• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

گپ و گفتگوی طرفداران عکس و عکاسی!

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,291
محل سکونت
Tehran
روز زن به تمام خانوم های بخش مبارک باشه.
48230634647648035745.gif
 

p30room

Registered User
تاریخ عضویت
14 فوریه 2010
نوشته‌ها
2,375
لایک‌ها
3,562
محل سکونت
IRAN

S.M.H

‏‎کاربر فعال خاطرات و آشپزي و خوراکي ها
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 فوریه 2011
نوشته‌ها
5,666
لایک‌ها
6,608
سن
34

mahi58

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
3 دسامبر 2006
نوشته‌ها
7,735
لایک‌ها
11,291
محل سکونت
Tehran
امروز روز زن / مادر بود
89.gif
میگم امروز مادرم یجوری نگاهم میکرد نگو روز مادره و من یادم رفته
94257985867461124472.gif
:دی
66709661889794914733.jpg



پسر یعنی RPG بخوره تو اون مخت با این حواس جمعت!!
89805947387645156845.jpg


پا شو برو یه چی بگیر! آدم یه دونه مامان بیشتر نداره که!
38760049799644129902.gif
 

p30room

Registered User
تاریخ عضویت
14 فوریه 2010
نوشته‌ها
2,375
لایک‌ها
3,562
محل سکونت
IRAN
54083764860482093467.jpg

i336944_facepaaaaaalm.jpg


به نظرم هنوزم کمه

66709661889794914733.jpg



پسر یعنی RPG بخوره تو اون مخت با این حواس جمعت!!
89805947387645156845.jpg


پا شو برو یه چی بگیر! آدم یه دونه مامان بیشتر نداره که!
38760049799644129902.gif

گاهی اوقات با خودم خلوت میکنم میبینم خیلی آدم ضایع ایَم میبینی یه چیزی رو همه میدونن فقط من نمیدونم
94257985867461124472.gif
اصلا یه وضعی
(170).gif

آره برم یه چیزی بگیرم بیام بعد بگم مثلا میخواستم غافلگیرت کنم :D
 

S.M.H

‏‎کاربر فعال خاطرات و آشپزي و خوراکي ها
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 فوریه 2011
نوشته‌ها
5,666
لایک‌ها
6,608
سن
34
66709661889794914733.jpg



پسر یعنی RPG بخوره تو اون مخت با این حواس جمعت!!
89805947387645156845.jpg


پا شو برو یه چی بگیر! آدم یه دونه مامان بیشتر نداره که!
38760049799644129902.gif

عمو واسه چی ار پی جی رو شلیک نمیکنی به سمتش؟ آتیشش کن :دی
i336962_rpg.jpg
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
تو درس و مشق نداری ؟

به نکته بسیارظریفی اشاره کردی:D
دو تا کنفرانس دارم واسه فردا .. اصن یه وضی:D

امروز روز زن / مادر بود میگم امروز مادرم یجوری نگاهم میکرد نگو روز مادره و من یادم رفته :دی

فعلا همینو داشته باش تا بعد 207.gif
 

hoorsa

کاربر ویژه گفتگوی آزاد
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2011
نوشته‌ها
2,505
لایک‌ها
1,705
سلام هیشکی منو دوست نداشت امروز همش اشک تو چشام حلقه میزنه گرم میاد
 

The Rock

Registered User
تاریخ عضویت
30 آپریل 2008
نوشته‌ها
677
لایک‌ها
421
محل سکونت
Earth
امروز رو به همه خانوم های پی تی از جمله آرام ، هورسا ، لی لی و دوستان دیگه تبریک عرض میکنم
rose3.gif


سلام هیشکی منو دوست نداشت امروز همش اشک تو چشام حلقه میزنه گرم میاد

چرااااااااا؟ چی شده؟
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
امروز رو به همه خانوم های پی تی از جمله آرام ، هورسا ، لی لی و دوستان دیگه تبریک عرض میکنم
rose3.gif




چرااااااااا؟ چی شده؟

مرسی امیر
روز پدر جبران کنم برات:D


/

چی شده هورسااااااااااااا؟
 

hoorsa

کاربر ویژه گفتگوی آزاد
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2011
نوشته‌ها
2,505
لایک‌ها
1,705
امروز رو به همه خانوم های پی تی از جمله آرام ، هورسا ، لی لی و دوستان دیگه تبریک عرض میکنم
rose3.gif




چرااااااااا؟ چی شده؟

مرسی امیر جون .هیچی هویجوری میخواستم خودمو لوس کنم
 

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
35
محل سکونت
Isfahan
سلام بچه ها.محمود و سید و فرزاد و حامد و آرام و هورسا و آدر گایز :دی

چطوري حسين رسيدن به خير

ممنون حامد.خوبم.به مرحمت شما.منتظر عکس هات هستیم.
-----------------------------------------
آقایون و خانم ها.این ها رو دیشب همین طوری نوشتم.میگم خوبه من فیلم زیاد نمیبینم اگه نه تا حالا خودم رو گم کرده بودم.چرت و پرته ولی یه کم هم قشنگه


شب بود و بازوان تو برق میزد.شاید این مشکل چشمان من بود.آخر آن ها سپید بودند و همه چیز سیاه.امروز برایت گریه کردم.نه این که دلتنگی ام سر رفته باشد.نه این که بگویم رفتنت ناجوان مردی بوده.نه! برای خودم گریه کردم که هم مسیر بودنم با تو شاید به اندازه ی لحظه ای خاطره بود و سال ها اشک.و تو زخم داشتی و من هم زخم داشتم.یادم نیست چقدر روی آن ها پماد مالیدم و پماد مالیدی تا رسیدیم به استخوان هایمان.یادم نیست رنگ چشمانت را.آخر وقتی ابدیتی باشد رنگ ها هم بی معنا میشوند.مثل یک عطسه موقع طلوع آفتاب بر من ظاهر شدی و همه چیزم شده بودی.به تو گفتم عکس هایت را هم ببر.آخر من چه کار میکردم با خیره شدن به عکس چشم های بی نهایت تو؟ مگر یک وجب مغز چقدر جا دارد که هم تصویرت را درونش بگذارم و هم قاب عکست را؟
گفتی که با هر رفتنی آمدنی هست.شاید هم جنس بودیم و شاید دو معشوقه.شاید اسمی از ما نبردند جماعت سیاه پوش داس به دست.شاید حجمی نبود که بتوانیم هر دویمان در او جا شویم.تو تمام کائنات را گرفتی و فقط زمین ماند برای من.عشق ما هم مضحکه شد.شاید مثل داستان واقعی لیلی و مجنون های بی نهایت.
چای میخوردیم و نظاره میکردیم همه ی آرزوهایمان را.اولین من تو بودی و آخرینم هم تو.ولی! چرا دود سیگارت را خوراندی به آرزوهایت تا نبینمشان؟ مگر من با چشم های مریض تو یا دست های زخمی خودم مشکل داشتم؟
روزی هم بود که به جنگل رفته بودیم و شده بودیم دو درخت.با پشت های خمیده و رو به آسمان بودن دست هایمان.با ریشه هایی که باید جدا میشد از این خاک چرک و کثیف تا به هم برسند.گیریم که خدایی هم نبود.گیریم که جنگلی هم نرفتیم ولی مگر شهر رویاهای تو که مست بودیم و میگشتم درون آن سبزی ای نداشت؟ مگر تو خالق چشم هایت نبودی و زخم های استخوان های ساییده شدیمان؟ مگر میتوانم سرم را به سردردش عادت دهم وقتی می اندیشم به سکوت پر از حر فمان.تو این سوی آب و من آن سوی آب.جویی بود و شاید خاطره ای.شاید میخواستی با ان بزرگی درون جوی غرق شوی؟ من نگذاشتم؟ چرا ولی از جوی هم گذشتم و خط خطی های رویاهایت نقش بست بر روی پیرهن ماهی ها.
نقش بست روی شبنم کنار کل ها.نقش بست روی چشم های پر از اظطراب من.نقش بست روی ابر های سیاه و سفید آسمان من
 

hoorsa

کاربر ویژه گفتگوی آزاد
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2011
نوشته‌ها
2,505
لایک‌ها
1,705
روزی هم بود که به جنگل رفته بودیم و شده بودیم دو درخت.با پشت های خمیده و رو به آسمان بودن دست هایمان.با ریشه هایی که باید جدا میشد از این خاک چرک و کثیف تا به هم برسند.

اینجا دوست داشتم .خیلی قشنگ بود
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
.به تو گفتم عکس هایت را هم ببر.آخر من چه کار میکردم با خیره شدن به عکس چشم های بی نهایت تو؟ مگر یک وجب مغز چقدر جا دارد که هم تصویرت را درونش بگذارم و هم قاب عکست را؟
گفتی که با هر رفتنی آمدنی هست

دوس داشتم
 

The Rock

Registered User
تاریخ عضویت
30 آپریل 2008
نوشته‌ها
677
لایک‌ها
421
محل سکونت
Earth
مرسی امیر
روز پدر جبران کنم برات:D


/

چی شده هورسااااااااااااا؟

باشه :D

مرسی امیر جون .هیچی هویجوری میخواستم خودمو لوس کنم

آخی ، احتیاجی به لوس کردن نیست ما دوست داریم :D

سلام بچه ها.محمود و سید و فرزاد و حامد و آرام و هورسا و آدر گایز :دی

129fs4468377.gif
 

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
35
محل سکونت
Isfahan
اینجا دوست داشتم .خیلی قشنگ بود

ممنون.من آخرش با این طرح (ساختن خاطره) یه کاری دست خودم میدم :دی
کم آوردم.ولی هر روز برام عجیب تر میشه.این که برای خودت خاطره بسازی.اون هم از هیچ.


داش امیر شرمنده اتم
127fs3556139.gif

آواتارت رو دوباره عوض کردی نشناختمت
 

hoorsa

کاربر ویژه گفتگوی آزاد
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2011
نوشته‌ها
2,505
لایک‌ها
1,705
سلام آرام جونم خوبی دوستم چه خبر
 
بالا