• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
نه به خاطر آفتاب، نه به خاطر حماسه
به خاطر سایه‌ی بام کوچکش
به خاطر ترانه‌ای
کوچک‌تر از دست‌های تو

نه به خاطر جنگل‌ها، نه به خاطر دریا
به خاطر یک برگ
به خاطر یک قطره
روشن‌تر از چشم‌های تو

نه به خاطر دیوارها ــ به خاطر یک چپر
نه به خاطر همه انسان‌ها ــ به خاطر نوزاد دشمن‌اش شاید
نه به خاطر دنیا ــ به خاطر خانه‌ی تو
به خاطر یقینِ کوچکت
که انسان دنیایی‌ست
به خاطر آرزوی یک لحظه‌ی من که پیشِ تو باشم
به خاطر دست‌های کوچکت در دست‌های بزرگ من
و لب‌های بزرگ من
بر گونه‌های بی‌گناه تو

به خاطر پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله می‌کنی
به خاطر شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفته‌ای
به خاطر یک لبخند
هنگامی که مرا در کنار خود ببینی

به خاطر یک سرود
به خاطر یک قصه در سردترینِ شب‌ها تاریک‌ترینِ شب‌ها
به خاطر عروسک‌های تو، نه به خاطرِ انسان‌های بزرگ
به خاطر سنگفرشی که مرا به تو می‌رساند،
نه به خاطر شاهراه‌های دوردست ...

- احمد شاملو
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
من بودم وتو


و یک عالمه حرف…​
[FONT=courier new, courier, mono]


و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!
[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT][FONT=courier new, courier, mono]


کاش بودی و
[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]


می فهمیدی


وقت دلتنگی


یک آه
[/FONT]


چقدر وزن دارد…
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
بودنت را دوست دارم

وقتی مرا دربر میگیری​
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]

و به آغوشت سفت مرا می فشاری
[FONT=courier new, courier, mono][/FONT]

وادارم می کنی که به هیچ کس فکر نکنم
[FONT=courier new, courier, mono]

جز تو !!!
[/FONT]
 

ramtinhm

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2013
نوشته‌ها
468
لایک‌ها
835
محل سکونت
تهران
همراه شو عزیز
تنها نمان به درد
کاین درد مشترک
هرگز جدا جدا
درمان نمیشود
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
باران می‌آمد
مردمان در خوابِ خانه
از آبِ رفته به جوی ... سخن می‌گفتند،
همهمه‌ی یک عده آدمی در کوچه نمی‌گذاشت
لالاییِ آرامِ آسمان را آسوده بشنوم ...

اصلا بگذار این ترانه
همین حوالیِ بوسه تمام شود!
من خسته‌ام
می‌خواهم به عطرِ تشنه‌ی گیسو و گریه نزدیکتر شوم،
کاری اگر نداری ... برو!
ورنه نزدیکتر بیا
می‌خواهم ببوسمت.
...

"سید علی صالحی"
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!

نه کسی منتظر است ، نه کسی چشم به راه


نه خيال گذر از کوچه ما دارد ماه


بين عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟


وقتی از عشق نصيبی نبری غير از آه...!


 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
در گذر گاه زمان
خیمه شب بازی ما
با همه تلخی و شیرینی خود
می گذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها ¸رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره ی خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می مانند.
در گذر گاه زمان
دوستی فصل قشنگی است
که پر از قدرت عشق من و توست
عشق را معنا خود می داند
که فقط واژه آن بر دل ما می ماند
و چه زود این عشق ها می میرند
حرف ها بوی محبت ز میان می گیرند
و فقط خاطره ی خاطره هاست
که میان من وتو می مانند.
 

hdavoodh

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
14,797
لایک‌ها
16,196
محل سکونت
خیلی دور از اینجا!
میدونی حالم این روزا بدتر از همست

آخه هرکی رسید دل ساده ی من رو شکست

قول بده که تو از پیشم نری

واسه من دیگه عاشقی جاده ی یک طرفست

میمیرم بری آخرین دفعست

پرواز تو قفس شدم بی نفس شدم

دیگه تنها شدم توی دنیا بدون خودم

راستشو بگو این یه بازیه

نکنه همه حرفای تو مثه حرف همه

صحنه سازیه این یه بازیه
 

ramtinhm

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2013
نوشته‌ها
468
لایک‌ها
835
محل سکونت
تهران
زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟
ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟
تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟
من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟

آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند
تو که خشکی چه به من
من که تر هستم به تو چه؟
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
می‌خواهم دوباره به دنیا بیایم

بیرون در، تو منتظرم بوده باشی

و بی‌آنکه کسی بفهمد

جای بیداری و خواب را

به رسم خودمان درآریم

چه بود بیداری

که زندگی‌اش نام کرده بودند.



"شمس لنگرودی"
 

پری

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 مارس 2006
نوشته‌ها
1,599
لایک‌ها
20
محل سکونت
اونجایی که نیستی هست
یه موتور می خوام یه جاده که به آخر نرسه
پشت چشمک چراغش ، پاسبون سرنرسه
یه موتور می خوام که من رو ببره از این سکون
رخش بی ترمز من باشه واسه فتح جنون
یه موتور می خوام ‚ یه جاده که نهایتش تو باشی
ترک لحظه هام بشینی ‚ با من از دنیا جدا شی
یه موتور می خوام که چرخش مثل روزگار نچرخه
فکر راه تازه باشه روی یک مدار نچرخه
یه موتور می خوام که من رو ببره تا لب پرواز
گریه هام رو قاب بگیره توی زیر و بم آواز
یه موتور می خوام ‚ یه جاده که نهایتش تو باشی
ترک لحظه هام بشینی ‚ با من از دنیا جدا شی
thumb_HM-2013205823507768151371938638.37.jpg
 

mahmahot

Registered User
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2008
نوشته‌ها
1,187
لایک‌ها
1,094
محل سکونت
تهران
باران شدم
تا غم هایتان را بشویم
آفتاب شدم
تا دستهای یخ زده تان را گرم کنم
افسوس افسوس
بیهوده باریدم
و به عبث تابیدم
شما تمام وقت
چترهاتان باز بود
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
دلم گرفته تر از پیله کرم ابریشم کوچکی‌ست

که به تاری آویزان است
بر تک درخت تنهایی...
نور می خواهد،
دستان گرم تو را
تا بشکافد ازدحام دهشتزای بی کسی را
بال پروازم را بگشا...



"زهره طغیانی"
 

ramtinhm

Registered User
تاریخ عضویت
30 می 2013
نوشته‌ها
468
لایک‌ها
835
محل سکونت
تهران
گویند مرا چو زاد مادر

پستان به دهن گرفتن آموخت

***

شبها بر گاهواره من

بیدار نشست و خفتن آموخت

***

دستم بگرفت و پابپا برد

تا شیوه راه رفتن آموخت

***

یک حرف و دو حرف بر زبانم

الفاظ نهاد و گفتن آموخت

***

لبخند نهاد بر لب من

برغنچه گل شکفتن آموخت

***

پس هستی من ز هستی اوست

تا هستم و هست دارمش دوست

ایرج میرزا
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
گر می نخوری طعنه مزن مستان را

بنیاد مکن تو حیله و دستان را

تو غره به آن مشو که می می نخوری

صد لقمه خوری که می غلام است آن را



"خیام"
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
با نیامدن های باران
آب از سر کویر گذشته...
تو تمام آب ها را
پشت پای اشک
ریختی و خندیدی
درخت ها
خشک شان زده بود...


علی اسدالهی
 
بالا