این ربطی به عقده دار بودن یا نبودن نداره! کسب جامها و افتخارات بیشتر برای هر تیمی افتخار میاره این توجیهتون رو هم اصلا قبول ندارم نوعی به خود گول زنی شبیه می مونه که بگیم چون از تیم ما همینطور جام و رکورد می ریزه پس از دست دادن بعضی جایگاههاش زیاد مهم نیست!
دیگه هم باید با بحث تیمهایی که بر پایه $ قوی شدن کنار اومد الان اکثر تیمهای بزرگ جهان تا می تونن $ خرج می کنن حتی تیمی مثل سیتی بیش از 134 سال قدمت داره که 6 سال از آرسنال هم قدیمی تر هستن شما کمتر تیمی در بقیه ی لیگهای اروپا می تونی پیدا کنی که قدمت سیتی رو داشته باشه بر خلاف شما ترجیح میدم سیتی و چلسی که فعلا از نظر افتخارات تهدیدی برای ما نیستن قهرمان بشن تا تیمی مثل لیورپول و آرسنال که تهدید کننده ی مقام ها و افتخارات ما هستن
خودم به شخصه بعد از منچستر به آرسنال علاقه دارم و جدای از تمام بحث های کَل حتی لیورپول رو هم به تیمهایی مثل سیتی و چلسی ترجیح میدم ولی در درجه ی اول بطور مطلق طرفدار منچستر و منافعش هستم
قهرمانی آرسنال در جام حذفی و برابر شدن با تعداد قهرمانی های منچستر مطابق هیچ کدام از منافع تیم ما نیست
یکی از نکات مشترک ما طرفداری مطلق از منچستر یونایتد است. در این بحثی نیست. اما من اگر میخواستم خودم را گول بزنم، همان اول فصل نمینوشتم که این فصل (و چه بسا فصل آتی) اصلا دندان گرفتن جام را کشیدم. نوشتم بحران دوران گذار بعد از سر الکس، در پیش است و باید منتظر شرایط بحرانی باشیم. متاسفانه پیش بینیام به حقیقت پیوست. احتمالا به همین دلیل هم کمتر از بسیاری از دوستان عصبی شدم یا دستپاچه شدم که اگر سهمیه نگیریم بدبخت میشویم و به سرنوشت لیورپول دچار می شویم و غیره. الان نمیخواهم به این بپردازم که چرا این شرایط مشابهتی ندارند.
اما در مورد رکورددار شدن آرسنال، خوب اینجا با شما همنظر یا بهتر بگویم همسلیقه نیستم. در نوجوانی چندین سال برای قهرمانی منچستر صبر کردم (تابع جریان روز نبودم و پشتیبان تیم ناکام بودم) تا قهرمان شد و بعد، سالها رقبای فاتح دیروز، زیر دست ما ایستادند. من مزهء آن زیر بودن را چشیدم و لذتم از پیروزیهای بعدی دوچندان بود. اما همان سابقه موجب شد که تحمل شکست، بالا و پایین شدنها و ناکامی را داشته باشم.
برای من اصلیترین وجه فوتبال، لذت بردن از آن است و به همین دلیل هم اهل کرکری خواندن یا روکمکنی نیستم و از این کار خوشم هم نمیآید. (منظورم این نیست که شما اینطور هستید). برای همین رکورددار بودن فینفسه برایم اهمیتی حیاتی ندارد. رکوردمان را شکستند، خوب دوباره میشکنیمش و رکورددارمیشویم.
امیدوارم از حرفم این برداشت نشود که من از باخت یا ناکامی تیمم استقبال میکنم. هرگز چنین نیست و همین امسال هم (علیرغم همهء پیش آگاهیها) کلی حرص خوردم و عصبانی شدم تا جایی که عیال مربوطه چپ چپ نگاهمان کرد که خجالت بکش.
و چون نگران عناوین تیمم نیستم، از قهرمانی آرسنال خوشحال خواهم شد. اما هرگز با مقولهء
خرید قهرمانی کنار نخواهم آمد. همانطور که دیدید وقتی از چلسی و سیتی حرف زدم از عنوان
تیمهای بیهویت(شده)استفاده کردم. هر دو تیم برای خودشان وزن و وجههای داشتند. و الان دیگر آن را ندارند. کافی است آقای پوتین کلهپا بشود و اوضاع جناب آبراموویچ به هم بریزد. یا مسیرهای پولشویی مافیای روسی قطع بشود، یا
بالاخره به هر دلیلی اتحادیه اروپا تصمیم بگیرد ندیده گرفتن همهء این بازیهای کثیف را کنار بگذارد.
آنوقت خواهیم دید که این دروغ بزرگ، چگونه میترکد و هواداران یتیم این تیمها، یک زمین خشک و بیحاصل روی دستشان میماند. در مقیاسی ده بار کوچکتر، بیاد بیاوریم چه به سر لیدزیونایتد آمد و الان بلکبرن کجاست؟
چون من متعلق به دوران دوم زمینشناسی هستم، معتقد و وفادار به اصولی هستم که به هر دلیلی به آن رسیدهام. مهمترین پیوند من از دیرباز تا کنون با تیم محبوبم منچستریونایتد، دقیقا در همین وجه است.
وفاداری به اصول. و بنابراین نمیتوانم با پدیده تیمهایی که افتخار را میخرند، کنار بیایم. مطمئنا عدهء زیادی من و امثال من را به خیالپردازی، ایدهالیست بودن و یا دادن شعارهای پوچ متهم میکنند. احتمالا فکر میکنند ما سنگنگارههای باستانی، درکی از نظم نوین جهان و حقایق گریزناپذیر امروز نداریم و نمیتوانیم درک کنیم که امروزه حرف اول را پول میزند. این فسیل (که بنده باشم) اعلام میکنم که این چیزها را من هم خواندهام و دیدهام و تجربه کردهام. موضوع این است که من به فرمانروایی لجام گسیختهء پول باور ندارم و فکر میکنم این ما انسانها هستیم که سر رشتهء امور در دستمان است. و اگرچه پول نقش مهمی دارد، اما همه چیز، پول نیست.
من خیلی امیدوارم که پلاتینی حرفش را پی بگیرد و داستان ترازمالی تیمها را ول نکند. هر چه باشد او هم از نسل من است. اگرچه این پیگیری میتواند موجب سقوطش هم بشود اما اگر این کار به سرانجام برسد، انقلابی بزرگ در فوتبال رخ خواهد داد. انقلابی بس بزرگ. بقول شاعر:
و من آن روز را انتظار میکشم، حتی اگر نباشم.
پینوشت: آقا مهدی عزیز، در بخش قابل توجهی از آنچه نوشتم، مقصودم (لزوما) شما نبودید. شاید شما اصلا این طور فکر نکنید. حرفم کلی بود.
پی نوشت2: مدتهاست از فرط گرفتاری حتی نمیتوانم همین صفحات را دنبال کنم. وسوسه شدم چند خطی خطاب به اقا مهدی بنویسم، جوابشان موجب شد که بنشینم مقاله بنویسم، ببخشید.