اگر ممکنه نقد دکتر احسان رضایی که من نمی شناسمشون رو بذار تا ببینیم چی نوشتن.
لی لی جان شوخی این مدلی ؟
ولی اطاعت امر شد و مطلب رو پیدا کردم و عینآ براتون تایپ می کنم
اول این توضیح رو بدم که احسان رضایی ، دکترای ادبیات داره ، سردبیر مجله ی همشهری جوان هست و نقدهای ادبی هم می نویسه
متن یاداشت :
کافکا در کجا ؟
من داستان های موراکامی را دوست ندارم .
یعنی راستش را بخواهید ، از بین سه ترجمه ی
" کافکا در ساحل یا کرانه یا هر جای دیگر " ، با
ترجمه ی مهدی غبرایی توانستم ارتباط برقرار کنم و بالاخره یک رمان از این ژاپنی پرطرفدار را به
پایان برسانم .
با این حال هنوز هم دلیل این همه علاقه و توجه بازار نشر خودمان به موراکامی را
نمی فهمم ؛ یعنی به فرض کسانی هم توانسته اند با یک اثر از یک نویسنده ارتباط برقرار کنند و آن اثر پرفروش شود .
دیگر چه ضرورتی دارد که یکباره تمام مترجها و ناشرهایمان هجووم ببرند به سمت آن یک نویسنده و باقی آثار او را
چندباره ترجمه بکنند ؟ مسلمآ ادبیات ژاپن منحصر به همین یک چهره نیست
. در ادبیات معاصر ژاپن و حتی در بین ژاپنی هایی
که به انگلیسی می نویسند و مقبولیت و محبوبیت جهانی دارند هم موراکامی تنها گزینه نیست .
حداقل دو نویسنده ی ژاپنی دیگر
هسند که برنده ی نوبل ادبیات شده اند ( یاسانوری و کنزابورو اوئه ) . نویسندگان دیگری از همین فرهنگ هم بوده اند که قبلآ
در بین کتابخوان های ایرانی طرفدار داشته اند ( ایشی گورو و یوکیو میشیما ) . با همه ی این حرفا می شود یکی توضیح
بدهد که چرا ناشرهای ما الان تصمیم گرفته اند که به صورت دسته جمعی بروند سراغ همین یک نفر ؟ به گمانم بهترین توضیح
شرایط اقتصادی است که ناشر را مجاب می کند به سراغ نمونه های جواب پس داده قبلی برود و سرمایه اش را جایی بگذارد
که برگردانش تضمین شده باشد .
منتها باز این سوال است که چرا مترجمها سراغ همین تجربه های تکراری می روند ؟ مترجم های
خوب قدیمی ، کسانی بودند که علاوه بر فضل و دانششان در کار برگردان متون ، هر از چندی هم کشف جدید و تازه ای را
به خوانندگان ارائه بدهند . اما الان حتی بین مترجمها کسانی هستند که اصلآ شهرتشان به همین است که سراغ کارهایی می روند
که قبلآ جواب داده باشد . و این طوری می شود که به یکباره 22 ترجمه از " هری پاتر و محفل ققنوس " به بازار می آید
" پیامبر " جبران خلیل جبران با 28 ترجمه در ژانر خودش رکورددار می شود
شازده کوچولو 18مین ترجمه را هم تجربه می کند تا کتابی به نسبت جدید مثل " مترجم دردها " هم 5 ترجمه دارد . ممکن است بگوییم
بازترجمه ی یک اثر خودش یک آفرینش ادبی جدید است .
منتها باید به این هم فکر کرد که در شرایط بازار نشر ما هر کدام از این
بازترجمه ها فرصت معرفی یک کتاب یا نویسنده ی جدید را می گیرد . بعلاوه که عمده ی این بازترجمه ها دلایل اقتصادی دارد
و نه دلایل ادبی نظیر اشتباهات ترجمه ی قبلی . حتی گاهی این رقابت بین ناشران باعث شتاب در ترجمه و مسابقه ی سریعتر به
پایان رساندن ترجمه هم می شود که خودش منشع اشتباهات بعضآ خنده دار و بعضآ عبرت آموزی هم هست ........
حالا
با همه ی این اوصاف ، به من حق می دهید که آقای موراکامی و این موج بدون توقف ترجمه ی آثارش را دوست نداشته باشم ؟