• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
روزی ما دوباره کبو ترهای مان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت .

روزی که کمترین سرود ،
بوسه است !
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست !
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند .
قفل ،
افسانه یی ست !
و قلب ،
برای زندگی بس است !

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است ،
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی .
روزی که آهنگ هر حرف زندگی ست ،
تا من به خاطر ِ آخرین شعر رنج ِ جست و جویِ قافیه نبرم .

روزی که هر لب ترانه یی ست ،
تا کم ترین سرود ، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی ،
و مهربانی با زیبایی یکسان شود .

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم ...
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر ،
نباشم !
احمد شاملو
 

mahmahot

Registered User
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2008
نوشته‌ها
1,187
لایک‌ها
1,094
محل سکونت
تهران
حرفت قبول، لایق خوبی نبوده‌ام
وقتی بدم، موافق خوبی نبوده‌ام

عذرای پاک دامن اشعار آبی‌ام
من را ببخش، وامق خوبی نبوده‌ام

فهمیدی این که خنده ی تلخم تصنعی است؟
اَلحَق که من منافق خوبی نبوده‌ام !

هر چه نگاه می‌کنم این روزها به خویش
جز شانه‌های هق هق ِخوبی نبوده‌ام

این بادها به کهنگی‌ام طعنه می‌زنند
من بادبان قایق خوبی نبوده‌ام

من هیچ وقت شاعر خوبی نمی‌شوم !
من هیچ وقت خالق خوبی نبوده‌ام !

فهمیدم این که فلسفه‌ی من شکستن است
هرگز دچار منطق خوبی نبوده‌ام

حرفت قبول، هرچه که گفتی قبول، آه
اما نگو که عاشق خوبی نبوده‌ام!


امیر مرزبان
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
sms3_pesaredelsokhte_mihanblog_com.jpg


نرسد دست تمنا چو به دیدار شما
میتوان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانیست در این فاصله قربان شما

 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ

sms1_pesaredelsokhte_mihanblog_com.jpg


صدبار به سنگ ، کینه بستند مرا

از خویش غریبانه گسستند مرا
گفتند همیشه بی ریا باید زیست
آیینه شدم باز شکستند مرا



 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
sms2_pesaredelsokhte_mihanblog_com.jpg




در حضور خار ها هم میشود یک یاس بود

در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود
میشود حتی برای دیدن پروانه ها
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود
.کاش میشد ، حرفی از کاش میشد هم نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود




خیلی باحال بود جداً
laughingsmiley.gif
با این شعر کل بندازین لدفاً ::دی
 

احسانبزرگي

Registered User
تاریخ عضویت
17 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
6,882
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
کنار رود بنشین گذر عمر ببین
چه می شد توی دلامون بباره همیشه بارون
جا بذاریم یادگاری توی کوچه و خیابون
چه می شد که دستامون بشه دستای دو عاشق
بکاره تو باغچه عشق صدتا شاخه شقایقق؟
چه می شد که عکس ماه رو بکشی با مهربونی
بنویسی گوشه اون که به یاد من می مونی؟
چه می شد بدون کینه عاشقی هارو بلد شد
با دلی پر از محبت از کنار غصه رد شد؟
 

gulmish

Registered User
تاریخ عضویت
12 مارس 2013
نوشته‌ها
2,138
لایک‌ها
4,459


مشاهده پیوست 445424
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم

هر کسی از ظن خود شد یار من
از دورن من نجست اسرار من


سر من از ناله ی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
[/FONT]

مولوی
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
سر اومد زمستون
شكفته بهارون
گل سُرخ خورشيد دراومد و شب شد گريزون

كوه‌ها لاله‌زارن – لاله‌ها بيدارن
تو كوه‌ها دارن گل گل گل جنگل و ميكارن

توی كوهستون دلش بيداره – تفنگ و گل و گندم داره مياره
توی سينش جان جان جان – توی سينش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره جان جان – يه جنگل ستاره داره

سر اومد زمستون
شكفته بهارون
گل سُرخ خورشيد دراومد-و شب شد گريزون

لبش خندة نور – دلش شعلة شور
صداش چشمه و يادش آهوی جنگل دور

توی كوهستون دلش بيداره – تفنگ و گل و گندم داره مياره
توی سينش جان جان جان – توی سينش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره جان جان – يه جنگل ستاره داره
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
ماه بر برف


هر چه می گویم

بر ماه برف نشسته است

کسی حرف مرا باور نمی کند

مادر گره چارقدت را باز کن .

( نسرین بهجتی )




 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
خانه ای به روی آب




اهل ونیز نبود

اما خانه اش را به روی آب ساخت

مردی که لانه گنجشکانش را

به روی یک اسب بازنده

شرط بندی کرد !

( نسرین بهجتی )



 

احسانبزرگي

Registered User
تاریخ عضویت
17 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
6,882
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
کنار رود بنشین گذر عمر ببین
اصل عشق جانم همان دلدادگی است
دل به دل دادن ، همان دلبستگی است

عشق چیزی نیست که از یادم رود
روزی
از سر آید و از پا رود
باید عاشق بود
تا عشقت دهند
عشق تو بینند ،
سپس مهرت دهنـد
عشق محدود زمان و وقت نیست
عاشقی کار دل سرسخت نیست !
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
حکیم عمر خیام :

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست

برخیز و به جام باده کن عزم درست

کاین سبزه که امروز تماشاگه توست

فردا همه از خاک تو برخواهد رست
 

احسانبزرگي

Registered User
تاریخ عضویت
17 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
6,882
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
کنار رود بنشین گذر عمر ببین
با هر نگاهت غرق آهم می کنی باز
هر شب کنار
پنجره می آیم و تو
چون برکه ای درگیر ماهم میکنی باز
من
طفل سرگردان رویاهای خویشم
اما تو داری سر به راهم می کنی باز
وقتی نمی بّرد کسی
دست از عبورم
بیخود اسیر گرگ وچاهم می کنی باز
یا مو نشانم می دهی یا پیچش مو
اسباب
گمراهی فراهم می کنی باز
در خود
شکستم-اینکه خندیدن ندارد
کوه
غرورم من تو کاهم می کنی باز
این قصه را هر باره از سر می نویسم
اما دچار اشتباهم
میکنی باز
 

ParsPatogh

Registered User
تاریخ عضویت
3 فوریه 2012
نوشته‌ها
2,846
لایک‌ها
2,032
سن
31
محل سکونت
Tehran : D
تو کیستی ، که من اینگونه بی تو بی تابم ؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
سبان قایقی ، سر گشته ، روی گردابم

تو در کدام سحر ، سوار بر کدام اسب سپید ؟
تو را کدام خدا ؟
تو از کدام جهان ؟
تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف ؟
تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه
مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاهی

کدام نشاء دویده است از تو در تن من
که ذره های وجودم تو را می بینند
به رقص می آیند
سرود می خوانند


فریدون مشیری
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
وقتی تو نیستی

نه هست‌های ما چونان که بایدند
نه‌بایدها

هر روز بی‌تو
روز مباداست...



"قیصر امین پور"
 

------------------------

Registered User
تاریخ عضویت
9 می 2013
نوشته‌ها
698
لایک‌ها
508
محل سکونت
جزیره ی سبزوار
سر اومد زمستون
شكفته بهارون
گل سُرخ خورشيد دراومد و شب شد گريزون

كوه‌ها لاله‌زارن – لاله‌ها بيدارن
تو كوه‌ها دارن گل گل گل جنگل و ميكارن

توی كوهستون دلش بيداره – تفنگ و گل و گندم داره مياره
توی سينش جان جان جان – توی سينش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره جان جان – يه جنگل ستاره داره

سر اومد زمستون
شكفته بهارون
گل سُرخ خورشيد دراومد-و شب شد گريزون

لبش خندة نور – دلش شعلة شور
صداش چشمه و يادش آهوی جنگل دور

توی كوهستون دلش بيداره – تفنگ و گل و گندم داره مياره
توی سينش جان جان جان – توی سينش جان جان جان
يه جنگل ستاره داره جان جان – يه جنگل ستاره داره

شعر از شهید سعید سلطان پور هست، یادش گرامی و راهش پررهرو
alamat_pirozi_2.gif
 

احسانبزرگي

Registered User
تاریخ عضویت
17 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
6,882
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
کنار رود بنشین گذر عمر ببین
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست ؟
اگر این حادثه ی هر شبه تصویرتو نیست
پس چرا رنگ تووآینه اینقدر یکیست؟
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش
آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود
اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
وتماشاگه این خیل تماشا شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی
 

------------------------

Registered User
تاریخ عضویت
9 می 2013
نوشته‌ها
698
لایک‌ها
508
محل سکونت
جزیره ی سبزوار
دوش صاحب خانه در كوچه گريبانم گرفت

گفتمش: اي دوست اين پيراهن است افسار نيست

گفت: پس افتاده چندين ماه اجاره خانه ات

گفتم: آهي در بساط آدم بي كار نيست

گفت: مي بينم كه تو شلوار نو كردي به پا

گفتمش: تقديم ، ما را حاجت شلوار نيست

گفت: اثاث خانه ي خود را بزن چوب حراج

گفتم: اين ديگ و سه پايه لايق سمسار نيست

گفت: مي ريزم اثاثت را برون ، گفتم : عجب

جنگل اين شهر را قانون مگر در كار نيست ؟

گفت: حكم تخليه دارم ز قاضي ، گفتمش:

قاضيان را هيچ بيم از ايزد جبار نيست؟

گفت: رو جاي دگر ، ملك دگر ، شهر دگر

گفتمش: سرگشته را جايي درين پرگار نيست

گفت: برخيز و برو در كوه و صحراي خدا

از چه رو در شهر ماندي گر تو را دينار نيست؟

گفتم: از آن رو كه مي گفتند سی سال پيش

جمله را خانه دهيم و غصه اي در كار نيست


محمد رضا عالی پیام
 
بالا