• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
به ياد قيصر شعر ايران :استاد قيصر امين پور
از این
نه از مهر ور نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم
دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم


بگذار بگویمت
این دل به کدام واژه گویم چون شد
کز پرده برون و پرده دیگر گون شد
بگذار بگویمت که از ناگفتن
این قافیه در دل رباعی خون شد

ای عشق
دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیر است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی
 

ترانه18

Registered User
تاریخ عضویت
15 آپریل 2013
نوشته‌ها
183
لایک‌ها
677
محل سکونت
تهران
دستــَـت را خـوانـده اَم دیـگـر ...

بـــیـا ،

تـمـامِ ورق هــایـم بـرایِ تــو

" آسِ " دلــَـم را پــَـس بـده !

----------------------------
رضا کاظمی
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
عروس بخت یکشب تا سحر با کس نخوابیده
عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس- شهریار
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
نمیگم دلخور از تقدیرم اما .. تو میدونی چقدر دلگیره این عشق
فقط چون دیر باید می‌رسیدیم .. داره رو دست ما می‌میره این عشق​
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
در ذهن نیافرینمت می میرم
از شاخه اگر نچینمت می میرم
ای عادت
چشم های بی حوصله ام
یک روز اگر نبینمت می میرم‎
 
Last edited:

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
عاشق که باشی فصل پاییزی نخواهی داشت
در طالعت روز غم انگیزی نخواهی داشت
هر روز شعر تازه می ریزد به دامانت
در سر رسیدت جز غزل ، چیزی نخواهی داشت
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!

پر می شوی هر صبح از شادابی و هر شب

حسی به غیر از این که لبریزی ،نخواهی داشت

شانه به شانه با غم دلدار می رقصی

دست کمی از شمس تبریزی نخواهی داشت

 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
سر می گذاری روی دامان نجیب عشق

اما توان این که برخیزی نخواهی داشت

دائم بهار است و گل سرخ و کنار جوی

عاشق که باشی فصل پاییزی نخواهی داشت!
 

ترانه18

Registered User
تاریخ عضویت
15 آپریل 2013
نوشته‌ها
183
لایک‌ها
677
محل سکونت
تهران
دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست
این چندمین شب است که خوابم نبرده است ؟


رویای تو ، مقابل من ؛ گیج و خط خطی

در جیغ جیغ گردش خفاش های پست


رویای «من» مقابل «تو» ، تو که نیستی

دکتر بلند شد و مرا روی تخت بست


دارم یواش یواش که از هوش می روم

پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست


هی دست دست می کنی و من که مرده ام

آن کس که نیست ، خسته شده از هر آنچه هست


من از ...کمک! همیشه ...کمک !خسته تر کمک

مادر یواش آمد و پهلوی من نشست


« با احتیاط حمل شود چون شکستنی است »

یکهو جیرینگ بغض کسی در گلو شکست ...


" سید مهدی موسوی "
 

ترانه18

Registered User
تاریخ عضویت
15 آپریل 2013
نوشته‌ها
183
لایک‌ها
677
محل سکونت
تهران
خدا از چشم‌هایت آیه‌ای بهتر نیاورده

هنوز از کار چشمانت کسی سر در نیاورده

تقاص چشم خونبارت، هراس چشم خونریزت


"دمار از من بر آورده‌ست و کامم بر نیاورده"

"به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را"


خدا زیبا تر از زیبایی‌ات زیور نیاورده

چه سهل و ممتنع برداشتی ابروت را، سعدی-


خودش را کُشته و بیتی چنین محشر نیاورده


پریشان کرده هر روز مرا یلدای گیسویش


اگر چه این بلا را هیچ شب بر سر نیاورده


بهمن صباغ زاده
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
می خواهم بگذرم،
بگذرم از هر آنچه که تو ندیدی و من احساس کردم
تو نشنیدی هر چند بار که من گفتم و تکرار کردم
ساختم و تو خراب کردی
و من چقدر تشنهء حرفهایی بودم که تو هرگز نزدی

اشک ریختم،
برای روزهایی که چه نیازمند تو در کنارم بودم
برای خودم که چگونه غرق تو شدم

و به یاد آوردم،‌
خودم را
که چگونه پر از تفکرات بزرگ بودم
چگونه پرواز را دوست داشتم
و تو را
که بالهای مرا شکستی
همچون قلبم

می خواهم بگذرم،
!از تو
از عشق ویران کنندهء تو
از منی که با تو بوجون میامد
و چه غریب بود

قلب این پرنده امروز از پیش تو پرواز خواهد کرد
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
باید که لهجه کهنم را عوض کنم
این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم

یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب
شمع قدیم سوختنم را عوض کنم

هرشب میان مقبره ها راه می روم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم

بردار شعر های مرا مرهمی بیار
بگذار وصله های تنم را عوض کنم

بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود
از من مخواه تا کفنم را عوض کنم

من که هنوز خسته باران دیشبم
فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
منم که تا تو نخوابی نمی‌برد خوابم
تو درد عشق ندانی، بخواب آسوده
ز ریشه کندن این دل تبر نمی‌خواهد
به یک اشاره می‌افتد درخت فرسوده
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟
باز تکرار به بار آمده، می بینی که؟

سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت
عقل با عشق کنار آمده، می بینی که؟

آن که عمری به کمین بود، به دام افتاده
چشم آهو به شکار آمده، می بینی که؟

حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد
گل سرخی به مزار آمده، می بینی که؟

غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد
بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
اما تو بگو «دوستي» ما به چه قيمت؟
امروز به اين قيمت، فردا به چه قيمت؟

ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ
این حسرت دریاست تماشا به چه قيمت

يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل
گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت

از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست
تاوان تو را مي‌دهم اما به چه قيمت

مقصود اگر از ديدن دنيا فقط اين بود
ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قيمت
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri

روزای خوبی بود گفتیم و خندیدیم
دلتنگ هم بودیم ، خواب همو دیدیم
بغضامونو خوردیم ، عشقو خبر کردیم
تقدیر دنیا رو ما دست به سر کردیم

عاشق شدی بی من چشم و دلم روشن
عاشق شدی بی من چشم و دلم روشن

روزای بعد تو بی رحمه بی رحمه
من عاشقت بودم هیشکی نمی فهمه
من روی اسم تو حتی قسم خوردم
همپای هم بودیم اما بد آوردم

عاشق شدی بی من چشم و دلم روشن
عاشق شدی بی من چشم و دلم روشن
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
شاید دیگه نبینمت گریه نکن به خاطر جداییمون گریه نکن

بزار که خوب نگات کنم گریه نکن

به خاطر تنهاییمون گریه نکن

منم مثل تو دلگیرم منم بی عشق میمیرم گریه نکن

منم مثل تو غمگینم یه روز دستاتو میگیرم گریه نکن

شک نکن بی تو میمیرم

باورم کن عاشقترینم

یه روز دستاتو میگیرم گریه نکن

هر جا باشم کنارتم هرجا باشم بیادتم

گریه نکن غصه نخور من همیشه کنارتم
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
من نه شاعر پیشه ام نه نه غزل سرا
گاه گاهی به سرم می زند و درد دلی می گویم
می دانم...خوب می دانم شعر من وزن ندارد.
خالی از قافیه و بند و ردیف است...
من فقط حس غریب خود را می گویم

من نمی گویم شعر من جذاب است
شعر من در دل خود عاطفه ها می کارد
شعر من در قفس تنگ جهالت طاقت نمی آورد
بعد از آن بیرون پریدن شعر من تاب و توان می گیرد
بعد یک خواب لطیف
بعد یک زمزمه ی گرم خیالی
شعر من بی ابهام است
مثل برگ...مثل کبوتر
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
بخوان این آخرین شعری که با یاد تو می گویم
و با هر جمله ای صد ژاله می ریزم
که آن تک لاله ی گلزار اُلفت را
دگر هرگز نمی بویم
چو می دانم تورا زین پس نخواهم دید
و دیگر من گلی از باغ گل هایت نخواهم چید
قلم گویی که با اکراه می لغزد
و از وحشت چه می لرزد
تو گویی این قلم از واژه ی بدرود می ترسد
بخوان این آخرین شعری که با یاد تو می گویم
دو چشمم خیره بر یک تقطه از دیوار
نگاهم مات و بی روح است
و دل سرشار اندوه است
که از این پس رخ زیبای تو
تصویر قاب چشم مشتاقم تخواهد بود
دو صد لعنت بر این بدرود
بدان شاید که در شعرم نگنجی باز
و با مرغی دگر شاید کنی پرواز
ولی من آشیان عشق پاکت را
به رسم یادگاری پاس خواهم داشت
و در هر گوشه اش تک بوته های یاس خواهم کاشت
منم شاید زمانی با دلی دیگر در آمیزم
و شاید تا ابد از عشق بگریزم
ولی نام تورا از هر درخت مهر
که در باغ دلم روید درآویزم
به یادت باز می گریم
به یادت باز می خندم
ولی من روزن آن خاطرات با تو بودن را
بدان هرگز نمی بندم
بخوان این آخرین شعری که با یاد تو می گویم
اگر در این زمان دنیا غم انگیز است
اگر گلزار عشق و مهر هم در خواب پاییز است
به جان من آرزو دارم
که فردا در دل پاک و پر از مهرت
نسیمی خوش،معطر از بهار آید
دوباره لاله ی عشقی ببار آید
خداحافظ تورا زین پس درون سینه می جویم
بخوان این آخرین شعری که با یاد تو می گویم
 
بالا