• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
ای همت هستی زتو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده
آنچه تغیر نپذیرد توئی
وانکه نمردست و نمیرد توئی
ما همه فانی و بقا بس تراست
ملک تعالی و تقدس تراست
هر که نه گویای تو خاموش به
هر چه نه یاد تو فراموش به

ای به ازل بوده و نابوده ما
وی به ابد زنده و فرسوده ما
پیش تو گر بی سر و پای آمدیم
هم به امید تو خدای آمدیم
یارشو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره بیچاره‌گان
قافله شد واپسی ما ببین
ای کس ما بیکسی ما ببین
بر که پناهیم توئی بی‌نظیر
در که گریزیم توئی دستگیر
جز در تو قبله نخواهیم ساخت
گر ننوازی تو که خواهد نواخت
درگذر از جرم که خواننده‌ایم
چاره ما کن که پناهنده‌ایم نظامی
 

mm1368

Registered User
تاریخ عضویت
9 مارس 2010
نوشته‌ها
1,654
لایک‌ها
279
محل سکونت
اصفهان
کاش می آمدی

و چند خط نوشته برایم تحفه می آوردی

دیر زمانی است که

کلاغ ها

خط خطی می کنند

تابلوی ذهن های پریشان را

اینجا باید عمیق تر نفس بکشی

تا بدانندکه زنده ای

وگرنه به جای مرده ها خاکت می کنند

بنویس برای من

تا هنوز که

جوهر قلم هایت نخشکیده اند

ترسم از این است که

کلاغ ها خط خطی بکنند

احساس هایی را که ذره ذره

بر بوم دل نقش بسته است.
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
مرا در دل غم جانانه‌ای هست
درون کعبه‌ام بتخانه‌ای هست
ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانه‌ای هست
خراباتم ز مسجد خوشتر آید
که آنجا نالهٔ مستانه‌ای هست
نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانه‌ای هست
درخشان اختری شو گیتی افروز
و گر نه شمع در هر خانه‌ای هست
رضی گویی کجٰا آرام داری
کهن ویرانه، ماتم خانه‌ای هست رضی‌الدین آرتیمانی
 

cheshayer

Registered User
تاریخ عضویت
1 جولای 2012
نوشته‌ها
293
لایک‌ها
293
محل سکونت
Teheran
خالت همه دم دانه و زلفت همه دم دام
بر دانه و دامت من و مرغان حرم رام

میم دهن و جیمِ خمِ زلف سیاهت
کرده الفِ قامتم از بارِ الم، لام

ابروی تو و موی توام قبله و زنار
ای آنکه تورا هست صمد روی و صنم نام

ناکام دل من که دمی کام ندادش
لعل تو که دشنام فزون دارد و کم کام

خواهی که چو مرآت سکندر شودت دل
باید که بدست آوری البته چو جم جام

محروم مباش از در میخانه "صغیرا"
زیرا که در این درگهِ خاص است نعم عام

صغیر اصفهانی
 

پرنیان

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,343
لایک‌ها
13,020
سن
33
محل سکونت
shangri

دُرست میشه همه چی ... شـَـک ندارم
واسه حسّم ولی مدرک ندارم !
اگه حتی دلم خاکستر هم شه ؛
برام تعریف کن تا باورم شه . . .
واسه شنیدن حرفات این بار
تمام ِعمر فرصت دارم انگار
میترسم بعد ِ این همه حواشی
به احساسم دروغ گفته باشی ...
اگه جدا بشیم و دوست باشیم..
بهتر از اینه به هم مشکوک باشیم
دلی که میدونه زندگی درسه ،
نباید از جداشدن بترسه !
قصه اون چیزی که میخواستی بگی نیست . .
نفس کشیدن اسمش زندگی نیست
مثل یک آینه ی بی رنگ و رو باش
دلمو بشکن اما راستگو باش !
نخواستم شک کنم به اعتمادم
شاید تو معتقد بودی که ساده َم
قبول داشتم تورو با چشم بسته
شاید واسه همین قلبم شکسته
نذار از دیگرون بشنوم اینو
خودت بگو بهم این نقطه چین و ...
یعنی انقدر پیشت بی اعتبارم؟!؟
که فکر کردی شاید طاقت نیارم !
دلی که میدونه زندگی درسه ،
نباید از جداشدن بترسه !​
 

احسانبزرگي

Registered User
تاریخ عضویت
17 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
6,882
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
کنار رود بنشین گذر عمر ببین
احساس غریبی نکن اینجا که رسیدی
این کلبه ناچیز تعلق به تو دارد
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
خدا می دانست

که بهشت وعده ای بیش نبود

اگر به تو می رسیدم من.

تو نیستی

و تلفیق توامان زیبایی و زندگی میسر نیست.

هیچ کس شبیه تو نیست،

هیچ وقت، هیچ کس شبیه تو نبوده و نیست.

تو نیستی

و این بیرحمانه ترین امتحان خداست.



"امیر صابر نعیمی"
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
اي راحت روانم ، دور از تو نا توانم
باري ،بيا ، كه جانم در پاي تو فشانم
گيرم كه من نگويم ،لطف تو خود نگويد:
كين خسته چند نالد هر شب بر آستانم؟
اي بخت خفته ،برخيز، تا حال من ببيني
وي عمر رفته ،باز آي،تابشنوي فغانم
اي دوست ،گاه گاهي مي كن بمن نگاهي
آخر چو چشم مستت من نيز ناتوانم
بر من هماي وصلت سايه از آن نيفگند
كز محنت فراقت پوسيد استخوانم
اين طرفه تر كه:دايـم تو با مني و من باز
چون سايه در پي تو گرد جهان روانم
كس ديد تشنه اي را غرقه در آب حيوان
جانش بلب رسيده از تشنگي؟ من آنم
خواهم كه يك زمان من با تو دمي بر آرم
از بخت بد عراقي آن هم نمي توانم
فخرالدین عراقی
 

gulmish

Registered User
تاریخ عضویت
12 مارس 2013
نوشته‌ها
2,138
لایک‌ها
4,459
یک جرعه می ز ملک کاووس به است
از تخت قباد و ملک طوس به است
هر ناله که رندی سهر گاه زند
از طاعت زاهدان سالوس به است
 

احسانبزرگي

Registered User
تاریخ عضویت
17 سپتامبر 2012
نوشته‌ها
6,882
لایک‌ها
3,301
محل سکونت
کنار رود بنشین گذر عمر ببین
دلتنگي چقدر سخت است***
سخت است كه كنارش نباشي

كه روي شونه هاي كسي سر بزاري كه شونه هاي او نباشد
سخت است طاقت اوردن در چهار ديواري كه بوي او را ميدهد
اري سخت است كه چشم هايت از ديدنش محروم باشد
 

gulmish

Registered User
تاریخ عضویت
12 مارس 2013
نوشته‌ها
2,138
لایک‌ها
4,459
ان لعل در ابگینه ساده بیار
و ان محرم و مونس هر ازاده بیار

چون میدانی که مدت عالم خاک
باد است که زود بگزرد باده بیار
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
45
محل سکونت
طهران
بگذار بر آئینه‌های دستانت بوسه زنم

و پیش از سفر

پاره‌ای زاد راه برگیرم ...

می‌خواهم تصویرها نقش زنم

از شکل دستان تو

از صدای دستان تو

از سکوت دستان تو ...

پس آیا کمی روبرویم می‌نشینی

تا نقش محال بزنم؟



"نزار قبانی
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
منتظـــر بارانـــم…
در خلوت کوچه هایم
باد می آید
اینجا من هستم ؛
دلم تنگ نیست….
تنها منتظر بارانم
تا قطره هایش بهانه ایی باشند
برای نم ناک بودن لحظه هایم
و اثباتی
بر بی گناهی چشمانم!
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
یاد ما گر گذری کرد ز ایوان دلت

به دعایی ز دل پاک

تو مهمانش کن

من به یادت هستم

چه به هنگام دعا ، چه به هنگام نشستن به لب پنجره خاطره ها
 

gulmish

Registered User
تاریخ عضویت
12 مارس 2013
نوشته‌ها
2,138
لایک‌ها
4,459
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
با لشگر غم چه بایدت کوشیدن
سبز است لبت ساغر از او دور مدار
می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن

 

cheshayer

Registered User
تاریخ عضویت
1 جولای 2012
نوشته‌ها
293
لایک‌ها
293
محل سکونت
Teheran
ساقیا! در ساغر هستی، شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست

زندگی خوشتر بود در پرده ی وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه ی مهتاب نیست

شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده، جای خواب نیست

مردم چشمم فرومانده‌ست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دلِ گرداب نیست

خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردون سای را اندیشه از سیلاب نیست

ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهی از لاله ی سیراب نیست

آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست

گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست

گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماهِ من، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

جلوه ی صبح و شکرخندِ گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست

جای آسایش چه می جویی "رهی" در ملک عشق
موج را آسودگی در بحرِ بی پایاب نیست


رهی معیری
 

cheshayer

Registered User
تاریخ عضویت
1 جولای 2012
نوشته‌ها
293
لایک‌ها
293
محل سکونت
Teheran
دنیا به روی سینه ی من دست رد گذاشت
بر هرچـــه آرزو بـــه دلــــم بود سد گذاشت


مادر دو سیب چید به من داد و گفت: عشق
این را به پای هر کــه فرا می رسد گذاشت

من سیب زرد خاطـره را گــاز مـــی زدم
او سیب سرخ حادثه را در سبد گذاشت

قبل از تولدم به سه تا نقطه می رسید
امــا بـــه جـــای روز تولد عدد گذاشت

دنیا شنیده بود کـــه من شعـــر می شوم
ناچار روی سینه ی من دست رد گذاشت!


میثم امانی
 
بالا