سايت گل- «تیم ملی اسپانیا تا کِی ادامه خواهد داد؟» این سوالی است که پس از قهرمانی دوباره ماتادورها در اروپا (و سهباره در جامهای جهانی کوچک و بزرگ) مطرح میشود. آیا با ادامه این روند، جام جهانی 2014 برزیل را هم باید متعلق به اسپانیا دانست؟
هر چند ایتالیای یورو 2012 به هیچ عنوان مستحق شکستی به این سنگینی در بازی فینال نبود و انتظار بازی پایاپایی از بهترین تیم جام چهاردهم در برابر مدافع عنوان قهرمانی میرفت و بیان این حقیقت که بدون شک سنگینی شکست آنها به خاطر بدشانسیای بود که با آن مواجه شدند اما همه اینها هم باعث نمیشود تا از بازی قدرتمندانه و بدون عیب و نقص اسپانیاییها به سادگی بگذریم.
همان تیمی که تا چهار سال پیش افتخاراتش در برابر تیمهای بزرگ و پرطرفداری چون ایتالیا و آلمان آنقدر ناچیز بود که به حساب نمیآمدند. همانهایی که اکنون رکوردهای فراوانی را مال خود کردهاند. اما علت این همه موفقیت، آن هم در این مدت زمان کوتاه چیست؟
اسپانيا يعني بارسا به اضافه كاسياس
خیلیها عقیده دارند دلیل تصاحب جامهای فراوان این است که اسپانیا به سبک بارسلونا فوتبال میکند. همان طور که بارسا در سالهای اخیر قهرمانیهای فراوانی کسب كرده و بهعلاوه با وجود دروازهبان بزرگی چون کاسیاس درون دروازه تنها نقطه ضعف بارسلونایی اسپانیاییها هم رفع میشود. پس آیا میشود گفت اسپانیا يك تیم بدون ضعف و مهارناشدنی است؟
با وجود قهرمانیهای پیاپی اسپانیا که اسکلت اصلی تیمش را بارساییها تشکیل دادهاند، منتقدان بارسلونای فعلی با این عقیده که آبیاناریها بدون مسی نیمی از قدرتشان را هم ندارند (همانطور که منتقدان مسی در تیم ملی آرژانتین معتقدند مسی بدون ژاوی و اینیستا به این مشکل دچار میشود) به بیراهه رفتهاند. چرا که مشاهده میکنیم هر دو تیم بارسلونا و اسپانیا که بیشک ژاوی را محور اصلی بازی خود میدانند در این سالها موفق بودهاند. (هرچند مادریدیها از این جمله خوششان نیاید!) اما با وجود بازیساز قهاری چون او این امر بسیار طبیعی است. اما نکتهای در ژاوی بارسا و ژاوی اسپانیا نهفته است. و آن آکادمی لاماسیاست. مدرسه فوتبالی که بازیکنان را بر پایه پاسکاریهای پرتعداد آموزش میدهد. اصل و روش خاصی که نیازمند کنترل ذهنی نیز هست. باور اینکه ردّوبدل کردن تعداد این همه پاس چه فایدهای میتواند داشته باشد، شاید سختتر از روشهای ارسال پاس، یا چگونگی ارسال پاس صحیح است. دوست داشتن توپ و از دست ندادن آن برای داشتن مالکیت بیشتر و اینکه اراده یک بازی فوتبال با تیمی است که صاحب توپ است همگی درسهایی است که لاماسیا به شاگردانش میآموزاند.
اگر ژاوي بعدي اسپانيايي نبود، چه؟!
ژاوی از مدرسه لاماسیا آمده و چون شاگرد اول آنجا خود اوست تعجبی ندارد که بهترین فرد براي نمايش تيكيتاكا باشد. او همیشه در جایی جایگیری ميکند که امکان پاس گرفتن از همتیمی را داشته باشد. اما در لاماسیا برای کاتالانها بازیکن ميسازند و پرورش ميدهند. آرژانتینی، برزیلی، اروپایی و البته اسپانیایی فرق چندانی ندارند. این بسته به شاگردی است که در مدرسه حضور دارد. امروز اسپانیا به خاطر وجود ژاوی است که ميتواند تیکیتاکا را به اجرا درآورد. اما اگر بارسا همچنان پس از او، بازیسازی اینچنینی اما با ملیتی دیگر پروراند، ماتادورها باز هم به همین شیوه بازی خواهند کرد؟!
خیلی بعید به نظر ميرسد اسپانیای بدون ژاوی یا حتی يك ژاوی کماثر، به این مدل و در پی آن به کسب این عناوین ادامه دهد. اگر برای این ادعا دلیلی ميخواهید، فینال یورو را به یاد آورید. در همین یورو 2012 اسپانیایی که بهترین بازیکنش ژاوی بود (فقط بازی فینال) را با اسپانیایی مقایسه كنید که ژاوی سرحالی در اختیار نداشت. در واقع این درخشش ژاوی است که فوتبال اسپانیا را چشمنواز و دلپسند ميکند. و به همین خاطر هم هست که الماس، جایگاه خاصی در فوتبال امروز دنیا دارد.
حمله... حمله... و باز هم حمله
گفتنی است تیکیتاکای بارسا همواره رو به جلو است و چیزی که این تیم را از سایر تیمها متمایز ميكند نیز همین ویژگی منحصر به فرد است. برای آنها فرقی نمیکند حریف کیست. چه نتیجهای برای رسیدن به اهدافشان کفایت ميکند. دقیقه چند بازی است. و در کُل هیچ بهانهای برای بارسلونا و طرفدارانش قابل قبول نیست که این تیم را از حمله کردن باز دارد. آنها عقیده دارند علاوه بر کسب نتیجه، باید زیبایی را به هوادارانشان تقدیم کنند. در حالی که در همین جام شاهد بودیم اسپانیا گاهی برای حفظ نتیجه و خسته کردن حریف در یکسوم میانی به حفظ توپ و پاسکاری ميپرداخت و میلی برای نفوذ از خود بروز نمیداد. تعداد کم گلهای زده این تیم در دور حذفی جام جهانی گذشته و یورو 2012 (به استثناي بازی فینال) شاهدی بر این مدعاست. شاید همین یک نکته مهم نیز برای عده زیادی که هنوز هم اسپانیا را دوست ندارند کافی باشد. هرچه باشد بارسلونا با فلسفه همیشه برای بُردن، به همراه ارائه بازی زیبا توجه طرفداران را جلب ميكند.
متين و فروتن؛ مثل بارسا، مثل اسپانيا
با این وجود ویژگیهای مشابهی نیز بین اسپانیاییها و بارساییها وجود دارد. بیشتر بازیکنان اسپانیا از لحاظ اخلاقی به مراتب بهتر از همتایانشان در سایر تیمها هستند. آنها با اینکه ستارگان بی چون و چرای چند سال اخیر دنیای فوتبال بودهاند اما همچنان متین و به قول ما خاکی باقی ماندهاند که شخصیت بالای آنان را ميرساند. به عنوان مثال کاسیاس، کاپیتانی که محبوبیتش فراتر از تیم کشورش است در هر مسابقهای هنگام ورود به میدان نگاهش به زمین است. سر به زیری نشان بارزی از فروتنی ستارگان اسپانیایی است.
به اینها ميتوان فداکاری را نیز اضافه کرد. فرناندو تورسی را در نظر بگیرید که بخاطر آمار کم گلزنی برای چلسی در فصلی که گذشت به شدت مورد انتقاد قرار گرفته، گل سوم خودش و سوم اسپانیا را در بازی فینال زده و برای آنکه به تنهایی بر جدول گلزنان تکیه بزند تا بدین وسیله جواب دندانشکنی به منتقدانش بدهد تنها نیاز به زدن یک گل دیگر دارد اما در هنگامی که شانس رسیدن به این خواسته را دارد و در فرصتی که ميتوانست با ضربه زدن به سمت دروازه بوفون به این امر دست یابد، همتیمیاش را ميبیند. ماتا را صاحب توپ ميکند تا او به راحتی گلزنی کند. این ازخودگذشتگی، کاملاً ویژگی فردی است و مستقیما با شخصیت بازیکن در ارتباط است. طرفدار هر تیمی هم که باشی نمیتوانی این نکات ویژه و آموزنده زیبا را نادیده بگیری.
با ژاوي يا بدون ژاوي؛ مسئله اين است
در پایان این نکته ضروری است که بارسا هرچقدر هم قدرتمند باشد بیشک دارای نقاط ضعفی است. (نیمکت ذخیرههای قوی و دروازهبان نامطمئن از آن جملهاند) به همین خاطر وقتی تیم ملی فوتبال اسپانیا برای پوشاندن این نقاط ضعف در تورنمنتهای مختلفی که در آنها شرکت دارد به ستارگان باشگاههايی نظیر رئال، والنسیا، بیلبائو، چلسی و... روی ميآورد به تیمی بینقص بدل ميشود.
اگر اسپانیا ميتواند به خوبی پاسکاری کند و به سبکی شبیه (تاکید داریم که فقط شبیه) آنچه بارسا ارائه ميدهد به بازی بپردازد، فقط بهخاطر وجود بازیکنی نظیر ژاوی است که هر جا و هر وقت بازی کند به اصولی که فرا گرفته وفادار ميماند. این شباهت نحوه بازی به دلیل عملکرد مشابه و یکسان ژاوی در هر دو تیم است. و هماهنگی مناسب بین او و سایرین نتیجهبخش است. پس مادامی که لاماسیا ستارگان اسپانیایی اینچنینی تحویل دهد و این تیم لیدری چون ژاوی داشته باشد ميتوان به موفقیت ماتادورها دل بست. اما اگر روزی مربیای مانند فانخال، بارسا را به هلند دوم بدل كند، قدرت اسپانیا فروکش خواهد کرد. به همین علت تمام اسپانیاییها و طرفدارانش که ميخواهند این تیم همچنان به قدرتنمایی ادامه دهد چشم امیدشان به لاماسیا و البته نیمکت مربیگری بارساست. چرا که صرف پرورش استعدادها کافی نیست و مربیان بارسلونا باید جرات استفاده از جوانان مستعد و خوشآتیه لاماسیا را داشته باشند.
هر چند ایتالیای یورو 2012 به هیچ عنوان مستحق شکستی به این سنگینی در بازی فینال نبود و انتظار بازی پایاپایی از بهترین تیم جام چهاردهم در برابر مدافع عنوان قهرمانی میرفت و بیان این حقیقت که بدون شک سنگینی شکست آنها به خاطر بدشانسیای بود که با آن مواجه شدند اما همه اینها هم باعث نمیشود تا از بازی قدرتمندانه و بدون عیب و نقص اسپانیاییها به سادگی بگذریم.
همان تیمی که تا چهار سال پیش افتخاراتش در برابر تیمهای بزرگ و پرطرفداری چون ایتالیا و آلمان آنقدر ناچیز بود که به حساب نمیآمدند. همانهایی که اکنون رکوردهای فراوانی را مال خود کردهاند. اما علت این همه موفقیت، آن هم در این مدت زمان کوتاه چیست؟
اسپانيا يعني بارسا به اضافه كاسياس
خیلیها عقیده دارند دلیل تصاحب جامهای فراوان این است که اسپانیا به سبک بارسلونا فوتبال میکند. همان طور که بارسا در سالهای اخیر قهرمانیهای فراوانی کسب كرده و بهعلاوه با وجود دروازهبان بزرگی چون کاسیاس درون دروازه تنها نقطه ضعف بارسلونایی اسپانیاییها هم رفع میشود. پس آیا میشود گفت اسپانیا يك تیم بدون ضعف و مهارناشدنی است؟
با وجود قهرمانیهای پیاپی اسپانیا که اسکلت اصلی تیمش را بارساییها تشکیل دادهاند، منتقدان بارسلونای فعلی با این عقیده که آبیاناریها بدون مسی نیمی از قدرتشان را هم ندارند (همانطور که منتقدان مسی در تیم ملی آرژانتین معتقدند مسی بدون ژاوی و اینیستا به این مشکل دچار میشود) به بیراهه رفتهاند. چرا که مشاهده میکنیم هر دو تیم بارسلونا و اسپانیا که بیشک ژاوی را محور اصلی بازی خود میدانند در این سالها موفق بودهاند. (هرچند مادریدیها از این جمله خوششان نیاید!) اما با وجود بازیساز قهاری چون او این امر بسیار طبیعی است. اما نکتهای در ژاوی بارسا و ژاوی اسپانیا نهفته است. و آن آکادمی لاماسیاست. مدرسه فوتبالی که بازیکنان را بر پایه پاسکاریهای پرتعداد آموزش میدهد. اصل و روش خاصی که نیازمند کنترل ذهنی نیز هست. باور اینکه ردّوبدل کردن تعداد این همه پاس چه فایدهای میتواند داشته باشد، شاید سختتر از روشهای ارسال پاس، یا چگونگی ارسال پاس صحیح است. دوست داشتن توپ و از دست ندادن آن برای داشتن مالکیت بیشتر و اینکه اراده یک بازی فوتبال با تیمی است که صاحب توپ است همگی درسهایی است که لاماسیا به شاگردانش میآموزاند.
اگر ژاوي بعدي اسپانيايي نبود، چه؟!
ژاوی از مدرسه لاماسیا آمده و چون شاگرد اول آنجا خود اوست تعجبی ندارد که بهترین فرد براي نمايش تيكيتاكا باشد. او همیشه در جایی جایگیری ميکند که امکان پاس گرفتن از همتیمی را داشته باشد. اما در لاماسیا برای کاتالانها بازیکن ميسازند و پرورش ميدهند. آرژانتینی، برزیلی، اروپایی و البته اسپانیایی فرق چندانی ندارند. این بسته به شاگردی است که در مدرسه حضور دارد. امروز اسپانیا به خاطر وجود ژاوی است که ميتواند تیکیتاکا را به اجرا درآورد. اما اگر بارسا همچنان پس از او، بازیسازی اینچنینی اما با ملیتی دیگر پروراند، ماتادورها باز هم به همین شیوه بازی خواهند کرد؟!
خیلی بعید به نظر ميرسد اسپانیای بدون ژاوی یا حتی يك ژاوی کماثر، به این مدل و در پی آن به کسب این عناوین ادامه دهد. اگر برای این ادعا دلیلی ميخواهید، فینال یورو را به یاد آورید. در همین یورو 2012 اسپانیایی که بهترین بازیکنش ژاوی بود (فقط بازی فینال) را با اسپانیایی مقایسه كنید که ژاوی سرحالی در اختیار نداشت. در واقع این درخشش ژاوی است که فوتبال اسپانیا را چشمنواز و دلپسند ميکند. و به همین خاطر هم هست که الماس، جایگاه خاصی در فوتبال امروز دنیا دارد.
حمله... حمله... و باز هم حمله
گفتنی است تیکیتاکای بارسا همواره رو به جلو است و چیزی که این تیم را از سایر تیمها متمایز ميكند نیز همین ویژگی منحصر به فرد است. برای آنها فرقی نمیکند حریف کیست. چه نتیجهای برای رسیدن به اهدافشان کفایت ميکند. دقیقه چند بازی است. و در کُل هیچ بهانهای برای بارسلونا و طرفدارانش قابل قبول نیست که این تیم را از حمله کردن باز دارد. آنها عقیده دارند علاوه بر کسب نتیجه، باید زیبایی را به هوادارانشان تقدیم کنند. در حالی که در همین جام شاهد بودیم اسپانیا گاهی برای حفظ نتیجه و خسته کردن حریف در یکسوم میانی به حفظ توپ و پاسکاری ميپرداخت و میلی برای نفوذ از خود بروز نمیداد. تعداد کم گلهای زده این تیم در دور حذفی جام جهانی گذشته و یورو 2012 (به استثناي بازی فینال) شاهدی بر این مدعاست. شاید همین یک نکته مهم نیز برای عده زیادی که هنوز هم اسپانیا را دوست ندارند کافی باشد. هرچه باشد بارسلونا با فلسفه همیشه برای بُردن، به همراه ارائه بازی زیبا توجه طرفداران را جلب ميكند.
متين و فروتن؛ مثل بارسا، مثل اسپانيا
با این وجود ویژگیهای مشابهی نیز بین اسپانیاییها و بارساییها وجود دارد. بیشتر بازیکنان اسپانیا از لحاظ اخلاقی به مراتب بهتر از همتایانشان در سایر تیمها هستند. آنها با اینکه ستارگان بی چون و چرای چند سال اخیر دنیای فوتبال بودهاند اما همچنان متین و به قول ما خاکی باقی ماندهاند که شخصیت بالای آنان را ميرساند. به عنوان مثال کاسیاس، کاپیتانی که محبوبیتش فراتر از تیم کشورش است در هر مسابقهای هنگام ورود به میدان نگاهش به زمین است. سر به زیری نشان بارزی از فروتنی ستارگان اسپانیایی است.
به اینها ميتوان فداکاری را نیز اضافه کرد. فرناندو تورسی را در نظر بگیرید که بخاطر آمار کم گلزنی برای چلسی در فصلی که گذشت به شدت مورد انتقاد قرار گرفته، گل سوم خودش و سوم اسپانیا را در بازی فینال زده و برای آنکه به تنهایی بر جدول گلزنان تکیه بزند تا بدین وسیله جواب دندانشکنی به منتقدانش بدهد تنها نیاز به زدن یک گل دیگر دارد اما در هنگامی که شانس رسیدن به این خواسته را دارد و در فرصتی که ميتوانست با ضربه زدن به سمت دروازه بوفون به این امر دست یابد، همتیمیاش را ميبیند. ماتا را صاحب توپ ميکند تا او به راحتی گلزنی کند. این ازخودگذشتگی، کاملاً ویژگی فردی است و مستقیما با شخصیت بازیکن در ارتباط است. طرفدار هر تیمی هم که باشی نمیتوانی این نکات ویژه و آموزنده زیبا را نادیده بگیری.
با ژاوي يا بدون ژاوي؛ مسئله اين است
در پایان این نکته ضروری است که بارسا هرچقدر هم قدرتمند باشد بیشک دارای نقاط ضعفی است. (نیمکت ذخیرههای قوی و دروازهبان نامطمئن از آن جملهاند) به همین خاطر وقتی تیم ملی فوتبال اسپانیا برای پوشاندن این نقاط ضعف در تورنمنتهای مختلفی که در آنها شرکت دارد به ستارگان باشگاههايی نظیر رئال، والنسیا، بیلبائو، چلسی و... روی ميآورد به تیمی بینقص بدل ميشود.
اگر اسپانیا ميتواند به خوبی پاسکاری کند و به سبکی شبیه (تاکید داریم که فقط شبیه) آنچه بارسا ارائه ميدهد به بازی بپردازد، فقط بهخاطر وجود بازیکنی نظیر ژاوی است که هر جا و هر وقت بازی کند به اصولی که فرا گرفته وفادار ميماند. این شباهت نحوه بازی به دلیل عملکرد مشابه و یکسان ژاوی در هر دو تیم است. و هماهنگی مناسب بین او و سایرین نتیجهبخش است. پس مادامی که لاماسیا ستارگان اسپانیایی اینچنینی تحویل دهد و این تیم لیدری چون ژاوی داشته باشد ميتوان به موفقیت ماتادورها دل بست. اما اگر روزی مربیای مانند فانخال، بارسا را به هلند دوم بدل كند، قدرت اسپانیا فروکش خواهد کرد. به همین علت تمام اسپانیاییها و طرفدارانش که ميخواهند این تیم همچنان به قدرتنمایی ادامه دهد چشم امیدشان به لاماسیا و البته نیمکت مربیگری بارساست. چرا که صرف پرورش استعدادها کافی نیست و مربیان بارسلونا باید جرات استفاده از جوانان مستعد و خوشآتیه لاماسیا را داشته باشند.