از زندگي از اين همه تکرار خسته ام
از هاي و هوي کوچه و بازار خسته ام
دلگيرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوي خانه تن خسته مي کشم
ديگر از اين حصار دل آزار خسته ام
از آنکه گفت يار تو هستم ولي نبود
از خود که بي شکيبم و بي يار خسته ام
تنها و دلگرفته بي يار و بي اميد
از حال من مپرس که بسيار خسته ام
از هاي و هوي کوچه و بازار خسته ام
دلگيرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوي خانه تن خسته مي کشم
ديگر از اين حصار دل آزار خسته ام
از آنکه گفت يار تو هستم ولي نبود
از خود که بي شکيبم و بي يار خسته ام
تنها و دلگرفته بي يار و بي اميد
از حال من مپرس که بسيار خسته ام