خيلي ببخشيد ها قصد جسارت ندارم ولي دو قرن سكوت يه كتاب كاملا متعصبانه و يكجانبس.واقعا پيشنهاد ميكنم اين كتاب رو نخونيد واگرم ميخونيد بدونيد به هيچ وجه برپايه ي مسندات علمي و تاريخي نيست اين جناب زرينكوب به شدت آدم ايراندوستي بوده كه از شدت علاقه به دام تعصب افتاده البته چون ما ايراني ها هم خيلي متعصبيم شايد اين حرف من شماروهم ناراحت كرده باشه كه پيشا پيش عذر ميخوام
چرا باید ناراحت بشویم؟ خوب این نظر شماست و اشکالی هم ندارد. اما میخواهم نظرتان را به دو نکته جلب کنم.
اول اینکه این کتاب از جهت مستندات تاریخی، قطعاً کتاب مستند و بسیار دقیقی است. اصولاً اگر
دکتر زرینکوب آدمی بسیار دقیق و موشکاف نمیبود، چنین جایگاه رفیعی در ادبیات و تاریخ ایران نمیداشت. بنابراین مطمئن باشید که آنچه در کتاب
دو قرن سکوت نوشته شده، مستند است و با تکیه بر مأخذهای مهم تاریخی نوشته شده.
دوم اینکه آنچه کتاب را تا حدی مخدوش میکند بخشهایی است که دکتر زرینکوب اظهارنظرهایی میکند و در پارهای موارد (و تنها پارهای موارد) در این اظهارنظرها تندروی میکند. اما نکتهٔ جالب اینجاست که خود او بعدها در مورد این اظهارنظرها تجدیدنظر کلی میکند و به همین دلیل هم از ناشر میخواهد که دیگر این کتاب را تجدید چاپ نکند. در عوض تمام محتویات کتاب را با حذف بخشهای متعصبانه، در کتاب
تاریخ ایران و در بخش
تاریخ ایران بعد از اسلام، منعکس میکند. بعدها همیشه خودش هم در مورد این بخش از تاریخ، اصرار میکرده که به کتاب دوم مراجعه کنید.
به عبارتی دیگر، حتی خود دکتر زرینکوب که متهم به تعصبورزی بود، روی کتاب و اثر خودش تعصب نورزید و بعد از اینکه گذر زمان و پختهتر شدن اندیشههایش بر شور و حال جوانی پیشی گرفت، بخشهای متعصبانه را یکسر کنار گذاشت و این تجدید نظر را به صراحت در اثری دیگر به نمایش گذاشت.
من فکر نمیکنم تا پیش از این کتاب، کسی به درستی توضیح داده باشد که چگونه شد که با هجوم اعراب، زبان پارسی باقی ماند اما خط و الفبای رایج در آن دوران از بین رفت. چه شد که مردم این سرزمین توانستند زبانشان را حفظ کنند ولی خطشان از دست رفت و به الفبای عربی تبدیل شد؟ این نکتهای بود که (لااقل من) برای اولین بار از دکتر عبدالحسین زرینکوب یاد گرفتم. ضمن صدها چیز دیگر که از ایشان آموختم.
به جرات میتوانم بگویم که تاریخ ایران، از امثال دکتر زرینکوبها زیاد به خود ندیده است. هر چند در پایان عمر با حملهٔ کیهانیان و امثال شریعتمداری
uke: روبرو بوده، و اگر چه تقریباً همه خواستند از استاد دلجویی کنند، اما تلخی آن مقالات کام استاد را چنان تلخ کرده بود که آن تجلیل و تمجیدها کار چندانی از پیش نبرد :hmm:
قصهٔ تلخی است، قصهٔ حق ناشناسیها، جفاکاریها و سلطهٔ کم خردان ِ قدرتمند