لوییز انریکه ای که احتمالا نمی شناختید
حمیدرضا صدر
در سال 2015 سه گانه رویایی را در نخستین فصل نشستن روی نیمکت بارسا فتح کرد. تکه هایی از گفتگوی طولانی اش با FourFourTwo سایه روشن های زندگی حرفه ای اش را عیان می سازند.
زندگی فوتبالی تان را با فوتسال آغاز کردید. فوتسال چه نقشی در بالا رفتن مهارت های فردی تان داشت؟
بچه ها این جا در کاتالونیا فوتبال هفت به هفت بازی می کنند. در استریاس بازی های پنج به پنج است. وقتی تعداد بازیکنان کم می شود سایر مهارت های تان را بهبود می بخشید. جایی که فقط قدرت جواب نمی دهد و باید تکنیک تان را بالا ببرید. طی سه چهار فصلی را که با فوتسال سپری کردم کمک فراوانی به من کرد. بازی یازده به یازده به کلی با آن تفاوت داشت. دروازه ها بزرگ شده بودند و مسافت ها، طولانی. فوتسال تکنیک تان را بالا می برد و سپس می توانید روی قدرت کار کنید.
چرا لقب " Lucho " را بر شما گذاشتند؟
لوچو فلورس بازیکن مکزیکی بود که دو سه فصلی برای اسپورتینگ بازی کرد. آن زمان 14 ساله بودم و در خط حمله بازی می کردم و مرا "لوچو" می خواندند. لوچو بازیکن خوبی بود.
چرا از اسپورتینگ خیخون به رئال مادرید پیوستید؟ بازی کنار لادروپ، بوتراگوئنو، رائول و هیرو چه طعمی داشت؟
از نگاه شخصی هرگز تصور نمی کنید باشگاه بزرگی خواستارتان شود. پس از سپری کردن یک سال و نیم در اسپورتینگ خیخون رویای مادرید را در سرم نپرورانده بودم، ولی اسپورتینگ به پول نیاز داشت. همه چیز به سرعت اتفاق افتاد و قرارداد پنج ساله ای امضا کردم. رئال بازیکنان صاحبنامی داشت، ولی بازی کنارشان آسان بود، چرا که بیش از حد خوب و کارآزموده بودند. در ابتدا در خط حمله رئال قرار گرفتم و سپس مرا در خط میانی قرار دادند. جایی که هرگز در آن بازی نکرده بودم. ولی چه کاری از من برمی آمد؟ سخت بود. سپس مرا در دفاع کناری قرارم دادند. وقتی بازیکنی را این چنین جابجا می کنند بدین معنی است در آستانه ترک تیم قرار گرفته ای. مادرید می خواست مرا به سویا بفروشد ولی نظرشان عوض شد و پنج سالی را در برنابئو سپری کردم و به پستم خو گرفتم.
در برنابئو بازیکن مهمی به شمار می رفتید. چرا از رئال راهی بارسلونا شدید؟ آن انتقال سخت نبود؟
خیر نبود. در حقیقت آسان هم بود. قراردادم با رئال پنج ساله بود و پنج سال هم برای شان بازی کردم. من به قراردادم با رئال پایبند ماندم. من قراردادم را زیر پا نگذاشتم، در حالی که از باشگاه های ایتالیایی و بارسا با پیشنهادات خوبی روبرو شده بودم. وقتی راهی نوکمپ شدم با مشکلی روبرو نشدم. با بازیکنان بارسا در تیم ملی آشنا شده بودم. پس از ده دقیقه ورود به نوکمپ احساس کردم مرا مورد خوش آمدگویی قرار داده اند.
پست محبوب تان چه بود؟
مهاجم. مهم نبود کجای خط حمله، فقط قرار گرفتن در خط حمله برایم کافی بود. مهاجم نوک نبودم، چرا که اندام چندان بزرگی نداشتم. من بیشتر بازیکنی بودم که در خط حمله به این سو و آن سو می رفتم. وقتی راهی بارسلونا شدم پست مهاجم دوم را برعهده گرفتم. رونالدو (برزیلی) مهاجم نوک به شمار می رفت و از آن جا که مدافعان او را نشانه می رفتند، من و فیلیپ کوکو فضای کافی برای حمله و گشودن دروازه پیدا می کردیم. بابی رابسون مرا به هجوم و زدن گل فرا می خواند.
رونالدو در آن یک فصل حضورش در بارسا چقدر خوب بود؟
بازی اش را در تلویزیون با پیراهن پی اس وی دیده بودم. سپس راهی بارسلونا شده بود. تماشایی ترین بازیکنی بود که دیده ام. کارهایی می کرد که پیشترها ندیده بودید. حالا به تماشای مسی که شش بازیکن را دریبل می زند خو گرفته ایم، ولی آن زمان چنین صحنه هایی بدیع بودند. رونالدو قوی بود و مثل یک جانور به جلو می تاخت. یکی از آن برزیلی های نمونه به شمار می رفت و در رختکن، سامبا می رقصید. او و جووانی با یک سطل کوچک شروع می کردند به نواختن و رقصیدن. عاشق آن حال و هوا بودم. همیشه پخش موسیقی در رختکن تیم هایی که مربی شان بوده ام را دوست داشته ام. فوتبال یعنی میهمانی و نه زندانی شدن. رونالدینیو هم عاشق موسیقی بود. تنها برزیلی که اهل موسیقی به شمار نمی رفت ریوالدو بود.
بابی رابسون چه نقشی در جا افتادن شما به عنوان یک مهاجم در نخستین فصل حضورتان در بارسلونا داشت؟ بابی چه جور مربی بود؟
دو رابسون وجود داشت. رابسون به عنوان مربی و رابسون به عنوان یک انسان. او آن زمان با مورینیو کار کرد. وقتی رابسون وارد رختکن شد به من و پیتزی نگاهی کرد و رویش را به سوی مورینیو برگرداند و پرسید "اینا کی ان؟" ولی خب پس از آن رابطه ام با رابسون معرکه شد. آدم مهربانی بود. می توانستید به او نزدیک شوید. تجربه فراوانی داشت و می فهمید بازیکنانش چه احساس و تلقی دارند. او همیشه از من استفاده می کرد. هم به عنوان مدافع کناری، هم هافبک و هم مهاجم که البته اهمیتی نمی دادم. آن فصل قهرمانی لیگ را از دست دادیم چرا که اواخر فصل رونالدو و جووانی را به دلیل مصدومیت از دست داده بودیم. ولی خب هم جام حذفی را بردیم و هم سوپر کاپ را. شرایط بارسا در آن دوران سخت بود. کرایف رفته بود و طرفداران از رفتنش ناراضی بودند. یادم می آید بازی را 0-6 بردیم و طرفداران هنوز ما را هو می کردند و سوت می کشیدند. مگر می شود 0-6 برد و باز هم مورد اعتراض قرار گرفت؟
در ال کلاسیکو ها گل های پرشماری زدید. کدام گل به شما لذت بیشتری بخشید؟
بی تردید گلی که در فصل 98-1997 در برنابئو طی پیروزی 2-3 زدم. گل دوم بود که بازی را 1-2 به سود ما کرد. مادرید تیم بزرگی بود و میاتوویچ، شوکر و روبرتو کارلوس را در اختیار داشت. شادی ام پر شور بود و دیوانه وار. بارسا در بازی پیش 0-2 باخته بود و واقعا می خواستیم برنده شویم.
با مربیان بزرگی کار کرده اید. کدامیک بیشتر بر شما تاثیر گذاشته اند؟
از هر مربی چیزهایی می آموزید. حتی از بدهای شان. ولی از لوییز فن خال پیش از سایرین آموختم ولو آن که با او بیشترین برخوردها را هم داشتم. از لئو بین هاکر، سرا فرر، کاماچو و خاویر کلمنته هم خیلی چیزها یاد گرفتم.
اگر بارسلونا 1999 که شما، ریوالدو و فیگو را در اختیار داشت با بارسای کنونی که مسی و نیمار و سوارز را دارد روبرو شود چه تیمی برنده خواهد شد؟
بدون تردید تیم کنونی. این تیم مسی را در اختیار دارد. مشکل این است آن قدر بازی خوب از مسی دیده ایم که بازی اش عادی به نظر می رسد. نمی توانم بفهمم یک بازیکن چگونه به چنین سطحی دست پیدا می کند. تیم کنونی هم بهتر تمرین می کند و هم از نظر تاکتیکی هوشمندتر است و هم از نظر روانشناسانه. هیچ تیمی تاکنون به سطحی که بارسای گواردیولا بدان چنگ زد نرسیده است. شاید فقط میلان آریگو ساچی کمی به آنها نزدیک باشد، ولی حتی آنها هم قابل مقایسه با بارسای پپ نیستند.
برابر بازیکنان بزرگ پرشماری بازی کرده اید. سخت ترین حریفی که با او روبرو شده اید کی بود؟
خیلی ها. برابر رونالدو، زیدان، ریوالدو، فیگو، روماریو و لادروپ بازی کردم. وقتی مسی 16 ساله بود کاپیتانش بودم. او مراحلی که سایر بازیکنان تدریجی طی می کنند را به سرعت پشت سر گذاشت. ولی درک مسی از بازی در دوران حضور گواردیولا در نوکمپ ارتقا بخشیده شد.
مائورو تاسوتی طی دیدار اسپانیا – ایتالیا در جام جهانی 1994 با آرنج کوبید به شما. آیا هرگز از شما عذرخواهی کرد؟
همیشه با پرسشی در باره آن دیدار روبرو می شوم و همه آن را به یاد می آورند. ولی نه برای آن ضربه، بلکه برای حذف شدن برابر ایتالیا. چند روز پیش از آن در استادیوم به تماشای دیدار ایتالیا – نیجریه نشسته بودیم و دیده بودیم نیجریه بهتر از ایتالیا بازی می کند. ایتالیا بازیکنان بزرگی مثل مالدینی و باجو داشت، ولی ایتالیایی ها فرسوده شده بودند و خسته به نظر می رسیدند. وقتی استادیوم را ترک کردیم نیجریه جلو بود، ولی ایتالیا گل تساوی بخش را زد و با ضربه های پنالتی پیروز شد. ما تصور می کردیم ایتالیایی ها از نظر جسمی داغان و تمام شده هستند، ولی خوب اشتباه می کردیم. اما در باره ضربه تاسوتی... پس از آن بود که فیفا قانونی را گذارند که نمی توانید وقتی خون از شما جاری است به بازی ادامه دهید. ولی همه چیز ناعادلانه پیش رفت. به من اجازه ادامه بازی ندادند و به بازیکنی که چنان ضربه ای به من زده بود اجازه ادامه بازی را دادند. تاسوتی عذرخواهی کرد ولی نه پس از پایان بازی. بعدها بارها یکدیگر را ملاقات کردیم و مشکلی با او ندارم.
اسپانیای عصر شما بازیکنان بزرگی داشت ولی نمی توانست در تورنمنت ها نتایج خوبی کسب کند؟ تفاوت اساسی آن اسپانیا و اسپانیای این سال ها چیست؟
خوش اقبال نبودیم. تاسوتی جام جهانی 1994، ضربه های پنالتی یورو 1996، نادیده گرفتن گل مورینتس در جام جهانی 2002 از آن جمله حوادث به شمار می رفتند. ببینید باید شانس هم به شما روی آورد. مثل آن چه بر یونایتد در دیدار بازی منچستر یونایتد – بایرن مونیخ در فینال لیگ قهرمانان 1999 گذشت. بله ما شانس نداشتیم.
.