بهناز شفیعی : ناصر در خانه است و وجودش را حس میکنم
- یکسال از فوت مرحوم ناصر حجازی گذشت. درباره این مدت و اتفاقاتی که بر شما گذشت صحبت کنید؟
اصلا باورم نمی شود که ناصر مرده باشد. چند روز قبل خبرنگاران با من تماس گرفتند و گفتند می خواهند درباره سالگرد با من مصاحبه کنند که به آنها گفتم مگر سالگرد چه کسی است که می خواهید با من صحبت کنید؟
- واقعا مرگ ناصر حجازی را باور نکرده اید؟
اصلا باورم نمی شود. شاید چون عکسها و فیلمهای ناصر را زیاد می بینم اینطوری است. انگار ناصر در خانه است و وجودش را احساس می کنم. ناصر همیشه عادت داشت شبها در آپارتمان را قفل می کرد. چند شب قبل یادم رفته بود در را قفل کنم و ساعت 3 صبح بلند شدم و سمت در رفتم و دیدم قفل است و گفتم چه خوب شد که ناصر در را قفل کرده است. یک بار هم ساعت 4 صبح از خواب بیدار شدم که دیدم تمام خانه بوی عطری که ناصر می زد را دارد.
- یعنی رابطه شما اینقدر نزدیک است؟
ر
ابطه ما مثل گذشته است اما ناصر فردا خانه نیست.
-یعنی چه؟
استقلال به هر شهری برود، ناصر هم همانجا هست و مطمئنا فردا ناصر اصفهان است.
-مردم در این مدت چه واکنشی داشتهاند؟
مردم فوقالعادهاند، واقعا فوقالعادهاند. الان که حرف می زنم، گریه ام گرفته و شرمنده مردم هستم. انگار ناصر هنوز زنده است و هیچ فرقی در رفتار مردم ندیدهام. از 10 روز قبل مردم برای سالگرد جمع شدهاند و زحمت میکشند. نمیتوانم بگویم مردم چکار میکنند و فقط از مردم خجالت میکشم چون خیلی لطف دارند. همیشه سر خاکش میگویم خوش به حالت ناصر که مردم اینقدر دوستت دارند. هنوز هم هر جایی میروم و مردم مرا میشناسند، سریع کارم را انجام میدهند و همچنان اسم ناصر مشکلگشا است. شاید بعد از مرگش مردم تازه فهمیدند چه کسی را از دست دادهاند و علاقه آنها بیشتر شده است.
- جالبترین اتفاق این مدت را تعریف میکنید؟
هروقت سر خاک ناصر میروم، مردم و هوادارانش هستند و سنگ قبرش شسته شده و تمیز و پر از گل است.یکی از هوادارانش به نام آقای مذاهب که بازنشسته است، آلبومهایی دارد که من به عنوان همسر حجازی چنین عکسهایی از ناصر ندارم و او تمام اطلاعات مربوط به حجازی را دارد و ساعتها سر خاک مینشیند و از ناصر و خاطراتش تعریف میکند.
- تلخترین اتفاق این مدت را تعریف میکنید؟
- مربوط به عید نوروز بود. اولین سالی بود که ناصر عید خانه نبود. من هم نمیخواستم جلوی بچهها کم بیاورم، به خصوص جلوی امیرارسلان و به همین خاطر گفتم بعد از سال تحویل سرخاک برویم اما امیرارسلان گفت موقع سال تحویل برویم که باباناصر هنگام سال تحویل تنها نباشد. خیلی سخت است که بعد از 38 سال زندگی مشترک، هفتسین را سر خاک ناصر گذاشتم، تلخ ترین لحظه همین بود.
منبع : خبرگزاری ایپنا
پ.ن : بازیکنان میلیاردی خجالت بکشید از ناصر خان.به خدا من که بعنوان یک هوادار از ناصر خان خجالت میکشم.