همون وسواس فکری خودمونه براش اسم شیک تراشیدنOverthinking به حالتی میگن که شخص به مدت طولانی به یه موضوع فکر میکنه. کل سوراخ سمبههای قضیه رو میسنجه تا بالاخره به یه نتیجهای برسه. اگه نرسه، دچار فلج تحلیلی میشه.
اورتینکر به زبون ساده یعنی چی؟
واسه من زیاد شده با این قرصای گچی
خود به خود میخندم به درز آدما
بخوابید باووووووو سکینه هامن چی بگم که کمبود پس با الهه دلیلشه
من فقط با سکینه ای چون تو میخابمبخوابید باووووووو سکینه ها
وسواس فکری این چرندیات نیست،بلکه قفل کردن ذهن روی یک موضوع ناخواسته آزار دهنده است نه اینکه بشینیم صبح تا شب به خاطراتمون فکر کنیم یا زوایای یک مسئله رو بررسی کنیم،اطلاعات اساتید در حد پشمِ
مقاله فارسی جهت مطالعه
وسواس فکری این چرندیات نیست،بلکه قفل کردن ذهن روی یک موضوع ناخواسته آزار دهنده است نه اینکه بشینیم صبح تا شب به خاطراتمون فکر کنیم یا زوایای یک مسئله رو بررسی کنیم،اطلاعات اساتید در حد پشمِ
مقاله فارسی جهت مطالعه
حاژی پول خالی که نمیشهفقط پول افسردگی رو درمان میکنه.
یک میلیارد تومن به همتون بدن مفت. افسردگی همتون درمان میشه. نگید نه! پولی نیست
خب اونام پول میخوانحاژی پول خالی که نمیشه
یه یار خوشجل و یک پلی ۴ با شونصدتا بازی اورج هم بزا تنگش تا ببینیم چی میشه
تعامل با بیمارهای روانی هم خیلی صبر و تحمل میخواد. من یه عمر زندگی کردم با اینجور آدما و تو همین مسیر کلی شناخت پیدا کردم از رفتار و حرکات این بیمارها.
پدرم عصبی، یهدنده، اهل کتککاری، غر غرو، ترسو و ناخن خشکه. تازگیا هم به خاطر تومور مغزی، تقریباً یک چهارم مغزش رو از دست داده و توی ادراکش از دنیا هم دچار مشکل شده. یه موضوع رو باید انقدر بجوم براش تا به خورد مغزش بره. وقتی رو یه چیزی کلید میکنه، دنیا رو به هم میریزه. شروع میکنه به پرت کردن وسایل خونه، شکستن ظرفا و ریختن وسایل آشپزخونه و یخچال روی زمین.
بعضی وقتا دیگه نمیتونم تحملش کنم و یه حرفی بهش میزنم که خودم بعداً پشیمون میشم. متاسفانه مشکلات دیگهای مثل مشکلات ریوی و قلبی هم داره که زجر اونها، بیشتر عصبیش میکنه و کل استرس و عصبانیتش رو تخلیه میکنه رو بچههاش. دنبال رواندرمانی و اینا هم نمیذاره ببریمش و بیشتر عصبی میشه.
متاسفانه مادرم هم دچار اختلالات روانی، استرس شدید و صرع بود که اون بنده خدا هم همین سال گذشته مریض شد و فوت کرد.
تو این ۳۱ سال زندگیم، از وقتی یادم میآد، زیر دست دو تا بیمار روانی بزرگ شدم و همیشه سعی کردم مثل اونا نباشم. اما متاسفانه تو بعضی مقاطع سایهشون به حدی سنگینی میکرد روی زندگیم که ناچار متحمل کلی ضرر شدم. آخرین ضررش هم، از هم پاشیدن زندگی مشترک خودم بود که به خاطر درگیریهای پدرم با خانوادهی زنم، منو وارد یه سری بازیهای پیچیده کرده بود و خانوادهی زنم شده بودن بزرگترین دشمن من، جوری که از هیچ نقشهای برای زمین زدن من صرفنظر نمیکردن. درحالی که هنوز یک سال هم از شروع زندگیم نگذشته بود، استرسهای این دعواها کلی داغونم کرد و مجبور شدم زنم رو هم رها کنم و برگردم سراغ مراقبت از پدرم. من حتی تو یه مقطع، برای قرنطینه کردن پدرم از کرونا، از شغلم هم استعفا دادم.
من پتانسیل اینو داشتم زندگی خیلی موفقتری داشته باشم و به جای مصرف انرژی برای سوختن به پای والدینم، الان جای خیلی بهتری باشم. همیشه هم با حداقلها ساختم و پشیمون هم نیستم. چون حس میکنم خیلی قویتر و پختهتر شدم. اما این پختگی و تجربه، یه بهای سنگین به نام "عمر" داشت برام که با هیچ رقمی نمیتونم دوباره بخرمش.
حاجی تو شرایطش نبودی، درک نمیکنیکلا نمی دونم چرا با مشروب حال نمی کنم
اصلا چیه فازش
مزش هم مثه .....
حالا شراب خوشمزه باشه شاید یکذره بخورم
چِتی لااقل بعد 2 3 ساعت کلا تموم میشه همه چیز عادی میشه
ولی اگر حسابی مست کنی فرداش سردرد شدید داری (یعنی قشنگ هایپوناترمی مشخص میشه)
پس فرداش هم یکذره داری
سه روز میکشه این سردرد کوفتیش بره
پیشنهاد من اینه خواستید بخورید چیز بد نخورید چیز خوشمزه و لایت بخورید کمم بخورید جو گیر نشید تو این جمعها جلو دختر پسرا، هِی بگید پیک رو پر کن
یکذره فقط در حدی که حس خوب بده همین...
اگه بگم به جان اودین دقیقا دقیقا همه اینارو دارم میگید سس میگهجهت مطالعه
Here are 10 signs that you're an overthinker:
- I relive embarrassing moments in my head repeatedly.
- I have trouble sleeping because it feels like my brain won't shut off.
- I ask myself a lot of "what if..." questions.
- I spend a lot of time thinking about the hidden meaning in things people say or events that happen.
- I rehash conversations I had with people in my mind and think about all the things I wished I had or hadn't said.
- I constantly relive my mistakes.
- When someone says or acts in a way I don't like, I keep replaying it in my mind.
- Sometimes I'm not aware of what's going on around me because I'm dwelling on things that happened in the past or worrying about things that might happen in the future.
- I spend a lot of time worrying about things I have no control over.
- I can't get my mind off my worries.
10 Signs You're an Overthinker
There's a big difference between ruminating and problem-solving.www.inc.com