• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
ر دیـــــاری که در او نیست کســی یار کســــی ----- کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

هــــــر کس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی ----- نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ کســــی

آخــــــرش محــــنت جانــــکاه به چـــــاه انـــــدازد ----- هرکه چون ماه برافروخت شبِ تارِکسـی

سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من ----- هر که باقیمت جان بود خریدار کســـی


شهریار
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
آن به که در این زمانه کم گیری دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست
آنکس که به جمگی ترا تکیه بر اوست
چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست


خیام
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
می روم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ويرانه خويش

بخدا می برم از شهر شما

دل شوريده و ديوانه خويش

می برم، تا كه در آن نقطه دور

شستشويش دهم از رنگ گناه

شستشويش دهم از لكه عشق

زينهمه خواهش بيجا و تباه
 

احسانبزرگي

Registered User
تاریخ عضویت
17 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
6,882
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
کنار رود بنشین گذر عمر ببین
ای جان من خسته درمانده فدایت​
من منتظرم بشنوم ازدورصدایت​
شاید به صدایت کمی آرام بگیرد​
این قلب به خون خفته ازجوروجفایت​
دین و دل و دنیا وهرآن چیز که دارم​
رفته به سر زلف پریشان رهایت​
من راه فراری زحصار تو ندارم​
خون من ودل گردن خیل مژه هایت​
کوچیده ام ازخویش و به سوی تو شتابان​
تا بال و پرم را بگشایم به هوایت​
قلبی که شکسته است دراین مرحله ازعشق​
افتاده چنان پیچک سرگشته به پایت​
 

Imanjj

Registered User
تاریخ عضویت
8 ژوئن 2013
نوشته‌ها
1,228
لایک‌ها
3,063
محل سکونت
SH0MAL
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ســـرزدهـــ بـــیـــا...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کـــمیـــ آشـــفتـــگیـــ بـــد نیـــستـــ![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آنـــوقـــتـــ تـــکـــانـــدن شـــانـــه هـــایـــ پـــرغبـــارتـــ و...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مـــرتبـــ کـــردنـــ مـــوهـــایـــ پـــریشـــانتـــ....[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بهـــانـــهـــ ایـــ میـــشـــود بـــرایـــ زنـــدگـــیـــ...!!![/FONT]
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
لبخندت

ادراک نشاطی است

که از گشودن گنجینه‌ای دست می‌دهد
نازنین!
مرا خرافه مپندار
که کولیان
وارثان علم قدیم‌اند.

"سعید قربانیان"
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
من دل به كسي جز تو به اسان ندهم

چيزي كه گــــران خــــريدم ارزان ندهم
دوست عزیز با احترام فراوان به شما و تبریک بخاطر علاقتون به شعر باید یادآوری کنم موضوع تاپیک شعر تازه هست نه یک بیت از یک شعر به اینگونه شاید از زیبایی تاپیک کمی کاسته بشه و دسترسی کاربرانی از جمله خودم به اشعار زیبایی که همه شما دوستان قرار میدین کم بشه سپاس ازتون:) و برای اینکه اسپم نباشه تقدیم به همه دوستان:

باید بروم!
هوس سفر نداری با من
از ملال این بیابان؟
چه خوب است همراهی تو با من!
چیز قشنگی در این زندان نیست.
دل نبند به میله ها و زندانبان.
افسوس!
تو می مانی
و من از کنار می گذرم!

رضا برزگر
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
ای کجی آموخته پیوسته از ابروی خویش

راستی هم یاد گیر از قامت دل‌جوی خویش

کعبهٔ ما کوی توست از کوی خود ما را مران

قبلهٔ ما روی تو ما را مران از کوی خویش

سر به بالین فراقت هر کسی شب تا به روز

ما و غم‌های تو و سر بر سر زانوی خویش

شب چو بر خاک درت پهلو نهادم گفت دل

من ز پهلوی تو در عیشم، تو از پهلوی خویش

چون هلالی را فلک سرگشته می‌دارد چنین

بی‌جهت می‌نالد از ماه هلال‌ابروی خویش
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
با جوانی چند در عین وفا می‌بینمش

باز با جمع غریبی آشنا می‌بینمش

باز تا امروز دارد با که میل اختلاط

زانکه از یاران دیروزی جدا می‌بینمش

ماه رخسارش که چون آیینه بودی در صفا

بی‌صفا گردید با من بی‌صفا می‌بینمش

آنکه هر دم در ره او می‌فکندم خویش را

راه می‌گردانم اکنون هر کجا می‌بینمش

مرغ دل وحشی که از دامی به چندین حیله جست

از سرنو باز جایی مبتلا می‌بینمش
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
در نگاهت خوانده ام غرق تمنایی هنوز
گرچه در جمعی ولی تنهای تنهایی هنوز

بی تو امشب گریه هم با من غریبی میكند
دیده در راهند چشمانم كه بازآیی هنوز


 

Imanjj

Registered User
تاریخ عضویت
8 ژوئن 2013
نوشته‌ها
1,228
لایک‌ها
3,063
محل سکونت
SH0MAL
نگاه تــــــو..
مــرا عاشق تر از پیـــــش می کند..
چه معجــــــــونی می شود..
زندگــــــی..
با لمس دستانِ تـــــــو..
با حسِ عشــــــــــــــــــقِ تـــــــو..
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل توست که در قولی از آن ما نیست
تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
محمد علی بهمنی
 

احسانبزرگي

Registered User
تاریخ عضویت
17 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
6,882
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
کنار رود بنشین گذر عمر ببین
نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست​
بشنو از دل ، دل حریم کبریاست​
نی بسوزد خاک و خاکستر شود​
دل بسوزد خانه ی دلبر شود​
 

mahmahot

Registered User
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2008
نوشته‌ها
1,187
لایک‌ها
1,094
محل سکونت
تهران
خودکشی خیالی

کلیدی را در قفل در می چرخانند ، سپس بیرون می کشند

نامه های قدیمی و پنهان خود را آرام می خوانند

و برای آخرین بار به آن چه که در سر دارند ، می اندیشند.

می گویند: زندگیشان تراژدی بیش نبوده

خدا ! لبخند های هراسناک مردم

اشک ها ، دلواپسی ، دلتنگی آسمانها

خلوت یک منظره.

کنار پنجره می ایستند

و خیره می نگرند به درختان ، کودکان ، تمام طبیعت

به اشتیاق و نیروی مرمرکاران

و خورشیدی که تا ابد غروب خواهد کرد.

«همه چیز تمام شده»

یادداشتی کوتاه ، ژرف و ساده

حاکی از بی میلی و بخشش

به هر کسی که بخواهد آن را بخواند و گریه سر دهد.


به آینه می نگرند،به فرصتی که مانده

شاید حماقت و خطایی بیش نباشد

زیر لب می گویند: « همه چیز تمام شده »

حسی بی انکار

گرچه آن را به وقتی دیگر وا می نهند.


اثری از‫:‬ مستانه پورمقدم, کوستاس کاریوتاکیس
 

reza11503

Registered User
تاریخ عضویت
5 ژوئن 2012
نوشته‌ها
757
لایک‌ها
1,071
محل سکونت
mashhad
خودشکن

این مرد خودپرست
این دیو این رها شده از بند
مست مست
استاده رو به روی من و خیره در منست
گفتم به خویشتن
ایا توان رستنم از این نگاه هست ؟
مشتی زدم به سینه او
ناگهان دریغ
آیینه تمام قد رو به رو شکست...

- حمید مصدق -
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خیالِ پیاله می‌دیدیم
دستهامان خالی
دلهامان پُر
گفتگوهامان مثلا یعنی ما!
کاش می‌دانستیم
هیچ پروانه‌ای پریروز پیلگیِ خویش را به یاد نمی‌آورد.

حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می‌میریم
از خانه که می‌آئی
یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ،
و تحملی طولانی بیاور
احتمالِ گریستنِ ما بسیار است!



"سید علی صالحی"
 
بالا