• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

کوتاه و خواندنی و بدون شرح

ArMin_KhAn

Registered User
تاریخ عضویت
2 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,048
لایک‌ها
185
سن
36
محل سکونت
هرجا که $ باشه
جشن میگیرن گوسفند میکشن، عزاداریه گوسفند میکشن، ماشین میخرن گوسفند میکشن، پسر اقدس خانوم رو ختنه میکنن گوسفند میکشن! بعد به گاوبازای اسپانیایی فحش میدن! مملکته داریم؟
2753.gif
 

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,662
لایک‌ها
1,244
جشن میگیرن گوسفند میکشن، عزاداریه گوسفند میکشن، ماشین میخرن گوسفند میکشن، پسر اقدس خانوم رو ختنه میکنن گوسفند میکشن! بعد به گاوبازای اسپانیایی فحش میدن! مملکته داریم؟
2753.gif

جدیدا زیاد داری تو فیس بوک می چرخی ... خواست رو جمع کن !:hmm:
 

ArMin_KhAn

Registered User
تاریخ عضویت
2 دسامبر 2009
نوشته‌ها
3,048
لایک‌ها
185
سن
36
محل سکونت
هرجا که $ باشه
جدیدا زیاد داری تو فیس بوک می چرخی ... خواست رو جمع کن !:hmm:
به جان حمید من اصن آیدی ندارم اونجا :D

دانشگاه اوین بزودی تاسیس خواهد شد


معاونت آموزشی وزارت علوم و فناوری
با توجه به تکمیل اعضای علمی زندانیان زندان اوین، این سازمان جهت سال تحصیلی جدید در کلیه رشته‌ها اقدام به ثبت نام از دانشجویان مستعد در مقاطع کارشناسی، ارشد و دکتری می‌نماید. با توجه به حمایت کامل مالی دفتر مقام معظم *****، دانشجویان به طور شبانه‌روزی ثبت نام شده و هیچ مشکلی در خصوص خوابگاههای یکنفره و گروهی این عزیزان وجود ندارد. لازم به ذکر است که فرزندان خانواده معزز شهدا، جانبازان، اسرا و رزمندگان اسلام از اولویت برخوردار می‌باشند
 

kavir e ziba

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 فوریه 2011
نوشته‌ها
166
لایک‌ها
2
محل سکونت
Rey
جشن میگیرن گوسفند میکشن، عزاداریه گوسفند میکشن، ماشین میخرن گوسفند میکشن، پسر اقدس خانوم رو ختنه میکنن گوسفند میکشن! بعد به گاوبازای اسپانیایی فحش میدن! مملکته داریم؟
2753.gif

واسه تفریح نمیکشن گوشتشو تقسیم میکنن بین نیازمندا.
تازه اون یه لحظس سرشو میبرن تموم میشه.گاو بازی اسپانیا دهن حیوونو سرویس میکنن برای سرگرمی.
 

Max.Pain

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
710
محل سکونت
Into the Wild !!!
واسه تفریح نمیکشن گوشتشو تقسیم میکنن بین نیازمندا

ما یه تیکه گوشتی داریم؛ سرشم خیلی وقت پیش بریدیم؛ فقط نمیشه تقسیم کرد بین نیازمندا باید درسته داد به طالبش بعد کارش تموم شد داد به نفر به بعدی!!!
eyebrow.gif
 

kavir e ziba

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 فوریه 2011
نوشته‌ها
166
لایک‌ها
2
محل سکونت
Rey
ما یه تیکه گوشتی داریم؛ سرشم خیلی وقت پیش بریدیم؛ فقط نمیشه تقسیم کرد بین نیازمندا باید درسته داد به طالبش بعد کارش تموم شد داد به نفر به بعدی!!!
eyebrow.gif

بله خوب اینو نگی چی می خوای بگی.
 

kavir e ziba

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 فوریه 2011
نوشته‌ها
166
لایک‌ها
2
محل سکونت
Rey
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ .

هرگاه آدمی به رنج و نیازی افتد همان لحظه به هر حالت که باشد به پهلو یا نشسته یا ایستاده ما را به دعا بخواند، آنگاه که رنج و زیانش برطرف شود باز به حال غفلت و غرور چنان باز می گردد که گوئی هیچ ما را برای دفع ضرر و رنج خود نخوانده، همین غفلت است که اعمال زشت را در نظرشان زیبا نموده است.

﴿سوره یونس ۱۲- منبع- پارس قرآن دات کام﴾

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه كسی مرده است؟ " چه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل كرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام . یكی ذوق میكند كه ترا بر روی برنج نوشته،‌ یكی ذوق میكند كه ترا فرش كرده، ‌یكی ذوق میكند كه ترابا طلا نوشته، ‌یكی به خود میبالد كه ترا در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟

قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان كه ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند كه خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یك نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند" احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یك فستیوال مبدل شده ای حفظ كردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول، ‌یك معرفت است یا یك ركورد گیری؟ ای كاش آنان كه ترا حفظ كرده اند، ‌حفظ كنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نكنند .

خوشا به حال هر كسی كه دلش رحلی است برای تو . آنانكه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می كنند ،‌گویی كه قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.

آنچه ما با قرآن كرده ایم تنها بخشی از اسلام است كه به صلیب جهالت كشیدیم.
 

S.M.H

‏‎کاربر فعال خاطرات و آشپزي و خوراکي ها
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 فوریه 2011
نوشته‌ها
5,666
لایک‌ها
6,608
سن
34
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ .

هرگاه آدمی به رنج و نیازی افتد همان لحظه به هر حالت که باشد به پهلو یا نشسته یا ایستاده ما را به دعا بخواند، آنگاه که رنج و زیانش برطرف شود باز به حال غفلت و غرور چنان باز می گردد که گوئی هیچ ما را برای دفع ضرر و رنج خود نخوانده، همین غفلت است که اعمال زشت را در نظرشان زیبا نموده است.

﴿سوره یونس ۱۲- منبع- پارس قرآن دات کام﴾

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه كسی مرده است؟ " چه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل كرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام . یكی ذوق میكند كه ترا بر روی برنج نوشته،‌ یكی ذوق میكند كه ترا فرش كرده، ‌یكی ذوق میكند كه ترابا طلا نوشته، ‌یكی به خود میبالد كه ترا در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟

قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان كه ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند كه خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یك نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند" احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ...

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یك فستیوال مبدل شده ای حفظ كردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به اول، ‌یك معرفت است یا یك ركورد گیری؟ ای كاش آنان كه ترا حفظ كرده اند، ‌حفظ كنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نكنند .

خوشا به حال هر كسی كه دلش رحلی است برای تو . آنانكه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می كنند ،‌گویی كه قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.

آنچه ما با قرآن كرده ایم تنها بخشی از اسلام است كه به صلیب جهالت كشیدیم.

LIKE
خوشا به حال هر كسی كه دلش رحلی است برای تو . آنانكه وقتی ترا می خوانند چنان حظ می كنند ،‌گویی كه قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.

آنچه ما با قرآن كرده ایم تنها بخشی از اسلام است كه به صلیب جهالت كشیدیم
 

kavir e ziba

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 فوریه 2011
نوشته‌ها
166
لایک‌ها
2
محل سکونت
Rey
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....

یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....

آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش ..... همینجور که داشت کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟

پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمينو گُوشت بده نِنه .....

قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟

پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!

قصاب اشغال گوشت‌های اون جوون رو می‌کند می‌ذاشت برای پیره زن .....

اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی می‌کرد گفت: اینارو واسه سگت می‌خوای مادر؟

پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟

جوون گفت اّره ..... سگ من این فیله‌ها رو هم با ناز می‌خوره ..... سگ شما چجوری اینا رو می‌خوره؟

پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....

جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچه‌هام مي‌خام اّبگوشت بار بیذارم!

جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....

پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟

جوون گفت: چرا

پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوريم نِنه .....

بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.
 

tanhai

Registered User
تاریخ عضویت
18 می 2009
نوشته‌ها
456
لایک‌ها
16
گفتي تورا به كوروش وجم اعتبار نيست //الحق كه راست گفته وشكّي بكار نيست
زيرا كه اهرمن ره ِ‌ اهريمنان رود //خوي بشر كه از وَجَنَت آشكار نيست
گريك كلام راست بگفتي بعمر خويش //باشد همين وبرهمه كذبت شمارنيست
بوي عفن تراود ازآن فكر احقرت //ازچون تو بوي نرگس وُگل انتظار نيست
خود منبع خرافه وهم حهل مطلقي //غير از بدي وشر به تنت سازگار نيست
تاريخ ازجهالت اعراب دم زند //ايرانيان بسان تونادان وخوار نيست
ايران ببوده شهره به طب ورياضيات //هم علم كائنات " كه اين يك شعار نيست
اما نياي تو همه دزدان وكاذبان //كان قتل وهم جنايتشان را شمارنيست
شيطان به پيش اهرمناني بسان تو //همچون فرشته است وتو عقلت به كار نيست
آن اهل بيت وآل محمد ازآن تو //مارا نياز تازي وتازي تبارنيست
باشد نماز" جمله ستونان دين تو //كاز باد مخرجي " دگرآن استوار نيست
بوده امام عسگري ات جزء ابتران //ذكري زكودكش كه به تاريخ پارنيست
ايرانيان " شهره به علمند درجهان //اين گفتهء جهان بُوَد " ازاين ديارنيست
جمله مفاخرت به بشر خدمتي نكرد // حتي يكيش زانهمه " دانشمدارنيست
كمتر زعدل وصلح واخوّت سخن بگو //كاينان به دين ومذهبتان سازگار نيست
آن سنگسار ودست بُري چش درآوري //دردين توست وعشق ومحبت بكار نيست
ماباني حقوق بشر درجهان شديم //دردينتان كه نيم بشر درشمارنيست
آيين ماست مهرپرستي وعشق وشور //كاينان يكي ز مذهبتان آشكارنيست
كانال سوئز ودگرآن پُست وبيمه اش //شهكار ما ببوده تو عقلت به بارنيست
بربند آن دريچه گنداب و آن دهان //زيرا عفن كه قابل هيچ استتارنيست
 

leo.unique

کاربر فعال بخش فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2009
نوشته‌ها
3,177
لایک‌ها
2,778
محل سکونت
خیابان شهید جورج فلوید
گفتي تورا به كوروش وجم اعتبار نيست //الحق كه راست گفته وشكّي بكار نيست
زيرا كه اهرمن ره ِ‌ اهريمنان رود //خوي بشر كه از وَجَنَت آشكار نيست
گريك كلام راست بگفتي بعمر خويش //باشد همين وبرهمه كذبت شمارنيست
بوي عفن تراود ازآن فكر احقرت //ازچون تو بوي نرگس وُگل انتظار نيست
خود منبع خرافه وهم حهل مطلقي //غير از بدي وشر به تنت سازگار نيست
تاريخ ازجهالت اعراب دم زند //ايرانيان بسان تونادان وخوار نيست
ايران ببوده شهره به طب ورياضيات //هم علم كائنات " كه اين يك شعار نيست
اما نياي تو همه دزدان وكاذبان //كان قتل وهم جنايتشان را شمارنيست
شيطان به پيش اهرمناني بسان تو //همچون فرشته است وتو عقلت به كار نيست
آن اهل بيت وآل محمد ازآن تو //مارا نياز تازي وتازي تبارنيست
باشد نماز" جمله ستونان دين تو //كاز باد مخرجي " دگرآن استوار نيست
بوده امام عسگري ات جزء ابتران //ذكري زكودكش كه به تاريخ پارنيست
ايرانيان " شهره به علمند درجهان //اين گفتهء جهان بُوَد " ازاين ديارنيست
جمله مفاخرت به بشر خدمتي نكرد // حتي يكيش زانهمه " دانشمدارنيست
كمتر زعدل وصلح واخوّت سخن بگو //كاينان به دين ومذهبتان سازگار نيست
آن سنگسار ودست بُري چش درآوري //دردين توست وعشق ومحبت بكار نيست
ماباني حقوق بشر درجهان شديم //دردينتان كه نيم بشر درشمارنيست
آيين ماست مهرپرستي وعشق وشور //كاينان يكي ز مذهبتان آشكارنيست
كانال سوئز ودگرآن پُست وبيمه اش //شهكار ما ببوده تو عقلت به بارنيست
بربند آن دريچه گنداب و آن دهان //زيرا عفن كه قابل هيچ استتارنيست
;):blink::D:lol:
 

Max.Pain

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
710
محل سکونت
Into the Wild !!!
چرا نباید به رستوران ۵ ستاره بروید!!!


س: چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟”
ج: لطفا یک چای”

س: “چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟”
ج: “سیلان لطفا”

س: “چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟”
ج: “با شیر لطفا”

س: “شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟”
ج: “شیر لطفا”

س: “شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟”
ج: “لطفا شیر گاو.”

س: “شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟”
ج: “فکر کنم چای بدون شیر بخورم.”

س: “با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟”
ج: با شکر.”

س: “شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟”
ج: “با شکر نیشکر لطفا”

س: “شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟”
ج: “لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید”

س: “آب معدنی یا آب بدون گاز؟”
ج: “آب معدنی”

س:” طعم دار یا بدون طعم؟”
ج:” ترجیح میدم از تشنگی بمیرم”
 

tanhai

Registered User
تاریخ عضویت
18 می 2009
نوشته‌ها
456
لایک‌ها
16
aks-bardasht-yaraneha-2.jpg


گدایی الکترونیک
وقتی دسته دسته مردم را پای دستگاه های عابر بانک برای گرفتن پول یارانه ها
میبینم تا قبض آب و برقشان را پرداخت کنند مفهوم گدایی الکترونیک را بخوبی در می یابم
؛زمانی که خمسش هم(یارانه) باید بدهم
نمی دانم که به چشمانم اعتماد کنم یا به این چیزهایی که در مغزم فرو کرده اید
 

atsign_m

Registered User
تاریخ عضویت
28 جولای 2010
نوشته‌ها
263
لایک‌ها
18
روزی دختر کوچولویی از مادرش پرسید: مامان؟ نژاد انسان ها از کجا اومد؟
مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژاد انسان ها به وجود اومد
دو روز بعد دخترک همین سوال رو از پدرش پرسید.
پدرش پاسخ داد: خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد
دختر کوچولو که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت: مامان؟ تو گفتی خدا انسان ها رو آفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات در مورد خانواده ی خودش
 

kavir e ziba

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 فوریه 2011
نوشته‌ها
166
لایک‌ها
2
محل سکونت
Rey
کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام.
بابی پسر خیلی شری بود.
همیشه اذیت می کرد.
مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره.
مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.

نامه شماره یک
سلام خدای عزیز
اسم من بابی هست.
من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستدار تو
بابی
....
بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.

نامه شماره دو
سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
بابی
....
اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.

نامه شماره سه
سلام خدا
اسم من بابی هست.
درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی
....
بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده.
واسه همین پارش کرد.
تو فکر فرو رفت.
رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا.
مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.
....
بابی رفت کلیسا.
یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزدید ) و از کلیسا فرار کرد.
....
بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

نامه شماره چهار
سلام خدا
" مامانت پیش منه. اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده
 

Solarist

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2010
نوشته‌ها
172
لایک‌ها
10
محل سکونت
Solaris Ocean
" من به رئیس بانک جهانی گفتم، اگر ما نتوانیم پول نفت را به داخل بیاوریم در چاههای نفتمان را میبندیم ...ضمنن اگر بانک جهانی کمک نکند، مرز ایران و افغانستان قابل کنترل نیست و سیل مواد مخدر به اروپا سرازیر می شود"

بهمنی - خبر 21 دیشب - واقعی
 

Solarist

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2010
نوشته‌ها
172
لایک‌ها
10
محل سکونت
Solaris Ocean
پسرخاله: دروغ بده. بدبختی میاره
آقای مجری: آره، گرفتاری میاره
- آدم دروغ بگه چوب شم می خوره
- چی شده مگه حالا؟
- منم یه دروغ گفتم. مگه چیه؟ آدم اشتباه می کنه دیگه. مگه چیه؟
- حالا چه دروغی گفتی؟
- یه روزی از این نون گرد محلی ها دستمون بود. همسایه مون، خانوم جون گفت اینو ازهمین جاها گرفتی؟ گفتم بله. گفت ننه، دستم درد می کنه، پام درد می کنه، سرم فلانه. می شه چند تام برای من بگیری؟ گفتم باشه.
- آخ، دروغ گفتی بهش که از اینجاها گرفتی؟
- آره دیگه، نمی دونستیم از کجا گرفته که. آخه همسایه بالایی بهمون داده بود. بعد رفتیم هر چی گشتیم نونوایی شو پیدا نکردیم. یه آدرس دادن، سوار کرایه. رفتیم. گرفتیم و با بدختی آوردیم. خیلی دور بود. خانوم جون گفت دستت درد نکنه.
- خوب، دستت درد نکنه واقعا. همون موقع باید می گفتی نه این نونه رو من نمی دونم کجا دارن.
- گفتم دلش میشکنه، گرفتیم دیگه. از اینجا بدبختی شروع شد. پس فرداش گفت چند تای دیگم بگیر. دوباره سوار کرایه. رفتیم از بیابونا گذشت. رسیدیم دم نونوایی. گفتن اونجا دیگه شده سنگکی. بایستی بری تو ده. دوباره وایسادیم. مینی بوس پر شد. رفتیم تو ده.
- واسه چند تا نون؟ خوب حالا مهم نبود میومدی.
- قول داده بودیم دیگه، مگه چیه؟ آدم قول می ده باید بگیره دیگه. آقای مجری، ایناش که عیب نداشت. پولامون که هیچی، پول کرایه و مینی بوس و بدبختی و بگو بدترش چی بود. اینا که چیزی نبود. هفته ی دیگه ش رفتیم گفتن زمستونه مینی بوس نمی ره
- خوب؟
- هیچی دیگه، پیاده بایست بریم دیگه. چی کار کنیم تو برف. بله دیگه، رفتیم دیگه. صدای گرگم میومد. صدای شغالم میومد. تو برف رفتیم، تو کفشمونم آب رفته بود. انگشتامون ذق ذق می کرد. اصلا نمی فهمیدم انگشت دارم یا ندارم. دست می زدم به پام می دیدم ندارم. رسیدیم اونجا، پای تنور کفش و جورابمونو خشک کردیم. دوباره نون گرفتیم آوردیم.
- آخی... آخی
- آقای مجری ایناش که عیب نداشت. آوردیم دادیم به خانوم جون. گفت این خیلی خمیره برو اینو بده، یه برشته بگیر بیار. تاریک بود. هیچی یه هفته می رفتیم مینی بوس نبود، پیاده. یه هفته برف. یه هفته پشت وانت، باد می خورد تو چشممون. اشک می ریختیم تا برسیم دم نونوایی. بعضی وقتا می رسیدیم، پخت نمی کرد. می گفت بشین تا بعد از ظهر. به خاطر دو تا نون شاطره رو کول کردم آوردم تو شهر. آخه مریض بود. بقیه شو نمی گم. بچه ها شاید گریه شون بگیره.
 

Solarist

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2010
نوشته‌ها
172
لایک‌ها
10
محل سکونت
Solaris Ocean
حضرت یارو (عخ) امروز با نخبگان و کلفت اندیشان دیدار کرد؛ در این مراسم که در تالار پنجاه و یک نفره‏ی اریکه‏ی یارویان برگزار شد، پیامبر یاروی با انتقاد از برخی کفار که بیش از حد کفر می‏ورزند فرمود: “جوانان تنها منابع طبیعی و شیمیایی زمین هستند و مبادا خود را بازیچه‏ی پای پیرها قرار دهند.” در پایان از حافظین کل دیکتیوناری تقدیری ناشایست به عمل آمد.
 

tanhai

Registered User
تاریخ عضویت
18 می 2009
نوشته‌ها
456
لایک‌ها
16
یه روز یه خانوم حاجی بازاری خونه ش ر و مرتب کرده بود و دیگه می خواست بره حمام که ترگل ورگل بشه برای حاج آقاش. تازه لباس هاش ر و در ورده بود و می خواست آب بریزه رو سرش که شنید زنگ در خونه ر و می زنند. از پنجره ی حمام نگاه می کنه و می بینه حسن آقا کوره ست.
بنابراین با خیال راحت همون جور لخت میره پشت در و در ر و برای حسن آقا باز می کنه.حاج خانوم هم خیالش راحت بوده که حسن آقا کوره، در رو باز می کنه که بیاد تو چون از راه دور اومده بوده و از آشناهای قدیمی حاج آقا و حاج خانوم بوده. درضمن حاج خانوم می بینه که حسن آقا با یه بسته شیرینی اومده بنده خدا. تعارفش میکنه و راه میافته جلو و از پله ها میره بالا و حسن آقا هم به دنبالش. همون طور لخت و عریون میشینه رو کاناپه و حسن آقا هم روبروش. میگه: خب خوش اومدی حسن آقا. صفا اوردی! این طرفا؟
حسن آقا سرخ و سفید میشه و جواب میده: والله حاج خانوم عرض کنم خدمتتون که چشمام رو تازه عمل کردم و اینم شیرینیشه که اوردم خدمتتون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 
بالا