• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
چه طوری ایونی گلم !!
نه بابا خیالت تخت من چون بخش فرهنگ و هنر رو خیلی دوست دارم عمرا اگه منحرفش کنم


دنیا شبیه توست مثل دلبری هات

چیزی شبیه رنگ رنگ روسری هات



مثل شکوه بادبادک بازی باد

وقتی که می رقصاندش بازیگری هات



چیزی شبیه دل به لبخند تو دادن

مثل گل تردید در نا باوری هات



افسوس اما شهر ارزان می فروشد

در پارکهای شوخ، شرم دختری هات



ای شهرزاد قصه های سالها پیش

افسانه ام کن با تب افسونگری هات



گم کرده ام آه ای هزار و یک درد

خورشید را قصه ی دیو و پری هات



شاهی؟ گدایی؟ مرشدی؟ پیری؟ چه هستی؟

دل بسته ام عمری است بر پیغمبری هات



امشب عمو زنجیر باف قصه ام را

آورده ام در حلقه ی پا منبری هات



نذر مرا با کاسه ای گندم ادا کن

تا پر بگیرم در حریم پاپری هات



امروز یادم کن که فردا دیگر از من

گردی نخواهد خاست با یادآوری هات

***

دنیا شبیه توست..... وقتی ماه باشی ،

حتی خدا دل می دهد بر دلبری هات
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
نگذار اینجا بوی خار و خس بگیرم

می خواهم از دنیا دلم را پس بگیرم



می خواهم امشب برگ برگ هستی ام را

از شاخه های این شب نارس بگیرم



من آمدم تا حجم اقیانوس را از

جغرافیای شانه ی اطلس بگیرم



کولی شدم تا مثل تقدیر نگاهت

آیینه را از هر کس و ناکس بگیرم



اما چه با من می کند چشمت که باید

هم گفته، هم نا گفته ام را پس بگیرم



کر نیستند این ناکسان اما چگونه

داد خود از این لشکر کرکس بگیرم



ای تلخ شیرین شوخ تند ای مرگ،بگذار

کام خود از آن خنده های گس بگیرم



ای با تنم از عطر کافور آشنا تر

نگذار اینجا بوی خار و خس بگیرم



دلتنگم از جنجال جنگی سرد اینجا

با زندگی می خواهم آتش بس بگیرم



***

در قاب عکسی کهنه مادر چشم در راه

تا ماه را طوقی از اطلس بگیرم



کو دستمال خیس اشک ای روح باران

تا گرد از آن چشمان دلواپس بگیرم
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
اشتباه اول من و تو یک نگاه بود

عشق ما از اولین نگاه اشتباه بود



گر چه باورت نمی شود ولی حقیقتی است

اینکه کلبه ی من از غم تو روبراه بود



می دویدم و میان کوچه جار می زدم

های های گریه بود و اشک و درد و آه بود



گاه گریه می شدیم گاه خنده مثل شوق

این هم از تب همان نگاه گاه گاه بود



جنگ بر سر من و خدا و عشق بود سیب

سیب بی گمان در آن میانه بی گناه بود



هر کجای شب که مثل سایه پرسه می زدیم

ردی از عبورسرد آفتاب و ماه بود



آفتاب من تویی و ماه من بگو چرا

با حضور آفتاب روز من سیاه بود



اهل شکوه نیستم وگرنه آنهمه غروب

بر غریبی من و تو بهترین گواه بود



زیر چتر سایه ی تو خیس گریه می شوم

مثل آن زمان که دل هنوز سربراه بود



هرچه می دوم به انتهای خود نمی رسم

مانده ام کجا ، کجای کار اشتباه بود
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ...
هر که با ما بود از ما می گریخت ...
چند روزی ست حالم دیدنیست...
حال من از این و آن پرسیدنیست...
گاه بر روی زمین زل می زنم...
گاه بر حافظ تفاءل می زنم...
حافظ دیوانه فالم را گرفت...
یک غزل آمد که حالم را گرفت: ...
ما زیاران چشم یاری داشتیم...
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
مرا دیوانه می پندارند!

زیرا روزهایم را به اسکناس هایشان نفروخته ام!

ومن آنها را دیوانه می پندارم!

زیرا فکر می کنند می توانند

روزهایم را با اسکناس هایشان بخرند...
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
ماه اگـر در شبکلاه زر زری زیبـاتر است



مـاه عالمتاب من در روسری زیبـاتر است



گـر چه زیبا می زند پیدا شدن بر مـوی او



گـم شدن در آن شب نیلوفری زیبـا تر است



عـشــق را در گـنـــجه ًسبز قـدیـمی دیده ام



چشـمش از نار و ترنج کودری زیباتر است



"همـدلــی از همـزبانی خوشتر" اما اینکه تو



با زبـان از همدلان دل می بری زیباتر است



مــادرم می گفت دختـــر هـای باغ لشــکری



مثل حوری هر یک از آن دیگری زیباتر است



سینـه ریز ســکه کوب دختــرانش در غروب



از قـران آفتــاب و مـشـــتری زیبــاتر اسـت



من به او می گفتم اما - خوب یا بد- گـل پری



گل پری از هر چـه حوری وپری زیباتر است



بلــولای دخــتران مثل گــل بــــر روســریش



از سـکوت این شب کــاکـل زری زیباتر است



او که من می خواهمش گلخنده های شرقی اش



توی بــاغ رنگ رنگ روســری زیبــاتر است
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
دخترك خنده كنان گفت كه چیست
راز این حلقه زر
راز این حلقه كه انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است ببر
راز این حلقه كه در چهره او
این همه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت : د
حلقه خوشبختی است، حلقه زندگی است
همه گفتند: مبارك باشد
دخترك گفت: دریغا كه مرا
باز در معنی آن شك باشد
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر كرد بر آن حلقه زر
دید در نقش فروزنده او
روزهایی كه به امید وفای شوهر
بهدر رفته، هدر
زن پریشان شد و نالید كه وای
اين حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
مرگ من روزی فرا خواهد رسید :

در بهاری روشن ازامواج نور

در زمستانی غبار آلود و دور

یا خزانی خالی از فریاد و شور

خاک میخواند مرا هردم به خویش

میرسند از ره که در خاکم نهند

آه ... شاید عاشقانم نیمه شب

گل به روی گور غمناکم نهند

در اتاق کوچکم پا مینهد

بعد من با یاد من بیگانه ای

در بر آیینه میماند به جای

تار مویی... نقش دستی ... شانه ای

لیک دیگر پیکر سرد مرا

می فشارد خاک دامنگیر خاک

بی تو... دور از ضربه های قلب تو

قلب من می پوسد آنجا زیر خاک

بعدها نام مرا باران و باد

نرم میشویند از رخسار سنگ

گور من گمنام می ماند به راه

فارغ از افسانه های نام و ننگ ....
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
هر جایی
از پیش من برو که دل ازارم

ناپايدار و سست و گنه كارم
در كنج سينه يك دل ديوانه
در كنج دل هزار هوس دارم
قلب تو پاك و دامن من ناپاك
من شاهدم به خلوت بيگناه
تو از شراب بوسه من مستي
من سرخوش از شرابم و پيمانه
چشمان من هزار زبان دارد
من ساقيم به محفل سرمستان
تا كي ز درد عشق سخن گويي
گر بوسه خواهي از لب من بستان
عشق تو همچو پرتو مهتابست
تابيده بي خبر به لجن زاري
باران رحمتي است كه مي بارد
بر سنگلاخ قلب گنهكاري
من ظلمت و تباهي جاويدم
تو آفتاب روشن اميدي
بر جانم اي فروغ سعادتبخش
دير است اين زمان كه تو تابيدي
دير آمدم و دامنم از كف رفت
دير آمدي و غرق گنه گشتم
از تند باد ذلت و بدنامي
افسردم و چو شمع تبه گشتم...
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
با يك قلب مچاله / رو برگ گل لاله / مي نويسم عزيزم / زندگي بي تو محاله

چشات غنچه ي رازه / چشات زندگي سازه / دل كولي و آواره ي من / غرق نيازه

دلم تنگ هواته / خاطرخواه چشاته / مثل سايه هر جا بري / اونم باهاته

بخواي نخواي مي خوامت / با آهنگ كلامت / دل عاشق من / بدجوري افتاده تو دامت

تو عطر خوش سيبي / قشنگي و نجيبي / مي دونم تو هم مثل من/ تو اين دنيا غريبي

دلت ياس پر احساس «گلم» بي برو برگرد

تو رو جون همين همين ترانه باز به خونه برگرد

به اين كلبه ي پردرد ، به اين عاشق شبگرد / بيا برات مي خوام بخونم از اين « شب نامرد»

تويي هم نفس من / تو بشكن قفس من / تويي عشق منو جون منو / همه كس من

چشات زندگي بخشه / مثل « ماه» مي درخشه / نذار ترانه خونه ترانه شو / به شب ببخشه

دلم بهت دچاره / تويي « ماه » و ستاره / برام زندگي با مرگ / هيچ فرقي نداره

بي تو خنده حرومه / بي تو كارم تمومه / بي تو عشق چيه، معشوق كيه / عاشقي كدومه

تو سرماي خيابون / منو تو زير بارون / بيا داد بزنيم / قصه فقط / ليلي و مجنون
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
دیگر از هر چه هست بیزارم مثل ابر بهار می بارم

برو ای آن که بعد دیدارت گره افتاده در همه کارم

پدرم با نگاه خود می گفت لایق لای جرز دیوارم

مادرم مدتیست می گرید چون گمان می کند که تب دارم

دیگر این روزها خودم دارد باورم می شود که بیمارم

یک نفر گفت که خوب خواهم شد به فراموشی ات که بسپارم

گفتم ای عشق اگر بعد ازین بدهی مثل قبل آزارم

به تمامی حرمتت سوگند روی قلبت گلوله می کارم

به تو هر چند سخت مدیونم به خودم بیشتر بدهکارم

هر چه بر من گذشت حقم بود من ازین بیشتر سزاوارم

تو گناهی نداری ای زیبا مرگ بر من که دوستت دارم
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
جهنم بیداری ام ای کاش
خوابی بود
و تو آرام آرام
بیدارم می کردی و می گفتی
رؤیا رؤیا
تمام آبهای روان
ارزانی آتشت
قطره ای بنوش
بیدارم نمی کنی ؟
آب
دیگر هزار پا گذشته از سر خوابم
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
دیوارهای خالی اتاقم را
از تصویرهای خیالی او پر می کنم
خدای من زیباست
خدای من رنگین کمان خوشبختی ست
که پشت هر گریه
انعکاسش را
روی سقف اتاق می بینم
من هیچ
با زبان کهنه صدایش نکرده ام
و نه
لای بقچه پیچ سجاده
رهایش
او در نهایت اشتیاق به من عاشق شد و
من در نهایت حیرت
حالا
گاه گاهی که به هم خیره می شویم
تشخیص خدا و بنده چه سخت است
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
برخاستی
تن از غبار تکاندی و گفتی
باد هلهله می کرد و من نفهمیدم
برای چه آمده بودی
برای چه رفتی ؟
برخاستم
تن از غبار تکاندم و گفتم
یادش به خیر
باد
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
روزی از پس روزی
خیابانی از پس خیابانی
و رد پایی از پس ردپایی
دیگر
مصرف شده ای
در لباس هایی با زمینه ی خکستری
در کفش های ساده ی ساییده
در راه راه خطوط پیشانی
گربه ها که خوابیده اند می روی
و در غیاب تو مصرف می شوم
روزی از پس روزی
در لباس هایی با زمینه ی مشکی
و گل بوته های وحشی پژمرده
که بوی شیر می دهند و گریه ی نوزادی
گربه ها که خوابیده اند
بر می گردی
و غرق می شوی
در آرامشی خاموش
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
نمی دانم از تو
من اما
کلافه از تهی
از تنهایی
تصمیم های عاقلانه در ایینه سنگ می شوند
و من هزار تکه
تا بتابانند خورشیدهای علاقه را
در زوایای بسته ی شب های بی چراغ
در شب های سرگردانی
شب های رهگذرانی با پای تاول آجین شان
به دنبال کفش هایی کرخت مانده بر دست هاشان
نمی دانم از تو
من اما
کلافه در تهی
در تنهایی
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
کاش میشد تا کنی باور مرا
اشک چشم و آه سوزان مرا
کاش میشد در زمان بی کسی
حس کنی سردی دستان مرا
گفتمت عشقم به تو از جان فزون است
گفتمت سوز دلم از جان برون است
در جوابم :
خنده ایی آلوده و آتش میان دوده
و درد دلم افزوده و...
اکنون میان حادثه یا خاطره
زهری بدل خاری به پای من ، چنین بیهوده بی حاصل
نگاهم همچنان مانده به ساحل ...
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
با رفتن من عاطفه كمرنگ شود
شايد كه دلت براي من تنگ شود
از كوچه ي ما اگر گذر كرد دلت
قلبت نكند براي ما سنگ شود
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
به تقاص چه گناهي بايد اينجوري بسوزم
واسه ي يه اشتباهي چه اومد به حال و روزم
مگه من چه كرده بودم كه چنين شكسته قلبم
اه از اين خيال چشمات كه منو گرفته از من
رسم اين دوره زمونه شده عاشق كشي اما
بيچاره عاشق خسته كه شده تارك دنيا
حالا باز حرفاي مردم ميشينه توي خيالم
كي ميشه دل بسوزوني تو براي حال زارم
هميشه تو رو تو خوابها توي رويا ها مي بينم
براي يه لحظه ي ناب تو ي آغوشت مي شينم
ولي اين فقط يه خوابه منم و يه دل خسته
به خدا كه چشم به راهتم پشت اين دراي بسته
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
با عرض معذرت مي خوام نامه هاتو پاره كنم
كه از دلم بيرون بري قلبتو آواره كنم
با عرض معذرت مي خوام يه حرفي به تو بزنم
فكر نكني دارم نصيحت مي كنم يا حرف بي خود مي زنم
مي خوام بگم من اومدم كه عشقمو پس بگيرم
اين بهتره تا كنج غربت بميرم
يادت مياد خواستي به من نفرت و ثابت بكني
بي خبر از اينكه داري قلبم و عاشق مي كني
اما ديگه تموم شده هر چي كه بوده بين ما
شاهد چشماي ترم كي بوده جز خود خدا
با عرض معذرت مي خوام بگم سراغ من نيا
حتي منو صدا نكن ديگه نپرس چرا چرا؟
برو برو كه قلب من براي تو يه ذره هم جا نداره
ميخوام فراموشت كنم اين ديگه اما نداره
تا كي بايد كنار تو يه جوري زانو بزنم
كه فكر كني غلامتم لايق اين جور بودنم
تا كي بايد غرورم و پيش دل تو بشكنم
به پاي اطوار و ادات از همه چي دل بكنم
ديشب به خواب من اومد يه لحظه از جداييمون
با عرض معذرت مي خوام خوابم و تعبير بكنم
 
بالا