roje_aria79
Registered User
يادگاري از بي تابي هاي دل و روحم تقديم به عزيز سفر كرده
اون که یه وقتی تنها کسم بود
تنها پناه دل بی کسم بود
تنهام گذاشت و رفت از کنارم
از درد دوریش من بی قرارم
خیال می کردم پیشم میمونه
ترانه ی عشق واسم میخونه
خیال می کردم یه هم زبونه
نمی دونستم نامهربونه
با اینکه رفته اما هنوزم
از داغ عشقش دارم میسوزم
فکرو خیالش همش باهامه
هرجا که میرم جلو چشامه
دلم میخواد تا دوام بیارم
رو درد دوریش مرحم بذارم
اما نمیشه راهی ندارم
نمیتونم من طاقت بیارم
نمیتونم من طاقت بیارم
اون که یه وقتی تنها کسم بود
تنها پناه دل بی کسم بود
تنهام گذاشت و رفت از کنارم
از درد دوریش من بی قرارم
خیال می کردم پیشم میمونه
ترانه ی عشق واسم میخونه
خیال می کردم یه هم زبونه
نمی دونستم نامهربونه
با اینکه رفته اما هنوزم
از داغ عشقش دارم میسوزم
فکرو خیالش همش باهامه
هرجا که میرم جلو چشامه
دلم میخواد تا دوام بیارم
رو درد دوریش مرحم بذارم
اما نمیشه راهی ندارم
نمیتونم من طاقت بیارم
نمیتونم من طاقت بیارم