبقه بندی شود ، در ژانرسینمای تعلیق و جنایی جای می گرفت تا اینکه حدود یک دهه بعد و با رواج سینمای گنج قارون و قیصر ، سینمای تعلیق " خاچیکیانی " رو به افول رفت و پرونده ی آن تا سالهای میانی و پایانی دهه ی 60 و قبل از ساخت فیلمهای طلسم ( داریوش فرهنگ ، 1366 ) و شب بیست و نهم ( مرحوم حمید رخشانی ، 1369 ) بسته بود . در سالهای اخیر نیز تنها دو نمونه ، اثیری ( محمد علی سجادی ، 1381 ) و خوابگاه دختران ( محمد حسین لطیفی ، 1383 ) در این باره ساخته شده است که البته با عطش بیننده ی امروزی برای تجربه ی ترسیدن در سالن تاریک سینما و نیز معطوف شدن توجه ی تهیه کنندگان به ذائقه ی تماشاگران ایرانی برای کسب چنین تجربه ای ، در یک سال اخیر شاهد ساخت فیلمهایی در این مورد بوده ایم که می توان آن را به فال نیک گرفت و به آینده ی سینمای وحشت ایران امیدوار شد ، سینمایی که قطعا می تواند نقش بسزایی در پیشرفت اقتصادی این صنعت در ایران ایفا کند . پارک وی نیز یکی از این تولیدات است . فریدون جیرانی که همواره علاقه اش را به سینمای تعلیق و جنایی نشان داده است این بار به سراغ داستانی رفته که در گونه ی سینمای اسلشر ( سینمایی که همراه با خونریزی و خشونت بالاست ) جای می گیرد . فیلم روایتگر زندگی دختری به نام رها آزاد ( رعنا آزادی ور ) است که پس از ازدواج با کوهیار هدایت ( نیما شاهرخ شاهی ) متوجه روان پریشی او و مادرش ( بیتا فرهی ) می شود و لحظه به لحظه به سمت سرنوشتی تراژیک گام بر می دارد . فیلمنامه از لحاظ انگیزه ی شخصیتها برای توجیه کنش هایشان و نیز سردر گمی برخی از این کاراکترها برای اثبات حضورشان در دل قصه ، ضعف های عمده ای دارد ، با این وجود فیلم از لحاظ تکنیکی در مرتبه ای قابل قبول قرار می گیرد . میزانسن های جیرانی در اغلب لحظه ها حساب شده است و فیلمبرداری و نورپردازی فوق العاده ی فرج حیدری کمک بزرگی به این امر کرده است و موسیقی آریا عظیمی نژاد و بازی های خوب زوج آزادی ور و شاهرخ شاهی از دیگر نکات مثبت فیلم محسوب می شود . این نکات بیان شد تا به خنده های گاه موجه و گاه بی جهت بینندگان در طول تماشای فیلم اشاره ای شود . برخی دیالوگهای فیلم با فضای آن همخوانی چندانی ندارند و در برخی سکانسها بر مواردی نه چندان لازم تاکید شده است ( از جمله اینسرتی که از صورت جسد ورم کرده ی مادر کوهیار گرفته شده است ) که همین دلایل به ظاهر ساده ، باعث خنده دار شدن آن صحنه ها می شود ( در نسخه ی اکران عمومی دیالوگهای یاد شده نسبت به نسخه ی نمایش داده شده در جشنواره ی پارسال کمی تعدیل شده است ) ولی به شخصه دلیلی برای خنده های بی مورد عده ای از تماشاگران نسبت به صحنه های خشن فیلم که اتفاقا از ساختاری قابل قبول برخوردارند ، پیدا نکردم . بی شک این صحنه ها از حیث اجرا در حدی بالاتر از سینمای ایران قرار می گیرند و با برخی سکانسهای نمونه های مشابه خارجی برابری می کنند . حال سوال نگارنده از کسانی که تنها به قصد مزاح و کمی تفریح کردن راه خود را به سینماهای نمایش دهنده ی فیلم کج کرده اند اینست که اگر ما به ازای چنین پلانها و سکانسهایی را در فیلمهای هالیوودی به تماشا می نشستند آیا باز هم روی به خندیدن و تمسخر می آوردند و یا به مانند عامه مردم که از سینما تنها طلب هیجان وگذران وقت دارند ، مسحور جلوه های ویژه ی فیلمهای اکشن و صحنه های مشمئز کننده ی آثار وحشت این سالهای هالیوود می شدند ؟ شاید این مساله کمی به عدم خودباوری ما ایرانیها برمی گردد ؛ اینکه هنوز هم در عرصه های علمی ، اجتماعی و فرهنگی خودمان را دست کم فرض می کنیم و کارهای به مراتب پیش پا افتاده تر فرنگی ها را در این زمینه ها به مانند وحی منزلی بر چشمانمان می گذاریم ، مساله ای است که نباید به راحتی از آن گذشت . در مورد جدی نگرفتن سینمای ملی مان توسط خودمان نیز همین قضیه صدق می کند . پارک وی فیلمی است که فارغ از ارزشهای تکنیکی اش ، از ناحیه ی فیلمنامه به شدت می لنگد ، ولی این دلیلی نمی شود که جسارت سازندگان آن را در آزمودن این گونه از سینما به باد تمسخر بگیریم و کاری کنیم که بانیان تولید فیلم در ایران به جای عرض اندام در حیطه هایی که پیش از این کمتر قدم به آن گذاشته اند ، دوباره به بازسازی کمدی های سخیف فیلمفارسی و ملودرام های ضعیف ، بی مایه و پند آموز سالیان گذشته روی آورند و بار دیگر عقبگردی جدی را در فرم و محتوای محصولات سینمایی مان شاهد باشیم . این نکته را نباید از یاد برد که این گونه از سینما در ایران هنوز در مرحله ی آزمون و خطا قرار دارد و باید کمی به آن فرصت داد . چه خوب است اگر در هنگام تماشای چنین آثاری کمی انصاف پیشه کنیم و بلافاصله بحث مقایسه با نمونه های خارجی را به ذهنمان خطور ندهیم ، بلکه با دیدی درست آن را با محک توانایی و وسع اندک سینمای خودمان بسنجیم و فکر نکنیم که مرغ همسایه همیشه غاز است !
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
چشم دل باز کن که جان بینی... (نگاهي به فيلم رئيس - مسعود كيميايي)



نويسنده : مصطفي انصافي



در تاریخ سینمایمان هیچ کس را به یاد نمی آورم که همچون مسعود کیمیایی قربانی شاهکارهایش شده باشد. بسیاری از آثار قدرتمندش زیر سایه ی قیصر و گوزن ها رنگ می بازند و این نهایت بی انصافی است در حالی که بدترین آثارش حداقل از لحاظ ساخت با بهترین فیلم های سینمای ما برابری می کنند. امروز با رئیس مواجهیم. اما بیایید قبل از این که برای رئیس حکم صادر کنیم یک بار دیگر فیلم را ببینیم. اما این بار چشم دل باز کنیم و جور دیگر ببینیم؛ فارغ از خاطره ی خوش قیصر و خاطره ی بد سربازهای جمعه. خودی خود را به فیلم بسپاریم که هر جا می خواهد ما را ببرد. به دور از تعصب های افراطی قضاوت کنیم و به هنگام دیدن فیلم اجازه ندهیم عناصر فرامتنی نگاهمان را آلوده کند. بیایید خاطرات سینمایمان را از آغاز تا امروز مرور کنیم. چند اثر می توانیم به قدرت و استحکام رئیس پیدا کنیم؟ فیلمی که در بالاترین سطح سینمای ایران ساخته شده است؛ چه به لحاظ کارگردانی و چه به لحاظ تصویربرداری. شیوه ی روایت داستان به افزایش جذابیت موضوع داستان کمک کرده است و در این مسیر دیالوگ های آشنای ادبیات کیمیایی هم به کلیت اثر زینت بخشیده است.
حرکات چشم نواز دوربین زرین دست هم همه جای فیلم دیده می شوند. مگر ما از یک فیلم چه انتظاراتی داریم؟ آیا رئیس انتظارات ما را برآورده نمی کند؟ سکانس های به یاد ماندنی فیلم را به یاد بیاورید که همه از شکوه کارگردانی استاد، سخن می گویند: سکانس سوء قصد به جان سیامک پس از خروج از مطب ( به یاد ندارم در سینمایمان چنین سکانس قدرتمندی به لحاظ پرداخت در به تصویر کشیدن حادثه دیده باشم )، سکانس فوق العاده ی سینما رکس را؛ « ويترين‌های خالی، آينه‌های شكسته، نيمكت‌های چوبی انتظار كه خاك، سفيدشان كرده، سكوت. » با آن نور پردازی فوق العاده، همه چیز از تباهی می گفت: از گذشته و خاطرات رضا و رضا، از ساندویچ هایی که حالا بدون هیچ مشکلی به سینما می آورند، از سیامک که حالا باید او را نجات دهند و از رئیس که خودش نیست اما سایه ی سنگین حضورش همه جا هست. با گذر زمان لحظه به لحظه بر اشتیاق تماشاگر برای دیدن رئیس افزوده می شود اما تا پایان فیلم از رئیس خبری نیست. سکانس پایانی فیلم بی نظیر است. مونولوگ رئیس تمام ابعاد شخصیتی او را آشکار می سازد و اینجاست که رضا سر می رسد و در این بزم پر از درنده، می شود آفتاب صبح امید فرزندش. سیامک بر شانه های پدر گناهان گذشته را فراموش می کند و دوباره متولد می شود و به اندازه ی کودکی همه ی ما بر شانه های پدر آرام می گیرد و کیمیایی چه زیبا بدون به تصویر کشیدن هر گونه درگیری، رئیس را از عرش به فرش می آورد تا این گونه حقارت را نثارش کند و تنها روسیاهی است که به ذغال می ماند.
قصدم نقد فیلم نبود و آن چند خط را قلمم ناخودآگاه بر صفحه ی کاغذ نگاشت تا شاید خواننده ای این بار با رویکردی جدید فیلم کیمیایی را ببیند و به یاد بیاورد که کیمیایی هر قدر هم بد فیلم بسازد ( بد فیلم می سازد؟ ) حضورش غنیمتی است در سینمای رو به زوال ما. حکم و رئیس به عنوان تجربه هایی نو و خلاقانه ثابت کردند که هنوز هم می شود به کیمیایی اعتماد داشت و حالا فیلم های کیمیایی با پختگی حاصل از رنج سالیان همراه است. همه می توانند داوری عادل باشند، حتی مغرورترین ها.
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
چشم دل باز کن که جان بینی... (نگاهي به فيلم رئيس - مسعود كيميايي)



نويسنده : مصطفي انصافي


raees1183554234big.jpg




در تاریخ سینمایمان هیچ کس را به یاد نمی آورم که همچون مسعود کیمیایی قربانی شاهکارهایش شده باشد. بسیاری از آثار قدرتمندش زیر سایه ی قیصر و گوزن ها رنگ می بازند و این نهایت بی انصافی است در حالی که بدترین آثارش حداقل از لحاظ ساخت با بهترین فیلم های سینمای ما برابری می کنند. امروز با رئیس مواجهیم. اما بیایید قبل از این که برای رئیس حکم صادر کنیم یک بار دیگر فیلم را ببینیم. اما این بار چشم دل باز کنیم و جور دیگر ببینیم؛ فارغ از خاطره ی خوش قیصر و خاطره ی بد سربازهای جمعه. خودی خود را به فیلم بسپاریم که هر جا می خواهد ما را ببرد. به دور از تعصب های افراطی قضاوت کنیم و به هنگام دیدن فیلم اجازه ندهیم عناصر فرامتنی نگاهمان را آلوده کند. بیایید خاطرات سینمایمان را از آغاز تا امروز مرور کنیم. چند اثر می توانیم به قدرت و استحکام رئیس پیدا کنیم؟ فیلمی که در بالاترین سطح سینمای ایران ساخته شده است؛ چه به لحاظ کارگردانی و چه به لحاظ تصویربرداری. شیوه ی روایت داستان به افزایش جذابیت موضوع داستان کمک کرده است و در این مسیر دیالوگ های آشنای ادبیات کیمیایی هم به کلیت اثر زینت بخشیده است.
حرکات چشم نواز دوربین زرین دست هم همه جای فیلم دیده می شوند. مگر ما از یک فیلم چه انتظاراتی داریم؟ آیا رئیس انتظارات ما را برآورده نمی کند؟ سکانس های به یاد ماندنی فیلم را به یاد بیاورید که همه از شکوه کارگردانی استاد، سخن می گویند: سکانس سوء قصد به جان سیامک پس از خروج از مطب ( به یاد ندارم در سینمایمان چنین سکانس قدرتمندی به لحاظ پرداخت در به تصویر کشیدن حادثه دیده باشم )، سکانس فوق العاده ی سینما رکس را؛ « ويترين‌های خالی، آينه‌های شكسته، نيمكت‌های چوبی انتظار كه خاك، سفيدشان كرده، سكوت. » با آن نور پردازی فوق العاده، همه چیز از تباهی می گفت: از گذشته و خاطرات رضا و رضا، از ساندویچ هایی که حالا بدون هیچ مشکلی به سینما می آورند، از سیامک که حالا باید او را نجات دهند و از رئیس که خودش نیست اما سایه ی سنگین حضورش همه جا هست. با گذر زمان لحظه به لحظه بر اشتیاق تماشاگر برای دیدن رئیس افزوده می شود اما تا پایان فیلم از رئیس خبری نیست. سکانس پایانی فیلم بی نظیر است. مونولوگ رئیس تمام ابعاد شخصیتی او را آشکار می سازد و اینجاست که رضا سر می رسد و در این بزم پر از درنده، می شود آفتاب صبح امید فرزندش. سیامک بر شانه های پدر گناهان گذشته را فراموش می کند و دوباره متولد می شود و به اندازه ی کودکی همه ی ما بر شانه های پدر آرام می گیرد و کیمیایی چه زیبا بدون به تصویر کشیدن هر گونه درگیری، رئیس را از عرش به فرش می آورد تا این گونه حقارت را نثارش کند و تنها روسیاهی است که به ذغال می ماند.
قصدم نقد فیلم نبود و آن چند خط را قلمم ناخودآگاه بر صفحه ی کاغذ نگاشت تا شاید خواننده ای این بار با رویکردی جدید فیلم کیمیایی را ببیند و به یاد بیاورد که کیمیایی هر قدر هم بد فیلم بسازد ( بد فیلم می سازد؟ ) حضورش غنیمتی است در سینمای رو به زوال ما. حکم و رئیس به عنوان تجربه هایی نو و خلاقانه ثابت کردند که هنوز هم می شود به کیمیایی اعتماد داشت و حالا فیلم های کیمیایی با پختگی حاصل از رنج سالیان همراه است. همه می توانند داوری عادل باشند، حتی مغرورترین ها.
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
نیلوفر خوش خلق: قبل از این که با امین حیایی آشنا بشوم حتی فیلم هم نمی دیدم!



قبل از این که بخواهم با نیلوفر خوش خلق وارد گفتگو شوم به سراغ سوالات ارسالی شما در بخش چهره به چهره ی سایت سینمای ما رفتم . اول خیلی خوشحال شدم که چقدر خوب از میهمان این هفته استقبال شده است چون تعداد سوالات دریافت شده توسط سینمای ما بیش از ۱۰۰ سوال بود اما وقتی شروع به خواندن سوالات کردم فهمیدم از ۱۰۰ سوال رسیده بیش از ۵۰ سوال از امین حیایی پرسیده شده در ۵۰ سوال باقی مانده نیز بخشی از سوال پرسیده شده در رابطه با امین حیایی است . قبول دارم که نیلوفر خوش خلق به واسطه ی حضور شخصی به نام امین حیایی در کنار خود به عنوان همسر توانسته ( حداقل در سال های ۸۰ تا ۸۴ ) نیلوفر خوش خلق باقی بماند و مانند خیلی از هنرمندان دیگر در عرصه بازیگری فراموش نشود اما پرسیدن سوالات مربوط به امین حیایی از نیلوفر خوش خلق نه از لحاظ حرفه ای و نه از لحاظ شخصی کار درستی نیست . خوش خلق هم توانست با خوش خلقی و انتقاد پذیری خود قبول کند که به دلیل وجود ۱ ستاره به نام امین حیایی فعالیت خود را شروع کرده و تا بحال نیز باقی مانده است . شما نیز با خوش خلقی خود اجازه دهید تا سوالات ارسال شده برای امین حیایی را در فرصتی دیگر از خود او بپرسیم .





امیر کاظمی





جایی از امین حیایی خواندم که گفته بود : «در زمانی که من دچار افسردگی شدید بودم و نتوانسته بودم بجای محمدرضا فروتن در فیلم قرمز ساخته ی فریدون جیرانی بازی کنم ٬ نیلوفر از خانواده اش در خارج از کشور جدا شد و به ایران آمد تا در کنار من باشد » ٬شما متولد ایران هستید ؟
متولد ایران هستم ، مدتی در خارج از کشور زندگی می کردم که فکر نکنم آنقدر بر روی زندگی ام تاثیر داشته باشد .

متولد چه سالی هستید ؟
۱۳۵۱

قبل از اینکه با امین حیایی آشنا بشین ٬ علاقه خاصی به سینما داشتید ؟
نه اصلا هیچ علاقه ای به سینما نداشتم ٬ حتی شاید باور نکنین که من اصلا فیلم هم نگاه نمی کردم .

سریال روزگار جوانی اولین کار شما بود و فیلم مونس دومین کار بازیگری شما ٬ در هر دو با امین حیایی همبازی بودید و در آن زمان ازدواج هم نکرده بودید امین در آن زمان هم به شما کمک می کرد ؟
در آن زمان من و امین نامزد بودیم ٬ بله خیلی کمکم می کرد .

سر فیلم « بوی بهشت » با امین ازدواج کردید درسته ؟
بله ٬ حتی در تیتراژ بوی بهشت هم بجای نیلوفر خوش خلق ٬ نیلوفر حیایی نوشته شد ( ! )

۳ کار اول ضعیف شما برای نابود شدن هر بازیگری کافی است فیلمهای ضعیف مونس ٬ مانی و ندا و بوی بهشت که اتفاقا هر سه نیز در یک سال تولید شدند ( سال ۱۳۷۹ ) و جالب این است که شما پس از فیلم بوی بهشت تا ۴ سال هم بازی نکردید ( ! ) اما با وجود این شرایط در سال ۱۳۸۴ با بازی در فیلم به آهستگی و معرفی دوباره شما به تماشاگران ٬ نه تنها از یاد آنها نرفته بودید بلکه هیچ کس هم باور نمی کرد که نیلوفر خوش خلق ۴ سال است بر پرده سینما دیده نشده است ٬ قبول دارید این باقی ماندن شما به عنوان بازیگر در سینما فقط و فقط بدلیل وجود شخصی به نام امین حیایی است ؟
۱۰۰٪ قبول دارم حرف شما را .

در پشت صحنه فیلم های امین همراه او سر صحنه فیلمبرداری می روید و جایی گفته بودید که این حضور خیلی برای یک بازیگر موثر است . این موثر بودن از دیدن نوع بازی امین حیایی است یا طرز برخورد او با دیگر افراد ؟
هر دو ٬ هر بار حضور در پشت صحنه فیلم های امین برای من خیلی موثر است از هر دو جهت ٬ این حضور می تونه هم در بازی تاثیر بگذارد و هم در اخلاق . اخلاق یکی از اساسی ترین ویژگی های یک هنرمند است .

هنگام بازی سراغ نقش های مشابه که قبلا توسط افراد دیگری بازی شده هم میرید ؟
حتما نه اما فیلم زیاد میبینم .

از کسی شنیدم که قبل از شروع فیلمبرداری امین حیایی یک بار نقش شما را برایتان اجرا می کند و شما سعی می کنید مشابه امین حیایی بازی کنید این درست است ؟
همیشه نه ٬ اما وقتی امین کارش سبک باشد این کار را برای من انجام میدهد .

یکی از فیلم های موفق در کارنامه شما فیلم آتش بس است ٬ لاله ( نیلوفر خوش خلق ) در آتش بس قرار بود با حرف ها و کارهایش باعث به هم ریختگی وضع زندگی سایه و همسرش شود اما این اتفاق فقط در ۱ مورد ( جریان کتابخانه رفتن سایه نیازی ) روی می دهد . نقش به آن شکل که باید در می آمد در نیامد یا از ابتدا قرار بود چنین باشد ؟
من کارهای خانم میلانی را خیلی دوست دارم اما نقش سایه از ابتدا نقش کم رنگی بود شاید حذف چند پلان مربوط به این نقش باعث کم رنگ تر شدن این نقش شد . آدم در هر جایی نباید دیده شود . اما نقش سایه دیده شد چون تعداد بازیگران کار کم بود .

امین کارهای طنز زیادی را بازی کرده با توجه به این مسئله در اولین تجربه طنز شما ( اگه می تونی منو بگیر ) چه کمکی به شما کرد ؟
امین در آن زمان که ما فیلمبرداری را شروع کردیم خودش سر فیلمبرداری بود و من بدون کمک امین این فیلم را بازی کردم .

نیلوفر خوش خلق خیلی کم مصاحبه می کند اما در جایی گفته بود معیار انتخاب فیلم برای من نقش های خاص و متفاوت است و با ۴ سال بازی نکردن این مساله را ثابت کرد ٬ اما فیلم اگه می تونی منو بگیر نه خاص است و نه متفاوت ٬ چرا بازی در چنین کاری را قبول کردید ؟
کار طنز بود و می خواستم یک کار طنز هم در کارنامه ام داشته باشم . فضای کار را هم خیلی دوست داشتم .

" چند روز بعد " به کارگردانی نیکی کریمی آخرین کار سینمایی شما در مقام بازیگر است ٬ کار با نیکی کریمی را چطور دیدید ؟
به نظرم نیکی کریمی کسی است که هم بازیگر بسیار خوبی است هم به واسطه بازیگری بسیار خوبش بزودی یکی از بهترین کارگردان های سینمای ایران هم می شود ٬ همان طور که در " چند روز بعد" در مقام کارگردانی بسیار خوش درخشیده است .

کار آینده ؟
فیلمی است به کارگردانی فرهاد نجفی و به اسم حرکت اول .

علت کم کاری ؟
کم کار نیستم ٬ چند کار پشت سر هم انجام دادم و با هم اکران شدند .

صمیمی ترین دوست شما در بین هنرمندان چه کسی است ؟
سحر ولدبیگی .

نظرتون درباره CD های قاچاق چیه ٬ به نظرم بیشترین لطمه را به فیلم " اگه می تونی منو بگیر" زد ٬ نظز شما چیه ؟
وارد این مساله نمی شوم اما خیلی به سینما ضربه میزند .
 

BRADER SHIAN

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2006
نوشته‌ها
1,491
لایک‌ها
2
محل سکونت
مینشن
پي اعلام اين خبر از سوي سجادپور که « اليور استون براي ساختن فيلم در مورد احمدي نژاد به ايران سفر مي کند.» و تکذيب اين خبر از سوي اليور استون که گفته است: « نمي خواهم در مورد احمدي نژاد فيلمي بسازم، چون انگيزه اي براي ساختن فيلم در مورد احمدي نژاد ندارم.» آگاهان فرض کردند که اگر کارگردانان بزرگ تاريخ سينما مي خواستند در مورد احمدي نژاد فيلم بسازند، چه اسمي را براي آن انتخاب مي کردند:

آلفرد هيچکاک: « خرابکاري» يا « مرد عوضي»
فرنسيس فورد کاپولا: « پسرخوانده، قسمت آخر»
مارتين اسکورسيزي: « راننده تاکسي بار»
استنلي کوبريک: « چشمان مطلقا بسته»
استنلي کرامر: « چه کسي سرزده براي شام مي آيد؟»
باب رافلسون: « پستچي اصلا زنگ نمي زند»
مارتين برست: « بوي خوش مرد»
اينگمار برگمان: « گوجه فرنگي هاي وحشي»
استيون اسپيلبرگ: « برخورد سيخکي از نوع سوم»
چارلي چاپلين: « ديکتاتور کوچک»
آميتاباچان: « مرا دل مهروزي کرتاهه»

ومايک نول: « هري پاتر و مشنگ نوراني»
ودي آلن: « پول رو بردار و بريز دور»
ويکتور فلمينگ: « برباد داده»
برايان سينگر کارگردان سوپرمن: « سپورمن»
امير کوستاريکا: « بابا به ونزوئلا رفته است.»


احمدی نژاد در حال بازی یک صحنه از فیلم « مرد عوضی» آلفرد هیچکاک در اتچمنت

و اگر کارگردانان داخلي مي خواستند براي احمدي نژاد فيلم بسازند، احتمالا نام آن را چنين مي گذاشتند:
داريوش مهرجويي: « ميهمان سرزده مامان»
بهرام بيضايي: « قطعا، هيچ وقت»
محسن مخملباف: « خداحافظ سينما»
بهمن قبادي: « زماني براي قاطي کردن اسبها»
ابوالحسن داوودي: « نان و نفت و موتور هزار»
مسعود کيميايي: « ميخ و ابريشم»
ايرج قادري: « فتنه چکمه پوش»
جعفرپناهي: « بادکنک قرمز»
پي اعلام اين خبر از سوي سجادپور که « اليور استون براي ساختن فيلم در مورد احمدي نژاد به ايران سفر مي کند.» و تکذيب اين خبر از سوي اليور استون که گفته است: « نمي خواهم در مورد احمدي نژاد فيلمي بسازم، چون انگيزه اي براي ساختن فيلم در مورد احمدي نژاد ندارم.» آگاهان فرض کردند که اگر کارگردانان بزرگ تاريخ سينما مي خواستند در مورد احمدي نژاد فيلم بسازند، چه اسمي را براي آن انتخاب مي کردند:
 

فایل های ضمیمه

  • ahmadinejadd501.jpg
    ahmadinejadd501.jpg
    56.1 KB · نمایش ها: 1
بالا