• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

ناصر خان حجازی

amirrezan95

Registered User
تاریخ عضویت
30 جولای 2010
نوشته‌ها
3,064
لایک‌ها
9,192
مرحوم حجازی:‌ من و پروین محبوب مردمیم، چون به جوانان بها می‌دهیم

عقاب پرکشیده آسیا که هیچگاه به وی مجال هدایت تیم ملی ایران داده نشد می‌گفت: مردم من و پروین را به این خاطر خیلی دوست دارند و محبوبیم که به جوانان فرصت خودنمایی می‌دهیم.
خبرگزاری فارس: مرحوم حجازی:‌ من و پروین محبوب مردمیم، چون به جوانان بها می‌دهیم

به گزارش خبرگزاری فارس، دوم خرداد (فردا) سالگرد درگذشت اسطوره‌ای از فوتبال ایران است که در دوران حیات خویش به صراحت لهجه در گفتار مشهور بود و همواره تلاش داشت در نهایت ادب و احترام، انتقادات را بر زبان آورد و اهل ملاحظه‌کاری و سیاسی بازی نباشد.

همان چهره‌ای که در دوران جوانی خیلی زود توسط رایکوف به عنوان پدیده دروازه‌بانی ایران کشف شد، با سنی کم به تیم ملی آورده شد تا مدارج ترقی را با حضور در مسابقات متعدد ملی و باشگاهی بپیماید.

او حتی در دوران مربیگری نیز افتخارات قابل توجهی کسب کرد. حجازی که خود در سنی کم، دیده شد و مجال خودنمایی یافت،‌ در زمانی که مربیگری کرد، کاشف استعدادهای بزرگی شد که علی دایی، رحمان رضایی از این جمله بوده‌اند.

دو سال قبل، ساعت 10:55 صبح روز دوشنبه 2 خرداد سال 1390 در بیمارستان کسری تهران، غوغایی بپا شد. حجازی،‌ این عقاب اسیر بیماری شده فوتبال آسیا که نزدیک به 18 ماه از سرطان ریه رنج می برد، چشم از جهان فرو بست و فوتبال ایران را تنها گذاشت.

اسطوره‌ای که به خاطر صریح و رک بودن، نزد هواداران فوتبال کشور محبوبیت کسب کرد، حتی در دوران بیماری خویش نیز همچون گذشته رفتار کرد و بیش از پیش دل دوستداران واقعی ورزش را به دست آورد تا تاریخ سه‌شنبه 3 خرداد ، مراسم تشیع پیکرش ، در ورزشگاه آزادی و بهشت زهرا، در عین تلخی، به یکی از فراموش‌‌نشدنی‌ترین روزهای مهم ورزش ایران تبدیل شود.

*حجازی که بود؟

حجازی، عقاب 185 سانتی‌متری آسیا 23 آذر سال 1328 درخانواده ای با 4 خواهر و یک برادر در خیابان آریانا سابق و مالک‌اشتر امروزی چشم به جهان با اصلیتی آذری گشود.

پس از گذراندن دوره دبستان در مدرسه هخامنش دوره دبیرستان



در مدرسه‌های ابومسلم، سعادت، سینا، سهند و شرق، شور و شوق فراوان خود را به ورزش در فوتبال و بسکتبال نشان داد. وقتی در دبیرستان ابومسلم درس می‌خواند،‌ در پست گوش راست و دروازه‌بانی بازی می‌کرد. همچنین در تیم بسکتبال این مدرسه نیز حضور داشت.

وی در مصاحبه‌‌هایش با رسانه‌های کشور بارها از دوران نوجوانی و جوانی به عنوان ایامی که در شکل‌گیری دوران حرفه‌ای اش در ورزش نقش داشتند، یاد کرد. در یکی از همین گفت‌وگو‌ها گفت:

فوتبال را فقط به صورت تفریحی دنبال می‌کردم. رشته اصلی من بسکتبال بود. حتی برای تیم جوانان بسکتبال ایران هم انتخاب شدم. ماجرا از اینجا شروع شد که روزی با دوستان به تماشای بازی آموزشگاهی که تیم مدرسه ما هم در آن شرکت داشت رفتیم. در همان روز دروازه‌بان تیم مدرسه ما آسیب دید. مربی تیم مرا صدا زد و گفت ناصر بیا درون دروازه بایست من هم گفتم آقا اصلاً من نمی‌توانم. من فقط گاه و بیگاه فوتبال بازی می‌کنم آن در زمین و نه دروازه‌بانی! مربی دست بردار نبود و می‌گفت تو قد بلند داری و بسکتبالیست هم بودی حتماً می‌توانی چند توپ هوایی رو بگیری. خلاصه با اصرار مربی و با ترس و لرز و دلهره رفتم درون دروازه. آن روز برای من یک روز به یاد ماندنی و خاطره‌انگیز است. خودم هم باورم نمی‌شد که چرا با وجود آنکه برای اولین بار درون دروازه ایستاده بودم ، اینقدر خوب توپ می‌گرفتم. بازی که تمام شد همه تماشاگرانی که برای دیدن مسابقه آماده بودن تشویقم کردند.

*توجه به تحصیلات دانشگاهی در کنار ورزش

اسطوره فوتبال ایران در کنار ورزش از تحصیل هم غافل نبود. در دورانی که بخش قابل توجهی از ورزشکاران کشور در کنار پرداختن به آماده‌سازی جسم و فعالیت‌های ورزشی، تلاش و تکاپوی زیادی نیز در عرصه ورزش نیز داشتند، او در سال 1350 وارد مدرسه عالی ترجمه شد و لیسانس زبان انگلیسی گرفت.



در ایام جوانی و دوران فعالیت‌های مربیگری، از معدود مربیان ایرانی بود که در کنفرانس های مطبوعاتی با رسانه‌های خارجی، بدون مترجم حضور می‌یافت و در گفت‌وگو با خبرنگاران خارجی، نقطه نظر خویش را عنوان می‌کرد.

برخورداری از این قابلیت به او کمک زیادی کرد تا در دوران بازیگری، امکان راهیابی به تیم منچستریونایتد انگلیس و محمدان بنگلادش را پیدا کند.

در ایام مربیگری نیز او با تسلط به انگلیسی، تیم محمدان بنگلادش را هدایت کرد و در مقاطعی نیز مذاکراتی برای همکاری در ممالکی همچون امارات متحده عربی و چین را انجام داد.

حجازی که خود در 2 عرصه ورزش و تحصیلات،‌چهره ای موفق بود، همین رویه را نیز در خانواده خویش تعمیم داد تا جایی که آتیلا و آتوسا، 2 فرزندش در زمینه تحصیلات و ورزش به مدارج قابل توجهی رسیدند.

*شروع فعالیت عقاب

فعالیت جدی و اساسی عقاب پرکشیده فوتبال ایران و آسیا ، در اصل از تیم نادر در دسته دوم باشگاه‌های تهران آغاز شد. او در اواخر دهه 40 از طریق همین تیم به تیم ملی جوانان و تیم ملی بزرگسالان رسید. در سال 1348 به استقلال (تاج سابق) پیوست و در همان سال اول، قهرمانی جام‌باشگاه‌های آسیا و لیگ ایران (جام تخت جمشید) به دست آورد.



وی تا پایان دوران ورزشی خود به عنوان بازیکن، به جز یک مقطع کوتاه در سال 1356 که برای تیم شهباز بازی کرد، عضو استقلال بود با این تیم قهرمانی لیگ، جام باشگاه‌های تهران ، جام حذفی و جام باشگاه‌های آسیا را کسب کرد.

حجازی اولین بازی ملی خود را در 22 شهریور 1348 در آنکارا مقابل تیم ملی پاکستان انجام داد که ایران 4 بر 2 پیروز شد. آخرین بازی ملی او نیز در سال 1359 و در بازی ایران و کویت انجام گرفت و بعد از آن به دلیل قانون عجیبی به نام «قانون 29 ساله‌‌ها»‌ در شرایطی که تازه 30 ساله شده و در اوج توانمندی‌های دروازه‌بانی بود، از ادامه همکاری با تیم ملی بازماند.

به این ترتیب شمار بازی‌های ملی‌اش در عدد 62 ثابت باقی ماند. او در مدتی بالغ بر 11 سال حضور 2 قهرمانی آسیا در جام ملت‌های 1972 و 1976 و یک عنوان قهرمانی بازی‌های آسیایی 1974 را کسب کرد.

در جام جهانی 1978 آرژانتین مقابل هلند، اسکاتلند و پرو سنگربان ایران بود و در المپیک 1972 نیز حضور داشت.

در مورد این چهر‌ه‌ اسطوره‌ای نکات قابل ذکر زیاد است. نکاتی که تاکنون در رسانه‌های گوناگون کشور به آن اشاره شده است. اما 2 مورد کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

حجازی در سال 1356 که برای یک مقطع کوتاه از استقلال دور شد و در تیم شهباز فعالیت کرد، حتی به عنوان بازیکن داخل میدان و نه در درون دروازه، درخشید و حتی گل نیز زد.

همین توانمندی بالای او بود که در برخی از پیکارهای دوستانه دوران بازنشستگی،‌ علاوه بر دروازه‌بانی، به عنوان هافبک یا مهاجم به میدان می‌آمد.

نکته دیگر شور و شوق فراوانش برای تصدی پست سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران بود که با وجود حضور در تیم‌های محمدان بنگلادش، شهرداری کرمان، بانک تجارت ، سپاهان، اسقلال (2 دوره)، ذوب آهن اصفهان، استقلال رشت، ماشین سازی تبریز، استقلال اهواز، نساجی قائم‌شهر، داشتن کارنامه‌ای روشن در عرصه مربیگری و تجارب ارزشمند بین‌المللی، هیچگاه به آرزوی‌اش‌ برای هدایت تیم ملی نرسید و در مصاحبه‌هایش نیز به آن اذعان داشت.

*یک مصاحبه منتشرشده

حجازی در دوران ورزشی و مربیگری‌اش،‌ بارها و بارها با رسانه‌ها گفت‌وگو کرد. حتی برخی از مصاحبه‌‌های منتشرنشده‌اش پس از فوت وی، منتشر شدند. اما یکی از گفت‌وگو‌های بیادماندنی‌اش در سال 1999 زمانی که هدایت استقلال را برعهده داشت و تیم پرطرفدار ایران و آسیا را تا فینال لیگ قهرمانان هدایت کرد، با مجله ماهیانه فوتبال آسیا متعلق به ای.اف.سی، انجام داد. گفت‌وگوی که در رسانه‌های داخلی ترجمه نشد و انعکاس نیافت.

با این حال در آن مصاحبه به نکاتی اشاره کرد که قابل تامل هستند.



در آن گپ و گفت دروازه‌بان دوم قرن قاره به گزارشگر نشریه آسیا گفت:

اگر زمان جوانی امکان ادامه فعالیت با تیم ملی را پیدا می‌کردم، حتم دارم بهترین بازیکن قاره می‌شدم. فقط 29 سال داشتم که به خاطر یکسری مسائل پیش آمده، امکان ادامه فعالیت با تیم ملی را نیافتم. هنگام وقوع انقلاب اسلامی، پیشنهاد همکاری با تیم منچستریونایتد را داشتم. از طرف این تیم بزرگ انگلیسی به تمرینات‌اش دعوت شدم که برایش بازی بازی کنم. حدود یک ماه در تمرینات منچستری‌ها بودم. در دیداری که بازیکنان ذخیره یونایتد حضور داشتم، مقابل استوک‌سیتی حتی بازی کردم و نظر «دیو سکستون»‌که آن موقع سکان هدایت من‌یونایتد را در اختیار داشت،‌جلب کردم. آنها می‌‌خواستند 2، 3 ماه بمانم و بعد با من قرارداد حرفه‌ای منعقد کنند. اما به علت وقوع انقلاب و تغییر و تحولات گسترده در کشور، فدراسیون فوتبال ایران هنوز شکل نگرفته بود و کسی نبود که پاسخگو باشد و مسائل را رسیدگی کند. به همین دلیل فرصت عقد قرارداد با یونایتدها را از دست دادم. چون این باشگاه حرفه‌ای بود و نمی‌توانست منتظر بماند. به این دلیل آنها رفتند و با «گری بیلی» به جای من قرارداد بستند. من هم به خاطر نبود فدراسیون و در نتیجه نگرفتن کارت ای.تی.سی بین‌المللی، بدشانسی آوردم. دیو سکستون در آن مقطع به من گفت به دروازه‌بان با تجربه‌ای مثل من نیاز مبرم دارند ولی نمی‌توانند معطل بمانند. این از بخت نامساعد من بود که با وجود شور و اشتیاق فراوانی که برای حضور در منچستر داشتم و از نظر فنی مورد قبول بودم، اما تنها به خاطر نداشتن کارت آی.تی.سی امکان عقدقرارداد نیافتم.



*حفظ دوستی با بزرگان منچستر

حجازی افزود:در جام جهانی 1978 ما مقابل هلند، اسکاتلند و پرو بازی کردیم. در تیم اسکاتلند بازیکنانی از تیم منچستریونایتد مثل «لو مکاری» و «گوردن مک‌‌کویین»‌حضور داشتند. این 2 از من در زمان بازی در جام جهانی شناخت داشتند. وقتی که در تمرینات منچستریونایتد حاضر شدم، این دو بازیکن مرا در جام جهانی به یاد داشتند و با من صمیمی شدند. آنقدر صمیمی بودند که باورکردنی نبود. حتی موقعیکه به ناچار از منچستر به کشور بازگشتم، مرتب از طریق تلفن و نامه، با من در تماس بوده و جویای حالم می‌شدند. با همه محبتی که اینگونه بازیکنان یونایتد به من داشتند،‌واقعا دلم می‌خواست در آنجا می‌‌ماندم، بازی می کردم و باعث افتخار می‌شدم. اما این از بخت بد من بود که به خاطر نابسامانی فدراسیون، مجوز امضا قرارداد نگیرم. با این حال ارتباطم حتی پس از گذشت حدود 3 دهه با آن بازیکنان، به خصوص ری ویلیکینز (مربی امروزی )قطع نشده است.



*فوتبال قدیم و حال

در آن مصاحبه اسطوره ایران از نظر فنی فوتبال آن دوره و عصر جدید را با هم نیز مقایسه کرد. وی عنوان کرد: دوستی‌ها من و منچستری‌ها باقی ماند. اما فوتبال تغییر کرد. در آن دوران فوتبالی، سرعت نداشت. اما اکنون به سبب شرایط جسمانی خوب بازیکنان، فوتبالی با سرعت و شتاب خوبی انجام می شود. از این جهت است که اکنون فوتبال ابعاد بسیار پیچیده‌تری به خود گرفته، پیچیده برای مربی و بازیکن. البته اگر حق انتخاب داشتم و می‌خواستم بین فوتبال امروز و گذشته،‌ یکی را برای بازی انتخاب کنم، فوتبال کنونی را برمی گزیدم. من این فوتبال را ترجیح می‌دهم. در کنار تمام ویژگی‌های خوب فنی، امکانات مالی خوبی اکنون وجود دارد. در آن زمانی که ما بازی می‌کردیم، حتی پول لباس و کفش را خودمان می‌پرداختیم. اما اکنون بازیکنان حمایت خوبی می شوند. در گذشته بازیکنی مثل من درآمد بسیار ناچیزی از فوتبال داشت و به من و امثال من، آماتور گفته می شد. هر چند که شغل من ،‌ فوتبال بود.



*جام جهانی ، هدف همه است

در مصاحبه با مجله کنفدراسیون، مرحوم حجازی از رویای حضور در جام جهانی نیز حرف به میان آورد. او گفت: در این دنیا،‌ اگر از هر بازیکنی سئوال کنید و در مورد جام جهانی بپرسید، از علاقه‌اش برای راهیابی به جام جهانی و بازی در این تورنمنت حرف می‌زند. فرقی نمی کند حرفه ای باشد یا آماتور،‌ دسته اولی باشد یا دسته سومی. همه و همه آرزوی حضور در این آوردگاه جهانی را دارند. جام جهانی 1978 اولین دوره‌ای بود که تیم ملی ایران به این مسابقات بسیار مهم و ارزشمند راه یافت. ما باید با غول‌های مثل هلند، اسکاتلند و پرو بازی می‌کردیم. در وهله نخست خیلی خوشحال بودیم که به این مسابقات راه پیدا کرده بودیم. خود را مقابل هلند می‌دیدیم که در جام جهانی 1974 نایب قهرمان شده بود و می ‌خواست در جام جهانی 1978 تلافی ناکامی ‌اش را در فینال جام جهانی قبلی ، با کسب مقام نخست بکند. دیدید که در آن جام نیز تا فینال پیش آمد و نایب قهرمان شد. در مقابل چون اولین تجربه حضور ایران در این مسابقات نیز بود، نگرانی نیز داشتیم. اکنون (منظور جام جهانی 1998 فرانسه) برای دومین مرتبه برای این مسابقات انتخاب شدیم. دیدید که نسبت به آن دوره،‌بهتر کار کردیم چرا که تجربه بیشتری داشتیم. با این حضور ایران نشان داد که در فوتبال در حال پیشرفت است و صاحب بازیکنان با استعداد خیلی زیادی نیز است که می توانند از بازیکنانی مثل من که در تیم کشورمان در جام جهانی 1978 بودند، کسب تجربه کنند. متاسفانه اکنون معضل بزرگ ما، نداشتن یکسری امکانات استاندارد است. به عنوان نمون زمین‌های خوب نداریم در حالیکه کشورهای آسیایی مثل کره‌جنوبی، عربستان و ژاپن از این نظر جلوتر از ما هستند.



*سبک مربیگری مرحوم حجازی

بازیکن و مربی بزرگ فوت شده کشورمان در این مصاحبه همچنین در مورد سبک و روش مربیگری‌اش نیز حرف‌های به میان آورد. او عنوان کرد: من همیشه به شاگردانم می‌گویم بازیکن می‌تواند صاحب نام و آوازه باشد. اما آوازه و نام در زمین، فوتبال بازی نمی کنند. اگر شماها صاحب نام و آوازه هستید، باید در زمین به خاطر حفظ و افزایش اعتبارتان در دل هواداران، با تمام وجود بازی کنید. اگر این کار را انجام ندهید، از بین خواهید رفت. البته من خودم به عنوان مربی در کل ترجیح می‌دهم با بازیکنان جوان همکاری کنم. آنها شاید از نظر فنی در حد و اندازه‌‌های بازیکنان بزرگ نباشند، اما چون انگیزه فراوان دارند و می‌خواهند پیروز شوند، با تمام وجود در زمین بازی می کنند و دستورات مربی را مد نظر دارند. با توجه به این اصل حتی می‌بینید که دستیاران جوانی هم داشته ام که همه با استعداد هستند و می‌توانند در آینده مربیان خوبی برای ایران شوند. به این اصل باور دارم که تا حد امکان به جوانان باید فرصت داد تا قابلیت‌های خود را نمایان سازند. فکر می‌کنم این رویه حتی باعث خشنودی تماشاگر نیز می‌شود. این نکته درست که ما مربیان وقتی روی نیمکت می‌نشینیم، فشار زیادی برای کسب نتیجه هم باید تحمل کنیم. ام اگر می‌بینید چهر‌ه‌های مثل من و علی پروین محبوب هستیم و مردم ما را خیلی بیشتر از مربیان دیگر دوست دارند، یک دلیل عمده‌اش این است که به جوانان نیز فرصت مجال و خودنمایی می‌دهیم.



گزارش :‌محمدرضا سروش
 

mohammad5

Registered User
تاریخ عضویت
26 مارس 2012
نوشته‌ها
1,796
لایک‌ها
8,293
محل سکونت
اهواز
[h=1]علي کريمي بر سر مزار ناصر حجازي حاضر شد[/h]
[h=2] علي کريمي ظهر امروز به مناسبت دومين سالگرد ناصر حجازي بر سر مزار او حاضر شد و فاتحه خواند.[/h]
00942597.jpg

امروز مصادف با دومين سالگرد درگذشت دروازه‌بان و اسطوره سابق آبي‌ها و تيم ملي کشورمان يعني ناصر حجازي است، از همين رو علي کريمي که هر ساله سعي کرده ياد و خاطره حجازي را گرامي بدارد ظهر امروز نيز با حضور در بهشت زهرا(س) بر سر مزار حجازي حضور پيدا کرد و براي او فاتحه خواند.

به گزارش فارس،کريمي، حجازي را يکي از اسطوره‌هاي فوتبال ايران ناميد و برخي خاطرات خود را درباره اين دروازه‌بان براي حاضرين بازگو کرد. تشويق شديد هواداران آبي که با ديدن کريمي ذوق‌زده شده بودند در نوع خود جالب بود.

کريمي همچنين بر سر مزار چند فوتباليست ديگر نيز حضور پيدا کرد و براي آنها فاتحه فرستاد.


دمت گرم علی آقا



 

aghamostafaa

کاربر فعال بخش فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
9 سپتامبر 2008
نوشته‌ها
7,235
لایک‌ها
18,128
سن
38
محل سکونت
اصفهان
جمشید مشایخی

* در رابطه با سالگرد ناصر حجازی عزیز فقط می‌توانم بگویم که واقعاً حیف شد. حجازی یک ورزشکار استثنایی بود اما مهمترین ویژگی‌ای که داشت، رک‌گویی و صراحت لهجه بود، خصوصیتی که تا آخرین روز زندگی آن را حفظ کرد. ناصرخان اهل دروغگویی و ریاکاری نبود و هرگز حاضر نشد برای اینکه موقعیت بهتری پیدا کند، اصولش را زیر پا بگذارد. چه بسا اگر می‌خواست تن به این کارها بدهد، شرایط بهتری به لحاظ مالی پیدا می‌کرد اما هرگز حاضر نشد تن به چنین کارهایی بدهد و اتفاقاً همین مسئله در محبوبیت او نقش به‌سزایی داشت.

دل او برای مملکت، ایران و ایرانی می‌سوخت و به همین خاطر حرف‌هایش را رک بر زبان می‌آورد. ناصرخان با مردم بود و دلش برای آنها و فوتبال ایران می‌سوخت البته بعضی از بزرگان ورزش از حرف‌های حجازی خوش‌شان نمی‌آمد اما ناصرخان همیشه رک بود و آن‌قدر مردانگی داشت که صراحتاً حرف‌هایش را بزند. دلسوز بودن حجازی و حرف‌هایی که می‌زد، همواره موجب آن می‌شد که عده‌ای از او خوش‌شان نیاید اما ناصرخان آن‌قدر معرفت داشت که هر وقت احساس می‌کرد چیزی به ضرر فوتبال ایران است، خیلی شفاف آن را بر زبان بیاورد. در مورد حجازی همواره این شعر نیما یوشیج در ذهنم تداعی می‌شود که:

ای فسانه ...

خسانند آنان که فرو بسته ره را به گلزار
خس به صد سال توفان ننالد، گل به یک تندباد از بیمار
تو مپوشان سخن‌ها که داری
یادش گرامی و خاطراتش همواره باقی.
 

mohammad5

Registered User
تاریخ عضویت
26 مارس 2012
نوشته‌ها
1,796
لایک‌ها
8,293
محل سکونت
اهواز
دروازه ای از بهشت وا شد، ناگــه

مــــــرگ آمــد و " ناصر حجازی " گل شد

در شهر، غریب و آشنا غــــم دارد

دیـــــوار و در و پنجره مـــــاتم دارد

برخیــز و ببین تمـــام یــــــاران جمعند

دروازه ی ما فقط تــــو را کم دارد...



واسه شادی روحش صلوات بفرستید...
 

amirrezan95

Registered User
تاریخ عضویت
30 جولای 2010
نوشته‌ها
3,064
لایک‌ها
9,192
[در حضور جامعه ورزش و مردم/ مراسم دومین سالگرد درگذشت ناصر حچازی برگزار شد


مراسم دومین سالگرد درگذشت زنده یاد ناصر حجازی عصر روز پنجشنبه بر سر مزار وی برگزار شد.

به گزارش اوج نیوز،در این مراسم چهره های زیادی نظیر:فرشاد پیوس،محمد پنجعلی،یحیی گل محمدی،مجید صالح،علیرضا منصوریان،جواد نکونام،مهدی رحمتی،کریم قنبری،منصور پورحیدری،هومن افاضلی،حسین ترابپور،ایوب اصغرخانی،رسول کربکندی،حمید استیلی،وحید طالب لو،نصرالله عبداللهی،مهدی تاج ،مهدی حاج محمد و جمع زیادی از مردم حضور داشتند.

ظهر روز پنجشنبه هم علی کریمی و فرشید کریمی بر سر مزار ناصر حجازی حضور یافته بودند.

جمعیت زیادی از هواداران مرحوم ناصر حجازی بر سر مزار وی حضور دارند که در این میان،حضور جوانانی که پیراهن هایی منقش به تصویر وی را پوشیده اند جلب توجه می کند.

گروه زیادی از حاضران با موبایل از مراسم تصویربرداری می کنند.

نیروی انتظامی نظم خوبی را در مراسم به وجود آورده است.

زیارت عاشورا در حین مراسم قرائت شد.

برخی حاضران شعار ناصر حجازی برگرد به تیمت؛ جای تو هنوز خالیه تو تیمت سر دادند.

چند نفر از هواداران پرسپولیس با پرچم این تیم در محل حاضر شدند.

یک نفر به نمایندگی از خانواده ناصر حجازی از حضور علاقمندان به وی در این مراسم تشکر کرد.
 

aghamostafaa

کاربر فعال بخش فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
9 سپتامبر 2008
نوشته‌ها
7,235
لایک‌ها
18,128
سن
38
محل سکونت
اصفهان
همترین چیز نام نیک است که از حجازی باقی ماند و مثل بقیه نیکان روزگار در قلب مردم جای دارد و فقط باید تاسف بخوریم که حضور فیزیکی بین ما ندارد.

دروازه بان سابق تیم ملی فوتبال کشورمان گفت: متاسفانه دست تقدیر حجازی را زود از ما گرفت.

فرامرز ظلی در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، اظهار داشت: هر انسانی یک سرنوشتی دارد که نمی‌توانیم آن تقدیر و سرنوشت را پیش‌بینی کنیم. ناصر حجازی خیلی جوان بود که از بین ما رفت و واقعا حیف بود چون خیلی حرف‌ها داشت که متاسفانه دست تقدیر
حجازی را زود از ما گرفت.

وی افزود: مهمترین چیز نام نیک است که از حجازی باقی ماند و مثل بقیه نیکان روزگار در قلب مردم جای دارد و فقط باید تاسف بخوریم که حضور فیزیکی بین ما ندارد. خدا عاقبت همه را به خیر کند. ناصر خوب زندگی کرد و الان کسی به فکر مهارت و توانایی‌های او در دوران بازیگری‌اش نیست بلکه همه به خاطر اخلاق، رفتار و شرافت او است که دوستش دارند و باید از این مساله درس گرفت. آنهایی که هستند درس بگیرند و بدانند که روزی خواهند رفت.

ظلی در پایان گفت: دنیای فوتبال جایگاه خاصی بین مردم دارد و فوتبالیست‌ها بیشتر در معرف دید مردم هستند اما شاخصه انسان بزرگواری و رفتار او است و آنچه می‌ماند پهلوانی است. ناصر حجازی چون پهلوانی را معنی کرد مردم دوستش دارند. امیدوارم همه مسئولین ورزش تا وقتی که هستند و هستیم احترام بگذارند چون وقتی که رفتیم دیگر فایده ای ندارد.
 

ARMF

مدیر بازنشسته ورزش
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2009
نوشته‌ها
8,194
لایک‌ها
18,108
محل سکونت
Somewhere close to here
و حجازی اینگونه رفت...

سایت گل- ناصر حجازی در اسلواکی به عنوان سرمربی دی استرادا مشغول به کار بود که دردی عجیب در پای چپش او را به دکتر کشاند. آدمی نبود که با هر کسالتی سراغ دکتر را بگیرد و زبان به گله و شکایت بگشاید.
اما دردی که از لگن شروع میشد و به پایین تیر میکشید، امانش را بریده بود. پزشکان در همان اسلواکی تشخیص خود را داده بودند و به اطرافیانش گفته بودند، اما خودش هنوز نمی دانست.
به توصیه آنها و با اصرار خشایار محسنی (مالک دی استرادا) به ایران آمد تا معاینات دقیق تری روی پایش بشود. میگفت: از سرمای اسلواکیه. این زمستان خیلی سرد بود. در زمین تمرین هم که باد میاد و به سرما زدگی پهلویم بی توجهی کردم. گاهی از درد شبها خوابم نمیبره و گاهی درد پایم رو فلج می کند. میگفت سیگارهم اذیتش میکند. دیگر نمیتواند دودش را تحمل کند و مدتی است آن را کنار گذاشته.
وقتی اینها را میگفت، چیزی پشت چشمهای آتیلا میلرزید، اما هرگز حرفی نمیزد. خشایار خیلی خصوصی ماجرا را به من گفت. حقیقت خیلی وحشتناک تر آن چیزی بود که تصورش را بشود، کرد. مردی که سالها با کت بلیزر، دست نیمه در جیب شلوار و نگاه سربالا به افق های دور، شکست ناپذیر و غرورانگیز جلوه میکرد، حالا در برابر دردی کهنه و زخمی «تازه سر باز کرده»، قامت خم میکرد.
چین های عمود بر ابروهایش، کم کم جای خود را به چین های موازی روی پیشانی اش داده بودند. هرگز نمیخواست سرش را خم کند و درد به ناچار کمرش را خم کرده بود.
وقتی در تهران روی تخت معاینه دراز کشید،دکتر خیلی زود همان چیزی را فهمید که همکاران اسلواکش تشخیص داده بودند. کبودی که از پشت قسمت چپ لگن شروع شده بود و به بالا و پایین گسترش یافته بود. پزشکان بستری شدن را تجویز کردند برای معاینات دقیق تر. اما خوابیدن برای اویی که سالها ایستاده بود، کاری دشوار می نمود.
وقتی که تشخیص ها جایی برای شبهه نگذاشت، خودش هم فهمیده بود که این دردِ جانکُش و قدیمی در پایش، آمده که از پای درآوردش.
تلفن «توفان» دوست قدیمی ناصرخان و بغضی که در گلویش بود روزها را غیرقابل تحملتر میکرد.
بیمارستان کسری... اولین بستری شدنش. آتیلا بیرون اشک میریخت و قبل از رفتن به اتاق آنها را پاک می کرد. آن روز وقتی آتیلا برای فرهاد تعریف کرد که دکترها حتی امید به زنده ماندنش تا 6 ماه آینده نمیدهند، چشمهایمان خیره به لب های او مانده بود. باورمان نمیشد که چه میگوید.
گفت که سرطان – این سرطان لعنتی – مدتهاست که در دلش جا خوش کرده. از تهران تا مشهد و تبریز و دونایسکا استردا همه جا با او بوده و ذره ذره در سکوت جانش را خورده است.
علی جباری، جواد قراب و اکبر کارگرجم هم خودشان را رساندند. باورشان نمیشد کسی که روزی پشت سرشان مثل شیر می ایستاد و نعره اش تا 18 قدم حریف همه را میلرزاند، حالا روی تخت سفید نای بلند شدن ندارد.
قلعه نویی از طریق دوستان مشترک تماس گرفت. میدانست حضورش میتواند باعث تنش هایی شود که برای حال حجازی خوب نیست.
باشگاه دی استرادا به او اطمینان داد که منتظر سلامتی اش می مانند. خشایار محسنی که خود در وین پزشکی خوانده، میدانست که تنها حفظ روحیه میتواند حجازی را بیشتر سرپا نگه دارد. بازیکنان و شاگردان اسلواکیایی و ایرانی اش برای پیام فرستادند و برای سلامتی اش دعا کردند. نامه سرآلکس فرگوسن که به کوشش جاوید فراهانی – یک خبرنگار ایرانی در لندن - از بیماری حجازی مطلع شد هم به او روحیه ای مضاعف بخشید.
توصیه به شیمی درمانی بود. بعدها گفت که اگر به خودش بود، تن به شیمی درمانی هم نمیداد فقط بخاطر خانواده اش این کار را میکند و بعد تا مدتها به هیچ عکاسی اجازه نداد عکسش را بگیرد. میگفت دلش نمیخواهد چهره ی ای که دوستدارانش همواره از او را دیده اند، شکسته شود. میدانست که صلابت گذشته از تصویرش دور شده، از این رو آینه های خانه از او قایم میکردند.
اما ناصر دوباره بلند شد. دوباره کمر راست کرد. روحیه اش برگشت. چند دقیقه ای تا شروع بازی با الجزیره مانده بود به شدت درگیر مقدمات بازی بودیم. سایه اش در تاریک و روشن تونل پدیدار شد. آرام آرام از پیچ تونل پیچید. نحیف از رنج و درد شیمی درمانی. کلاه لبه دارپشمی به سرگذاشته بود و با کاپشن نیم تنه ای که هر دو مشکی بودند، یادآوری میکرد که هنوز خوشپوش ترین فوتبالی است که میشناسیم. انگار دلش برای روزهایی تنگ شده بود که در همین تونل خودش را گرم میکرد تا به زمین برود. تا آن 30 متر تا درِ رختکن را بیاید, حجازی جوان 4 بار رفت و برگشت این مسیر را استارت زده بود. ولی حالا سخت بود...
آمد تا یک بار دیگر روی نیمکت های چوبی توی آن رختکن های نمناک و کم نور بنشیند. دلش میخواست یک بار دیگر بوی نمی را که با بوی عرق تن بازیکن ها و عطر چمن تازه مخلوط شده به ریه های زخم خورده اش بکشد. یک بار دیگر... یا شاید آخرین بار...
آخرین بار که به باشگاه آمد موهای سرش درآمده بودند. کم پشت و کوتاه. دایم عطش داشت. بطری آب معدنی کوچکی که همراهش بود را به سختی حمل میکرد. میگفت این دستم بالا نمی آد. خیلی اذیتم میکنه. به دکتر گفتم حتی اگه شد عصبشو قطع کنه، قطع کنه که اقلا شبا بتونم بخوابم.
یاد اون صحنه افتادم که تو جام جهانی آرژانتین از درد کتف اخمهایش توی هم میرود. اما باز هم ادامه میدهد...
در تمام این سالها که از نزدیک میشناختمش حجازی برای من اسطوره نبود، چون اسطوره ها دست نیافتنی هستند؛ او انسانی بود مثل ما که روح سرکش و بزرگی داشت.
وقتی برای بستن در بطری آب از تهرانی (کارمند باشگاه) کمک خواست, طاقت نیاوردم. از اتاق زدم بیرون. باورم نمیشد. این همون ناصر خانه که با ضرب دستش توپ پشت خط وسط زمین پایین میومد، حالا حتی در پلاستیکی بطری آب هم براش بد قلقی میکنه؟
دیوانه کننده بود، اما نمیشد چیزی گفت. وقتی خودش گفت: «من که میدونم امروز فردا رفتنی ام، گفتم اقلا حرف دل مردم رو بزنم و برم...» حتی سکوت بی انتهای حاضرین هم نمیتوانست از سنگینی فضا کم کند.
خودش سکوت را شکست و گفت: میخوام برم بالا، اگه میشه بیاین در این آسانسور رو باز کنین که خیلی سنگینه.
یکی از همکاران پیشقدم شد تا همراهیش کند. آخرین بار بود که دیدمش، خداحافظی کردیم در را بستم و آسانسور بالا رفت... بالای بالای بالا...
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
ناصر خان ای عقاب آبی ها جات تو قهرمانی ابی های اسمانی خالی بود.
روحت شاد
 

aghamostafaa

کاربر فعال بخش فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
9 سپتامبر 2008
نوشته‌ها
7,235
لایک‌ها
18,128
سن
38
محل سکونت
اصفهان
دوم خرداد شد، روزی بزرگ، انگار همین دیروز بود که یکی از تلخ ترین روزهای زندگی ما رقم خورد. از آن روز سه سال گذشته است و هنوز کسی پرواز اسطوره تا درگاه بهشت را باور ندارد.

به گزارش خبرگزاری ورزش ایران(ایپنا)، سالگرد درگذشت ناصرحجازی است. بزرگ مردی که یک آیین خاص و مکتب منحصر به فردی را در ورزش و به خصوص فوتبال ایران بنیان گذاشت. مکتب خاص حجازی همان آیین جوانمردی است مکتبی که باعث شد ناصرخان محبوبیت خاصی در بین اهالی این سرزمین به دست آورد. حجازی بر پایه اصول خودش زندگی کرد و همین مساله باعث شد در دل‌ها جاودانه شود.

آنها که ناصر حجازی را از نزدیک می‌شناختند و با او در ارتباط بودند خوب می‌دانند که اسطوره غصه ما در مملکت خودش غریب بود و هرگز به آن چیزی که لیاقتش را داشت نرسید یعنی اجازه ندادند که ناصرخان به جایگاهی که می تواند برسد دست یابد اما بزرگترین سرمایه و افتخار حجازی جایگاه مردمی بود که داشت. ناصرخان به شدت در بین مردم محبوب بود و هرگز کسی نمی‌تواند به پایگاه مردمی و محبوبیت خاص او در بین هوادارانش نزدیک شود چراکه حجازی از جنس مردم و متعلق به مردم بود و هرگز حاضر نشد تملق بگوید یا پست بگیرد. حجازی محبوب مردم بود چون از قماش مردم بود.

روزهای زیادی از درگذشت دردآور اسطوره فوتبال ایران گذشته اما هر چه از دوم خردادماه سال ۹۰ دور می شویم جای خالی او را در این فوتبال بی در و پیکر بیشتر حس می کنیم. امروز که تبانی زد و بند تملق دورویی و فساد فوتبال ایران را فرا گرفته کسی مثل ناصرخان که همواره حرف حق را به زبان می‌آورد در بین ما نیست تا واقعیت‌ها را آنگونه که هست به زبان آورد و همگان دنبال چاپلوسی اند تا جایگاهی به دست آورند یا جایگاهی که دارند را حفظ کنند به راستی ناصر حجازی امروز فوتبال ایران کیست؟

۲ سال از پرواز اسطوره تا رسیدن به آسمان گذشت اما در این مدت مسئولان به او خیلی کم لطفی کردند. لطف مردم همیشه بوده و هست و حجازی هم نیازی به لطف مسئولان نداشت چراکه هرگز مقابل آنها سر خم نکرد تا به هر قیمتی باشد بلکه همیشه درد مردم و مشکل فوتبال ایران را گفت تا کنار مردم باشد و به واسطه همین رفتار خاص و منحصر به فردش بود که توانست در دل مردم جایگاهی ابدی به دست آورد اما مسئولانی که آن روزها یعنی دوم خرداد ۹۰ گفته بودند که مجسمه حجازی را خواهند ساخت در این مدت برایش چه کار کرده‌اند. باز هم تاکید می‌کنیم حجازی نیازی به مجسمه و تندیس نداشت اما ای کاش دوستان برای حرف او ارزش قائل بودند و از حجازی آنگونه که شایسته او بود تقدیر می‌کردند.

حجازی غریب بود و در مملکت خودش جایگاهی که شایسته اش بود را به دست نیاورد اما باشکوه هر چه تمام تر توسط مردمی که عاشق او بودند تا در گاه بهشت بدرقه شد تا ما همچنان حسرت از دست دادن مردی بزرگ را بخوریم مردی به نام ناصرخان حجازی.
 

saeedsh7j

Registered User
تاریخ عضویت
26 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,540
لایک‌ها
5,702
ویژه نامه سالگرد ناصر حجازی/ ای مرگ فیر پلی ات کو؟ دروازه بان ما روی زمین بود وقتی که تو گل زدی

نویسنده: رضا قاسمی
اختصاصی آبیته- دو سال گذشت، دو سال است که فوتبال ما بی ناصر است، اما یاد و نامش از زبان و قلب دوستداران فوتبال پاک نشد و نخواهد شد. مردی که با نگاه نافذ و گیرایش زبان گویای این فوتبال بود، مردی که صداقت و یکرنگی و مردانگی از خصیصه های بارز اخلاقیش بود و همین خصوصیات، او را اسطوره این فوتبال نمود و محبوب قلوب فوتبال دوستان کرد.

ورود او به فوتبال به طور اتفاقی و تصادفی صورت گرفت. او که در دبیرستان، بسکتبال بازی می کرد و همین موجب شد که دارای پنجه های چسبناکی باشد، در یکی از بازی های تیم فوتبال مدرسه اش، دروازه بان تیم غیبت نمود و نادر لطیفی، دبیر ورزش دبیرستان با توجه به قد و قامت و نیز با آگاهی از این مورد که او بسکتبال بازی می کند از او خواست درون دروازه قرار بگیرد و همین مقدمه ای شد برای عقاب آسیا شدن و اسطوره شدنِ مردی که تکرار نشدنی است. زیرا در آن بازی به قدری او خوب بازی نمود و درخشش داشت که دبیر ورزش، او را به تیم نادر (که در آن زمان در باشگاه های تهران فعالیت داشت) معرفی نمود و این سرآغاز درخشش جوانی قدبلند و رشید ولی ترکه ای در فوتبال ایران شد.

درخشش او در مسابقات باشگاهی تهران و در مقابل رقیبان نامدار موجب شد تا رایکوف که کاشف خیلی از ستاره های نامدار فوتبال ما بود و در پی یافتن استعدادهای جوان و معرفی آنها به فوتبال ملی و به تازگی به سمت سرمربیگری تبم ملی ایران منصوب شده بود او را چون بازیکنان جوان دیگری که بعدها نامداران فوتبال این مرز و بوم گشتند، به تیم ملی دعوت کرد.

دست بر قضا مسابقاتی چهار جانبه در روسیه برگزار می شد و قرار گرفتن دروازه بانی جوان به نام ناصر حجازی درون دروازه تیم ملی ایران آن هم در حضور دروازه بان مشهور و ستاره آن زمان یعنی عزیز اصلی، جرات و شهامتی را می خواست که فقط و فقط از رایکوف بر می آمد و بس.

حضور حجازی جوان و بی تجربه درون قفس توری ایران به جای عزیز اصلی، طبیعی بود که با واکنش و مخالفت ملی پوشان نامدار آن زمان که با اصلی نیز رفاقت دیرینه داشتند روبرو شود و نیش و کنایه ها بود که به سوی حجازی جوان سرازیر می شد. به خصوص که در دو بازی با روسیه و ترکیه در مسابقات چهارجانبه حجازی جوان به ترتیب ۵ و ۴ گل دریافت نمود، ولی آنچه که رایکوف بزرگ در خشت خام می دید دیگران در آینه هم نمی دیدند و اعتماد و اعتقاد رایکوف به حجازی موجب تقویت اعتماد به نفس در او شد و درخشیدن و ستاره شدن و سر تیتر مجلات قرارگرفتنِ او، آغاز شد.

رایکوف بعد از اتمام کارش در تیم ملی ایران، سرمربیگری تیم فوتبال تاج را عهده دار شد و ناصرحجازی را به دلیل اعتقاد ویژه ای که به او داشت به تاج آورد و در حضور سنگربان ملی پوش دیگر تیم، یعنی منصور رشیدی، مردِ شماره یک تیم تاج و تیم ملی ایران شد.

او با تاج درخشید و ستاره شد و محبوب گردید و قهرمانی های متعدد را به دست آورد. قهرمان جام تخت جمشید شد که لیگ معتبر در فوتبال آسیا بود، عنوان قهرمانی جام باشگاه های آسیا و اولین ستاره طلایی بر سینه پسران آبی را بدست آورد، سه بار قهرمان جام میلز هندوستان شد و قهرمانی های متعدد در مسابقاتِ باشگاه های تهران از افتخارات این مرد بزرگ است و همراه با تیم ملی قهرمان جام ملت های آسیا و بازیهای آسیایی شد، به المپیک مونترال رقت و درمقابل بزرگان آن روزگار فوتبال جهان چون کازیمیردینا و گرزگورلاتو و ژارماخ از لهستان و اولک بلوخین (مرد سال فوتبال اروپا) وراماز شنگلیا از بزرگان شوری ایستادگی کرد، در تورنمنت پاری سن ژرمن و یک هفته قبل از شروع جام جهانی آرژانتین، در مقابل تیم ملی فوتبال فرانسه با بزرگانش، ستاره بود و در بازی با تیم های پاری سن ژرمن و اف ث بروژ بلژیک، مرد بی چون و چرای دروازه ایران بود.

حضور در جام جهانی آرژانتین، او را به تمام آن چه که یک فوتبالیست آرزوی رسیدن به آن را دارد رساند. چون او در تمام مسابقات معتبری که تیم ملی ایران می توانست در آن حضور یابد به عنوان دروازه بان تیم ملی و مرد قابل اتکاء شماره یک دروازه ایران حضور یافته و در آسیا تمام مقام های قهرمانی باشگاهی و ملی را به دست آورد و درخشش او در مسابقات جام جهانی آرژانتین، علیرغم شکست تیم ملی ایران در آن مسابقات، موجب شد تا باشگاه معتبر منچستر یونایتد خواهان به خدمت گرفتن او شود ولی بروز مسائلی در فدراسیون فوتبالی که خود در ابتدای انقلاب بی سروسامان بود، او و فوتبال ایران را از این افتخار دور کرد و در کسوت مربی قهرمانی لیگ ایران و نایب قهرمانی باشگاههای آسیا آن هم با وجود در اختیار داشتن تیمی بی ستاره و جوان وجویای نام، فتح جام پرچم ترکمنستان و در حضور تیمهای زنیط ولینینگراد روسیه از افتخارات اوست.

کسب این همه عنوان و افتخار در فوتبال باشگاهی و ملی او را ستاره و اسطوره این فوتبال نمود، اما آنچه که باعث شد او مرد محبوب و سلطان قلب های مردم شود نه مقام های قهرمانی و افتخارات او، بلکه خصوصیات بارز اخلاقی اش چون مردی و مردانگی، صداقت و یکرنگی، مردم داری و مردم دوستی، رک گویی و نخوردن نان به نرخ روز و بیان حقایق بدون ترس و واهمه و خیلی خصائل دیگر موجب شد تا خداوند به او عزت و احترامی را اهداء نماید که نصیب کمتر فرد فوتبالی در ایران شده است.

او در قلب مردم ایران چه فوتبالی و چه غیر فوتبالی جای داشت. هنگام کوچ مظلومانه ی او، چشم های خیلی از مردم ایران از بزرگ و کوچک برای او اشکبار بود و اگرچه مرگ نامردانه، او را از میان ما برد و دروازه بان بهشتش نمود ولی هنوز یاد او ونام او از قلب و ذهن کسی پاک نشده است و تا مردی و مردانگی باقیست و تا صداقت و یکرنگی وجود دارد، نام ناصر حجازی هم خواهد بود. دوم خرداد و پنجشنبه این هفته، دومین سالگرد کوچ ابدی اوست. روحش شاد و یادش گرامی…

ای مرگ پس فیر پلی ات کو دروازه بان ما روی زمین افتاده بود وقتی به او گل زدی ……
 

jabera

Registered User
تاریخ عضویت
31 می 2009
نوشته‌ها
1,691
لایک‌ها
242
سن
36
محل سکونت
نصــــــف جهـــــــان
تکرار یک پیشنهاد از سوی باشگاه سپاهان/ سوپرجام را با نام ناصر حجازی احیا کنید

سوپر جام به عنوان دیدار تیم های قهرمان لیگ برتر و جام حذفی رقابتی است که در ایران به فراموشی سپرده شده و هر سال نیز که سخنی از آن به میان می آید با توجیحات متعددی از آن عبور می شود. به غیر از سال 1384 که این جام بین تیم های صبا باتری و فولاد خوزستان با پیروزی 4 بر صفر صباباتری در ورزشگاه شهید دستگردی همراه بود دیگر خبری از برگزاری این جام نشد. در سال 86 سپاهان به عنوان قهرمان جام حذفی و سایپا نیز به عنوان قهرمان لیگ برتر قرار بود که این جام را برگزار کنند که به دلیل تعویض زمین این دیدار از ورزشگاه آزادی به ورزشگاه شهید درخشان رباط کریم این رقابت با تحریم دو باشگاه سایپا و سپاهان مواجه شد. به‌ گفته مدیرعامل وقت باشگاه سپاهان، انتخاب ورزشگاه شهید درخشان رباط کریم برای برگزاری دیدار سوپرجام نوعی بی‌حرمتی به دو باشگاه سایپا و سپاهان به عنوان قهرمانان لیگ برتر و جام حذفی بود.
پس از آن سال، دیگر سخن چندانی از سوپر جام به میان نیامد تا جامی که می تواند با پایان رقابت های لیگ برتر و حذفی کشور و قبل از آغاز فصل جدید شور فوتبالی را به کشور بازگرداند و حتی بستری برای یک دیدار خیریه همراه با ویژه برنامه های مختلف باشد به راحتی از یادها رود و خیلی دست اندرکاران مربوطه را برای برگزاری به زحمت نیاندازد.
در این ایام و پس از پایان رقابت های لیگ برتر و جام حذفی می توان بار دیگر به احیای این کاپ با دیدار سپاهان - استقلال این دو قدرت فوتبال ایران فکر کرد و اندیشید. در ایام نزدیک به آغاز فصل جدید لیگ برتر که تیم ها از اردوهای آماده سازی بازگشته اند و در تدارک دیدارهای دوستانه هستند این دیدار برای زردها و آبی ها هم می تواند به مثابه یک دیدار تدارکاتی برای آغاز فصل جدید، بهانه ای برای تزریق دوباره شور فوتبال به کشور و بستری برای اعطای درآمد این دیدار به امور خیریه همراه با ویژه برنامه های مختلف در اصفهان یا تهران باشد. ضمن اینکه در ایام سالگرد پرواز اسطوره فوتبال ایران ناصر حجازی به سوی پروردگار، از آنجا که همگان درصدد جلوگیری از فراموشی یاد و خاطره این اسوه غرور فوتبال ایران هستند، می توان با برنامه ریزی درست و برپایی همه ساله این رقابت، سوپر جام را برای همیشه به نام جام ناصر حجازی برگزار کرد تا ضمن نکوداشت همیشگی یاد و خاطره مردی که هنوز رفتنش را باور نکرده ایم به نوعی خود را ملزم به برگزاری هر ساله و منظم این جام که در بسیاری از کشورها رقابتی معتبر محسوب می شود، کنیم.
 

amirrezan95

Registered User
تاریخ عضویت
30 جولای 2010
نوشته‌ها
3,064
لایک‌ها
9,192
ناصر حجازی در لحظه عقد ازدواج
تصویر زیر مربوط به زمان ازدواج ناصر حجازی با خانم بهناز شفیعی است.
27(2).jpg
 

aghamostafaa

کاربر فعال بخش فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
9 سپتامبر 2008
نوشته‌ها
7,235
لایک‌ها
18,128
سن
38
محل سکونت
اصفهان
به گزارش خبرگزاری فارس، حجت الله بهمنی مدیر روابط عمومی سازمان لیگ اعلام کرد: فینال لیگ دسته اول فوتبال کشور جام آزادگان برای اولین بار در تاریخ این مسابقات با عنوان بزرگداشت یاد و خاطره اسطوره فراموش نشدنی فوتبال ایران ناصر حجازی برگزار می‌شود.

وی ادامه داد: این مسابقه بین دو تیم گسترش فولاد تبریز و استقلال صنعتی خوزستان روز جمعه 10 خرداد ماه راس ساعت 17 در ورزشگاه اختصاصی باشگاه گسترش فولاد در تبریز برگزار خواهد شد و به نحو مقتضی از این اسطوره فوتبال تجلیل می‌شود.
 
بالا