dariushiraz
کاربر تازه وارد
بازدرخلوت من دست خیال
صورت شاد تورا نقش نمود
بر لبانت هوس مستی ریخت
در نگاهت عطش توفان بود
یاد آن شب که تورا دیدم وگفت
دل من با دلت افسانه ی عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانه ی عشق
رفتی و دردل من ماند بجای
عشقی آلوده به نومیدی و درد
نگهی گمشده در پرده ی اشک
حسرتی یخ زده در خنده ی سرد
فروغ فرخزاد
صورت شاد تورا نقش نمود
بر لبانت هوس مستی ریخت
در نگاهت عطش توفان بود
یاد آن شب که تورا دیدم وگفت
دل من با دلت افسانه ی عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانه ی عشق
رفتی و دردل من ماند بجای
عشقی آلوده به نومیدی و درد
نگهی گمشده در پرده ی اشک
حسرتی یخ زده در خنده ی سرد
فروغ فرخزاد