Mohsen_14
مدیربازنشسته پاتوق
اینو گفتم بزارم اینجا که اگه بعدا مورینیو جو گیر شد و یه حرفی علیه بارسلونا زد اسنادش موجود باشه :
ژوزه مورینیو: بارسلونا همیشه در قلب جای خواهد داشت
سرمربی پرتغالی اینتر زمانی عاشق بارسلونا بود
نشریه اسپانیایی اسپورت در سایت اختصاصی خود ویدوئویی از ژوزه مورینیو مربوط به قهرمانی بارسلونا در رقابت های کوپا دل ری فصل 97/1996 منتشر کردهکه در آن سرمربی پرتغالی اینتر از علاقه وصف نشدنی اش به این تیم کاتالانی گفته است.
مورینیو گفته بود:" امروز، فردا و برای همیشه بارسلونا در قلب من جای خواهد داشت."
او پس از آن برای سه فصل دستیار لوئیس فن خال در این تیم بود که در فینال امسال لیگ قهرمانان توانست استاد سابقش را با نتیجه 2-0 شکست دهد.
گفته می شود در چند روز آینده انتقال مورینیو به رئال مادرید قطعی خواهد شد.
منبع
==============
مصاحبه ی رییس سایت گل با خوان لاپورتا ریاست محترم و مکرم و خوش تیپ باشگاه بارسلونا !! :
.
ژوزه مورینیو: بارسلونا همیشه در قلب جای خواهد داشت
سرمربی پرتغالی اینتر زمانی عاشق بارسلونا بود
نشریه اسپانیایی اسپورت در سایت اختصاصی خود ویدوئویی از ژوزه مورینیو مربوط به قهرمانی بارسلونا در رقابت های کوپا دل ری فصل 97/1996 منتشر کردهکه در آن سرمربی پرتغالی اینتر از علاقه وصف نشدنی اش به این تیم کاتالانی گفته است.
مورینیو گفته بود:" امروز، فردا و برای همیشه بارسلونا در قلب من جای خواهد داشت."
او پس از آن برای سه فصل دستیار لوئیس فن خال در این تیم بود که در فینال امسال لیگ قهرمانان توانست استاد سابقش را با نتیجه 2-0 شکست دهد.
گفته می شود در چند روز آینده انتقال مورینیو به رئال مادرید قطعی خواهد شد.
منبع
==============
مصاحبه ی رییس سایت گل با خوان لاپورتا ریاست محترم و مکرم و خوش تیپ باشگاه بارسلونا !! :
در نوکمپ هستیم، ورزشگاه یکی از بزرگترین تیمهای تاریخ فوتبال: افسی بارسلونا.
برجستهترین ویژگی بارسلونا تنها این نیست که آنها بزرگترین افتخار ورزشی تمام دوران را کسب کرده و شش قهرمانی در یک فصل به دست آوردهاند و با نمایشهای انفرادی و گروهی، توانستهاند نام خود را در تاریخ ورزش ثبت کنند. چیزی که بیش از همه تاثیرگذار است، روش به دست آوردن این موفقیتهاست.
موفقیت بارسلونا اول از همه بر پایه پرورش قهرمانها است: لیونل مسی، ژاوی هرناندس، آندرس اینیستا… بعد هم در زمانی که اکثر باشگاهها دچار مشکلات مالی هستند، بارسلونا از نظر سطح درآمد در دنیا دومین بوده و توانسته 365/9 میلیون یورو به دست آورد و فروش خود را در عرض پنج سال دو برابر کند.
چنین موفقیتی در میان بزرگترین باشگاههای دنیا بینظیر است. اما پشت پرده این موفقیت چیست؟
اغلب رییسان باشگاههای فوتبال هستند که مهمترین چهرهها در تعیین موفقیت تیم به شمار میروند: آنها هستند که مربی را انتخاب میکنند، با خرید بازیکنان موافقت میکنند، سرپرستی ساخت مدل تجاری را به عهده دارند و مسئولیتهای اجتماعی باشگاه را تعیین میکنند.
بهترین نمونه در این زمینه خوان لاپورتا، رییس باشگاه بارسلونا است.
بویتونی: آقای رییس، بارسلونا تحت ریاست شما به موفقیتی بیسابقه دست یافته. به نظرت بهترین تصمیمی که گرفتهای چه بوده است؟
لاپورتا: خب، باید بگویم بهترین تصمیم ما. ما هیئت مدیریت باشگاه هستیم و در این میان هر چند من امتیاز ریاست را دارم، اما تصمیمات را جمعی میگیریم و هر گاه تصمیمی گرفته میشود، مورد حمایت دبیر فنی و افرادی قرار میگیرد که به ما مشاورههای خوبی میدهند… اما به نظرم بهترین تصمیمی که در این سالها گرفتهایم، انتصاب چیکی بگیریستین به عنوان دبیر فنی بوده است. او همواره پیشنهادهای ورزشی بسیار عالی داشته است.
انتخاب فرانک ریکارد به عنوان مربی هم تصمیمی عالی بود؛ همچنین انتخاب جوزپ گواردیولا هم تصمیمی فوقالعاده بود، تصمیمی که پیچیده هم بود چون هم خیلیها از این تصمیم حمایت نمیکردند و هم این که چنین تصمیمهایی به راحتی گرفته نمیشوند، اما ما شهامت لازم را داشتیم و به روشنی میدانستیم چه میخواهیم.
از همه بالاتر، بهترین تصمیم ورزشی ما تدوین فلسفه «کرویفیسم» در فوتبال بود؛ یعنی این که به ایده فوتبالی که با کرویف به دنیا عرضه شد پایبند باشیم. این کار بارسلونا را به باشگاهی تبدیل کرد که آرزوی رسیدن به بهترینها را دارد، باشگاهی که ترجیح میدهد بهترین باشد، نه اول. عموما اگر بهترین باشید، اول هم خواهید شد، اما این روش عشق ورزیدن به فوتبال و این فلسفه ورزشی بزرگترین تصمیم ما بوده است. وقتی درباره به کار بردن این فلسفه حرف میزنم، در نتیجه آن چیکی میآید، ریکارد میآید، گواردیولا میآِد… نکته کلیدی این فلسفه ورزش این است که ما تصمیم گرفتهایم این فلسفه «کرویفیسم» را به کار بندیم.
از زاویه غیرورزشی، بهترین تصمیم بازسازی «موسسه خیریه بارسلونا» و همکاری با یونیسف بود؛ این مهمترین تصمیم غیرورزشی است که در این هفت سال دوره من گرفتهایم، تصمیمی که دوران آن همزمان با پایان دوره من در 30 ژوئن به پایان میرسد. برای من، بهترین تصمیمها این دو بوده: وفاداری به ایده درک بازی و فلسفه «کرویفیسم»، و بعد تصمیم برای رسیدن به اتحادی جهانی با یونیسف که به ما فرصت داد به بسیاری از کودکان نیازمند کمک کنیم و همچنین تصویری سرشار از ارزشها از بارسا به دنیا نشان دهیم که این به نظر من خیلی مهم است.
و بدترین تصمیم؟
اگر بخواهیم کلی بگوییم، دوست دارم درباره دو موضوع صحبت کنم. بگویم که بیتردید تصمیمات بدی هم داشتهایم و بسیار این موضوع را ارج مینهم که ما همواره اراده تصحیح اشتباهات و رفتن به جلو را داشتهایم. اکنون دارم سعی میکنم به بدترین تصمیم فکر کنم ولی تصمیمی به ذهنم نمیرسد! میدانید؟ البته که اشتباه داشتهایم و من در این زمینه از همه بیشتر اشتباه کردهام، اما تلاش کردهام این اشتباهات را فراموش کنم. فکر میکنم باید از خطاها درس بگیریم اما نباید آنها را به یاد بسپاریم. باید از آنها بیاموزیم، تصحیحشان کنیم و به جلو بنگریم.
تصمیمات اشتباه؟ به نظرم در حالت کلی، هر کاری که کردهایم معنا و مفهومی داشته و با آرامش خاطر میدانم که هر کاری که کردهایم با اراده مثبت بوده ولی بعضی از تصمیمات نتیجه خوبی نداشته و از آنها برای یادگیری استفاده کردهایم و به همین دلیل آنها را بد نمیدانم.
به نظرت سه ویژگی اصلی که به بارسلونا کمک کرده به چنین موفقیت خارقالعادهای دست یابید چه بوده است؟
من قبلا به نحوی دیگر به این سوال پاسخ دادم. اول از همه این که به ایدهای از درک فوتبال وفادار بودهایم که نامش فلسفه «کرویفیسم» است: این روش مبتنی بر تسلط بر بازی از همان ابتدا، کنترل توپ، زدن دو ضربه به توپ، حمله، تلاش برای زدن گلهای بیشتر از حریفان، و جلب رضایت تماشاگران است.
این روش نیاز دارد عالی باشید و بهترین. این خیلی مهم است و نکته کلیدی به شمار میرود. همچنین برخی تصمیمات را هم گرفتهایم، مانند گسترش لاماسیا. لاماسیا اصطلاحی است که ما برای برنامههای پایهای بارسلونا به کار میبریم. ما در آن جا سرمایهگذاری هنگفتی انجام دادهایم، سخت کوشیدهایم و انرژی فراوانی برایش گذاشتهایم و همین طور هوش، توانایی، و مهارتهای فراوانی در آن به کار رفته... نتیجه این است که امروز، 50 درصد بازیکنان تیم اصلی در باشگاه ما پرورش یافتهاند، این جا بزرگ شدهاند و فوتبال را فراگرفتهاند، و شخصیتشان این جا شکل گرفته و درک کردهاند که باشگاه نماینده چه ارزشهایی است، نماد چیست و این که در بارسا باشید چقدر باعث افتخار است.
این به تیم اصلی انتقال یافته و امروزه ما هویت فوتبالی خود را داریم، سبکی که بر اساس درک بازی بر مبنای «کرویفیسم» است. زمانی که فرانک ریکارد مربی تیم بود این فلسفه را بهبود بخشید و پپ گواردیولا هم آن را بهتر کرده و استادانه پیادهسازی کرده است. هر دو مربی این سبک از درک فوتبال را در سر دارند. به ویژه پپ، که دانش عمیقی از باشگاه دارد، میداند لاماسیا چیست و این که از بارسلونا باشید چه معنایی دارد. بازینکانی مانند مسی و اینیستا، ژاوی و پول، مثل پیکه، مثل بوسکتس، مانند بویان، مانند پدرو، مثل ویکتور والدس... اینها بازیکنانی هستند که خون باشگاه در رگهایشان جریان دارد، باشگاه را در قلبشان میشناسند، آنها بسیار رنج بردهاند و در بارسا بسیار کوشیدهاند تا بتوانند به جایی برسند که اکنون هستند.
این بسیار زیباست و یکی از نکات کلیدی است. این که چیزی فراتر از باشگاه باشیم هم برای ما مهم است؛ این تنها شعار نیست و سرلوحه ماست، و بیان هویت ورزشی ماست و بیان هویت فرهنگی ما، هویت کاتالان ما، و تمرکز بینالمللی ما، چرا که بارسا باشگاهی جهانی است. این بیان همبستگی ماست که از طریق موسسه خیریه بارسلونا هم اعلام میشود. به همین دلیل فراتر از یک باشگاه بودن، فلسفه «کرویفیسم» درک فوتبال و لاماسیا نکات کلیدی موفقیت ما هستند.
برجستهترین ویژگی بارسلونا تنها این نیست که آنها بزرگترین افتخار ورزشی تمام دوران را کسب کرده و شش قهرمانی در یک فصل به دست آوردهاند و با نمایشهای انفرادی و گروهی، توانستهاند نام خود را در تاریخ ورزش ثبت کنند. چیزی که بیش از همه تاثیرگذار است، روش به دست آوردن این موفقیتهاست.
موفقیت بارسلونا اول از همه بر پایه پرورش قهرمانها است: لیونل مسی، ژاوی هرناندس، آندرس اینیستا… بعد هم در زمانی که اکثر باشگاهها دچار مشکلات مالی هستند، بارسلونا از نظر سطح درآمد در دنیا دومین بوده و توانسته 365/9 میلیون یورو به دست آورد و فروش خود را در عرض پنج سال دو برابر کند.
چنین موفقیتی در میان بزرگترین باشگاههای دنیا بینظیر است. اما پشت پرده این موفقیت چیست؟
اغلب رییسان باشگاههای فوتبال هستند که مهمترین چهرهها در تعیین موفقیت تیم به شمار میروند: آنها هستند که مربی را انتخاب میکنند، با خرید بازیکنان موافقت میکنند، سرپرستی ساخت مدل تجاری را به عهده دارند و مسئولیتهای اجتماعی باشگاه را تعیین میکنند.
بهترین نمونه در این زمینه خوان لاپورتا، رییس باشگاه بارسلونا است.
بویتونی: آقای رییس، بارسلونا تحت ریاست شما به موفقیتی بیسابقه دست یافته. به نظرت بهترین تصمیمی که گرفتهای چه بوده است؟
لاپورتا: خب، باید بگویم بهترین تصمیم ما. ما هیئت مدیریت باشگاه هستیم و در این میان هر چند من امتیاز ریاست را دارم، اما تصمیمات را جمعی میگیریم و هر گاه تصمیمی گرفته میشود، مورد حمایت دبیر فنی و افرادی قرار میگیرد که به ما مشاورههای خوبی میدهند… اما به نظرم بهترین تصمیمی که در این سالها گرفتهایم، انتصاب چیکی بگیریستین به عنوان دبیر فنی بوده است. او همواره پیشنهادهای ورزشی بسیار عالی داشته است.
انتخاب فرانک ریکارد به عنوان مربی هم تصمیمی عالی بود؛ همچنین انتخاب جوزپ گواردیولا هم تصمیمی فوقالعاده بود، تصمیمی که پیچیده هم بود چون هم خیلیها از این تصمیم حمایت نمیکردند و هم این که چنین تصمیمهایی به راحتی گرفته نمیشوند، اما ما شهامت لازم را داشتیم و به روشنی میدانستیم چه میخواهیم.
از همه بالاتر، بهترین تصمیم ورزشی ما تدوین فلسفه «کرویفیسم» در فوتبال بود؛ یعنی این که به ایده فوتبالی که با کرویف به دنیا عرضه شد پایبند باشیم. این کار بارسلونا را به باشگاهی تبدیل کرد که آرزوی رسیدن به بهترینها را دارد، باشگاهی که ترجیح میدهد بهترین باشد، نه اول. عموما اگر بهترین باشید، اول هم خواهید شد، اما این روش عشق ورزیدن به فوتبال و این فلسفه ورزشی بزرگترین تصمیم ما بوده است. وقتی درباره به کار بردن این فلسفه حرف میزنم، در نتیجه آن چیکی میآید، ریکارد میآید، گواردیولا میآِد… نکته کلیدی این فلسفه ورزش این است که ما تصمیم گرفتهایم این فلسفه «کرویفیسم» را به کار بندیم.
از زاویه غیرورزشی، بهترین تصمیم بازسازی «موسسه خیریه بارسلونا» و همکاری با یونیسف بود؛ این مهمترین تصمیم غیرورزشی است که در این هفت سال دوره من گرفتهایم، تصمیمی که دوران آن همزمان با پایان دوره من در 30 ژوئن به پایان میرسد. برای من، بهترین تصمیمها این دو بوده: وفاداری به ایده درک بازی و فلسفه «کرویفیسم»، و بعد تصمیم برای رسیدن به اتحادی جهانی با یونیسف که به ما فرصت داد به بسیاری از کودکان نیازمند کمک کنیم و همچنین تصویری سرشار از ارزشها از بارسا به دنیا نشان دهیم که این به نظر من خیلی مهم است.
و بدترین تصمیم؟
اگر بخواهیم کلی بگوییم، دوست دارم درباره دو موضوع صحبت کنم. بگویم که بیتردید تصمیمات بدی هم داشتهایم و بسیار این موضوع را ارج مینهم که ما همواره اراده تصحیح اشتباهات و رفتن به جلو را داشتهایم. اکنون دارم سعی میکنم به بدترین تصمیم فکر کنم ولی تصمیمی به ذهنم نمیرسد! میدانید؟ البته که اشتباه داشتهایم و من در این زمینه از همه بیشتر اشتباه کردهام، اما تلاش کردهام این اشتباهات را فراموش کنم. فکر میکنم باید از خطاها درس بگیریم اما نباید آنها را به یاد بسپاریم. باید از آنها بیاموزیم، تصحیحشان کنیم و به جلو بنگریم.
تصمیمات اشتباه؟ به نظرم در حالت کلی، هر کاری که کردهایم معنا و مفهومی داشته و با آرامش خاطر میدانم که هر کاری که کردهایم با اراده مثبت بوده ولی بعضی از تصمیمات نتیجه خوبی نداشته و از آنها برای یادگیری استفاده کردهایم و به همین دلیل آنها را بد نمیدانم.
به نظرت سه ویژگی اصلی که به بارسلونا کمک کرده به چنین موفقیت خارقالعادهای دست یابید چه بوده است؟
من قبلا به نحوی دیگر به این سوال پاسخ دادم. اول از همه این که به ایدهای از درک فوتبال وفادار بودهایم که نامش فلسفه «کرویفیسم» است: این روش مبتنی بر تسلط بر بازی از همان ابتدا، کنترل توپ، زدن دو ضربه به توپ، حمله، تلاش برای زدن گلهای بیشتر از حریفان، و جلب رضایت تماشاگران است.
این روش نیاز دارد عالی باشید و بهترین. این خیلی مهم است و نکته کلیدی به شمار میرود. همچنین برخی تصمیمات را هم گرفتهایم، مانند گسترش لاماسیا. لاماسیا اصطلاحی است که ما برای برنامههای پایهای بارسلونا به کار میبریم. ما در آن جا سرمایهگذاری هنگفتی انجام دادهایم، سخت کوشیدهایم و انرژی فراوانی برایش گذاشتهایم و همین طور هوش، توانایی، و مهارتهای فراوانی در آن به کار رفته... نتیجه این است که امروز، 50 درصد بازیکنان تیم اصلی در باشگاه ما پرورش یافتهاند، این جا بزرگ شدهاند و فوتبال را فراگرفتهاند، و شخصیتشان این جا شکل گرفته و درک کردهاند که باشگاه نماینده چه ارزشهایی است، نماد چیست و این که در بارسا باشید چقدر باعث افتخار است.
این به تیم اصلی انتقال یافته و امروزه ما هویت فوتبالی خود را داریم، سبکی که بر اساس درک بازی بر مبنای «کرویفیسم» است. زمانی که فرانک ریکارد مربی تیم بود این فلسفه را بهبود بخشید و پپ گواردیولا هم آن را بهتر کرده و استادانه پیادهسازی کرده است. هر دو مربی این سبک از درک فوتبال را در سر دارند. به ویژه پپ، که دانش عمیقی از باشگاه دارد، میداند لاماسیا چیست و این که از بارسلونا باشید چه معنایی دارد. بازینکانی مانند مسی و اینیستا، ژاوی و پول، مثل پیکه، مثل بوسکتس، مانند بویان، مانند پدرو، مثل ویکتور والدس... اینها بازیکنانی هستند که خون باشگاه در رگهایشان جریان دارد، باشگاه را در قلبشان میشناسند، آنها بسیار رنج بردهاند و در بارسا بسیار کوشیدهاند تا بتوانند به جایی برسند که اکنون هستند.
این بسیار زیباست و یکی از نکات کلیدی است. این که چیزی فراتر از باشگاه باشیم هم برای ما مهم است؛ این تنها شعار نیست و سرلوحه ماست، و بیان هویت ورزشی ماست و بیان هویت فرهنگی ما، هویت کاتالان ما، و تمرکز بینالمللی ما، چرا که بارسا باشگاهی جهانی است. این بیان همبستگی ماست که از طریق موسسه خیریه بارسلونا هم اعلام میشود. به همین دلیل فراتر از یک باشگاه بودن، فلسفه «کرویفیسم» درک فوتبال و لاماسیا نکات کلیدی موفقیت ما هستند.
.