قبل اینکه برم خدمت کلی استرس داشتم
این فک و فامیلامونم میومدن از خاطرات سربازی ۴۰ سال پیششون تعریف میکردن
گفتم ای بابام هی دوسال بایس گشنه و تشنه مث سگ کار کنم،نمیرم اصن ولش کن.
رفتیم شب اول کوبیده بهمون دادن و عصرش چایی نبات و کیک و پذیرایی و فلان
یه چند روزی گذشت دیدیم نه بابا سربازی اونجوریام که میگن نیس.
.ارشدا و فرماندها اکثرا رفاقتی برخورد میکردند از آش و بی غذاییم خبری نبود،کوبیده و جوجه و عدس پلو و قیمه و قرمه سبزی صبحونه هم خامه و پنیر و خرما و چایی و..
منتها مرض دارن یه عده میخوان تو دل آدمو خالی کنن خاطره میگن ده تا میذارن روش
یه بیست دقیقه پای حرفش بشینی دیگه میرسه به کتک کاری با فرمانده کل ارتش و پرسنل وزارت دفاع و...
البته من درک میکنما،موقع توالت شستن و نگهبانی دادن،فکرت خیلی جاها میره و خیلی برنامه ریزیا میکنه!!!!!!
بعد خدمت میای اون افکار رو بازگو میکنی
خدایی کجا خدمت کردی ؟
ارشدا و فرماندها اکثرا رفاقتی برخورد میکردند!!!!!!!!! اراشد توی ظهر تیر ماه شنا میبردن روی اسفالت فرمانده هم اصلا هیچی نگم بهتره اون وقت میگن چرت میگه
فقط اگر کسی از اشناهات اموزشی دژبان ارتش پادگان کهریزک بوده و یا توی اون پادگان خدمت میکرده برو ازش بپرس علی شاکرمی با سربازاش چطور رفتار می کرده
------------------
در مورد دوستانی هم که گفتن دی وی دی و .... یگان راهنمایی رانندگی مرکز دژبان ارتش (خیابان جمالزاده ) توی بازدید سرهنگ از اسایشگاه از یکی از سرباز ها گوشی گرفت یک ماه زندان براش نوشت (سرباز روز اخرش بود بد به F... رفت)
ادرس دادم که نگید داره خیال بافی می کنه برید بپرسید اگر شک دارید
-------------------------------------------
من که کلا سه ماه رفتم و این ها بود + چند تا چیز دیگه که نگم بهتره :general208: اونایی که 2 سال رفتن و میگن هیچ خبری نبوده
نمی دونم شاید هر جایی قانون های خاص خودش را داره