برگزیده های پرشین تولز

هاروکی موراکامی

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
نمی دانم چرا زنم یک تفنگ داشت ، یا مثلا نقاب های اسکی. چون هیچ کدام از ما هرگز اسکی نکرده بودیم. ولی او توضیحی نداد و من هم سوالی نکردم. حس کردم زندگی زناشویی عجیب و غریب است

دومین حمله به نانوایی

Why my wife owned a shotgun, I had no idea. Or ski masks. Neither of us had ever skied. But she didn’t explain and I didn’t ask. Married life is weird, I felt

The Second Bakery Attack​
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
Haruki Murakami leads race for Nobel prize for literature

Haruki-Murakami-has-been--008.jpg

Big outside Japan … Haruki Murakami has been installed as favourite for the 2012 Nobel prize for literature. Photograph: Sipa Press/Rex Features

Ladbrokes gives Japanese novelist odds of 10/1, ahead of Dutch writer Cees Nooteboom and Mo Yan of China on 12/1

The Japanese novelist Haruki Murakami has emerged as the early favourite to win this year's Nobel prize for literature.

The acclaimed author of titles including Norwegian Wood, The Wind-Up Bird Chronicle and, most recently, IQ84, Murakami has been given odds of 10/1 to win the Nobel by Ladbrokes.

Last year the eventual winner of the award, the Swedish poet Tomas Tranströmer, was the betting firm's second favourite to take the prize, given initial odds of 9/2 behind the Syrian poet Adonis, at 4/1. This year Adonis has slipped down the list, given odds of 14/1 alongside the Korean poet Ko Un and the Albanian writer Ismail Kadare.

New names in Ladbrokes list this year include the Chinese author Mo Yan and the Dutch writer Cees Nooteboom, both coming in with strong odds of 12/1 to win the Nobel prize.

Earlier this year the head of the Swedish Academy, Peter Englund, revealed that 46 of the 210 writers nominated for this year's literature Nobel had been picked for the first time. Candidates are put forward by a mix of Swedish Academy members and international literary figures.

"An unusually high number of former Nobel laureates have exercised their nomination right," Englund wrote on his blog.

Britain's strongest contender for the Nobel this year, which goes to "the most outstanding work in an ideal direction", is – according to Ladbrokes – Ian McEwan, who comes in at 50/1, behind the singer-songwriter Bob Dylan, at 33/1. American novelist Philip Roth is at 16/1, alongside his compatriot Cormac McCarthy, the Israeli author Amos Oz and the highest-placed female writer, the Italian Dacia Maraini.

The Guardian auf Facebook | Facebook
 

mirbest32

Registered User
تاریخ عضویت
16 فوریه 2012
نوشته‌ها
1,336
لایک‌ها
893
سن
30
محل سکونت
خاک پاک ریسیست ها
تبریک ویژه به همه طرفداران موراکامی علی الخصوص لیلی عزیز
پس واجب شد اگر عمری بود یکی از کتاب های موراکامی رو بخونم...:)
 

mirbest32

Registered User
تاریخ عضویت
16 فوریه 2012
نوشته‌ها
1,336
لایک‌ها
893
سن
30
محل سکونت
خاک پاک ریسیست ها
نمی دانم چرا زنم یک تفنگ داشت ، یا مثلا نقاب های اسکی. چون هیچ کدام از ما هرگز اسکی نکرده بودیم. ولی او توضیحی نداد و من هم سوالی نکردم. حس کردم زندگی زناشویی عجیب و غریب است

دومین حمله به نانوایی

Why my wife owned a shotgun, I had no idea. Or ski masks. Neither of us had ever skied. But she didn’t explain and I didn’t ask. Married life is weird, I felt

The Second Bakery Attack

این کلیشه زیبا رو در رمان های زیادی از نویسندگان بزرگ اعصار مختلف دیدم و واقعا لذت بردم...بند جالبیه که خیلی چیزها رو به تنهایی بیان می کنه به شرطی کهبهش فکر کنی
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
درود

امروز رفتم سراغ "Where I’m Liikely to Find It " كه يك داستان كوتاهست از مجموعه داستان Blind Willow Sleeping Woman و بايد بگم كه يك سري جمله هاي واقعا عميق و زيبا درش يافتم و هر كدام مي توانند به تنهايي در حد يك جمله باشند كه ميشه در بزرگانه قرار داد!

We’re usually thinking all the time, aren’t we? Not that we"
live in order to think, but the opposite isn’t true, either—that we think in order to live".


I believe, contrary to Descartes, that we sometimes think in"
order not to be".




“Sometimes we don’t need words,” the old man said, as if he hadn’t heard me. “Rather, it’s words that need us. If we were no longer here, words"
would lose their whole function. Don’t you think so? They would end up as words that are never spoken, and words that aren’t spoken are no longer
words."
 

nilson

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژوئن 2009
نوشته‌ها
1,181
لایک‌ها
827
محل سکونت
Tehran
دیشب کافکا در کرانه رو تموم کردم ، کتاب خیلی خیلی جالبی بود ..... داستان پردازی اش اینقدر خوب بود که جمله به جمله میتونستم شخصیت ها رو در ذهنم ببینم ، بیشتر برام شبیه فیلم بود تا کتاب
اما واقعا گیج شدم ..... کلی سوال توی ذهنم دارم .... از اتفاقات ، از شخصیت ها
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
خاطرات از درون شما را گرم می کنند اما در عین حال شما را پاره پاره می کنند!


کافکا در ساحل

هاروکی موراکامی
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
For me, writing a novel is like having a dream. Writing a novel lets me intentionally dream while I’m still awake. I can continue yesterday’s dream today, something you can’t normally do in everyday life. It’s also a way of descending deep into my own consciousness. So while I see it as dreamlike, it’s not fantasy. For me the dreamlike is very real

Haruki Murakami​
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
زندگی کردن با حسادت خیلی سخته

مثل این می مونه که جهنم کوچیکت رو

هی با خودت این طرف و اون طرف ببری !




دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای آوریل

هاروکی موراکامی
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
نگاه کن تو رو خدا ! هاروکی جان رفته صفحه 2 :hmm:

همین چند روز قبل (کمتر از یک ماه ) کتاب جدید موراکامی در اختیار خوانندگان قرار گرفت . اسم کتاب هست : 'Colorless Tsukuru Tazaki and His Years of Pilgrimage' و هنوز به انگلیسی ترجمه نشده.
تنها این جمله رو توی وب به انگلیسی پیدا کردم :
Even though you may be able to hide your memories, you cannot change history.

Haruki Murakami - Colorless Tsukuru Tazaki and His Years of Pilgrimage​
_________________________

این نقل قول هم تقدیم به دوستم کسندرا :دی

Practically everything I know about writing, then, I learned from music. It may sound paradoxical to say so, but if I had not been so obsessed with music, I might not have become a novelist.

Haruki Murakami​
 

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
خوب به عنوان خوندن اولین کتاب هاروکی چه پیشنهادی دارید؟:happy:
 

siavash20

Registered User
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,989
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
تهران
ایزومی ده سال از من کوچک تر بود. اولین بار که چشممان به هم افتاد، جرقه ای بین ما رد و بدل شد. نه از آن جور چیزها که اغلب اتفاق می افتد. بعد از آن دوبار همدیگر را دیدیم تا جزئیات طرحمان را مطرح کنیم. من به اداره اش رفتم و او به اداره ام آمد. دیدارمان همیشه کوتاه بود، کسان دیگری هم درگیر بودند و این دیدارها در اصل تجاری بود؛ اما طرحمان که تمام شد، تنهایی عمیقی سراپایم را فرا گرفت، انگار عنصری حیاتی از من ربوده شده باشد. سال ها بود چنین احساسی نداشتم. به نظرم او هم به همین حال افتاده بود.
یک هفته بعد، راجع به موضوع کوچکی به اداره ام زنگ زد و کمی با هم گپ زدیم. لطیفه ای گفتم و او خندید. پرسیدم: " میای بریم یه چیزی بنوشیم؟ " به بار کوچکی رفتیم و نوشیدیم. یادم نمی آید از چه حرف زدیم، اما هزارها موضوع داشتیم و می توانستیم تا ابد حرف بزنیم. هر چه می خواست بگوید، برایم به وضوح روشن بود و آنچه را خوب نمی توانستم به دیگری توضیح بدهم، با دقتی می فهمید که مایه ی تعجبم می شد. هر دو ازدواج کرده بودیم و از زندگی زناشویی مان گله ی خاصی نداشتیم. هر کدام جفتمان را دوست داشتیم. با این حال، این در حد معجزه ای کوچک بود - برخورد با کسی که بتوانی احساساتت را به این روشنی و کمال با او در میان بگذاری. خیلی از آدم ها عمری را طی می کنند و به همچو کسی بر نمی خورند. اشتباه است اگر به این بگوییم " عشق" . بیشتر شبیه همدلی کامل بود.

گربه های آدمخوار / هاروکی موراکامی
 

siavash20

Registered User
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,989
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
تهران

می خواهم به یادِ من باشی ...اگرتو به یادِ من باشی،عین خیالم نیست که همه فراموشم کنند !


کافکا در کرانه - هاروکی موراکامی
 

siavash20

Registered User
تاریخ عضویت
29 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,989
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
تهران
[h=5]
وقتی کسی خیلی سخت سعی می کند چیزی را به دست آورد ، نمی تواند . و وقتی دارد با تمام توانش از چیزی فرار می کند ، معمولاً گرفتار همان می شود .

کافکا درکرانه -هاروکی موراکامی
[/h]


 

A.GH.N

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژانویه 2007
نوشته‌ها
558
لایک‌ها
115
محل سکونت
USENET
تنگو می‌دانست، زمان با گذرِ خود می‌توانست از شکل اصلی خارج شود. زمان به خودی خود یکنواخت بود ولی وقتی مصرف شد، شکل دیگری می‌گرفت. دوره‌ای می‌توانست بسیار سخت و طولانی شود و دوره‌ای ای سهل و کوتاه. بعضاً ترتیب چیزها هم می‌تواست وارونه گردد، یا در بدترین حالت، ترتیب خود ناپدید شود. وقت‌هایی، چیزهایی که اصلاً نباید می‌بودند، به زمان اضافه می‌شدند. احتمالاً مردم زمان را مطابق با اهداف شخصی خود وفق می‌دادند، و به این ترتیب مفهومِ وجودِ خود را نیز تغییر می‌دادند. به عبارت دیگر، آنان با اضافه کردن چنین عملیاتی به زمان، می‌توانستند -آن هم به سختی- سلامت ذهن خود را حفظ کنند. اگر فردی مجبور بود قبول کند زمان را یکنواخت و با ترتیب واقعی گذرانده، مطمئناً نمی‌توانست فشاری را که بر خود وارد می‌دید، تحمل کند. تنگو احساس کرد، چنین زندگی‌ای یک شکنجه تمام عیار خواهد بود.

چند روز پیش یک توییت از پیرو اسکاروفی دیدم با این مضمون که گذشته سیال‌تر از آینده است و ما بیشتر در حال تغییر گذشته هستیم تا آینده.. نمی‌دانم برای شما هم اتفاق افتاده یا نه که یک موسیقی شما را هر بار برگرداند به فضا و زمانی که در آن به این موسیقی بسیار گوش می‌دادید. زمانی که احساس و افکارتان را ثبت کرده و شما را به آن -یا آن را به شما- باز می‌گرداند.. اتفاقاً چیزی که عجیب‌تر می‌نماید و وجه اشتراک متن فوق از 1Q84 با این تجربه است، این است که که ممکن است افکار و احساسی که در زمانتان ثبت شده واقعی نباشند، ساخته و بسط داده شده بعدی ذهن شما باشند، دروغ فکر کنید و خود را بفریبید، رخدادی کم اهمیت را مهم ببینید و اصلاً رخداد را کش بدهید بین تمام شب و روزهایی که بعد از آن آمده و رفته -چه بسا همان موسیقی را هم گوش می‌دادید!- ولی چیزی برچسبی خورده و با شما می‌ماند و در عین حال ساخته هم می‌شود، بی‌آنکه بدانید. اتفاقاً هرچه بیشتر این زمان را پر می‌کنید، بیشتر در آن گرفتار می‌شوید و تشخیص واقعی از ساختگی ناممکن‌تر می‌نماید.

با این تعریف، زمان پیوستگی خود را از دست می‌دهد و گسسته‌وار پر می‌شود. موراکامی با بیان برداشت تنگو از پرکاشن چنین مفهومی را جای دیگری هم به تصویر می‌کشد.
 

sedo

Registered User
تاریخ عضویت
5 می 2011
نوشته‌ها
820
لایک‌ها
1,574
محل سکونت
deep inside of...
زمان همه را به یکسان از پا می اندازد مثل آن درشکه چی که به اسب پیرش آنقدر شلاق می زند تا در جاده بمیرد. اما تازیانه ای که به ما می زنند ملایمت ترسناکی دارد. فقط چندتایی از ما می فهمیم که کتک خورده ایم.

چاقوی شکاری- هوراکی موراکامی
 

A.GH.N

Registered User
تاریخ عضویت
13 ژانویه 2007
نوشته‌ها
558
لایک‌ها
115
محل سکونت
USENET
- دنبال شخص خاصی هستم. یک زن.
از بیست سال پیش ندیدمش. آخرین باری که دیدمش، ده‌سال داشت. هم سن هستیم. در دبستان هم‌کلاسی بودیم. راه‌های مختلفی را برای پیدا کردنش امتحان کردم ولی موفق نشدم.

- می‌خواهی این شخص را ببینی؟

- بله. برایم خیلی مهمه.

- در این بیست سال دنبالش بودی؟

- نه، نبودم...
اگر بخواهم حقیقت را بگویم، تازه همین امروز شروع کردم..

- امروز..
اگر خیلی برایت مهمه چرا تا امروز کاری نکردی؟

- سؤال خوبیه..
من احتمالاً از بی‌راهه می‌رفتم. چه طور باید بگویم.. این دختر همیشه در مرکز فکر و آگاهی من حضور داشته. بی وقفه.. در تمام لحظات زندگیم به عنوان پشتوانه‌ای مهم، عمل کرده. علی‌رغم این حقیقت -اگر واقعا تناقضی باشد- فکر می‌کنم، هرگز نتوانسته‌ام کاملاً تاثیری را که بر من دارد احساس کنم، چون بسیار به مرکز نزدیک بوده..

1Q84
 

handynasty

Registered User
تاریخ عضویت
20 آپریل 2013
نوشته‌ها
900
لایک‌ها
364
محل سکونت
تهران
نگاه کن تو رو خدا ! هاروکی جان رفته صفحه 2 :hmm:

همین چند روز قبل (کمتر از یک ماه ) کتاب جدید موراکامی در اختیار خوانندگان قرار گرفت . اسم کتاب هست : 'Colorless Tsukuru Tazaki and His Years of Pilgrimage' و هنوز به انگلیسی ترجمه نشده.
تنها این جمله رو توی وب به انگلیسی پیدا کردم :
Even though you may be able to hide your memories, you cannot change history.

Haruki Murakami - Colorless Tsukuru Tazaki and His Years of Pilgrimage​
_________________________

این نقل قول هم تقدیم به دوستم کسندرا :دی


Practically everything I know about writing, then, I learned from music. It may sound paradoxical to say so, but if I had not been so obsessed with music, I might not have become a novelist.

Haruki Murakami​
ترجمه اون جمله:
ممکن است بتوانی حافظه ات را پاک کنی، اما آنچه گذشته است را نمیتوانی تغییر داد.
و ترجمه نقل قول:
میتوانم بگویم عملا هر چه از نوشتن میدانم، از موسیقی فرا گرفتم. شاید تناقض آمیز بنظر برسد اما،
اگر چنان شیفته موسیقی نبودم، شاید هرگز داستان نویس نمیشدم.

 
بالا