برگزیده های پرشین تولز

هاروکی موراکامی

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
پروانه ی شب تاب پس از زمان درازی پر زد. انگار یاد چیزی افتاده باشد ، یک هو بال ها را وا کرد و لحظه ای بعد بالای نرده ها و در تاریکی فزاینده شناور شد. شاید برای جبران مافات به تندی منبع آب را دور زد. لحظه ای ایستاد ، آنقدر که رد نورش از یاد برود ، بعد به طرف شرق پر زد.

مدت ها پس از این که پروانه ی شب تاب غیبش زد ، رد نورش با من ماند. آن نور کورسو مثل روح سرگردانی همچنان در تاریکی غلیظ پشت چشمانم پرسه زد.

بارها به سوی آن تاریکی دست دراز کردم ، اما انگشتانم بر چیزی نسایید. آن کورسو پیوسته دور از دسترس بود.

از داستان "پروانه شب تاب" /کتاب : گربه های آدم خوار / برگردان:مهدی غبرایی
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
?But why should you be interested in me ”
“Good question. I can’t explain it myself right this moment. But maybe – just maybe – if we start getting together and talking, after a while something like Francis Lai’s* soundtrack music will start playing in the background, and a whole slew of concrete reasons why I’m interested in you will line up out of nowhere. With luck, it might even snow for us

Haruki Murakami - After Dark

*Francis Lai - Wikipedia, the free encyclopedia
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
?But why should you be interested in me ”
“Good question. I can’t explain it myself right this moment. But maybe – just maybe – if we start getting together and talking, after a while something like Francis Lai’s* soundtrack music will start playing in the background, and a whole slew of concrete reasons why I’m interested in you will line up out of nowhere. With luck, it might even snow for us

Haruki Murakami - After Dark

*Francis Lai - Wikipedia, the free encyclopedia

درود

واقعا چه اشاره جالبي داشته به اين شاهكار جناب Francis Lai ! البته در فيلمها،سريالها و حتي كارتونها هم زياد ديده بوديم اين استفاده رو اما در يك داستان و به اين شكل، تازگي داشت. بنده چند سال پيش يه جايي يه همراه اين تصوير از چند ثانيه از اين شاهكار استفاده كردم كه خوشبختانه بازخورد خوبي هم داشت:
 

فایل های ضمیمه

  • yeats.gif
    yeats.gif
    76.1 KB · نمایش ها: 34
  • L.rar
    217.4 KB · نمایش ها: 6

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
میک جگر زمانی با تفاخر گفته بود:"ترجیح می دهم بمیرم تا آن که درچهل و پنج سالگی هنوز ترانه ی 'رضایت'* را بخوانم." البته می دانم که او الان شصت سالگی را رد کرده است و هنوز دارد همان ترانه را می خواند ولی در آن زمان اگر هم عده ای به حرف او خندیدند، من جزء آنان نبودم. میک جگر در جوانی تصوری از چهل و پنج سالگی خود نداشته است و من هم مثل او بودم. آیا حالا من باید به او بخندم؟ حق ندارم. تنها شانسی که من آورده ام ، این بوده که خواننده ی جوان راک نبوده ام. حرف های احمقانه ی مرا در جوانی کسی به یاد ندارد تا آن ها را دوباره تحویلم دهد . تنها تفاوت من و میگ جگر در این زمینه ، همین است.

"از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم "/ برگردان:مجتبی ویسی

از فصل :چه کسی به میک جگر می خندد؟

_____________________________________________________


* The Rolling Stones - I Cant Get No Satisfaction

220px-Jagger_live_Italy_2003.JPG


Mick Jagger - Wikipedia, the free encyclopedia
 

TURK_AVENGER

کاربر فعال عکاسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 جولای 2009
نوشته‌ها
3,422
لایک‌ها
891
محل سکونت
in Bruges
میک جگر زمانی با تفاخر گفته بود:"ترجیح می دهم بمیرم تا آن که درچهل و پنج سالگی هنوز ترانه ی 'رضایت'* را بخوانم." البته می دانم که او الان شصت سالگی را رد کرده است و هنوز دارد همان ترانه را می خواند ولی در آن زمان اگر هم عده ای به حرف او خندیدند، من جزء آنان نبودم. میک جگر در جوانی تصوری از چهل و پنج سالگی خود نداشته است و من هم مثل او بودم. آیا حالا من باید به او بخندم؟ حق ندارم. تنها شانسی که من آورده ام ، این بوده که خواننده ی جوان راک نبوده ام. حرف های احمقانه ی مرا در جوانی کسی به یاد ندارد تا آن ها را دوباره تحویلم دهد . تنها تفاوت من و میگ جگر در این زمینه ، همین است.

"از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم "/ برگردان:مجتبی ویسی

از فصل :چه کسی به میک جگر می خندد؟

_____________________________________________________


* The Rolling Stones - I Cant Get No Satisfaction

220px-Jagger_live_Italy_2003.JPG


Mick Jagger - Wikipedia, the free encyclopedia

:D
خیلی جالب بود . ممنون .
لی لی جان جسارتآ متن کامل این داستان رو داری ؟ :blush:
حالا من هر چقدر سعی کردم عنوان کتاب رو بخونم ، موفق نشدم :دی اسمه اصلیِ کتاب چیه ؟ ( شرمنده . فعلآ خودم نمی تونم سرچ کنم :دی )

پ ن : میک وکال خوبی بوده به نظر من ولی هیچ وقت نباید این شخص رو جدی گرفت :دی
2 : شرمنده بابت آف
3 : من این پست بالایی مربوط به بانو کسندرا رو هم چند بار خوندم و اون اتچ رو گوش دادم ولی هیچچی ازش متوجه نشدم :| آف بود بانو ؟ :D
 

hossein137

مدیر انجمن عکس و عکاسی
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
سلام
لیلی راستش من چند وقت پیش این کتاب رو خونده بودم ولی این قسمتش یادم نیست.یعنی بیشتر فکر میکنم یادم رفته :دی
تو شخصیت شناسی هم خیلی بی سوادم.فکر میکنم برای همین یادم رفته
معین جان به نظر من یه دفعه این قسمتش رو نخون.موراکامی تو این کتاب از ورزش مورد علاقه اش (همون دو ) میگه.برای همین فکر میکنم پشت سر هم باشه بهتره.
در کنار اون هم مواردی رو عنوان میکنه که واقعا" زیباست.من هم یه جمله اش رو چند وقت به عنوان امضا گذاشته بودم : "هیچ چیز به زیبایی فردی نیست که دارد هوش و حواسش را از دست میدهد "
حالا نمیدونم چرا یه دفعه این جا پست زدم :دی
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
:D
خیلی جالب بود . ممنون .
لی لی جان جسارتآ متن کامل این داستان رو داری ؟ :blush:
حالا من هر چقدر سعی کردم عنوان کتاب رو بخونم ، موفق نشدم :دی اسمه اصلیِ کتاب چیه ؟ ( شرمنده . فعلآ خودم نمی تونم سرچ کنم :دی )

پ ن : میک وکال خوبی بوده به نظر من ولی هیچ وقت نباید این شخص رو جدی گرفت :دی
2 : شرمنده بابت آف
3 : من این پست بالایی مربوط به بانو کسندرا رو هم چند بار خوندم و اون اتچ رو گوش دادم ولی هیچچی ازش متوجه نشدم :| آف بود بانو ؟ :D

معین جان ، عنوان اصلی کتاب ، البته به انگلیسی اینه : What I talk about when I talk about running

ای بوکش رو به فارسی ندارم ولی انگلیسیش موجوده که پیوست می کنم. الان هم یادم افتاد که قرار بود کل آثار موراکامی که خانم کسندرا هم در پیدا کردنشون کلی توی زحمت افتادن و کمکم کردن رو بذاریم توی پست اول ولی هنوز که هنوزه انجام ندادم این کار رو :blush:

سلام
لیلی راستش من چند وقت پیش این کتاب رو خونده بودم ولی این قسمتش یادم نیست.یعنی بیشتر فکر میکنم یادم رفته :دی
تو شخصیت شناسی هم خیلی بی سوادم.فکر میکنم برای همین یادم رفته
معین جان به نظر من یه دفعه این قسمتش رو نخون.موراکامی تو این کتاب از ورزش مورد علاقه اش (همون دو ) میگه.برای همین فکر میکنم پشت سر هم باشه بهتره.
در کنار اون هم مواردی رو عنوان میکنه که واقعا" زیباست.من هم یه جمله اش رو چند وقت به عنوان امضا گذاشته بودم : "هیچ چیز به زیبایی فردی نیست که دارد هوش و حواسش را از دست میدهد "
حالا نمیدونم چرا یه دفعه این جا پست زدم :دی

من هم گهگاه می شینم بعضی از قسمت هاش رو دوباره می خونم چون من هم یادم رفته :دی

اون جمله رو هم یادمه که توی امضات گذاشته بودی چون من هم از اون جمله خوشم اومده بود و توی تاپیک "بهترین قسمت های کتاب داستان" گذاشته بودم و اون موقع فکر کردم که شما اون جمله رو از پست من برداشتی !!! :lol: خوب شد شفاف سازی کردی !
 

فایل های ضمیمه

  • Haruki Murakami - What I talk about when I talk about running.pdf
    683.3 KB · نمایش ها: 0

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
Pat Boone sang softly, ‘I’ll Be Home’. Time seemed to flow in the wrong direction, which was fine by me. Time could go whichever way it pleased

— Haruki Murakami - Hard-boiled Wonderland and the End of the World

I'll Be Home _ Pat Boone

Pat Boone - Wikipedia, the free encyclopedia

درود

بسيار جالب بود؛ هم نوشته و هم ترانه! سپاس فراوان!

با اجازه شما بنده هم بعضي جمله هاي واقعا پرمفهوم از نوشته هاي ايشان رو اينجا مي گذارم. اين يكي واقعا خيلي به دلم نشست:

If you remember me, then I don't care if everyone else forgets

Haruki Murakami, Kafka on the Shore
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
درود

بسيار جالب بود؛ هم نوشته و هم ترانه! سپاس فراوان!

با اجازه شما بنده هم بعضي جمله هاي واقعا پرمفهوم از نوشته هاي ايشان رو اينجا مي گذارم. اين يكي واقعا خيلي به دلم نشست:

If you remember me, then I don't care if everyone else forgets

Haruki Murakami, Kafka on the Shore

درود بر یار همیشگی من :happy:

همراهی شما ، در هر جا و هر تاپیک این فروم باعث افتخاره کسندرا جان.


پ.ن این "باعث افتخاره" منو یاد پروست میندازه. بعدا علتش رو می گم !


امروز اولین داستانش خوندم
تهوع 1949 یا 1979 :دی
خوب بود

خب خدا رو شکر :دی

ان شااللــــــــــه به زودی دومی رو هم بخونی :D اینجا هم بیشتر بیا :cool:
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
درود بر یار همیشگی من :happy:

همراهی شما ، در هر جا و هر تاپیک این فروم باعث افتخاره کسندرا جان.


پ.ن این "باعث افتخاره" منو یاد پروست میندازه. بعدا علتش رو می گم !

درود بر نازنين يار! :happy:

براي بنده بيشتر!
9.gif
46076765699656316998.gif


بنده همچنان شرمنده لطف بي پايان شما هستم و براي اينكه دوباره كسي نياد به رابطه بسيار نزديك ما دو نفر گير بده، يك جمله زيباي ديگه از Kafka on the Shore ميگذارم
9.gif
:

Love can rebuild the world, they say, so everything's possible when it comes to
love
 

Damn

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,428
لایک‌ها
630
محل سکونت
In Lousy time
دومی هم خوندم
خیلی جالب هست
انگار دهه 60 میلادی اون ها شباهت های زیادی با دهه 60 هجری ما داره
نوشتنش هم قشنگه
من از این کسایی که اینجوری مینویسن خوشم میاد
فقط این نویسندش انگاری زیادی از این آدم پاستوریزه ها هست
یعنی تا اینجا که من متوجه شدم
دغدغه هاش
دغدغه های یک آدم مثبت در یک منطقه صلح جو و پر آرامش
حالا تا ادامه داستان ها رو بخونم ببینم به کجا میرسه
فقط یه چیزی
این پشت کتابی که من میخونم
نوشته این دو تا مجموعه داستان هر دو تا از یک مجموعه داستان دیگه ترجمه شدن
دلیلش چی بوده که نیومدن نسخه اصلی ترجمه کنن که کامل هم باشه
پ ن : اون 49 که قبل تر گفتم تاریخ تولد نویسنده هست و 79 اسم داستان :ی
 

hossein137

مدیر انجمن عکس و عکاسی
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
من هم گهگاه می شینم بعضی از قسمت هاش رو دوباره می خونم چون من هم یادم رفته :دی

اون جمله رو هم یادمه که توی امضات گذاشته بودی چون من هم از اون جمله خوشم اومده بود و توی تاپیک "بهترین قسمت های کتاب داستان" گذاشته بودم و اون موقع فکر کردم که شما اون جمله رو از پست من برداشتی !!! :lol: خوب شد شفاف سازی کردی !

سلام
البته یه کلمه رو یادم رفت :توهم
آره خوب شد شفاف سازی کردم و من هم به جمع خوانندگان این کتاب اضافه شدم :lol:
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
این پشت کتابی که من میخونم
نوشته این دو تا مجموعه داستان هر دو تا از یک مجموعه داستان دیگه ترجمه شدن
دلیلش چی بوده که نیومدن نسخه اصلی ترجمه کنن که کامل هم باشه

والا منم موندم آخه این چه کاریه که هر مترجمی برمی داره اون داستان هایی رو که خودش صلاح می دونه رو ترجمه می کنه و در قالب یک کتاب، با اسم یکی از اون داستان های کوتاه چاپ می کنه؟!!!

____________________________

گاهی حین دویدن به موسیقی جاز گوش می دهم ولی اغلب راک را ترجیح می دهم چون کوبش سازها در آن بهترین مکمل برای ریتم گام ها در دویدن است. از میان گروه های راک هم بیشتر خواهان شنیدن آهنگ های "رد هات چیلی پپرز"* ، "گوریلاز"* ، "بک"* ، و چند گروه قدیمی تر از جمله "کریدنس کلیر واتر ریوایول" *و "بیچ بویز"* هستم. موسیقی هایی که ریتم شان تا حد امکان ساده است. در حال حاضر بسیاری از دوندگان برای گوش دادن به موسیقی از دستگاه "آیپاد" استفاده می کنند ولی من همان دستگاه پخش مینی دیسک خور قدیمی ام را بیشتر دوست دارم. کمی از آیپاد بزرگتر است و ظرفیت حافظه اش به اندازه ی آن نیست ولی در عوض کار من را راه می اندازد . در حال حاضر تمایلی ندارم بحث ادغام موسیقی با کامپیوتر را دنبال کنم...

"از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم"



* Red Hot Chili Peppers
Gorillaz
Beck
Creedence clear Water Revival
Beech Boys​
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
درود

لي لي رز بسيار عزيز و نازنين، مي خواستم بدونم از South of the Border, West of the Sun برگردان خوبي توي بازار كتاب پيدا ميشه ؟ تو چند جستجو كه چيزي پيدا نكردم گفتم بهترين كار اينه كه از شما بپرسم! :blush: فعلا دارم همون برگردان انگليسيش رو مي خونم و بي شك اگه كتابش دستم بود يا برگردان پارسيش، يك ساعت نشده خوندنش به پايان رسيده بود! :blush:

پ ن. البته يك جا نوشته جناب آقاي مهدي غبرايي رو ديدم كه از برگردان ناتمام اين نوشته گفته بودند!!! :eek: :( ميگم نكنه...؟!!! :(
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
درود

لي لي رز بسيار عزيز و نازنين، مي خواستم بدونم از South of the Border, West of the Sun برگردان خوبي توي بازار كتاب پيدا ميشه ؟ تو چند جستجو كه چيزي پيدا نكردم گفتم بهترين كار اينه كه از شما بپرسم! :blush: فعلا دارم همون برگردان انگليسيش رو مي خونم و بي شك اگه كتابش دستم بود يا برگردان پارسيش، يك ساعت نشده خوندنش به پايان رسيده بود! :blush:

پ ن. البته يك جا نوشته جناب آقاي مهدي غبرايي رو ديدم كه از برگردان ناتمام اين نوشته گفته بودند!!! :eek: :( ميگم نكنه...؟!!! :(
درود بانو جان

متاسفانه تا جایی که من اطلاع دارم ، ترجمه ی پارسی این اثر _ اگر هم وجود داشته باشه _ فعلا در بازار کتاب موجود نیست.

امیدوارم همه ی کتاب های این نویسنده به زودی ترجمه و چاپ بشن !
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
درود بانو جان

متاسفانه تا جایی که من اطلاع دارم ، ترجمه ی پارسی این اثر _ اگر هم وجود داشته باشه _ فعلا در بازار کتاب موجود نیست.

امیدوارم همه ی کتاب های این نویسنده به زودی ترجمه و چاپ بشن !

درودي دوباره بر شما بانوي بزرگوار!

سپاس فراوان!
46076765699656316998.gif
بنده هم مثل شما "امیدوارم همه ی کتاب های این نویسنده به زودی ترجمه و چاپ بشن !" :rolleyes:

ويرايش شد. براي اينكه خارج از موضوع نباشه، يك جمله زيباي ديگه از همين كتاب رو اينجا ميگذارم:

Things that have form will all disappear. But certain feelings stay
with us forever.

 
Last edited:

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
____________________________
But I didn't understand then. That I could hurt somebody so badly she would never recover. That a person can, just by living, damage another human being beyond repair​


درود

بايد بگم از روزي كه اين جمله رو خوندم، مصمم بودم حتما در يك زمان مناسب، اون نوشته موراكامي كه اين جمله درش قرار گرفته رو به طور كامل بخونم و ببينم مگه چه آسيبي به اون وارد شده كه هرگز نتونسته آسيبهاي وارد شده رو ترميم كنه.ديروز اين فرصت پيدا شد و ديگه شب از نيمه گذشته بود كه خوندنش به پايان رسيد. اغراق نيست اگه بگم به پايانش كه رسيدم، واقعا احساس كردم حتي نويسنده هم با رها كردن اين يكي شخصيت آسيب ديده، آسيب ديگه اي بهش وارد كرد كه واقعا حقش نبود همونطور كه آرامشي كه آسيب دهنده بهش دست پيدا كرد هم واقعا حقش نبود! icon3.gif

اي كاش كه جناب آقاي غبرايي واقعا بتونن تا جايي كه ممكنه موارد مورد دار رو از اين نوشته حذف كرده و اون رو حتي اگه شده حجمش از نصف هم كمتر بشه، يك روز چاپ بكنند چرا كه واقعا به نظر بنده لازمه همه ما دست كم چند دقيقه هم كه شده به آسيبي فكر بكنيم كه ممكنه با يك ترديد در تصميم گيري به زندگي ديگران وارد بكنيم و اونها رو به شخصيتهايي تبديل بكنيم كه حتي كودكان هم از ديدن چهره شون فرار مي كنند. icon3.gif
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
درود

اين رو امروز ديدم، به نظرم جالب اومد، گفتم اينجا بگذارمش براي علاقه مندان موراكامي:

داستان‌های روز تولد


--------------------------------------------------------------------------------


هاروکی موراکامی، حدود ده سال پیش تصمیم گرفت مجموعه‌ای متنوع از داستان‌های روز تولد از میان آثار جدید را گرد آورد و برای این کار به جست‌وجو پرداخت. کتاب حاضر حاصل این جست‌وجوی گسترده است. او خود داستانی به این مجموعه‌ی گردآوری‌شده افزوده است و پیش‌گفتاری بر آن نوشته است.


--------------------------------------------------------------------------------

1067942811186766224451892816975960.jpg

او خود داستانی به این مجموعه‌ی گردآوری‌شده افزوده و پیش‌گفتاری بر آن نوشته است.

هاروکی موراکامی در پیشگفتار خسته‌کننده‌ی این کتاب، که 12 صفحه را به خود اختصاص داده است، درنهایت اظهار امیدواری می‌کند که: «سرانجام من به عنوان تدوین‌گر (و در یک مورد نویسنده) امیدوارم که شما در دوازده داستانی که در این مجموعه گنجانده شده دست کم یک داستان پیدا کنید که، چه شاد و چه غمناک، به شما لذتی واقعی بدهد و سبب شود که بخواهید بخشی از روز تولد بعدی‌تان را با خواندن دوباره‌ی آن سپری کنید.»

در نسخه‌ی اصلی این مجموعه، که توسط موراکامی جمع‌آوری شده و تدوین یافته است، دوازده داستان کوتاه از یازده نویسنده‌ی دیگر و خود موراکامی وجود دارد که البته در برگردان فارسی این کتاب، ما تنها با نه داستان از نه نویسنده روبه‌رو هستیم.

در داستان‌های روز تولد، موراکامی پیش از هر داستان، مختصری در مورد نویسنده‌ی آن توضیح داده است تا شناختی هرچند کم در مورد نویسنده‌ی داستان به دست دهد، البته این قاعده یک استثنا هم دارد و آن داستان انتهایی این مجموعه است که از آن خود اوست و مقدمه‌ای در ابتدای آن به چشم نمی‌خورد.

موراکامی سعی کرده است چشم‌انداز خود را نیز در خلال هر مقدمه‌ی کوتاه، پیش از شروع داستان، به ما ارزانی دارد تا بتوانیم از دید او آگاه شویم و از آن برای یافتن منظری بهتر نسبت به داستان یاری گیریم. همچنین او نظر خود را در مورد شیوه‌ی روایی و سبک نوشتاری هر نویسنده در همان مقدمه‌ی کوتاه گنجانده است.

برای نمونه زیر نام ریموند کارور، پیش از داستان این نویسنده با نام «حمام»، در پاراگراف دوم این‌چنین آورده است:

«اکثر قریب به اتفاق آثار اولیه‌ی کارور با خسران و ناامیدی سر و کار دارند اما در کارهای بعدی او عنصر رستگاری وارد شد و به دنیایش عمق و گرما و وسعت بخشید. خواننده‌ی "حمام" در مقایسه با "یک چیز کوچولوی خوب" نمایش زنده‌ای از تغییر بنیادی را شاهد است.»

نام داستان خود موراکامی در این مجموعه «دختری که روز تولدش بود» است که «جی رابین» آن را از زبان ژاپنی به انگلیسی برگردانده است.

تعدادی از این نویسنده‌ها برای مخاطب فارسی‌زبان شناخته شده‌اند و از آن‌ها آثار دیگری نیز به زبان فارسی برگدانده شده است؛ نویسندگانی چون خود موراکامی و کارور که از آن‌ها کتاب‌های متعددی به فارسی برگردانده شده است، بیش‌تر به گوش و حافظه‌ی علاقمندان ادبیات داستانی آشنا هستند، و تعدادی هم حتا برای خود گردآورنده‌ی کتاب آشنا نیستند. برای نمونه زیر نام لیندا سکسون پبش از داستان او با نام «دگرگونی» چنین می‌نویسد:

«نتوانستم درباره‌ی پیشینه‌ی لیندا سکسون اطلاعات زیادی به دست آورم. در فهرست منابع کتابشناسی دو مجموعه‌داستان به نام او ثبت شده: "عیب‌های مارگارت" (1988) و "سیاره‌های هاملت: ضرب‌المثل‌ها" (1997). خود سکسون بیش‌تر به‌عنوان نویسنده‌ی چند کتاب با موضوع الاهیات عصر جدید شناخته شده تا خلق داستان. او استاد علوم انسانی است در دانشگاه ایالتی مونتانا.»

نام داستان خود موراکامی در این مجموعه «دختری که روز تولدش بود» است که «جی رابین» آن را از زبان ژاپنی به انگلیسی برگردانده است، موراکامی در 12 ژانویه‌ی 1939 متولد شده است. تعدادی از کتاب‌های او به فارسی برگردانده شده است که از آن جمله می‌توان به «کافکا در ساحل» (که با نام «کافکا بر کرانه» هم ترجمه شده است.)، «پس از تاریکی»، مجموعه‌داستان «کجا پیدایش کنم؟» و... اشاره کرد.

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
 
بالا