• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مقالات و اخبار مرتبط با فیلم و سینما

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
گفتگو با شهرخ آغداشلو : از ايران تا «خانه‌اي از ماسه و مه» در كاليفرنيا


«خانه‌اي از ماسه و مه»، فيلم جديدي است بر اساس نوول آندره دوباس که داستان يک خانواده مهاجر ايراني را روايت مي‌کند که در تلاش‌اند خود را در شمال كاليفرنيا جا بياندازند. در اين فيلم شهره آغداشلو نقش نادي همسر سرهنگ سابق ارتش شاهنشاهي (بن كينگزلي) را بازي مي‌كند. آغداشلوي ۵۱ ساله، مانند نادي، در بحبوحه انقلاب، ايران را ترك كرده و دست‌آخر سر از كاليفرنيا درآورده است. اما برعكس نادي كه در فيلم، به‌رغم حضور مداومش، كم‌سروصدا و مظلوم است (در مقابل همسرش به احترام سر خم مي‌كند و از اتاق بيرون مي‌رود)، شهره آغداشلو فمينيست صريح و منتقد سياسي جسوري است كه حدود ده سال در تلويزيون "جام جم" لس‌آنجلس همه‌كاره يك برنامه فرهنگي ـ اجتماعي بوده. «حانه‌اي از ماسه و مه»، با وجود سابقه طولاني آغداشلو در سينما و تئاتر ايران، اولين فيلم بلند و قابل توجه امريكايي او به حساب مي‌آيد. ماه گذشته نيكول لاپورت، سينمايي‌نويس "ورايتي" گفت‌وگويي با او در لس‌آنجلس انجام داده كه مي‌خوانيد.

● كارتان را از كارگاه نمايش تهران شروع كرديد. از وضعيت آنجا در دهه هفتاد بگوييد. ● گروه پرسروصدا و حساسيت‌برانگيزي داشتيم. «دوشيزگان» ژان ژنه را با لباس‌هاي يك‌سره و چسبان اجرا كرديم. تماشاگران باورشان نمي‌شد با چنين لباسي روي صحنه آمديم. تصورش را بكنيد در چه فضايي كار مي‌كرديم. از شكسپير به پينتر رسيدن براي غرب چهارصد سال طول كشيد. اما ما يك‌شبه به پينتر رسيده بوديم. ● در دوران انقلاب چه به سر كارگاه نمايش آمد؟ ● هرروز صبح به كارگاه نمايش مي‌رفتيم. برنامه روزانه‌مان هم اين بود: اول رقص، بعد نرمش و در آخر تمرين نمايش‌مان. يك روز صبح كه به كارگاه رفتم ديدم درش را بسته‌اند. سال ۱۹۷۸ بود. همان‌موقع تصميم گرفتم از ايران بروم. ● و كجا رفتيد؟ ● آن‌موقع شايعه شده بود كه قرار است آيت‌الله خميني به ايران برگردد، براي همين هم نخست وزير وقت فرودگاه را بسته بود. با ماشين از ايران به تركيه، از تركيه به يوگسلاوي، از يوگسلاوي به ونيز، از ونيز به كاله در فرانسه، و از كاله به لندن رفتيم. لندن را مي‌شناختم. مادرم در بچه‌گي مرا به لندن مي‌برد و دست خانم‌هاي پيري مي‌سپرد كه يادم مي‌دادند چطور به انگليسي احوال‌پرسي كنم: "How are you?" "I'm fine, thank you." ● چه چيزهايي از ايران همراه برديد؟ ● چيز زيادي نمي‌توانستيم بار كنيم، وگرنه جلوي‌مان را مي‌گرفتند و مي‌گفتند: «آهاي، با اين چمدونا كجا مي‌رين؟» فقط توانستم چند عكس، اولين لباسي كه روي صحنه در نقش مادام ايكس «استريندبرگ» پوشيدم، چند ژاكت ـ براي سرماي فوريه ـ و طلاهايم را همراه ببرم. طلا و جواهرات، هديه‌هاي عروسي‌ام بود كه خانواده‌ام براي ازدواج اولم يا به عنوان كادوي تولد به من داده بودند. لحظه‌اي كه به لندن رسيدم به يك امانت‌فروشي رفتم و همه‌اش را به قيمت خوبي ـ ۱۳ هزار پوند، حدود ۲۰ هزار دلار ـ فروختم. ● حتماً خيلي براي‌تان سخت بود. ● راستش را بخواهيد، نه. زندگي‌ام نجات پيدا كرد. آدم ديگري شدم. ● در انگلستان مدرك‌تان را در رشته ارتباطات بين‌الملل گرفتيد و تئاتر را رها كرديد. بعد چه شد كه دوباره به صحنه برگشتيد؟ ● مي‌خواستم خبرنگار شوم كه هم تحصيلاتم را تكميل كرده باشم، هم در جريان اوضاع دور و برم باشم. اما بعد از سه سال تازه فهميدم كه هيچ‌چيز نمي‌دانم. بعد از فارغ‌التحصيلي، در يك مهماني، يكي از دوستان نمايش‌نامه‌نويس ايراني‌ام را ديدم. او به من گفت كار جديدي نوشته و مي‌خواهد نقش اصلي‌اش را من بازي كنم. داستانش درباره يك ايراني بود كه متهم به عضويت در حلقه‌اي از نورچشمي‌هاي شاه شده و جانش به خطر افتاده. برايم جذاب بود. فكر كردم اين‌طوري شايد بتوانم موثرتر باشم و توجه بيشتري از جانب رسانه‌ها به اوضاع داخلي ايران جلب كنم. ● چطور شد از لندن به لس‌آنجلس آمديد؟ ● نمايش را به امريكا آورديم و شهربه‌شهر اجرا كرديم. يك شب در لس‌آنجلس به ديدن تئاتر ديگري رفتيم كه يكي از بچه‌هاي قديمي كارگاه نمايش نوشته بود. آنجا من عاشق نمايش و نمايش‌نامه‌نويس، هوشنگ توزيع ـ همسرم ـ شدم. اول مي‌ترسيدم خودم را درگير ازدواج و خانواده كنم؛ مي‌خواستم براي حقوق بشر و حقوق زنان بجنگم. اما متوجه شدم هوشنگ هم مثل خودم است. وقتي به لندن برگشتم و به خانه رسيدم، ديدم كارت پستالش دم در منتظرم است. رويش، تقريباً پانصد بار، نوشته بود "بيا". هنوز دارمش. بي‌درنگ به لس‌آنجلس برگشتم. سال ۱۹۸۷ بود.

● قبل از ترك ايران در فيلم «گزارش» عباس كيارستمي بازي كرديد و در چند نمايش و فيلم ديگر مانند «سوته‌دلان» هم نقش داشتيد. اما تا قبل از «خانه‌اي از ماسه و مه» همه نقش‌‌آفريني‌هاي شما در سينماي امريكا محدود مي‌شد به نقش‌هايي مثل كارگر خارجي خشكشويي در «متلاك» يا چند كار كم‌بيننده سينماي مستقل. از اين وضع نااميد نشده بوديد؟ ● نه. چرايش را به‌تان مي‌گويم. ما در ايران يك طريقت معنوي داريم به نام صوفي‌گري. طريقت صوفي، سير و سلوك از يك وادي به وادي ديگر است. مي‌دانيد بايد اين مراحل را گذراند، اما نه تا ابد. بايد بر كاري كه حالا مي‌كنيد متمركز باشيد و بدانيد داريد از يك وادي مي‌گذريد. من با اين ذهنيت هيچ‌وقت اذيت نشدم. ● نقشي هست كه بازي در آن را رد كنيد؟ ● نقش تروريست‌ها. فكر مي‌كنم اين سريال‌هاي تلويزيوني و فيلم‌هاي سينمايي كه آدم‌هاي درست‌وحسابي در امريكا مي‌سازند بيشتر به‌درد تروريست‌ها مي‌خورد كه ياد بگيرند چطور بمب بسازند. وكيلم هميشه مي‌گويد «بالاخره سينما از زندگي واقعي تقليد مي‌كند.» من هنوز مخالفم. هنوز هم مي‌گويم بهتر است اين فيلم‌ها ساخته نشوند. ● قبل از بازي در فيلم، كتاب «خانه‌اي از ماسه و مه» را خوانده بوديد؟ ● من هميشه سر ساعت دو برنامه «آپرا» را مي‌بينم. دو سه سال پيش، آپرا در بخش معرفي كتابش، اين كتاب را معرفي كرد و گفت: "دو جلد بخريد؛ يكي براي خودتان، يكي هم براي دوست‌تان." من هم يك جلد براي خودم خريدم، يكي هم براي دوستم ژا ژا، كه حدود سي سال است با هم دوستيم. وقتي كتاب را مي‌خواندم در عجب بودم كه اين نويسنده غيرايراني چه خوب فرهنگ ما را درك كرده. به شوهرم گفتم اگر يك روز فيلمي از روي كتاب بسازند خيلي بايد بي‌انصاف باشند كه نقش نادي را به من ندهند. او هم گفت: "خيال‌بافي نكن شهره. كسي از رو اين كتاب فيلم نمي‌سازه." ● شهره آغداشلو، كه خودش يك ايراني تحصيل‌كرده و جسور است، چطور توانست با نقش ناديِ «خانه‌اي از ماسه و مه»، كه زني مطيع و سنتي است، رابطه برقرار كند؟ ● با اين‌كه من هيچ‌وقت اين‌طوري زندگي نكرده‌ام، متاسفانه شاهد زن‌هايي مثل نادي بوده‌ام و هستم ـ نه فقط در ايران، كه در انگليس و امريكا هم. زنان سنتي‌اي كه تربيت شده‌اند تا هرچه زودتر به خانه شوهر بروند، مطيع همسران‌شان باشند و خودشان را وقف خانواده كنند. به عبارت ديگر، هيچ‌وقت زندگي خودشان را نداشته باشند. من با اين نوع شخصيت آشنايي كامل دارم. ● از ۱۹۹۷ كه محمد خاتمي به رياست جمهوري ايران رسيد، سختگيري قوانين سانسور كمتر شد و اين بر چهره زنان در فيلم‌هاي ايراني هم موثر بود. نگين نبوي كه در دانشگاه پرينستن سينماي ايران تدريس مي‌كند به‌تازگي گفته "سينماي ايران به يكي از مهم‌ترين نمودهاي تغيير وضعيت زنان ايراني بدل شده است." با اين حرف موافقي؟ ● من زنان سينماگر ايران را براي كاري كه مي‌كنند ستايش مي‌كنم. فيلم ساختن در شرايط ايران كار آساني نيست. مي‌دانم كه زنان بيشتري اين روزها در سينماي ايران فعاليت مي‌كنند، اما واقعيت اين است كه زني كه مجبور باشد با چادر و دستكش كار كند... تمرکز كافي بر کارش نخواهد داشت.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
همه زوجهاي هنري سينماي ايران


نيما فلاح - سحر ولد بيگي علي دهکري - آفرين چيت ساز حسن پورشيرازي - مهنار افضلي حميد سمندريان - هما روستا محد رضا شريفي نيا - آزيتا حاجيان علي مصفا - ليلا حاتمي يوسف مراديان - سار خوئيني ها مهدي هاشمي - گلاب آدينه امين حيايي - نيلوفر خوش خلق بهرام بيضايي - مژده شمسايي بهزاد فراهاني - فهيمه رحيم نيا مجيد جعفري - اکرم محمدي نيما بانکي - ليلي رشيدي احمد حامد - فاطمه معتمد آريا جمشيد جهانزاده - فرزانه نشاط خواه عزيز ساعتي - ميترا محاسني آتش تقي پور - شهين عليزاده بهروز بقايي - پرستو گلستاني رفيع پيتز - آتنه فقيه نصيري هادي مرزبان - فرزانه کابلي جلال مقامي - ر فعت هاشم پور مهرداد شکرابي - عاطفه رضوي عبدالرضا گنجي - فاطمه گودرزي فريبرز کامکاري - الهام پاوه نژاد اصغر همت - افسر اسدي محمد رحمانيان - مهتاب نصير پور علي اسيوند - حميرا رياضي داوود رشيدي - احترام برومند امين تارخ - منصوره شادمنش جهانگير کوثري - رخشان بني اعتماد پيام صابري - زيبا بروفه بهمن زرين پور - مينا جعفرزاده پيمان قاسم خاني - بهاره رهنما امير جعفري - ريما رامين فر عباس صال حي - رزيتا غفاري سعيد تهراني - لادن طباطبايي محمود پاک نيت - مهوش صبر کن جمشيد آهنگراني - منيژه حکمت حسن جوهرچي - مهناز بيات اتيلا پسياني - فاطمه تقوي حسين عرفاني - شهلا ناظريان اسماعيل رياحي - شهلا رياحي شهرام اسدي - لادن مستوفي محسن مخملباف - مرضيه مشگيني بهروز افخمي - ناهيد طلوع فرخ نعمتي - سهيلا رضوي کيومرث پوراحمد - مهرانه ربي مير ولي ا.... مدني - رويا تيموريان فرشيد نوابي - ا لهام چرخنده مرحوم فيروز بهجت محمدي - آزيتا لاچيني معسود جعفري جوزاني - فهيمه سرخابي نجف دريا بندري - فهيمه راستکار سروش خليلي - فاطمه دانش زاد حميد فرخ نژاد - فروزان جليلي فر غلامرضا آزادي - فريال بهزاد ابوالفضل جليلي - مريم اشرفي ( عکاس ) محمود کريمي حکاک - ياسمين ملک نصر بابک نوري - هاله ارجمند کرماني شاهرخ فروتنيان - افسانه چهره آزاد فرشيد رحيميان - کتايون رياحي ناصر هاشمي - سيما تيرانداز
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
رقابت براي اسكار آغاز شد


• رقابت اسكار براى كمپانى هاى فيلمسازى عموماً در ماه نوامبر و دسامبر يعنى دوماه پايانى سال به طور جدى مطرح مى شود اما امسال با جلو افتادن مراسم اسكار و برگزارى آن در ماه فوريه استوديوها از هم اكنون در تدارك براى اكران هر چه سريعتر فيلمهاى منتخب خود هستند با سپرى كردن تابستانى پربار و ۴ميليارد دلار سودآورى حاصل از اكران فيلمهاى تابستانى كمپانى هاى بزرگ فيلمسازى درهاليوود اين روزها در تدارك براى استقبال از فصل جديد اكران هاى پاييزى و شركت در ماراتن پررقابت اسكارند. سال گذشته فروش سينمايى نيمه دوم سال به مرز ۹‎/۵ ميليارد دلار رسيد كه ۱‎/۱۳ ميليارد دلار آن از محل فروش فيلم ركوردشكنى به نام «ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه» بود كه با چنين فروش هنگفتى در بازار جهانى بر رده دوم جدول پرفروش ترين فيلمهاى تاريخ سينما صعود كرد. امسال نيز كمپانى هاى بزرگ هاليوود در تلاش براى شكستن ركورد سال گذشته و رقابتى سالم در عرصه اسكار ۲۰۰۵ با دستى پر به سالنهاى سينما بازخواهند گشت. «دسته دوازده نفرى اوشن» با بازى جورج كلونى و براد پيت كه در ادامه «دسته يازده نفرى اوشن »ساخته شده براى دسامبر آماده نمايش خواهد شد و «ملاقات با فاكرها» كه دنباله اى بر «ملاقات با والدين» است با بازى باربارا استريسند در همين ماه (دسامبر) گيشه ها را فتح خواهد كرد. «خلبان» با بازى لئوناردو دى كاپريو در نقش هاوارد هيوز به گفته منتقدان سينمايى به خاطر ماهيت «سوپراستار» بودن هنرپيشه نقش اول آن احتمالاً با فروش خوبى به استقبال از كريسمس خواهد رفت در حالى كه در ژانر فيلمهاى كودكان بازى جيم كرى در فيلم «مجموعه حوادث ناگوار لمونى اسنيكت» احتمالاً سالنهاى سينما را از خنده منفجر خواهد كرد و فروش خوبى خواهد داشت. با شروع فصل مدارس و خنك شدن هوا فيلمها هم به لحاظ موضوعى دستخوش تغييراتى مى شوند و فيلمهاى دراماتيك و بزرگسال پسند رونق بيشترى مى يابند. نايب رئيس كمپانى بزرگ يونيورسال پيكچرز «مارك اشماگر» در اين باره مى گويد: «با تغيير فصل، ذائقه بازار سينما هم برمى گردد و تماشاگران به محصولات سينمايى متنوع ترى علاقه نشان مى دهند.» ماه سپتامبر با فيلم پرهزينه Resident Evil: Apocalypse در جدولهاى سينمايى كليد مى خورد و به دنبال آن كمدى رمانتيك «ويمبلدون» با بازى پل بتانى و كرستن دانست آماده نمايش مى شوند. «كاپيتان آسمان و دنياى فردا »يك فيلم اكشن كامپيوترى با بازى جود لاو و گوينيت پالترو ديگر برگ برنده مهم اين ماه است كه احتمالاً در اسكار هم حضور خواهد داشت. براى آنهايى كه فيلمهاى شاد و خانوادگى را ترجيح مى دهند فيلم «آقاى ۳۰۰۰» با بازى برنى مك و «دختر اول» درباره زندگى عاشقانه دختر يك رئيس جمهور بهترين گلچين فيلمهاى مفرح اين ماه اند و رقابت اسكار با درام «vanity Fair» كه در جشنواره مونترال شركت كرده و اين هفته در آمريكا به اكران افتتاحيه گذاشته مى شود ونيز «خاطرات موتوسيكلت سوار» درباره خاطرات چه گوارا وارد مرحله اى تازه خواهد شد. > اسكارى ها رقابت اسكار براى كمپانى هاى فيلمسازى عموماً در ماه نوامبر و دسامبر يعنى دوماه پايانى سال به طور جدى مطرح مى شود اما امسال با جلو افتادن مراسم اسكار و برگزارى آن در ماه فوريه استوديوها از هم اكنون در تدارك براى اكران هر چه سريعتر فيلمهاى منتخب خود هستند. در ماه اكتبر چند فيلم اسكارى خوب و منتقدپسند به بازار سينما خواهند آمد. «رى» فيلم زندگى «رى چارلز» خواننده فقيد «جز» با بازى جمى فاكس در نقش او شانس خوبى براى اسكار است درحالى كه فيلم «Alfie» با بازى جود لاو كه بازسازى فيلم كلاسيكى با بازى مايكل كين است نيز در صف مقدم «اسكارى» ها است. «داستان كوسه» انيميشن خانوادگى كامپيوترى كه امسال در جشنواره ونيز حضور دارد افتتاح بخش اكران هاى ماه اكتبر خواهد بود و براى خنده بزرگسالان فيلم «Team America: world Police» با بازى عروسك هاى خيمه شب بازى اى كه تبديل به ابر قهرمان مى شوند در اين ماه به نمايش گذاشته خواهد شد. ديگر فيلم كمدى اين ماه «سه پادشاه» ساخته ديويد اوراسل است كه در يكى دو هفته اخير فيلم «I heart huckabees » او فروش خوبى در جدول سينمايى داشت. در ژانر وحشت نيز قرعه به نام سارا مايكل گلارا براى بازى در فيلم «كينه» افتاده است كه در ماه اكتبر بر روى پرده مى رود. با وجود همه فيلمهاى نامبرده هنوز دو فيلم در صف انتظار هستند كه يكى انيميشن «باورنكردنى ها» از كمپانى ديسنى ‎/ پيكسار و ديگرى قسمت دوم خاطرات بريجيت جونز با نام «خاطرات بريجيت جونز: مرز استدلال» است كه در آن رنه زلوگر همچنان در نقش سابق خود در جست وجوى مردى ايده ال است. «باورنكردنى ها» محصول مشترك دو كمپانى اى است كه پيشتر فيلم پرفروش «در جست وجو نمو» را به بازار عرضه كرده بودند و قسمت دوم خاطرات بريجيت جونز از هم اكنون با چنان استقبالى مواجه است كه استوديو توليدكننده آن به دنبال تمهيداتى براى مبارزه با قاچاق احتمالى آن است. در اواسط ماه نوامبر نيز «Finding Neverland» با بازى جانى دپ در نقش جى.ام برى نويسنده «پيترپان» چشم به اسكار دوخته است و در اواخر ماه فيلم «اسكندر» با بازى كالين فارل نه تنها گيشه ها كه به احتمال زياد قلب منتقدين را نيز فتح خواهد كرد. نيكلاس كيج، بازيگر معروف هاليوود نيز در اين ماه در جست وجوى طلا خواهد بود اما نه طلاى اسكار بلكه طلايى كه سوژه فيلم «گنجينه ملى» خواهد بود و در نهايت اختتام بخش اين ماه فيلم «Polar Express» است كه با سوژه كريسمسى خود همه را براى فصل شاد كريسمس آماده خواهد كرد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
تجارت آل پاچينو در ونيز


«تاجرونيزى» فيلمى با بازى آل پاچينو به كارگردانى مايكل رادفورد در چهارمين روز جشنواره فيلم ونيز به نمايش درآمد. به گزارش رويتر، پاچينو كه يكبار به خاطر لهجه غليظ آمريكايى خود در يك نقش شكسپيرى موردانتقاد قرارگرفته بود اين بار ريسك ديگرى را به جان خريده است و در تازه ترين فيلم خود كه اقتباسى جديد از «تاجر ونيزى» است درنقش شايلاك (نزول خوار يهودى) ظاهرمى شود. وى در يك مصاحبه مطبوعاتى همزمان با اكران اين فيلم گفت: بازى درچنين نقشى كه كاملاً شناخته شده است چالشى محسوب مى شود و من بايد طورى به نقشم نگاه كنم كه انگار اولين بارى است كه قرار است به مردم معرفى شود. پاچينو ۶۴ساله كه پيش ازاين در فيلمى به نام «درجست وجوى ريچارد» درباره ريچارد سوم بازى و خودكارگردانى آن را برعهده گرفته بود، معتقداست: بازى كردن نقشى كه آدم خودش آن را دوست نداشته باشد سخت است و نه تنها من كه همه عوامل فيلم سعى كرديم زندگى پليد و تباه شده شايلاك را به تصوير بكشيم و دراين فيلم نشان دهيم كه چه چيزهايى باعث شد او به چنين سرنوشتى دچار شود. برپايه اين گزارش، به گفته آل پاچينو اين فيلم به جنجالى مى پردازد كه ماهيت ضديهودى بودن اين اثر ادبى تا سالهاى سال برانگيخته بود. درحالى كه مايكل رادفورد كارگردان اين فيلم معتقد است كه «تاجر ونيزى» صرفاً داستانى درباره تنش ميان مسيحيان و يهوديان نيست بلكه نگاهى عميق تر به مشكل جديد دو فرهنگ ضد هم دارد. پاچينو كه هرگز فكرنمى كرد بتواند نقش نزول خوار يهودى يعنى شايلاك را بازى كند گفت: اين نقش را به اين دليل پذيرفتم كه فكرمى كردم مايكل رادفورد مطمئناً در فيلمنامه به موضوع و مباحث مهمى مى پرداخت كه ارزش رويارويى داشتند. وى مى افزود: با خودم فكرمى كردم شايلاك شخصيتى است كه مى تواند يك تجربه انسانى را نشان دهد. اين مسأله براى من مهمتر بود چراكه طى ساليان درازموضوع اين فيلم همواره مطرح بوده است. فيلمنامه مايكل رادفورد آن را خوب مطرح كرده است. «تاجرونيزى» كه نام يكى از نمايشنامه هاى معروف شكسپير است، داستان يك تاجر ضديهودى را روايت مى كند كه به عنوان مجازات پرداخت نكردن وامش به شايلاك بايد تكه اى از گوشت تنش را به اين نزول خوار بدهد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
سينماى آمريكا و سياست آمريكايى دردو برداشت



يا همه فيلم ها سياسى هستند يا هيچ كدام.به عبارت ديگر، سينما به عنوان پديده اى جهانى، سياسى است.
كريستين ژيمر
معناى سينماى سياسى ساختن فيلم سياسى نيست، ساختن فيلم به شيوه سياسى است.
ژان لوك گدار
«جان فورد»، كارگردان بزرگ سينماى آمريكا، سال ها پيش از اين گفته است «هاليوود، جايى است كه شما نمى توانيد از حيث جغرافيايى آن را شرح دهيد، ما واقعاً نمى دانيم هاليوود كجا است».استاد كهنه كار هرچند دنيا را فقط با يك چشم تماشا مى كرد، به چيزى اشاره كرد كه در طول سال هاى بعد، منتقدان و تاريخ نويس هاى سينما بارها درباره اش سخن گفتند.وسعت هاليوود واقعى، همان است كه در لس آنجلس مى توان ديد، اما ما با هاليوودى سروكار داريم كه در تمام جهان رخنه كرده است و متاعش در اكثر كشورها خريدار دارد.كافى است به آمار فروشى كه مجله ورايتى در پايان هرسال منتشر مى كند و فروش فيلم ها در همه كشورها را در بر دارد نگاه كنيد تا ببينيد كه فيلم هاى آمريكايى در صدر جدول فروش سالانه هستند. «توبى ميلر» در ابتداى مقاله اى جذاب درباره هاليوود و جهان (ترجمه بيژن اشترى در كتاب سينماى آمريكا و هاليوود) مى نويسد كه هر تماشاگر سينما، درباره سينماى آمريكا يك پا كارشناس است، و البته بايد هم كه چنين باشد، چراكه ۴۰ تا ۹۰ درصد فيلم هايى كه روى پرده سينماهاى جهان مى روند، آمريكايى هستند.حق، تقريباً با توبى ميلر است، هرچند در همه كشورها طبق اين اصل نمى شود نتيجه گرفت.فيلم هاى آمريكايى، آن قدر در دسترس هستند و چنان به زندگى روزمره ما نزديك شده اند كه خواه ناخواه حس مى كنيم حرف زدن از سينماى آمريكا و نظردادن درباره آن حق ما است.روش فيلمسازى آمريكايى به گونه اى است كه گمان مى بريم كارگردان ها جهانى مى انديشند و جهانى مى نگرند.نقل قولى از «ويم وندرس» كارگردان سرشناس آلمانى هست كه مى گويد آمريكايى ها ضميرناخودآگاه ما را مستعمره خودشان كرده اند.نگاه وندرس شايد كمى بدبينانه باشد، اما حقيقتى در آن نهفته است كه نمى توان آن را ناديده گرفت.همزمان با طرح نظريات گوناگون درباره جهانى شدن، سياستگزارهاى سينماى آمريكا هم تصميم گرفتند فيلم هايشان را به گونه اى بسازند كه به كار تماشاگرانى در سراسر دنيا بيايد.
•••
• من متهم مى كنم
سينما و سياست در آمريكا رابطه اى ديرينه دارند، از همان سال هايى كه سينما كم كم به هنرى عمومى و همه خواه بدل شد، مردان سياست هم به فكر افتادند تا از اين نمد كلاهى براى خود ببافند.دسته اى كوشيد تا سينماگران را به انديشه هاى چپ دعوت كند، و دسته اى ديگر تمام توانش را به كار گرفت تا آن ها را از ميدان به در كند.داستان واقعى و حيرت برانگيز محاكمه سينماگران آمريكايى در سال ،۱۹۴۷ نمونه منحصربه فردى از پيوند سينما و سياست در آمريكا است.در روزهاى پايانى ماه اكتبر همان سال، كميته مبارزه با فعاليت هاى ضدآمريكايى (معروف به كميته مك كارتى) از دست اندركاران سينما پرسيدند كه «آيا شما عضو حزب كمونيست بوده يا هستيد؟» همين سئوال نه چندان طولانى نسخه سال هاى آينده سينماى آمريكا و به تبع آن هاليوود را پيچيد.عمده سينماگرانى كه در جايگاه متهم ايستادند، گفتند كه كمونيست نيستند، يا قبل از اين بوده اند و به دليلى (هر دليلى) آن مسلك را ديگر باور ندارند.با اين همه، ده نفر كه اكثراً فيلمنامه نويس بودند، از پاسخ دادن امتناع كردند.ده روز بعد، از آن جايى كه اين ده نفر به كنگره و كميته منتخب بى احترامى كرده بودند، به دادگاه احضار شدند.مثل روز روشن بود كه نتيجه چه چيزى خواهد بود.چند روز بعد، مهم ترين تهيه كننده هاى هاليوود كه در جلسه اى با حضور رئيس انجمن سينما حاضر شده بودند، بيانيه اى نوشتند و با صراحت اعلام كردند كه آن ده نفر اخراج شده اند و تنها در صورتى به كار بازمى گردند كه حكم برائتشان صادر شود و كمونيست بودنشان به اثبات نرسيده باشد. اين شروع داستان فهرست سياه در هاليوود بود.آن ها حق نداشتند در هيچ فيلمى حضور داشته باشند، نامشان از همه جا پاك شد و نام هاى تازه جايشان را گرفت.كم كم و ظرف سال هاى بعد، ۱۰۰ نفر ديگر از سينماگران در جايگاه متهم ايستادند و نيمى از آن ها رسماً عضويتشان در حزب كمونيست را تاييد كردند، هرچند گفتند كه از سابقه شان خجالت مى كشند و براى اثبات شرمسارى شان حاضرند نام همراهانشان در حزب را به اعضاى كميته بگويند.تا سال ،۱۹۵۴ طبق آمارى كه بعدها منتشر شد، دست كم ۲۱۴ نفر به عنوان كمونيست هاى سابق شناسايى شدند.سينماگرانى كه كتاب منشاء خانواده، مالكيت خصوصى و دولت را دست به دست مى چرخاندند تا همه از نوشته هايش سهمى ببرند.هرچند كه بعضى كتاب هاى ديگر مثل كاپيتالِ ماركس، طرفدار چندانى نداشت.در طول سال هاى بعد معلوم شد كه نيمى از آن ها اين كتاب ها را نمى خوانده اند و حرف هاى شفاهى ديگران درباره مفاهيم طرح شده دركتاب را به خواندن اصل كتاب ها ترجيح داده اند. علاوه بر لژيون آمريكا (شامل دويست وهشتاد هزار عضو و يك ميليون نيروى پشتيبانى) و اتحاديه سينما براى حفظ آرمان هاى سينما، روزنامه هاى متعلق به ويليام رندولف هرست نيز آتش بيار معركه بودند و در سرمقاله هايى دنباله دار از اداره سانسور فيلم مى خواستند كه بيش از اين با عناصر خائن برخورد كند.
آن چه در اين ميان آسيب ديد و ضربه خورد، سينما بود.تاريخ نويس هاى سينما نوشته اند كه هاليوود هيچ گاه مثل آن سال ها در دوران فترت به سر نبرده است.بهترين فيلمنامه نويس ها حق نوشتن نداشتند و فيلمنامه نويس هاى تازه كار متن هايى مى نوشتند كه به هيچ نمى ارزيد.تماشاگران فيلم ديدن را كنار گذاشتند و ترجيح دادند وقتشان را با ديدن فيلم هاى بى مايه تلف نكنند.حتى معدود فيلم هاى خوب آن سال ها نيز چندان مورد استقبال قرار نگرفت. اين گونه بود كه بازيگران فهرست سياه، بازى در تئاتر را ترجيح دادند و بعضى نيز روانه كشورهاى اروپايى شدند.كارگردان ها هم وضعيتى بهتر از اين نداشتند، آن ها هم فيلم ساختن در اروپا را به ماندن در آمريكا ترجيح دادند.احتمالاً فيلمنامه نويس ها وضعشان بهتر بود، مى توانستند با اسامى مستعار بنويسند، با نام هايى كه گاهى وجود داشتند و صاحبان آن نام ها از فن فيلمنامه نويسى هيچ نمى دانستند.شبيه اين ماجرا را مى توان در فيلم «بدل» ساخته «مارتين ريت» ديد، همان فيلمى كه «وودى الن» در آن يك شبه به فيلمنامه نويسى طراز اول در هاليوود بدل مى شود.كمونيست هاى تبرئه نشده فيلمنامه هايشان را با نام او مى نويسند و درصدى از رقم حق تاليف را به او مى پردازند.
•••
• ماموريت:غيرممكن
«...ما سينماى غيرداستانى را دوست داريم، ولى در روزگارى ساختگى و قلابى زندگى مى كنيم.در روزگارى زندگى مى كنيم كه انتخاباتى قلابى داريم و رئيس جمهورى قلابى از آن بيرون مى آيد.در روزگارى زندگى مى كنيم كه مردى با دلايلى قلابى و ساختگى ما را به جنگ مى فرستد...خجالت بكش آقاى بوش، خجالت بكش...روزگار شما به سر آمده است...»
مى شد پيش بينى كرد كه مرد تنومند آمريكايى كمر همت بسته تا تيشه به ريشه جورج بوش بزند.يك سال ونيم قبل، زمانى كه «مايكل مور»، مشهورترين و شايد پرافتخارترين مستندساز تاريخ سينما، از پله هاى تالار كداك تيه تر بالا رفت تا جايزه بهترين فيلم مستند سال را بگيرد، لباسى رسمى به تن داشت، لباسى كه با آن شلوار جين و تى شرتى كه در «بولينگ براى كلمباين» به تن داشت، فرق مى كرد.مور حرف هايش را درحالى زد كه گونه هاى برجسته اش از شدت هيجان مى لرزيدند و خيلى ها، حتى آن هايى كه در تالار كداك تيه تر نشسته بودند، منتظر بودند تا ماموران اف بى آى ناگهان ظاهر شوند و برنده اسكار را با دست هاى بسته بيرون ببرند.قبل از آن هم او در جشنواره كن، رسماً عليه بوش و سياست هاش حرف زده و گفته بود كه نه او، و نه هيچ آمريكايى عاقل ديگرى، آدم كودنى مثل بوش را انتخاب نكرده است.حرف هاى او در كن، يك شوك واقعى بود و حرف هاى بعدى و نامه نگارى هايش با بوش همه را به حيرت واداشت.
مور در تكه اى از يك نامه خطاب به بوش نوشت:«اگر از مرغان مقلد فاكس نيوز بگذريم، هيچ كس در آمريكا به خاطر جنگى كه راه انداختى هورا نكشيد و خوشحالى نكرد.اين حرف من را قبول كن، از كاخ سفيد بيا بيرون و به هركدام از خيابان هاى سراسر آمريكا برو.سعى كن پنج تا آمريكايى را پيدا كنى كه هيجان زده باشند و دوست داشته باشند يك عراقى را بكشند.همچين كسى را پيدا نمى كنى...از پانصد و سى و پنج نماينده كنگره فقط اسم بچه يكى شان در فهرست نيروهاى ارتش ديده مى شود.اگر واقعاً مى خواهى براى آمريكا بجنگى، لطف كن و همين حالا دوتا دخترت را بفرست به كويت و اجازه بده لباس هاى مخصوص شيميايى بپوشند...مى دانى، تو بايد قبل از اين كه رئيس جمهور مى شدى، خيلى بيشتر از اين ها سفر مى كردى.بى اعتنايى ات نسبت به دنيا، باعث شده كه آدم ابلهى شوى...»
مايكل مور در نامه اى ديگر خطاب به بوش نوشت:«جورج، اين دروغ گفتن ها و سر هم بندى اطلاعات امنيتى نيست كه مرا برآشفته مى كند. چيزى كه مرا برآشفته مى كند اين است كه بيشتر از دو ماه است كه كنترل عراق را در دست دارى و هنوز نتوانسته اى حتى وقت آن را پيدا كنى و فقط چند سلاح هسته اى يا يك ظرف گاز عصبى را جايى بكارى و دست كم كارى بكنى كه در ظاهر به نظر بيايد به ما دروغ نمى گفته اى... مى دانى، وقتى شواهد تقلبى سلاح كشتار جمعى درست نمى كنى، نشان مى دهى كه فكر مى كرده اى براى هيچ كس مهم نيست كه معلوم شود همه چيز ساخته و پرداخته خودت است..... ببخشيد، هنوز نمى توانم آن جوان قنداق شده را در لباس هوانوردى از ذهنم بيرون كنم. با اين همه مى دانم كه احتياج به كمك دارم. وقتى تو روى كشتى پياده شدى ، پلاكاردى آن جا بود كه رويش نوشته شده بود «ماموريت انجام شد»، راستى اين كدام ماموريت بود كه انجام شد؟ چون طبق شمارش من بيشتر از ۵۰ سرباز جوان ما از موقعى كه تو گفتى ماموريت تمام شده، جان خود را از دست داده اند. هرج ومرج حاكم است، و انگليسى ها هم دارند بچه هايشان را از دست مى دهند، و بنيادگرايان كله خراب به نظرمى رسد كه براى گرفتن حكومت آماده اند.»
مستندساز آمريكايى اين حرف ها را در نامه هاى بعدى اش هم تكرار كرد. اما اوج حرف هاى او مصادف شد با نمايش مستند تازه اش، يعنى «فارنهايت ۱۱/۹» در جشنواره كن كه نخل طلا را براى او به ارمغان آورد.فارنهايت ۱۱/۹ عملاً ماجراى يازده سپتامبر و سياست هاى بوش را قبل و بعد از اين حادثه زير ذره بين برده است.بيشتر صحنه هاى فيلم او صحنه هايى آرشيوى هستند كه با دقت كنار هم نشسته اند تا به اثبات ماجرا بپردازند.صراحت لهجه و بى پروايى مور، بى نظير است.با اين همه، سكوت بوش و دستيارانش را، كه به نظر مى رسد نوعى بى اعتنايى است، بايد جدى گرفت.مايكل مور فعلاً برنده ميدان است، هرچند بايد تا انتخابات آمريكا صبر كرد.
واقعيت اين است كه بخش اعظم هاليوود از همان روز انتخاب بوش به عنوان رئيس جمهور با او مخالف بودند و اين مخالفت زمانى بيشتر شد كه برج هاى دوقلوى نيويورك در يك چشم به هم زدن سقوط كردند.با حمله آمريكا به افغانستان براى دستگيرى و نابودى گروه القاعده، اين مخالفت ها باز هم شدت گرفت و همزمان با حمله آمريكا به عراق براى سرنگونى صدام حسين به اوج خودش رسيد.بعد از اين جنگ هاى وحشيانه بود كه «استيون اسپيلبرگ» كارگردان آمريكايى، كه زمانى كلود للوش فرانسوى درباره اش گفته بود بايد جايزه صلح نوبل را به خاطر ئى.تى به او مى دادند، سرى تكان داده و گفته بود درست در روزگارى كه بايد منادى صلح باشيم و آيين مهربانى را در دنيا ترويج كنيم، دست به قتل و آدمكشى مى زنيم.وودى الن هم اين جنگ ها را تلخ ترين و سياه ترين كمدى جهان دانسته بود:«فكرش را بكنيد، آن ها حتى نانى براى خوردن نداشتند و ما موشك هاى ميليون دلارى روى سرشان ريختيم.»
چيزى كه در اين ميان مهم است و بايد به آن توجه كرد، اين است كه هاليوود در طول همه اين سال ها سعى كرده در ظاهر نهادى خصوصى باشد، اما واقعيت چيز ديگرى را نشان مى دهد.افشاگرى هاى گاه وبى گاه بعضى سينماگران درباره اين كه دولتمردان آمريكايى گاهى در انتخاب هاى آكادمى علوم و فنون سينمايى (اسكار) دخالت مى كنند، نشان از واقعيتى تلخ دارد و گوياى آن است كه با گذشت سال ها از رسوايى كنگره آمريكا و كميته منتخبش در ماجراى مك كارتيسم، هنوز هم وزنه سياست مى چربد.
تا اين جاى كار به نظر مى رسد كه مايكل مور تنها نيست.«داستين هافمن»، «جورج كلونى»، «مارتين شين» و «شان پن» هم جزء آن هايى هستند كه نظرياتى شبيه به مور دارند، هرچند كه شان پن بيش از ديگران در اين راه قدم برداشت و دوبار به عراق رفت و با مردم اين كشور گفت وگو كرد.پن به آن ها گفت كه مردم آمريكا طرفدار جنگ نيستند و اين تصميم شخص بوش است.با بازگشت او از سفر عراق، نامش به عنوان خائن به وطن اعلام شد و تلفن هاى ناشناس او را تحت فشار گذاشتند، هرچند نتوانستند جايزه اسكار ۲۰۰۴ را كه حق مسلم پن بود از او دريغ كنند.
مدتى قبل، بعضى سينماگران هاليوود در خانه سابق هرولد لويد كه در بورلى هيلز است دور هم جمع شدند تا كمك مالى قابل ملاحظه اى براى «جان كرى» نامزد حزب دموكرات جمع كنند.در ميان اين سينماگران كوين كاستنر، داستين هافمن، شرون استون، باربارا استرايسند، لئوناردو دى كاپريو، دنى دوويتو، آليور استون، جنيفر آنيستن و برد پيت هم بودند.در اين مهمانى ۱۵۰۰ نفر حاضر شدند و بليت هاى ورودى ۱۰۰۰ دلارى را خريدند و با ورود به مهمانى اصلى ۲۰۰۰ دلار ديگر را هم صرف كمك به جان كرى كردند.آليور استون، كارگردان آمريكايى كه مستند هايى درباره فيدل كاسترو و عرفات و شارون ساخته است، در پايان اين مهمانى گفته بود كه آن ها دور هم جمع شده اند تا بوش اين بار وارد كاخ سفيد نشود.براى رسيدن به اين هدف، آن ها حاضرند هر كارى بكنند.
•••
در فيلم «سگ را بجنبان» ساخته برى لوينسن، مى بينيم كه تهيه كننده اى هاليوودى، فيلمى جعلى را مى سازد تا رئيس جمهور آمريكا بهانه اى براى حمله به كشورى دوردست پيدا كند.سياست و سينما به همين سادگى در هم تنيده شده اند...
نام اين يادداشت، عنوان رمانى است نوشته ابراهيم گلستان
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
'رنجهاي مسيح، ركورد فروش نسخه دي ‌وي ‌دي ارباب حلقه ها را شكست'




بر اساس گزارشی فروش نسخه "دی‌ وی ‌دی" فيلم "رنجهای مسيح" (مصائب مسيح) رکورد فروش نسخه دی وی دی و ويدئويی فيلم سينمائی (غير انيميشن) را در يک هفته در ايالات متحده شکست.
به نوشته نشريه بازرگانی "هاليوود ريپورتر"، فروش نسخه دی ‌وی ‌دی و وی اچ اس فيلم رنجهای مسيح در يک هفته پس از انتشارش بالغ بر نه ميليون نسخه بوده که با اين رقم توانست رکورد فروش يک فيلم سينمائی را که پيش از اين متعلق به فيلم ارباب حلقه ها بود جابجا کند.

چهار ميليون از نه ميليون نسخه فروخته شده اين فيلم در همان روز اول انتشار خريداری شده است.

اما همچنان رکورد فروش نسخه دی‌ وی ‌دی و وی اچ اس فيلم در روز نخست انتشار با فروش هشت ميليون نسخه در اختيار فيلم انيميشن در جستجوی نيمو است.

کمپانی فيلمسازی " فاکس قرن بيستم" که تهيه فيلم را به عهده داشته، برای عرضه اين فيلم در ميان جامعه های مذهبی آمريکا دست به بازاريابی گسترده ای زده است.

بيش از شش ميليون خانواده مسيحی در آمريکا در خصوص انتشار نسخه ويدئويی رنجهای مسيح ای-ميل دريافت کرده اند.

همچنين کليساهای آمريکا در صورت خريد عمده اين فيلم از تخفيف ويژه ای برخوردار می شوند.

فروش فيلم رنجهای مسيح از نمايش عمومی آن در سراسر دنيا حدود 600 ميليون دلار بود. اين فيلم اکنون در رده هشتم جدول پرفروشترين فيلمهای تاريخ سينمای آمريکا جای دارد.

نمايش عمومی اين فيلم که 12 ساعت آخر زندگی عيسی مسيح و به صليب کشيدن او را نشان می دهد، با مخالفت شديد جوامع يهودی رو به رو شد.

علت مخالفت جوامع يهودی اين است که معتقدند اين فيلم نشانه های ضد نژاد سامی در خود دارد و چهره بدی از یهوديان زمان مسيح به تصوير کشيده است و آنها را عامل اصلی مرگ مسيح نشان می دهد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
سينماي ايران و چوب زير بغل




مدتی است که دست اندرکاران سينمای ايران از بحران سينما در ايران سخن می گويند. با مرور اخبار و مصاحبه های اهل سينما به نظر می رسد مشکلات و دل نگرانی های دست اندرکاران به يک و دو ختم نمی شود.
اين دست اندرکاران بنا به جايگاه شغلی خود، از منظر تهيه کننده، سينمادار، کارگردان و بازيگر مشکلاتی را مطرح می کنند که در ظاهر متفاوتند، اما شايد سرچشمه يکی باشد.

مشکل برگشت سرمايه

تهيه کنندگان به تناسب نقش و تعداد توليدات خود در سينمای ايران از ورشکستگی و شکست های اقتصادی به دليل عدم استقبال مردم از فيلم های ساخته شده در يکی دو سال اخيرسخن می گويند.

گروهی ديگر از تهيه کنندگان فيلم های هنری يا به تعبير وزارت ارشاد فيلم های خاص هستند، از وضعيت نمايش عمومی فيلم های خود گله دارند.

با استقبال وسيع مردم از فيلم های کما و بوتيک در نوروز، مارمولک در اواسط بهار و اين روزها از فيلم مهمان مامان، گروه نخست تهيه کنندگان اين امر را ناشی از تبليغات گسترده تلويزيون می دانند و کم و بيش گفته می شود اگر آگهی فيلم های ديگر هم به اين وسعت و شدت از تلويزيون پخش شود، حتما در فروش آنها هم تاثير خواهد گذاشت.

سال گذشته نيز به رغم نگرانی و وحشت از گريزانی مردم از سينمای ايران در کمال ناباوری چند فيلم کمدی ( توکيو بدون توقف، عروس خوشقدم و دنيا ) بی سرو صدا خوب فروختند.

اين استقبال چشمگير می تواند دليلی قاطع برای رد عدم برگشت سرمايه تهيه کنندگان باشد.

مشکلات سينمادارها


پوستر تبليغاتی فيلم کما
اما سينمادارها با مشکلات جدی روبرو هستند. نخست اينکه طبق قانون آنها اجازه تغيير کاربری سينمای خود را ندارند.

از بسياری از آنها خواسته شده تا سينمايشان را به دو و گاه حتی سه سالن تفکيک کنند، در حالی که فيلمی برای نمايش به آنها داده نمی شود و از همه مهمتر اختيار انتخاب فيلم برای نمايش از آنها سلب و به شورای صنفی نمايش محول شده است.

به گفته سينمادارها شورای صنفی ( که وابسته به خانه سينما است ) فيلم و مدت نمايش آن را برای سينمادارها تعيين می کند. و اين مهمترين مشکل فعلی سينمادارهاست، چراکه آنها عمده ترين دليل خالی بودن سالن های سينمای خود را ناشی از اين مسئله می دانند.

مجيد شهيدی رئيس انجمن مديران سالن های سينما و مدير سينما اروپا واقع در خيابان جمهوری ضمن اشاره به تعطيلی چند سينمای تهران به دليل عدم حمايت و پايين بودن سقف فروش، گفته است تا زمانی که اکران فيلم ها زير نظر وزارت ارشاد بود، سينماهای ضعيف مورد حمايت واقع می شدند. اما شورای صنفی نمايش قانونی وضع کرده که به شدت به ضرر سينمادار است. به عنوان مثال وقتی فيلمی کشش فروش ندارد، اگر صاحب فيلم و سينمادار توافق کنند که فيلم را از پرده بردارند، شورای صنفی با استدلال حمايت از فيلم به سرعت با اين توافق مخالفت می کند.

آقای شهيدی و ديگر سينماداران مناطق مرکزی و جنوبی تهران می گويند به تجربه دريافته اند که فيلم های خاص، سنگين وهنری در آن مناطق مخاطب ندارد، اما شورای صنفی آنها را به نمايش چنين فيلم هايی آن هم به مدت طولانی ملزم می کند.

شهيدی ضمن تاييد مشکل اکران به نقش دفاتر پخش اشاره می کند و می گويد" دفاتر پخش به سينماهای ضعيف اصلا فيلم نمی دهند. خيلی راحت می گويند به چه دليل بايد ۷۰۰ هزار تومان برای چاپ کپی هزينه کنند و به سينمايی فيلم بدهند که ۲۰۰ هزارتومان پورسانت می خواهد بپردازد. شايد هم حق داشته باشند، ولی آنها از طرف ارشاد وام می گيرند و حمايت می شوند، بعد فيلم خود را به رسانه های تصويری، تلويزيون و هواپيمايی می فروشند و خارج از کشور هم اکران دارند. آنها هر طوری هست هزينه فيلم را در می آورند. اين وسط فقط سينمادارها ضرر می کنند."

پرويز حاج حسن مدير سينما جی هم می گويد" ما برای برداشتن فيلم از روی پرده هيچ اختياری نداريم و بايد برای سالن خالی فيلم نشان بدهيم. الان دو سال است با اين وضعيت با ريزش تماشاچی مواجه شده ايم."

عدم نمايش فيلم های هنری که به فيلم های خاص و نفروش مشهورند دغدغه تهيه کننده و کارگردان آن فيلم است و نمايش آنها در سينماهای مرکز و جنوب شهر دغدغه سينمادارها.

اجزای صورت مسئله


پوستر تبليغاتی فيلم بوتيک
در تکميل صورت مسئله می توان پرسيد کدام فيلم ها و کدام گروه از سينماها مشکل فروش دارند؟ آيا فيلم هايی که تهيه کنندگان آن به طور مستقيم و غير مستقيم تحت پوشش نهادهايی مانند تلويزيون و بنيادها قرار دارند هم در اين شکست اقتصادی سهيم اند و آيا در سينماهای تحت پوشش بنيادها هم فيلم نفروش نمايش داده می شود؟

عليرضا داودنژاد تهيه کننده و کارگردان سينما که در کارنامه خود فيلم های پرفروش و نفروش را تواما دارد، چندی پيش در مصاحبه ای در مورد وضعيت نمايش فيلم ها گفته است:" با يک سری تصميم گيری های موضعی و صنفی اداری شرايطی پيش می آيد که بخشی از ظرفيت های نمايشی و مدت اکران مهم ترين فيلم های ارزشمند و مورد علاقه مردم در اکران گرفته شده و صاحبان فيلم ها برای جبران اين صدمه مجبور می شوند امتيازهايی به همان نهادها و بنيادهايی که به طور مستقيم و غير مستقيم در اين نوع تصميم گيری ها دست دارند واگذار کنند و در نتيجه ما نمی توانيم در يک شرايط طبيعی و منطقی به فعاليت و کار خود ادامه دهيم."

آنچه از اسفند سال گذشته تاکنون در سينمای ايران رخ داده قابل تامل است. با حذف آگاهانه فيلم مارمولک از اين چرخه، آيا فروش فيلم بدون تبليغ بوتيک، فروش چند صد ميليونی فيلم کما و فروش چشمگير مهمان مامان را می توان به آشتی گروه هايی از مردم با سينما تعبير کرد؟

يکی از بزرگترين و مخرب ترين آفتهای سينمای ايران وابستگی مستقيم و غير مستقيم آن به دولت، نهادها و بنيادهاست. تا وقتی در دو سوی اين وابستگی افرادی از هم منتفع می شوند و تا زمانی که اهل سينما چوب زير بغل خود را کنار نگذاشته و روی پا خود نايستاده و تشکل های صنفی مستقل خود را راه اندازی نکرده اند، امکان استقلال و رفع مشکلات سينمای ايران ديرياب و دور خواهد بود.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
ضيافتي به ياد ماندني در "مهماني مامان"




"مهمان مامان" آخرين فيلم داريوش مهرجوئی از اول مرداد در سينماهای تهران به روی پرده رفته و با فروش خوب خود همه را غافلگير کرده است.
هفته پيش اتحاديه تهيه کنندگان سينما طی بيانيه ای اعلام کرد فروش سينماها در دو ماه گذشته از فروش ماه های محرم و رمضان هم کمتر بوده، اما استقبال مردم در چند روز گذشته از فيلم مهمان مامان فعلا به طور مقطعی به اين بحران پايان داده است.

داريوش مهرجوئی سالها پس از اجاره نشين ها، در فيلم ديگری با گشودن سفره بزرگ ديگری جمعی را همدلانه گرد اين سفره نشانده است.

مهمان مامان بر اساس داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده، مرادی کرمانی گفته است اين داستان را پس از ديدن فيلم اجاره نشين ها نوشته و به مهرجوئی پيشنهاد ساخت فيلمی برمبنای آن را داده است.

فيلمنامه مهمان مامان سال گذشته توسط مهرجوئی، مردای کرمانی و وحيده محمدی فر نوشته شده و گلاب آدينه، حسن پورشيرازی، پارسا پيروزفر، امين حيايی و...درآن بازی کرده اند.

فيلم داستان بسيار ساده ای دارد: قراراست برای زنی ميانسال و خانواده اش مهمان بيايد. شوهر زن که آپاراتچی سينماست، همان روز بيکارشده و زن آرزو دارد که برای مهمانانش سفره ای پر و پيمان بيندازد.

مهرجوئی با دستمايه قراردادن موضوعی چنين ساده، ۱۰۳ دقيقه تمام هوش و حواس تماشاگران را به فيلم جلب می کند.



مهمانان برای ديداری کوتاه به خانه خاله عفت می آيند. خاله عفت چيزی برای پذيرايی ندارد. به شوهرش يدالله خبر می دهد که ميوه و شيرينی بخرد.

يدالله مرد خانواده يک عشق فيلم تمام عياراست. او آپاراتچی سينماست، سينمايی که به علت نداشتن فروش تعطيل شده و او و جمعی ديگر بيکارشده اند.

اوکه دو ماه و چهار روز است حقوق نگرفته، با خريد يک هندوانه، جعبه ای شيرينی و کرايه کردن فيلمی برای نشان دادن به مهمانان که پول آنها را از همسايه قرض کرده، به خانه می آيد و پس از پذيرايی از مهمانان به اصرار آنها را برای شام نگه می دارد، در حالی که نه تنها پول ندارند، بلکه مواد غذايی کافی نيز در خانه موجود نيست.

آنها در خانه ای قديمی ساز با چندين خانواده همسايه اند. با همدلی و تلاش همه آنهاست که سفره ای پربرکت گسترده می شود.

فيلم در خانه ای فقرزده می گذرد، اما به قول تورج منصوری فيلمبردار مهمان مامان، فقری که آدم ها در آن کامل می شوند و به غنا می رسند.

تمام فيلم با دوربين روی دست فيلمربداری شده و ريتم تندی دارد. به گفته منصوری تمام پلان-سکانس ها سه تا چهار بار فيلمبرداری شده و در هربار دوربين بر روی يکی از بازيگران متمرکز بوده است.

مهرجوئی در "مهمان مامان" خانه ای می آفريند که مهر جاری در آن حسرت برانگيز است

آقا يدالله که در هنگام ورود به خانه مانند رضاموتوری لباس پوشيده و سوار بر موتور است برای مهمانان، فيلم رضا موتوری را می گذارد و در و ديوار خانه اش را تصاويری از بازيگران مورد علاقه اش پوشانده، او همانقدر که شيفته فردين و گنج قارون است، لورنس عربستان را هم دوست دارد.

در قسمتی از فيلم همکاران آقا يدالله که مانند او بيکارشده اند و عشق فيلم اند برای مشورت به خانه او می آيند و در اتاق يکی ار همسايه ها جلسه می کنند. صحبت های آنها با کد دادن از فيلم های مشهور سينما ادامه می يابد و با خواندن دسته جمعی ترانه معروف فيلم گنج قارون تمام می شود.

مهرجوئی در مهمان مامان و در اين سکانس به خصوص به نفس سينما و دوستداران آن فروتنانه ادای احترام می کند.

مهرجوئی در مهمان مامان خانه ای می آفريند که مهر جاری درآن حسرت برانگيز است. فيلمی جمع و جور و بی نقص. استقبال مردم از اين فيلم نشان می دهد که مردم خواستار فيلم خوبند و يکی از دلايل خالی بودن سينماها بی توجهی به اين موضوع می تواند باشد.

"در واقع عنصر دراماتيک و کنش های متقابل شخصيت ها را دو سفره به وجود آورده اند: سفره دل آقا يدالله که گشاده دستانه باز شده و محتوياتش اصلا مناسب پذيرايی از مهمان "رودربايستی" دار نيست . به همين دليل مامان(گلاب آدينه) و بهاره (مليکا شريفی نيا) اصرار در برچيدنش دارند، و سفره شام که خالی و بی رونق است و زنان همسايه برای رنگين کردن و گشودنش دست و پا می زنند."

به رغم سانسوری که بر تار و پود هنرها به ويژه سينما در ايران ريشه دوانده در مهمان مامان دو صحنه از زيباترين صحنه های عاشقانه وجود دارد: زمانی که يوسف ( مرد معتاد ) گردنبند زنش را می بندد و وقتی که عفت خانم با گوشه چادرنمازش اشک های آقا يدالله را خشک می کند.

گلاب آدينه در نقش مامان بازی بدون نقض و کاملی ارائه می دهد. حسن پورشيرازی که با بازی در فيلم سگ کشی بهرام بيضايی درخشيد، در نقش آقا يدالله مردی ساده و عاشق سينما کم نظيراست و پارسا پيروزفر در نقش معتادی عاشق و بی خيال به حدی خوب است که اکثر منتقدان فيلم بازی او را در اين فيلم ستوده اند. عنوانبندی جذاب فيلم ساخته محمدرضا شريفی نياست.

پس ازشکست دو فيلم ميکس و بمانی، مهرجوئی با مهمان مامان ضيافتی به ياد ماندنی برای دوستداران سينمايش برپا کرده است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
توقف نمايش عمومي 'سربازهاي جمعه'




از نمايش عمومی فيلم سينمائی "سربازهای جمعه" آخرين ساخته مسعود کيميائی، کارگردان قديمی سينمای ايران جلوگيری شد. قرار بود سربازهای جمعه از روز پنجشنبه اول مرداد در سينماهای تهران به روی پرده برود، ولی درست کمی پيش از نمايش اين فيلم، به دستور وزارت ارشاد، اين فيلم تا اطلاع ثانوی از نمايش عمومی باز ماند. هنوز کاملا مشخص نيست که دليل توقيف فيلم چه بوده است. هدايت فيلم، تهيه فيلم سربازهای جمعه از علت اصلی توقف فيلم اظهار بی اطلاعی می کند. همچنين به نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، ابوالحسن داودی، سخنگوی شورای صنفی نمايش، دليل توقيف و يا تعويق نمايش فيلم سربازهای جمعه را شکايت شاکی خصوصی اعلام کرد. آقای داوودی می گويد که هنوز اطلاعی از هويت اين شاکی و يا شاکيان ندارد.

اداره نظارت و ارزشيابی وزرات ارشاد نيز هنوز دليل اين توقف سربازهای جمعه را اعلام نکرده است. نسخه ای از سربازهای جمعه که قرار بود به نمايش در آيد نسبت به نسخه ای که در جشنواره فيلم فجر نمايش داده شد، حدود نيم ساعت کوتاهتر است. داستان فيلم سربازهای جمعه، درباره زندگی چهار سرباز و مافوق شان و ماجراهائی است که در روز مرخصی شان اتفاق می افتد.

در اين فيلم بهرام رادان، پژمان بازغی، محمدرضا فروتن و پولاد کيميائی نقش چهار سرباز را بازی می کنند. ديگر بازيگران اين فيلم بهزاد جوانبخش، بيژن امکانيان، سعيد پيردوست، مريلا زارعی و سياوش شاملو(فرزند احمد شاملو) هستند. تهيه کننده اين فيلم مرتضی شايسته است. مسعود کيميائی در سالهای پس از انقلاب از پرکارترين فيلمسازان سينمای ايران بود ولی پس از کارگردانی فيلم اعتراض مدت چهار سال بود که فيلمی نساخته بود. در اين مدت از او رمان دو جلدی جسدهای شيشه ای منتشر شده بود.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مشورت كارگردان فيلم بودا با دالائي لاما



شکار کاپور کارگردان هندی، برای ساخت فيلم تازه اش که درباره بودا خواهد بود، از مشاورت دالائی لاما **** تبعيدی تبت بهره می گيرد.
کاپور در ديداری در خانه دالائی لاما که در شهر دارمسالا در شمال هند قرار دارد با او درباره زندگی و تعاليم بودا صحبت کرد.

منشی مطبوعاتی دالائی لاما در اين باره گفت که دالائی لاما پس از اينکه شنيد فيلمی درباره زندگی و آموزش های بودا ساخته می شود بسيار خوشحال شد.

اين فيلم سال آينده به مناسب دو هزار و دويست و پنجاهمين سالگرد تولد بودا به نمايش در خواهد آمد.

فيلم بودا بر روی تعاليم و زندگی شخصی بودا برای رسيدن به روشنگری تمرکز می کند.

کاپور درباره فيلمش با سامدونگ رينپوچه نخست وزير تبت و پژوهشگر بودائی به گفتگو نشسته است.

کاپور علاوه بر فعاليت در سينمای هند، باليوود، چند فيلم به زبان انگليسی ساخته است. فيلم اليزابت که درباره اليزابت اول ملکه انگلستان ساخته شده، مشهور ترين فيلم غير هندی اوست.

دولت تبعيدی تبت از سال 1959 در شهر دارمسالا مستقر شده است. چين در سال 1950 به تبت حمله کرد و متهم شد که بدنبال سرکوبی گروه های مذهبی و سياسی قصد از بين بردن فرهنگ بودائی را دارد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
تام كروز ازماموريت غيرممكن 3 مي گويد
خبرگزاري مهر :" تام کروز"، تهيه کننده وهنرپيشه فيلم " ماموريت غيرممکن سه " چندی پيش با شرکت دريک کنفرانس مطبوعاتی ازمشکلاتی که درراه توليد اين اثربه وجود آمده ، سخن گفت.
به گزارش خبرنگارسينمايی " مهر" به نقل ازبی بی سی درپی کناره گيری " ديويد فينچر" و" جوکاناهان " ازصندلی کارگردانی اين اثر" جی جی ابرامز" جايگزين شد ومنابع آگاه تنها به ذکراين نکته بسنده کردند که اختلاف نظرميان تهيه کننده وکارگردان دليل کناره گيری آنها ازاين سمت بوده است .
" تام کروز" نيزدرپاسخ به اين سوال که دليل اصلی کناره گيری آنها ازاين فيلم چه بوده است گفت :" من دوست ندارم درمورد کارگردانهای ديگروکارآنها اظهارنظرکنم چرا که احترام بسياری برايشان قائل هستم اما بايد بگويم که به سبک کاری ابرامزعلاقه بسياری دارم ."
هنرپيشه فيلمهای " آسمان وانيلی "،" مردبارانی " و" گزارش اقليت " درادامه صحبتهايش گفت : " ايده ای که ازهمان ابتدا وجود داشت درتوانايی فيلمسازان خلاصه می شد. دريک کلام می توان گفت که ساخت اين اثريک ماموريت غيرممکن است که کارگردان بايد به خوبی ازعهده آن برآيد."
" کروز" درپايان صحبتهايش با تاکيد براينکه تمايل دارد اين اثرنيزبا حال وهوای دونسخه نخست فيلم " ماموريت غيرممکن " ساخته شود ، گفت :" ازجمله فيلمهای اخيری که به خوبی توليد شده اند می توان به فيلم برتری بورن اشاره کرد اما من تمايل دارم که فيلمم با حال وهوای ماموريت غيرممکن ساخته شود."
قسمت سوم فيلم " ماموريت غيرممکن " مانند دوقسمت نخست، ازحضور" تام کروز" در نقش اصلی سود می برد وهنرپيشگانی چون " کنت برانا "، " کری آن موس " و" وينگ راميس " با وی به تشريک مساعی می پردازند." ماموريت غيرممکن سه " درسال 2005 روانه سالنهای سينما می شود.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
يك ايرانى برنده جايزه اول فيلم ديجيتال ونيز





فيلم ۲۰ انگشت به نويسندگى و كارگردانى مانيا اكبرى برنده جايزه اول ديجيتال جشنواره ونيز شد. مانيا اكبرى كارگردان فيلم در گفت وگو با خبرنگار ما ضمن اعلام اين خبر گفت: جشنواره فيلم ونيز با مديريت ماركو مولر امسال براى ارج گذاشتن به سينماى ديجيتال بخش مسابقه فيلم هاى ديجيتال را در كنار مسابقه فيلم هاى ۳۵ ميلى مترى راه اندازى كرد كه فيلم «۲۰ انگشت» در رقابت با ۱۰ فيلم ديگر برنده جايزه اول اين فيلم شد. او درباره مضمون فيلم به خبرنگار ما گفت: فيلم درباره مسائل خانوادگى و روابط زن و مرد در ايران است و شامل ۷ اپيزود است. او افزود: در هر اپيزود از فيلم كه در مكان ها و جاهاى مختلف مى گذرد اين زن و مرد در موقعيت هاى مختلف قرار مى گيرند. در فيلم ۲۰ انگشت، تورج اصلانى فيلمبردار، محمد شاهرودى صدابردار، سيدمحمود موسوى صداگذار و مانيا اكبرى و بيژن دانشمند بازيگر هستند. اين فيلم محصول مشترك ايران و انگلستان است كه زبان اورژينال آن فارسى است. فيلم سينمايى «سگ هاى ولگرد» ساخته مرضيه مشكينى نيز در بخش اصلى جشنواره حضور داشت.
• • •
«دبورا يانگ» منتقد مجله ورايتى كه يكى از حاضران در جشنواره ونيز بوده است در يادداشتى راجع به «۲۰ انگشت» نوشته است: از اين فيلم علاوه بر نسخه ديجيتال كه به جشنواره ونيز ارسال شد، نسخه اى ۳۵ ميلى مترى هم براى نمايش در سينما ها تهيه شده است. خود اكبرى و تهيه كننده اش بيژن دانشمند تنها بازيگران فيلم هستند. در مجموعه اى از گفت وگو هاى عادى كه در داخل يك ماشين مى گذرد، اين دو نفر به مكالمات روزمره اى روى مى آورند كه ميان هر زوجى مى تواند رخ دهد. مرد يك شخصيت سنتى جنوب مديترانه اى دارد، انحصار طلب، متعصب نسبت به مسائل بى اهميت و خودپسند.زن شخصيتى آزادى طلب دارد و از رفتار مرد ناراضى است. به اين بهانه اكبرى در يك گفت وگوى طولانى و خسته كننده عقايد و انديشه هاى خود را بازگو مى كند. اين فيلم به طرز جالبى با استاندارد هاى غربى برابرى مى كند.
• • •
در اين بخش فيلم هاى ديگرى چون ناپايدارى ساخته گوتام گوز از هند، Tulse Luper Suitcases The ساخته پيتر گرين اوى (محصول مشترك انگلستان، ايتاليا، اسپانيا و...) Contandino Cuoco ساخته لوكاگادانينو از ايتاليا، بازگشت به خانه از يون يوست از آمريكا، نامه هايى به على ساخته كلارا لاو از استراليا، زندگى كوتاه و طولانى ترين روز ساخته لوچيو پلگرينى و جان زانازى از ايتاليا، پاراپالوس ساخته آناپولياك از آرژانتين، سكوت غريب ساخته استفانو رولى از ايتاليا و ماربيتو ساخته تاكاشى شيميزو از ژاپن.
تا لحظه تنظيم اين خبر، اسامى برندگان ديگر اين جشنواره رده الف منتشر نشده بود.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
معرفي نماينده سينماي ايران به اسكار





بنياد سينمائی فارابی روز چهارشنبه 8 مهرماه، فيلم لاک پشت ها به پرواز در می آيند ساخته بهمن قبادی را به عنوان نماينده سينمای ايران در هفتاد و هفتمين جشنواره فيلم اسکار انتخاب کرد. به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران، ايسنا، "کميته انتخاب فيلم برای اسکار" بنياد فارابی، دلائل انتخاب اين فيلم را "کيفيت فنی فيلم، موضوع جهانی آن و نگاه دلسوزانه به آلام مردم" اعلام کرد.
فيلمهای مهمان مامان ساخته داريوش مهرجوئی، اشک سرما ساخته عزيز الله حميد نژاد و شبهای روشن ساخته فرزاد موتمن ديگر فيلمهائی بودند که برای انتخاب به عنوان نماينده سينمای ايران در اسکار به کميته انتخاب معرفی شده بودند.بازبينی فيلمها برای انتخاب نامزدهای اسکار بهترين فيلم زبان غير انگليسی از روز 15 اکتبر آغار خواهد شد و نامزدهای نهائی برای دريافت اين جايزه روز 25 ژانويه از سوی آکادمی اسکار اعلام خواهد شد.


لاک پشتها به پرواز در می آيند جايزه اصلی سن سباستين را بدست آورد . در سالهای گذشته فيلمهای بچه های آسمان و باران، هر دو ساخته مجيد مجيدی، من ترانه پانزده سال دارم ساخته رسول صدر عاملی و نفس عميق ساخته پرويز شهبازی به عنوان نماينده سينمای ايران به آکادمی اسکار معرفی شدند که در اين ميان فقط فيلم بچه های آسمان بخت حضور در ميان پنج نامزد دريافت اسکار بهترين فيلم زبان غير انگليسی را داشت.
داستان فيلم لاک پشتها به پرواز در می آيند حکايت کودکان کرد عراقی در يکی از اردوگاههای آوارگان در کردستان عراق است و داستان فيلم به آستانه حمله اخير آمريکا به عراق باز می گردد. هفته گذشته اين فيلم در جشنواره فيلم سن سباستين در اسپانيا جايزه بهترين فيلم را از آن خود کرد.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
گفت وگو با تام هنكس، بازيگر «ترمينال»




ترجمه: كيكاووس زياري
«استيون اسپيلبرگ نمي خواست در فيلم «اگر مي توني منو بگير» به من نقش مكمل را بدهد. اما واقعيت اين است كه نقش اصلي متعلق به كاراكتر «لئوناردو دي كاپريو» بود و من به اجبار بايد نقش دوم را بازي مي كردم. او همان زمان به من گفت (و قول داد) كه در فيلم بعدي اش نقش اصلي متعلق به من باشد. آن زمان نمي دانستم كه اسپيلبرگ در فكر ساختن فيلم «ترمينال» است.»
اين شروع صحبت با تام هنكس است، بازيگري كه از سوي رسانه ها لقب «مرد خانواده» را گرفته و بازيگر يك دوجين فيلم هاي موفق و پرفروش دو دهه اخير بوده است. ترمينال تا به امروز آخرين پروژه همكاري هنكس با اسپيلبرگ است. آنها قبل از اين «نجات سرباز راين» و «دسته برادران» را (كه هر دو مضموني جنگي دارند) هم با هم كار كرده اند و چنين به نظر مي رسد كه هر دو از اين همكاري سازنده راضي و خشنود به نظر مي رسند: «استيون كارگردان خيلي خوبي است و كارش را بلد است. وقتي فيلمي مي سازد دقيقاً مي داند كه چه مي خواهد و بازيگرش بايد چكار كند. همين مسئله كار بازيگر را به مقدار زيادي راحت مي كند. بعد از سه تجربه كاري سر صحنه «ترمينال» هيچ مشكلي با هم نداشتيم. يك اشاره از جانب او كافي بود تا دقيقاً بفهمم چه مي خواهد و من چكار بايد بكنم.»
«ترمينال» براساس يك ماجراي واقعي ساخته شده و قصه مردي را مي گويد كه به دليل گم شدن اوراق هويتش مجبور مي شود مدت هاي مديد در ترمينال فرودگاه زندگي كند. هنكس مي گويد: «زماني كه فيلم «قاتلين پيرزن» را براي برادران كوئن بازي مي كردم، نسخه اصلي فيلم را كه چند دهه قبل ساخته شد نديدم. نمي خواستم آن فيلم را ببينم چون نمي خواستم تحت تأثير آن فيلم و بازي جذاب پيتر سلرز قرار بگيرم. مي خواستم بازي خودم را بكنم و تلقي خودم را از آن نقش به دست بدهم. اما در مورد «ترمينال» وضعيت فرق مي كرد. اين بار بايد در قالب كاراكتري ظاهر مي شدم كه در عالم واقعيت وجود خارجي داشت. از اين رو سعي كردم با خواندن كتاب او و مقالاتي كه درباره اش نوشته شده بود، او را بيشتر بشناسم و درك كنم. اين كار كمك فراواني به من كرد تا او را بهتر و واقعي تر به تصوير بكشم. البته اصل ماجرا كاملاً تراژديك است، اما استيون گفت مي خواهد فيلم لحني كمدي و با نمك داشته باشد تا زهر قضيه گرفته شود. خب، من هم كه با سينماي كمدي و اين نوع نقش بيگانه نيستم. به نظر خودم هم كار در اين شكل فعلي اش خيلي بهتر و جذاب تر است.»
فيلم هاي جديد هنكس (و از جمله «راهي به فنا» اثر گنگستري سام مندس) نتوانسته اند شور و هيجان زيادي در جدول گيشه فروش خلق كنند و اين در حالي است كه تا چندي قبل فيلم هاي او فروش هاي دويست و سيصد ميليون دلاري داشتند. آيا «ترمينال» موفقيت فيلمهاي گذشته او را تكرار خواهد كرد؟
هنكس در اين باره مي گويد: مي دانيد، وقتي آدم جوانتر است نسبت به اين جور چيزها حساسيت خاصي دارد و مايل است فيلم هايش در جدول فروش ركورد شكني كرده و با فروش هاي بالايي روبرو شوند. اما در سن و سال من، يك بازيگر بيشتر به دنبال برآورده كردن خواسته هاي معنوي خودش است. من اين روزها به دنبال فيلمنامه هايي پربارتر و فيلمسازاني مطرح تر هستم و اهميت چنداني به گيشه و ميزان فروش نمي دهم.
اين مسئله مشكل تهيه كننده است و نه من. مي خواهم كه نقش و بازي من در ذهن تماشاچي بماند و خاطره آنرا تا مدت ها فراموش نكند. به صورت طبيعي پانزده سال پيش نمي توانستم به چنين چيزي فكر كنم. امروز هم نمي توانم قهرمان اول فيلمي مثل «مرد عنكبوتي ۲» باشم. سينما بازيگران خاص خود را دارد كه نقش هاي مختلف و متفاوت خود را به آنها مي دهد. هر بازيگري هم آن فيلمي را بازي مي كند كه مناسب سن و سال و موقعيت اوست.»
*با اين تفاصيل، چه عاملي باعث شد تا هنكس در «ترمينال» بازي كند؟
- «مسلماً دوستي با استيون يك فاكتور مهم بود. او اين قصه را خوانده بود و جذب آن شده بود. وقتي او از چيزي خوشش بيايد، بخش اعظم موضوع حل شده است، زيرا با نوع تعريف خود همه را جذب آن موضوع مي كند. او يك قصه گوي ماهر و مادرزاد است. وقتي موضوع را شنيدم احساس كردم جاي زيادي براي كار كردن دارد و فيلم و نقش متفاوتي است. من در «راهي به فنا» نقش يك گنگستر را بازي كردم، در «قاتلين پيرزن» هم نقش سردمدار يك گروه سارق را داشتم كه مي خواهد براي دستيابي به گنج خود پيرزني را به قتل برساند. فكر كردم «ترمينال» مي تواند تنوعي در نوع نقش ها و بازي ام باشد و راه تازه اي را برايم باز كند.»
*و جالب است كه هنكس در فيلم هاي اخير خود عمدتاً با بازيگران جوان كار كرده است.
- «كار با جوانها پر از حسن است. مهمترين نكته اينكه آنها پرروحيه و خستگي ناپذير هستند و تو از روحيه و شادابي آنها جوان مي شوي و روحيه مي گيري. از سوي ديگر جوان ها ابداعات و كشف هاي خوبي دارند كه خودشان هم از آنها اطلاعي ندارند. اين مسائل كمك زيادي به مجموع بازيگران يك فيلم مي كند. البته تجربه غني بازيگران قديمي را نبايد فراموش كرد. آنچه كه از پل نيومن كهنه كار سر صحنه «راهي به فنا» ياد گرفتم، از هيچ بازيگر جواني نياموخته ام. او غولي پير است كه هنوز در جواني اش به سر مي برد.»
مي توان گفت تام هنكس هم اين روزها براي خودش يك غول ميانسال است كه هنوز روح و قلبي جوان (و حتي شايد بتوان گفت نوجوان) دارد. وي به اين نكته اشاره مي كند كه با اسپيلبرگ در حال كار به روي يكي از پروژه هاي قديمي كارتوني تلويزيوني است كه گروه معروف هانا- باربارا آن را توليد كرده بودند. اين دو قصد دارند روايتي زنده از اين انيميشن قديمي را براي پرده بزرگ سينما كار كنند. خود هنكس تهيه كننده هم خواهد بود. به اين ترتيب اسپيلبرگ كه رئيس هنكس بازيگر است، در اينجا مي شود مرئوس هنكس تهيه كننده!
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
نگاهي به فيلم «ترمينال» ساخته استيون اسپيلبرگ




: استيون اسپيلبرگ شناخته شده تر از آن است كه نيازمند معرفي باشد. سلطان بي چون و چراي صنعت و تجارت هاليوود سالهاست كه بر تخت عاج خود تكيه زده است. دوره كاري اسپيلبرگ به طور مشخص به سه بخش تقسيم مي شود: يكي تا قبل از سال ۱۹۷۵ و پيش از ساخته شدن فيلم آرواره ها را در بر مي گيرد. در آن دوره نخستين، اسپيلبرگ با گرايش به آفرينش سينمايي خالص و با كمترين حشو و زوائد آثار فوق العاده اي چون دوئل و شوگرلند اكسپرس را ساخت. اما بعد از آرواره ها بود كه شهرت اصلي و واقعي اسپيلبرگ آغاز شد. فيلم هاي پرفروش و عظيم آرواره ها،ET ، برخورد نزديك از نوع سوم و سه گانه ماجراجويانه و دوست داشتني اينديانا جونز و به نوعي در فيلم پارك ژوراسيك بودند كه اسپيلبرگ را بر تخت سلطنت هاليوود نشاندند. فروش هاي سرسام آور و دور از تصور تك تك اين فيلم ها به اضافه خلاقيت ها و ابداعات منحصر به فرد تكنسين هاي آثار او تحولي چشمگير در صنعت سينماي آمريكا ايجاد كرد. ولي از سال ۱۹۹۳ يكمرتبه اسپيلبرگ با چرخشي غيرقابل تصور فهرست شيندلر را ساخت. كمتر كسي باور مي كرد كه اين فيلم ساخته اسپيلبرگ باشد ولي فهرست شيندلر اسكارهاي اصلي سال ۹۳ از جمله بهترين فيلم و بهترين كارگردان را از آن خود كرد.
دوره سوم كاري اسپيلبرگ از همين سال ۹۳ آغاز شد و جز فيلم صد در صد تجاري پارك ژوراسيك ۲؛دنياي گمشده عمدتاً آثاري تلخ و سنگين را شامل مي شود.
اسپيلبرگ در اين دوره تلخ ترين و بهترين آثار دوران كاري خود مثل فهرست شيندلر، نجات سرباز رايان و گزارش اقليت را ساخت. ولي دو سه سالي است كه گرايش تلخ و تيره اسپيلبرگ كمي تعديل شده است و با آثاري چون اگر مي توني منو بگير و حالا همين ترمينال شايد توازني بين آثار سرخوش قبلي و آثار تلخ متأخر خود ايجاد كرده است.
همان طور كه مي دانيد اسپيلبرگ در ترمينال از ماجراي واقعي يك مسافر ايراني كه در فرودگاه ارلي پاريس زندگي مي كند الهام گرفته است.
تام هنكس در نقش ويكتور يك مهاجر اهل اروپاي شرقي است كه به دليلي مضحك به آمريكا آمده ولي درست زماني كه وارد فرودگاه K.F.J مي شود دولت كشورش سقوط مي كند و او حالا نه راه پس دارد و نه راه پيش و به ناچار در فرودگاه مي ماند. از همان ابتداي فيلم اسپيلبرگ به وضوح نشان مي دهد كه اين ماندن در فرودگاه هيچ آخر و عاقبتي در بر ندارد. معلوم نيست آخر و عاقبت ويكتور چه خواهد بود و اين مبارزه براي زنده ماندن در محيط استيليزه فرودگاه هيچ آينده روشني را پيش چشم تماشاگر ترسيم نمي كند. تلاش هاي ويكتور كه از همان بدو ورودش به فرودگاه آغاز مي شود فقط سعي براي زنده ماندن است. از يك جنبه شايد بتوان اعمال و رفتار ويكتور را با موضوعي مثل رابينسون كروزوئه ونمونه معاصر آن كشتي شكسته ساخته رابرت زمه كيس با بازي همين تام هنكس مقايسه كرد. با اين تفاوت كه نبرد تام هنكس آن فيلم براي زنده ماندن دورنمايي از گريختن و خارج شدن از آن جزيره را با خود دارد، ولي تام هنكس ترمينال عملاً اميدي براي رهايي نخواهد داشت. اسپيلبرگ براي تعديل اين حس تلخ و پوچ رويه اي طنزآميز براي روايت فيلمش در نظر مي گيرد و با ذكاوت فراوان صرف تلاش هاي ويكتور را برجسته مي كند و نه اين كه اين تلاش ها قرار است به چه نتيجه اي ختم شوند. جهان بيني خاص اسپيلبرگ در ترمينال به واسطه همين گرايش به طنزي لطيف و شيرين به خوبي به تماشاگر منتقل مي شود.
انگليسي آموختن ويكتور، آشنايي و دوستي اش با كاركنان فرودگاه، تلاش هاي بامزه اش براي رد و بدل كردن پيام هاي عاشقانه آشپز فرودگاه به مسئول پذيرش ويزاها، پيدا كردن كار و البته آشنايي با كاترين زتا جونز مهماندار هواپيما اميدواري پوچي براي او و تماشاگر ايجاد مي كند كه شايد برخلاف آنچه بايد روالي منطقي باشد، به پاياني خوش ختم مي شود. گرچه مي بينيم كه در انتها او زتا جونز را از دست مي دهد. انگيزه آمريكا آمدن ويكتور كه تقريباً تا اواخر فيلم هم معلوم نمي شود، في النفسه بي نهايت پوچ و مضحك است. به حدي كه وقتي تماشاگر متوجه آن مي شود تمام عذاب هاي ويكتور به مراتب اعصاب خردكن تر مي شوند ولي همان رويه طنز كذايي اين شمايلي هجوآلود به اين قضيه مي دهد و از زهر ساديستي آن مي كاهد.
تقابل ويكتور و كميسر هم در نوع خود جالب توجه است. رابطه دوستي/ دشمني خاص بين اين دو كه عمدتاً حالتي شبيه به رو كم كردن دارد، يكي از اصلي ترين محورهاي دراماتيك فيلم را شكل مي دهد. كميسر به خوبي مي داند كه سرنوشت كاري اش به آخر و عاقبت ويكتور گره خورده است. آن دو با هم به فرودگاه مي آيند و در آخر فيلم با هم از آنجا خارج مي شوند. يكي بازنشسته مي شود و ديگري به كشورش برمي گردد. مقاومت شيرين و مظلومانه ويكتور در برابر كميسر در ادامه همان جهان بيني اوليه اسپيلبرگ در ستايش سعي و تلاش كاملاً پذيرفتني و حتي قابل پيش بيني است، مضاف بر اين كه مي بينيم رده فرودست همان فرودگاه اين مقاومت ويكتور را درك كرده و ارج مي نهند.



صحنه اي كه تمام مغازه دارها تصوير فتوكپي كف دست او را به سردر مغازه شان آويزان كرده اند يكي از زيباترين صحنه هاي فيلم ترمينال است.
فرودگاه جي.اف.كي در ترمينال ماكت كوچك و فشرده اي از كل دنياست. كاركنان جزء، فروشندگان، مسافران، محافظان و در رده بالاتر كميسرها مثل يك امپراطور مستبد بر دنياي كوچك خود حكمراني مي كنند و خود را حتي صاحب آدم هاي حاضر در فرودگاه مي دانند. دوربين هاي متعدد و پيجرهاي كذايي كه همه بر كمر دارند ابزاري هستند كه كميسر به كمك آنها مي تواند افراد حاضر در قلمرو خود را كنترل كند و مي بينيم كه ويكتور و مهماندار پيجرهاي خود را به بيرون پرتاب مي كنند و در برابر دوربين هاي متعدد فرودگاه او را تحقير مي كنند. اوج شكستن اقتدار اين شبه امپراطور جايي است كه ويكتور بدون توجه به دستورات او به نيويورك قدم مي گذارد. ولي از سوي ديگر همان بحث در جريان بودن زندگي در فرودگاه به وضوح قابل مشاهده است. كارمندان اين فرودگاه در جريان يك زندگي فعال مشاركت دارند. ازدواج آشپز و مسئول پذيرش ويزاها در فرودگاه اوج اين شور زندگي است.
اسپيلبرگ تلخ و شيرين يك زندگي را با گرايش البته واضح به برجسته كردن بخش هاي شيرين اين زندگي در محيطي تلخ به نمايش مي گذارد و حاصل آن به فيلمي بسيار دوست داشتني و زيبا تبديل مي شود كه بدون توسل به هيچ كار عجيب و غريبي، ساده ، راحت و صميمي با تماشاگرش ارتباط برقرار مي كند. توجه كنيد كه اين فيلم ساخته همان كارگرداني است كه در پارك ژوراسيك عملاً تمام فيلمش را با كمك جلوه هاي ويژه ساخته بود. گرايش هاي بسيار قدرتمند انساني در آثار يك دهه اخير اسپيلبرگ به وضوح قابل رديابي است و در ميان تمام آثار او از سال ۱۹۹۳ به اين طرف، ترمينال يكي از انساني ترين و عاطفي ترين فيلم هاي اسپيلبرگ به شمار مي رود.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
اكران «خوابگاه دختران» و «دوئل» از عيد فطر



فيلم سينمايي «خوابگاه دختران» به كارگرداني محمدحسين لطيفي، كارگردان فيلم‌هاي «عينك دودي» و «دختر ايروني»، عيد فطر با انجام توافقات نهايي با سينماها، به نمايش درخواهد آمد.
حميد مدرسي تهيه‌كننده و پخش‌كننده اين فيلم ضمن تاييد اين خبر گفت: "هم‌اكنون اين فيلم در مرحله اخذ پروانه نمايش عمومي است و ما نيز بر روي تبليغات آن كار مي‌كنيم."
وي معتقد است اين فيلم نسبت به فيلم‌هاي قبلي اين فيلمساز متفاوت است، يعني علاوه بر طنز، در ژانر وحشت و خانواده نيز به حساب مي‌آيد. به گفته مدرسي از حميد جبلي و ايرج طهماسب نيز با توجه به سابقه فيلم‌هاي قبلي آنها نمي‌توان چنين فيلمي را توقع داشت، چون «خوابگاه دختران» فيلم كاملاً متفاوتي است.
در «خوابگاه دختران» باران كوثري، مجيد صالحي، صادق صفايي، نگار جواهريان و خسرو احمدي به ايفاي نقش مي‌پردازند. داستان اين فيلم كه فيلمنامه‌اش را ايرج طهماسب نوشته است، درباره دختري به نام روياست كه در كنكور دانشگاه قبول مي‌شود، او براي تحصيل بايد به شهرستاني دور برود. خانواده با تحصيل او در آن مكان مخالف هستند، اما سرانجام رويا به شهر مورد نظر عزيمت مي‌كند. اينك بايد زندگي جديدي را در خوابگاه و با دوستان جديد تجربه كند.
علاوه بر فيلم «خوابگاه دختران» كه عيد فطر و بعد از ماه رمضان به نمايش درمي‌آيد، اكران فيلم‌هاي «دوئل» به كارگرداني احمدرضا درويش و «بله برون» به كارگرداني داوود موثقي كه چند ماه گذشته فيلم «دعوت به شام» او در سينماها به نمايش درآمده، نيز قطعي شده است.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
انتخاب بحث‌برانگيز فيلم «هيتلر» براي اسکار



انتخاب فيلم «هيتلر و پايان دوره رايش سوم» (در آلمان: Der Untergang) كه درباره آخرين سال زندگي هيتلر ساخته شده است از سوي كميته انتخاب فيلم آلمان براي معرفي به بخش مسابقه بهترين فيلم خارجي اسكار، انتقاد مردم اين کشور را برانگيخت.
به گزارش خبرگزاري فرانسه، سخنگوي كميته انتخاب فيلم ويژه نامزدي اسكار درباره اين فيلم گفت: "اين فيلم قادر است اسرار پيرامون آخرين لحظات زندگي هيتلر را از بين ببرد."
اين فيلم كه كارگرداني‌اش را اليور هيرشبيگل به عهده داشته است چندين ماه مباحثي جدي را در آلمان برانگيخت. روزنامه‌هاي آلماني در اين باره نوشته بودند: "آيا ما اجازه داريم جنبه انساني شيطاني همچون هيتلر را به مردم نشان دهيم؟" و روزنامه ديلي‌ميل چاپ انگليس پا را فراتر گذارده و نوشته بود: "آيا آلماني‌ها هيتلر را فراموش خواهند كرد؟"
اين فيلم به زمان بين پنجاه و ششمين سالگرد تولد هيتلر در ۲۰ آوريل ۱۹۴۵ تا خودكشي وي در ۳۰ آوريل ۱۹۴۵ مي‌پردازد.
در حالي كه بسياري از مردم فكر مي‌كردند فيلم «سربه‌سر» كه جايزه خرس طلايي جشنواره فيلم برلين امسال را از آن خود كرد از سوي كميته براي اسكار معرفي شود، اما با تعجب ديدند فيلم بحث‌انگيزي كه تنها ۱۲ روز پيش به روي پرده‌هاي سينما رفته است انتخاب شده است. به نظر مي‌آيد اعضاي كميته فكر كرده‌اند هر فيلمي كه درباره جنگ جهاني دوم و هولوكاست ساخته شود شانس بيشتري براي پيروزي در مراسم اسكار دارد.
اين فيلم دو ساعت و نيمي، صحنه عروسي هيتلر با اوا براون را يك روز قبل از خودكشي‌اش نشان مي‌دهد.
كارگردان اين فيلم در اين باره گفته است: "تاكنون ۵۳ هزار كتاب درباره هيتلر منتشر شده است اما هيچ‌كدام از آنها به زندگي اين مرد نگاهي واقعي نداشته‌اند. اين فيلم با نشان دادن جنبه‌هاي شخصي **** نازي‌ها وحشتي كه مردم آلمان با آن روبه‌رو بودند را عميق‌تر نشان مي‌دهد. ما با نشان دادن جنبه انساني اين شخصيت به مردم نشان داديم كه بشر به انجام چه كارهايي قادر است
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
جانت لى بازيگر فيلم «روح» درگذشت


ايلنا: جانت لى بازيگر آمريكايى سينما روز يكشنبه سوم اكتبر در سن ۷۷ سالگى در خانه اش واقع در بورلى هيلز كاليفرنيا درگذشت. لى مدت يك سال بود كه از تورم يكى از رگ هايش رنج مى برد. به گزارش BBC جانت لى در سال ۱۹۲۷ در ايالت كاليفرنيا به دنيا آمد. نام اصلى اش جانت هلن موريسون بود. لى فعاليت هنرى اش را با آموختن رقص و موسيقى از ده سالگى آغاز كرد. لى براى نخستين بار در سن بيست سالگى در فيلم داستان عاشقانه رزى ريچ مقابل دوربين فيلمبردارى قرار گرفت. اما نخستين فيلم مهمى كه بازى كرد «زنان كوچك» بود كه در اين فيلم در كنار اليزابت تيلور و جون اليسون قرار گرفت. جيمى لى كرتيس، بازيگر آمريكايى فرزند اين دو بازيگر سينماست. اوج فعاليت سينمايى لى در سال هاى ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بود. فيلم هاى ضربه شيطان (اورسون ولز) و كانديداى منچورى (جان فرانكن هايمر) از مشهورترين فيلم هاى لى در اين سال ها هستند. اما شايد مشهورترين فيلمى كه لى بازى كرده، فيلم روح (روانى) ساخته آلفرد هيچكاك است. لى براى بازى در اين فيلم نامزد دريافت اسكار بهترين بازيگر زن شد. صحنه كشته شدن او در زير دوش حمام توسط شخصيت نورمن بيتس (آنتونى پركينز) در اين فيلم، يكى از مشهورترين صحنه هاى تاريخ سينماست. لى در كتابى درباره حضورش در فيلم روح كه در سال ۱۹۹۵ منتشر كرد، نوشته كه از آن پس ديگر در زير دوش حمام نرفته است. آخرين حضور لى در سينما، ايفاى نقش كوچكى در سال ۱۹۹۸ در فيلم هالووين: H2O بود.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
مل گيبسون و مزاحم حرفه اى



مل گيبسون بازيگر و كارگردان سرشناس آمريكايى اين هفته از يك دادگاه در كشورش حكمى دريافت كرد كه براساس آن مرد مزاحمى را از نزديك شدن به وى بازمى دارد.
اين مرد كه زاك سينكلر نام دارد و ۳۴ساله است، دائماً گيبسون را تعقيب مى كرد و ازخالق فيلم جنجالى و پرفروش «مصائب مسيح» مى خواست كه دركنار هم دعاكنند. او دراول مهرماه به همين دليل و ايجاد اخلال درنظم عمومى بازداشت شده بود. به گزارش شبكه هاى خبرى، او دوبار به خانه گيبسون رجوع كرده و چه حضورى و چه با ارسال نامه از وى خواسته بود كه با هم دست به دعا بردارند. درآن دفعات بادى گاردهاى كارگردان فيلم مشهور و چندين و چند «اسكاره»ى «شجاع دل» به نجات وى شتافته بودند.
اين مرد درنامه هايش «مصائب مسيح» را ستوده و دغدغه ها و دعاهايش را براى گيبسون شرح داده بود، اما اين بازيگر ۴۹ساله به دادگاه گفته بود نگران سلامتى اعضاى خانواده اش است و درنتيجه يك حكم بازدارنده و جدى را براى سينكلر مى خواهد. اين كه ضمانت اجراى اين حكم چگونه و چقدر است، كسى نمى داند.
 

shifte shab

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2004
نوشته‌ها
1,618
لایک‌ها
6
محل سکونت
زير گنبد كبود
پنجمين جيمزباند چه كسى است؟



پس از خوددارى پيرس برازنان هنرپيشه سرشناس ايرلندى و اعلام انصراف او از ايفاى مجدد اين نقش در ۵۱سالگى، سران استوديوى مربوطه (مترو گولدوين) دربه دربه دنبال كسى مى گردند كه قرار است در بيست و يكمين قسمت پردوام ترين سرى فيلم هاى تاريخ سينما (با۴۲سال قدمت) در نقش «۰۰۷»، مأمور مخفى افسانه اى ـ كه مجوز قتل هركسى را داشته و شكست ناپذير (!) است ـ ظاهرشود. برخلاف گزارش هاى متعدد منتشره طى هفته هاى اخير نه انتخاب «اريك بانا»ى استراليايى براى اين نقش محرز شده است و نه هيچكس ديگر. مشكل ديگر «ام.جى.ام» (حروف اختصارى متروگولدوين مه ير) اين است كه هنوز كارگردان فيلم جديد نيز تعيين نشده است و با اين حساب آنها مردد هستند كه كدام تاريخ را براى اكران جديدترين نسخه آرتيست بازيهاى مأمور شيك و خيالى اينتليجنت سرويس بريتانيا تعيين كنند؛ اما گفته مى شود در يكى از ماههاى جولاى يا نوامبر ۲۰۰۶ آخرين فرصتى است كه براى اين مهم گزينش شده است.

اما دراين ميانه فقط يك چيز مشخص است؛ نوشتن سناريو را به نيل پرويس و رابرت ويد سپرده اند كه در سالهاى اخير فيلمنامه «يك روز ديگر بمير» و «دنيا كافى نيست» را نيز از ديگر سرى كارهاى «باند» نوشته بودند.
پس از شون كانرى كه جيمزباند اصلى اين مجموعه مى شد، جرج لازنبى بدل شون كانرى، راجرمور خوش برو رو، تيموتى دالتون تئاترى و پيرس برازنان اتوكشيده بايد درانتظار ششمين جيمزباند تاريخ سينما بود و تا آن زمان بايد با برازنان كه متولد ناوان ايرلندجنوبى و مقيم ماليبوى آمريكا است، به عنوان پنجمين «۰۰۷» تاريخ و مردى كه چهاربار جيمزباند شد، وداع كرد.
 
بالا