• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

آشنايي مختصر با دوره آموزشي خدمت سربازي

moh3enn2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2010
نوشته‌ها
57
لایک‌ها
1
خیلی جالب بود مرسی

باز هم بزار اگه داری :D
 

aazadii

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2010
نوشته‌ها
17
لایک‌ها
0
واضح است که پاسخ به این سؤال، غیرممکن است! چون به عوامل بسیاری بستگی دارد. از جمله اینکه شما در ارتش خواهید بود یا در نیروی انتظامی و یا در ****؟ و یا اینکه تحصیلات شما چطور است؟ و یا اینکه پیش از این چطور زندگی کرده‌اید، دور از خانواده یا اینکه تنگ دل پدر و مادر؟
یک سرباز که در نیروی زمینی **** در پادگانی در یزد دوره می‌بیند. اما در شرایط مختلف، تقریباً این مطالب یکسان است.
چیزی که همگان به آن معترفند، این است که در روزهای اول دوره آموزشی، به شما خوش نخواهد گذشت! پس همین الان خیالتان را راحت کنم که باید خودتان را برای محیطی آماده کنید که پیش از این هرگز تجربه نکرده‌اید!
من دفتر خاطرات دوستان زیادی را با اجازه آن‌ها مطالعه می‌کردم. اکثراً در اوائل دفترچه خاطرات، جملاتی با این مضمون نوشته بودند:
دنیا را می‌بینی؟ آدمی مثل من که در محله و خانواده کسی جرأت نداشت بگوید بالای چشمت ابروست، حالا هر وقت می‌گویند "بشین" می‌نشیند، می‌گویند "پاشو" پا می‌شود، می‌گویند "بدو" می‌دود، می‌گویند "سینه خیز برو" جرأت ندارد اعتراض کند و در کمال خفت، سینه خیز می‌رود و ...
بله، دقیقاً همینطور است! پس نکته اول:
قبل از اعزام، شخصیت قبلی خود را کاملاً فراموش کنید! القاب زیبایی که به شما می‌داده‌اند، احتراماتی که به شما می‌گذاشته‌اند، همه و همه را فراموش کنید وگرنه بدترین دوران عمرتان را خواهید گذراند!
اگر مدرس دانشگاه بوده‌اید و شما را "استاد" خطاب می‌کرده‌اند، اگر مهندس بوده‌اید و شما را "مهندس" خطاب می‌کرده‌اند، اگر دکتر بوده‌اید و شما را "دکتر" خطاب می‌کرده‌اند، اگر مدیر بوده‌اید و شما را Admin خطاب می‌کرده‌اند، اگر پهلوان بوده‌اید و شما را "پهلوان" خطاب می‌کرده‌اند و خلاصه اگر هر لقب قشنگی داشته‌اید، التماس می‌کنم آن‌ها را فراموش کنید. در دوران آموزشی، شما همچون هزاران جوان دیگر خواهید بود که فرماندهان معمولاً شما را به دید یک جوان شرور می‌بینند که باید از شما ضرب چشم گرفته شود تا غرور و صدایتان بخوابد! پس هرگز نخواهند گفت: "جناب استاد! لطفاً چند قدم بدوید!" منتظر لحنی باشید که نوعی توهین به شما حساب می‌آید، اما به هر حال، باید تحمل کنید.
شما در همان روز اول با کچل کردن موهایتان، کاملاً شوکه خواهید شد! مخصوصاً اگر خیلی به موهایتان حساس باشید.

ننکته دوم: احتمالاً سخت‌ترین دوران عمرتان را همان دو هفته اول آموزشی می‌دانید. اما بعد از دو هفته، همه چیز عادی می‌شود و طوری خواهد شد که بعد از سربازی، معتقد می‌شوید که دوران آموزشی بهترین دوران عمرتان بوده است!
پس چند روز اول را به این امید شاد باشید و لذت ببرید که به زودی همه چیز برایتان لذت بخش می‌شود.
در روزهای بعد، دیگر از آن لحن‌های خشن از آن توجیهات تکراری و مسخره، از آن بشین و پاشوها خبری نیست و یا اینکه کمتر خبری هست.

توجه: ببینید! هیچ کس در دوران آموزشی از اینکه می‌دود یا می‌نشیند و پا می‌شود خسته نمی‌شود، بلکه این نوعی اجبار و لحن گفتن است که او را از این کار بیزار می‌کند!
شما شاید بارها در عمرتان بیش از دویدن‌های دوره آموزشی دویده باشید و سختی کشیده باشید، اما چیزی که مثلاً برای من سخت بود این بود که یک فرمانده گروهان که فوق دیپلم هم ندارد و پر است از غرور و خودخواهی بخواهد با آن لحن امری به من بگوید مثلاً بدو یا بشین و پاشو.
اما همانطور که گفتم این برداشت‌ها برای روزهای اول است. شما دلتان می‌خواهد مدام از زیر بار فرمان‌های او فرار کنید، اما کم کم متوجه می‌شوید که آن‌ها برای ضرب چشم گرفتن بوده است و چهره دوست داشتنی فرمانده‌تان دارد کم کم ظاهر می‌شود، طوری که احتمالاً مثل من عاشق اخلاق و روان‌شناسی فرمانده گروهانتان می‌شوید. (روزهای اول می‌گفتم اگر به من تفنگ بدهند، اولین نفری که می‌کشم این فرمانده گروهانمان است که اینقدر مغرورانه دستور می‌دهد. اما الان من و کل بچه‌ها آنقدر عاشقش شده‌ایم که جریمه‌هایش مثل سبو شکستن لیلی برای مجنون لذت بخش است و هر وقت جریمه‌مان می‌کند با عشق می‌دویم... باور کردنش سخت است)
پس، طی روزهای اول، هرگز تفکرات منفی به خودتان راه ندهید. درست است که ساعت‌ها سخت و دیر می‌گذرد، اما به امید روزهایی باشید که این سختی‌ها بسیار عادی خواهد بود.

نکته سوم: یک چیز را همه کسانی که دوره آموزشی را گذرانده‌اند قبول دارند و آن اینکه: شاید شما سخت‌ترین کارها و شدیدترین تنبیهات را داشته باشید، اما ده دقیقه بعد از آن، انگار نه انگار که شما آن همه سختی کشیده‌اید و تنبیه شده‌اید!!! من بارها خدا را به خاطر نعمت "فراموشی" در این دوران شکر کرده‌ام. اگر با این دیدگاه به کلاس‌ها نگاه کنید، هیچ کدامشان برای شما سخت نیست.
توجه: طی یکی دو هفته اول، شما مدام صف می‌شوید و در آفتاب داغ و یا سرمای شدید، در اصطلاح، "توجیه" می‌شوید. اینکه چطور لباس بپوشید، چطور تختتان را آنکادر کنید (مرتب کنید)، چطور و کی غذا بخورید، چطور راه بروید و غیره، این‌ها می‌شود توجیهات. شما طی این مدت احساس خستگی می‌کنید، چون مدام برای شما تکرار می‌کنند! یعنی هر وقت اسم "توجیهات" می‌آید شما حالتان به هم می‌خورد، اما از هفته دو به بعد، کلاس‌های آموزشی شما شروع می‌شود. کلاس‌های سلاح، احکام، قرآن، اخلاق، تاکتیک، صف جمع، تربیت بدنی و از این جور کلاس‌ها.
معمولاً سخت‌ترین کلاس‌ها، کلاس صف جمع و تاکتیک است که البته بستگی داد با توجه به شرایط شما، کدام درس را سخت‌تر بگیرند یا مثلاً مثل ما، به خاطر گرمی هوا، کلاس تاکتیک را کلاً تئوری کنند! اما برای شخص بنده سخت‌ترین کلاس، کلاس تربیت بدنی بود! :) چهار دور دور میدان صبحگاه دویدن و بیش از نیم ساعت نرمش تکراری که یک ساعت قبل بعد از نماز صبح انجام داده‌اید و باید دوباره انجام دهید، خیلی سخت به نظر می‌رسد، اما باز هم می‌گویم که چند جلسه اول سخت است. بعد از آن دیگر کسی نظارت نمی‌کند و کلاس تربیت بدنی ماست مالی می‌شود و می‌گذرد!

نکته چهارم: سعی کنید خیلی به حرف‌هایی که این و آن می‌زنند دقت نکنید، حتی صحبت‌های من را به عنوان خاطره بخوانید نه اینکه همین‌ها برای شما هم اتفاق می‌افتد! هیچ چیز قابل پیش‌بینی نیست. صبور باشید و اجازه دهید تا خودتان تجربه کنید. من روال کلی را گفتم. روال کلی این است که روزهای اول به شما سخت می‌گذرد، اما کم کم عادی می‌شود. از کلماتی مثل "تنبیه"، "پست" و این جور چیزها هرگز نترسید. واقعاً خنده‌دار است که بخواهم در مورد آن‌ها صحبت کنم، چون واقعاً چیز خاصی نیست. شما در کل دوره آموزشی‌تان شاید سه بار بخواهید پست بدهید، آن هم دو ساعت که شاید لذت‌بخش‌ترین ساعت باشد، چون با دوستتان حسابی گپ می‌زنید...
یکی از دوستان که در شرف اعزام است، دیشب از شنیدن نام "پست" وحشت کرد، این‌ها را گفتم که خیالتان راحت باشد.

نکته پنجم: سعی کنید مثل یک بچه آدم رفتار کنید تا با شما مثل بچه آدم رفتار کنند. گفتم که شخصیت قبلی خود را فراموش کنید. هرگز نخواهید زرنگ بازی در بیاورید، چون بیشترین ضرر را متحمل خواهید شد. هر چه گفتند، با کمال میل گوش کنید، چون راه دومی وجود ندارد. همیشه منظم باشید. مثلاً اگر می‌گویند همین امشب برچسب‌ها را روی لباستان بدوزید، نگویید چون وقت کم ما را در نظر نمی‌گیرند، من به نشانه اعتراض، نمی‌دوزم و از این جور قرطی بازی‌ها! آنجا جای شاخ و شانه کشیدن نیست. باید مطیع باشید. اصلاً سربازی یعنی تمرین مطیع بودن. بعداً از اینکه اطاعت امر می‌کنید و با این مطیع بودن، عزیزتر می‌شوید، لذت می‌برید.

نکته ششم: سربازی یعنی تمرین صبر. صبر در برابر سختی‌ها. یکی از سختی‌ها می‌تواند اوامر مافوق باشد. یکی از سختی‌ها می‌تواند در صف ماندن برای غذا گرفتن و دستشویی رفتن و ... باشد. بعضی‌ها هم معتقدند سربازی یعنی "تمرین در صف ماندن". یکی از پیشنهادات اکید من این است که اگر صبرتان کم است، پیش از اعزام، به شلوغ‌ترین نانوایی‌ها مراجعه کنید و سعی کنید نان تهیه کنید! تا می‌توانید به روش‌های مختلف، صبر خود را افزایش دهید...

نکته هفتم: راه‌کارهایی برای دوری از تفکرات منفی:
بخواهید یا نخواهید، در روزهای اول احساس دلتنگی می‌کنید، وقتی با خانه تماس می‌گیرد و با مادرتان صحبت می‌کنید، بغضتان می‌ترکد و گریه‌تان می‌گیرد، مدام به یاد لحظات شیرین در خانه بودن فکر می‌کنید و از این جور مسائل.
باید روش‌هایی یاد بگیرید که این تفکرات کمتر به سراغتان بیاید که بخواهد آزارتان بدهد.
من شخصاً طی این سی روز، چنین روش‌هایی را به کار بستم:
1- هرگز بیکار نشینید! یا بخوابید و یا اینکه خودتان را به کاری مشغول کنید. مثلاً می‌توانید در گروهان یک مسؤولیت قبول کنید که شما را درگیر کارهای گروهان کند که کمتر به مسائل فکر کنید. بعداً متوجه می‌شوید که یک گروهان آنقدر مسؤولیت‌های متعددی دارد که به هر حال یکی از آن‌ها با سلایق شما می‌خواند. مثلاً مسؤول فرهنگی گروهان شوید، یا دفتردار گروهان یا منشی گروهان یا حتی ارشد گروهان که کاری بسیار سخت و دائمی دارد، یا حتی مسؤول نظافت (باور نمی‌کنید که به خاطر برخی شرایط، اکثر افراد دوست دارند مسؤول نظافت گروهان شوند!).
2- سعی کنید تمرین خطاطی کنید. یک خودکار یا مداد بردارید و خط تحریری (نوشتار) خودتان را خوب کنید. سعی کنید برای تمرین، جملاتی که به شما امید می‌دهد را بنویسید. مثلاً آیاتی از قرآن درباره صبر و استقامت:
إن مع العسر یسراً : همانا به دنیال هر سختی، آسانی است.

إلهی! أفرغ علینا صبراً : خداوندا! به ما صبر عنایت کن.

:lol:
 
Last edited:

aazadii

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2010
نوشته‌ها
17
لایک‌ها
0
من عادت دارم که در مواقعی که نیاز باشد، یک کلمه خاص را از بالا تا پایین یک برگه دفتر بنویسم. مثلاً سر یکی از کلاس‌هایم در دانشگاه، احساس کردم که بیش از حد معمول صحبت کردم، طوری که دانشجوها احساس خستگی کردند. همان شب، یک صفحه کامل کلمه "سکوت" را نوشتم الان هم آن برگه را دارم، اما وقت اسکن کردن ندارم :( در دوره آموزشی، صفحات زیادی را با کلماتی مثل "آسانی"، "شادی" و ... پر کردم.
حتی در یک صفحه، صدها شکلک خنده رسم کردم، به این صورت :)
برای اینکه از سربازی یک یادگاری تحفه برایم بماند، در اکثر مواقع، به خصوص وقتی استاد احکام و سلاح و ... داشتند تکراری حرف می‌زدند، شروع می‌کردم به تمرین نوشتن با دست چپ! اینطوری می‌توانم در کلاس‌های انگلیسی‌ام، با دست چپ، انگلیسی بنویسم و با دست راست، فارسی‌اش را.
3- سعی کنید کتاب‌های داستان و کتاب‌هایی که شامل جملات روان‌شناسی شده و آرامش بخش هستند با خود ببرید. من کتاب "لطفاً گوسفند نباشید" را بردم و چقدر برایم امیدبخش و شادی آفرین بود.
کتاب‌هایی که نیاز به پردازش فکری دارند با خود نبرید. مثلاً آنجا شما هرگز حوصله ندارید یک داستان انگلیسی بخوانید، حتی اگر انگلیسی‌تان بسیار قوی باشد و نیاز به پردازش زیاد نداشته باشید. اما کتاب‌هایی که داستان‌های روان فارسی دارند، بسیار به شما آرامش می‌دهند. اگر دفترچه خاطرات از زمان‌های گذشته دارید، ببرید و دوره کنید، بسیار مفید است.
4- برای خود یک برنامه ریزی خوب و دقیق داشته باشید. باور کنید در سربازی به خاطر آزاد بودن فکرتان، فرصتی باورنکردنی خواهید داشت برای انجام کارهایی که در دنیای پرآشوب خارج از آن نمی‌توانید انجام دهید.


طی چند سال، مقالات خوب مجلات کامپیوتری را که فرصت خواندن نداشتم، جدا کرده بودم، بعد از مرخصی اول، همه را با خودم به پادگان بردم و هر صبح و عصر یکی را در جیبم می‌گذاشتم و موقع بیکاری بین کلاس‌ها می‌خواندم.
قلم و دوات و کاغذ گلاسه با خودم برده‌ام. بعد از ظهرها نزدیک به یک ساعت از زمان بیکاری‌ام را به تمرین خطاطی با قلم اختصاص می‌دادم (و تا آخر دوره می‌دهم) چیزی که سال‌هاست کامپیوتر به من اجازه انجام آن را نمی‌دهد!
یک ساعت دیگر در عصرها مجلاتی که قاچاقی وارد پادگان کرده‌ام(!) را می‌خوانم و یا کتاب شعر و ... (اینکه می‌گویم قاچاقی، چون هفدهم که آمدم شهرمان، کلی کتاب و مجله و ... بردم که احتمال داشت گیر بدهند، اما وقتی می‌خواستم وارد پادگان شوم، به طور معجزه آسایی، از جلو سه دژبان رد شدم و در صف افرادی قرار گرفتم که ساکشان را گشته بودند، اما هیچ کدامشان ندیدند و متوجه نشدند و من با کیفی پر از وسایل مشکوک که احتمال داشت گیر بدهند وارد پادگان شدم.)
می‌توانید هر دو روز، یک جزء قرآن بخوانید تا یک دور کامل قرآن را خوانده باشید. (توجه کنید که هیچ چیز مثل ذکر خدا به شما آرامش نمی‌دهد، می‌روید و می‌فهمید که چه می‌گویم! افرادی را می‌دیدم که به قیافه‌شان نمی‌خورد، اما عصرها قرآن برمی‌داشتند و قرآن می‌خواندند که آرام شوند)
نکته ارزشمند: در مورد کتاب‌های ادبی، بهترین گزینه، کتاب‌های درسی ادبیاتی در دوران دانشگاه است که شامل متون و اشعار برگزیده است. (مثلاً کتاب پنج استاد. که بسیار غنی است)
توجه کنید که بردن کتاب به هیچ وجه مشکلی ندارد. شما دو ساعت در بعد از ظهر، وقت مطالعه و استراحت دارید، پس برای این دو ساعت که معمولاً بیشترین افکار منفی در این زمان به شما هجوم می‌آورد، برنامه ریزی کنید. به انضمام روزهای تعطیل که اگر بیکار باشید، اوج دل‌گرفتگی است.

نکته هفتم: چه وسایلی با خودمان ببریم؟
پاسخ به این سؤال بستگی به این دارد که شما سرباز امریه هستید یا سرباز عادی.
خوب دقت کنید! اینجای بحث خیلی مهم است!
همان روزهای اول به شما "جیره" می‌دهند. این جیره دو نوع است: یکی برای افرادی که فقط دو ماه خدمت نظامی دارند یعنی امریه‌ای‌ها و یکی هم برای افرادی که 18 ماه را در **** هستند.
کسانی که سرباز عادی هستند، جیره‌شان اگر اشتباه نکنم، شامل 30 قلم می‌شود، اما امریه‌ای‌ها فکر می‌کنم 12 قلم.
افراد امریه، تقریباً هیچ چیز به جز یک دست لباس و پوتین تحویل نمی‌گیرند! اما سربازان عادی جیره کاملی دارند.
به وسایلی که به یک سرباز امریه می‌دهند دقت کنید:
1- لباس 1 عدد
2- شلوار 1 عدد
3- کمربند 1 عدد
4- جوراب 1 عدد
5- پوتین 1 عدد
6- تاید
7- صابون
8- فرچه برای واکس زدن (بدون واکس!!)
9- پتو 1 عدد
10- ملحفه 1 عدد
یکی دو وسیله دیگر می‌دهند که یادم نیست و مهم هم نیست.
اما سربازان عادی، از این‌ها همه 2 عدد دریافت می‌کنند به انضمام حوله، زیرپوش، شورت، واکس، کیف سربازی، خمیردندان، مسواک، اورکت، حوله و خیلی وسایل دیگر.
پس اگر امریه هستید، باید همه چیز با خودتان ببرید! مثل من نشوید که از هر کس پرسیدم، گفتند: همه چیز به‌تان می‌دهند، هیچی نبر! من حتی حوله هم نبردم! اما وقتی جیره دادند، دیدیم هیچی به ما تعلق نمی‌گیرد!!! شاید هم به همین دلیل بود که روزهای اول که هیچ چیز نداشتیم بهمان سخت گذشت.
من طبق تجربه، یک لیست از وسایلی که به شدت به آن‌ها نیاز داشتم تهیه کردم:
اگر سرباز عادی 18 ماه خدمت هستید، به این وسایل نیاز پیدا خواهید کرد که به شما نخواهند داد و باید خودتان داشته باشید:
- شامپو و لیف
- دربازکن
- حدود نیم متر کش برای مرتب کردن پاچه‌های شلوارتان
- سوزن و نخ‌های مشکی و سفید برای دوختن برچسب نام و رمان مشخص کننده گروهان.
- به تعدادی سوزن ته گرد و پونس برای آنکادر کردن تختتان نیاز خواهید داشت.
- ناخن گیر (شاید هم بخواهید از یکی که آورده قرض کنید، اما اگر داشته باشید منت نمی‌کشید!)
- بشقاب، قاشق، چاقوی میوه خوری، لیوان فلزی یا پلاستیکی (چاقوی میوه خوری ایرادی ندارد، چیزی که غیرمجاز است، جاقوهای ضامن‌دار است) (لیوان هم اگر شیشه‌ای باشد به شما گیر نمی‌دهند، اما مطمئناً خیلی زود خواهد شکست!)
- ترجیحاً یک ساعت مچی زنگ‌دار تهیه کنید که از وقتتان بهتر استفاده کنید و خواب نمانید که جریمه شوید.
- اگر شد، یک فلاکس یک نفره که بتواند حداقل 8 ساعت آب را یخ یا آب جوش را داغ نگه دارد، با خودتان ببرید.
- من پیشنهاد می‌کنم یک قرآن کوچک جیبی که شامل عم جزء (جزء سی) است تهیه کنید که معنی هم داشته باشد و در جیب لباستان داشته باشید. به محض اینکه بیکار شدید، سوره‌های جز سی‌ام را بخوانید. آنقدر یک سوره را تکرار کنید تا حفظ شوید. باور کنید حفظ کردن جزء سی‌ام، یک خاطره شیرین از دوران سربازی خواهد بود! اینطوری، وقتتان را بیهوده هدر نداده‌اید.
- تا می‌توانید تنقلات با خودتان ببرید. پسته، بادام، مغز گردو برای خوردن با پنیر صبحانه، نخودچی-کشمش، تخمه ژاپنی و ... (هیچ کدام ایرادی ندارند، نگران نباشید) همان اول صبح، روز را با خوردن این تنقلات مقوی آغاز کنید تا برای دویدن‌ها و رژه رفتن‌ها انرژی کافی داشته باشید.

و اما اگر امریه هستید، علاوه بر موارد بالا، به این‌ها هم نیاز خواهید داشت:
- حوله (اگر جایی مثل یزد افتادید، ان هم در فصل گرما، یک حوله کوچک کفایت می‌کند، اما در مراکز سردسیر، حتماً حوله بزرگ ببرید)
- مسواک و خمیردندان
- مهر
- رو انداز (بسته به مکان و فصل، انتخاب کنید)
- زیرپوش یقه گرد سفید رنگ که یقه آن خیلی به گردنتان نچسبد که از زیر لباس نظامی بیرون بزند، چون جریمه می‌شوید.

نکته هشتم: چقدر پول با خودمان ببریم؟
خیلی‌ها با این موضوع به مشکل بر می‌خورند. فکر می‌کنند هیچ هزینه‌ای نخواهند پرداخت و با یک جیب خالی می‌آیند، یا به امید عابربانک!!
ببینید! شما پادگانتان را در یک نقطه بسیار دورتر از شهر تصور کنید طوریکه تا چند هفته اول هرگز به شهر و عابربانک دسترسی نخواهید داشت! چون به شما مرخصی نخواهند داد که بخواهید بروید به شهر. اگر هم بخواهید به مرخصی داخل شهری بروید، کرایه راه شما سنگین خواهد بود.
هزینه‌ای که همراه می‌برید، بستگی به این دارد که آدم ولخرجی باشید یا خیر.
کلاً سعی کنید بیش از 40 هزار تومان همراه داشته باشید به همراه یک کارت عابربانک که مبلغ بیشتری در آن باشد.
شاید شنیده باشید که سربازی هزینه ندارد. اما اینطور نیست. شما یک کارت تلفن مخصوص پادگان که بخواهید بخرید، حداقل 4000 تومان باید بدهید. وسوسه می‌شوید که از بوفه پادگان خوراکی بخرید و بخورید.
من به طور متوسط، روزی یک رانی و دو بیسکوئیت می‌خوردم که می‌شد هزار تومان.
یعنی شما طی دوره آموزشی، فقط 60 هزار تومان خورد و خوراک اضافه دارید. کرایه‌های راه مربوط به مرخصی‌ها را هم که حساب کنید، کل دوره آموزشی سربازی چیزی حدود 100 هزار تومان هزینه دارد.

نکته نهم: وضعیت خواب چطور است؟
نگران نباشید! حتی در بدترین شرایط که ما الان در آن به سر می‌بریم، یعنی زمانی که به دلیل کوتاه بودن شب‌ها فقط 5 ساعت بین زمان خاموشی و اذان صبح فرصت است، اما باز هم فرصت کافی برای خواب وجود دارد. البته پیشنهاد من این است که عادت به کم‌خوابی کنید. سعی کنید ساعت خوابتان را کم کنید تا با مشکل مواجه نشوید. اینطور که من حساب کردم، در شرایط ما هم حتی 8 ساعت وقت برای خوابیدن طی 24 ساعت وجود دارد.
پس نگران خواب نباشید.
نگران خوراکتان هم نباشید. آنقدر اضافه می‌ماند که همه دنبال یکی می‌گردند که اضافات را بخورد که دور نریزند. (البته باز هم بستگی به پادگان شما دارد، برای ما که به هتل خاتمی مشهور است، اینگونه است)


صحبت پایانی:
صحبت در مورد این دوره، واقعاً سخت و طولانی است. باید خودتان بروید و تجربه کنید.
من مواردی که بیشتر لازم بود و برای همه یکسان بود را در این فرصت گفتم. بقیه موارد چیزی نیست که بخواهد شما را آزار روحی دهد.
به خدا توکل کنید. اینکه دوره به شما خوش بگذرد یا خیر، به دیدگاه شما بستگی دارد.
من قبل از اعزام، از دو نفر از دوستان که دوره را در همین پادگان آیت الله خاتمی یزد گذرانده بودند در مورد وضعیت آنجا سؤال کردم. یکی گفت: برو لذت ببر! هتل که می‌گن همونجاست. اصلاً به هتل خاتمی مشهوره.
دومی گفت: بدترین دوران عمر من دوران آموزشی من بود!!!
کاملاً واضح بود که شرایط برای هر دو تقریباً یکی بود، اما یکی با دید مثبت به محیط نگاه کرده بود و یکی با دید منفی.
پس سختی‌های این دوره را یک فرصت بدانید. یاد بگیرید که احساساتتان را در این شرایط کنترل کنید. اگر توانستید بدون گلایه و با روحیه‌ای شاد از این دوران خارج شوید، مطمئناً در شرایط سخت زندگی کم نخواهید آورد.
این را باور کنید که بعدها از دوران آموزشی به عنوان "بهترین دوران عمر" یاد خواهید کرد.
من در هر تاکسی‌ای که نشستم، راننده با دیدن کله کچلم شروع کرد به تعریف از دوران خدمتش و دقیقاً معتقد بود که دوران آموزشی، بهترین دوران عمر است.

منبع : http://rangparide.blogspot.com/
 
Last edited:

moh3enn2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2010
نوشته‌ها
57
لایک‌ها
1
مرسی خیلی خوب بودند :D:rolleyes::rolleyes::rolleyes:

راستی دوستان یکم اطلاعات بدم و بگیرم :

من تو اون 2 روز که اونجا بودم کلی چییز میز فهمیدم :


مثلا اینکه دوره کد در نیرو ه وایی ارتش فقط برای فوق دیپلم به بالاست ! البته شک کردم و نمیدونم درست هست یا نه چون تو این تاپیک چیزهای دیگری گفتند بچه ها . حالا درسته یا نه ؟


و اینکه یکی میگفت ساعت 9 شب که موقع خواب هست میتونید برید خونه ! و فردا صبح اونجا باشید دوباره اگه تهران هستید !!!! اگه واقعیت داره پس من اموزشی هر شب بیام خونه !


لطفا کمک کنید که میخوام بدونم چی به چیه که سرم کلاه نره چون فردا 3ومین روزی هست که بعد از مرخصی یک هفته ایم دارم میرم و نمیخوام سرم کلاه بره :happy:
 

aazadii

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2010
نوشته‌ها
17
لایک‌ها
0
کسی هست که رانندگی قبول کرده باشه و بعد پشیمون بشه ؟؟/


راستش من خودم دو دل موندم که اگه خواستن قبول کنم یا نه ؟؟


:eek:
 

moh3enn2

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 ژانویه 2010
نوشته‌ها
57
لایک‌ها
1
کسی هست که رانندگی قبول کرده باشه و بعد پشیمون بشه ؟؟/


راستش من خودم دو دل موندم که اگه خواستن قبول کنم یا نه ؟؟


:eek:

بستگی به خودت داره
البته من کامل نمیدونم ولی میپرسم فردا که رفتم بیشتر تحقیق میکنم بعد میام میگم تو مرخصی

ولی خوب یکی اینجا میگه خوبه یکی میگه مسئولیت قبول کردن بده یکی میگه میری حال میکنی و یکی میگه ماشین کهنه میدن یه ماشین نو ازت میخوان اخر سر!

هیچ حساب کتابی نداره خوب

ولی اگه دوست داری برو ولی بیشتر فکر کن و بیشتر تحقیق کن تو فرومای دیگه هم بپرس حتما که به مشکل بر نخوری و من هم برگشتم میگم :happy:



خوب دوستان گل

من دیگه کم کم برم بخوابم چون ساعت 3:40 دقیقه صبح باید بیدار بشم چون ساعت 5 صبح باید اونجا باشم :wacko::blink::rolleyes:

حتما حتما باز هم میام اینجا و بهتون میگم چه اتفاقاتی افتاد و چیکار کردیم و مطمئنا کامل و بدون نقص هم میگم اینبار . چون خودم دیدم چقدر از دوستان نصف و نیمه جواب دادن و البته بعضی ها هم کامل جواب دادن که دست هر جفتشون درد نکنه . ولی من کامل میگم اومدم


هیچی معلوم نیست شاید همین فردا بعد از ظهر ولمون کنن یا یک ماه بعد ولی من بی معطلی میام این سایت اول میگم بهتون :happy:


خوب دیگه امیدوارم موفق باشید :happy:

به دعاهاتون هم محتاجم :happy::blush:


بدرود :rolleyes::happy:
 

aazadii

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2010
نوشته‌ها
17
لایک‌ها
0
حتما حتما باز هم میام اینجا و بهتون میگم چه اتفاقاتی افتاد و چیکار کردیم و مطمئنا کامل و بدون نقص هم میگم اینبار . چون خودم دیدم چقدر از دوستان نصف و نیمه جواب دادن و البته بعضی ها هم کامل جواب دادن که دست هر جفتشون درد نکنه . ولی من کامل میگم اومدم


هیچی معلوم نیست شاید همین فردا بعد از ظهر ولمون کنن یا یک ماه بعد ولی من بی معطلی میام این سایت اول میگم بهتون


خوب دیگه امیدوارم موفق باشید

به دعاهاتون هم محتاجم


بدرود

موفق باشی . دستت درد نکنه که اطلاعات مفیدی دادی . بازهم منتظرت هستیم . مرسی :D
 

mansour_ir2000

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2005
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
0
کسی هست که رانندگی قبول کرده باشه و بعد پشیمون بشه ؟؟/


راستش من خودم دو دل موندم که اگه خواستن قبول کنم یا نه ؟؟


:eek:

بستگی داره راننده کجا باشه؟
مثلاً
یکی راننده اداری هست از ساعت 7 تا 2 برای کارهایی مثل بردن نامه و... که رانندگی راحت و بی دردسری هست
یک راننده هم در کلانتری و پاسگاه و... 24 ساعت باید آماده باشه و احتمال تصادف و خراب شدن ماشین زیاد هست
 

mrz_iee

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 اکتبر 2009
نوشته‌ها
14
لایک‌ها
0
خوب بعد از اینکه 1 ماه از خدمتمون تو یگان گذشت بالاخره وقت کردم بیام یه سری به این تاپیک بزنم و کلی خوشحال بشم که هنوز قعاله و همه سعی میکنن یه جوری به هم کمک کنن. میخوام در مورد سربازی توی **** یه کمی توضیح بدم شاید به دردتون بخوره.

**** از قدیم الایام مشهور بوده که آموزشیش سخته و بعدش راحته. اما اتفاقی که برای خود من به شخصه افتاد تا حالا برعکسش بوده. چرا که توی دوران آموزشی حتی از همون روزهای اول واقعا بهمون خوش گذشت. توی پادگان شهداء کرمانشاه و در جمع دوستایی که یکی از یکی دیگه بهتر بودن و با فرماندهی که خداییش الآنم هی براش دلم تنگ میشه و تا حالا چند بار با هم تلفنی صحبت کردیم و یاد روزای آموزشی رو کردیم.

اما بعد از آموزشی دهنم به معنای واقعی صاف شد :( چون افتادم توی یدونه حوزه مقاومت بسیج. معنی خدمت توی حوزه مقاومت یعنی اینکه شما 24 ساعته و 7 روز هفته باید اونجا باشید. البته نه اینکه مرخصی ندن ولی در حد اینه که بتونید فقط به کارهای شخصیتون برسید. پس احتمالا روشنه که چرا تازه وقت کردم دوباره به اینجا سر بزنم :) البته اینم بگم خیلی ها له له میزنن بیوفتن توی حوزه چون از صبح زود بیدار شدن, توی خیلی از موارد از پست دادن و احترامات خشک نظامی معاف هستن ولی باید 24 ساعته با بسیجی ها که احتمالا سن بچه تون رو دارن سر و کله بزنید و بی احترامی ها رو تحمل کنید. که برای خود من به شخصه تحمل ناپذیره

اما توضیحات در مورد خدمت در **** تهران. تهران دو تا لشگر داره لشگر 10 سید الشهداء (ع) و 27 محمد رسول الله (ص) لشگر 10 مال استان تهرانه و 27 مال شهر تهران. یعنی اگه بیوفتید توی لشگر 27 دیگه یه جایی داخل شهر تهران خدمت میکنید و اگه توی لشگر 10 باشید یا میوفتید رودهن یا فیروزکوه یا پاکدشت یا حصارک کرج و ... و قید خدمت داخل شهر تهران رو باید بزنید. خیلی راحت.
پس اگه بجه خود تهران هستید هر طوری که میتونید تلاش کنید بیوفتید لشگر 27 و اگه بچه کرج و رودهن و پاکدشت و ... هستید سعی کنید که بیوفتید لشگر 10 .
حالا توی هر کدوم از لشگرها که میوفتید باز تقسیم میشید/ یا توی یه پادگان باید خدمت کنید یا میفرستون ناحیه (که منظور ناحیه مقاومت بسجه) معمولا میگن که خدمت توی ناحیه چون خیلی حالت صفت و سخت نظامی نداره راحت تره ولی از اینطرف قانون درست و حسابی هم نداره که مثلا رعایت شان درجه و ... بشه. ولی خیلی از ناحیه ها هم دقیقا حالت نظامی گری پادگان رو دارن و فرقی از این لحاظ نمیکنه خود من ترجیح میدادم توی یه پادگان خدمت کنم.

حالا اگه توی تقسیم به یک ناحیه منتقل بشید یا توی اون ناحیه میمونید و خدمت میکنید یا منتقل میشید به حوزه (منظور هم همون حوزه مقاومت بسیجه) در این صورت خدمتتون میشه مثل من, یعنی 24/7 هفت روزه هفته و 24 ساعته باید توی حوزه خدمت کنید. اینجا دیگه به کلی خبری از نظامی گری نیست. از صبح تا شب با دمپایی بچرخید, صبحگاه و شامگاه و ... ندارید. خواب و خوراک و ... دست خودتونه به احتمال زیاد پست ندارید. اما دیگه روز و شب ندارید. هر موقع که یه بسیجی حال کنه بیاد حوزه باید بهش رسیدگی کنید. به نظر من اگه با مدرک زیر دیپلم به همچین جایی برید و تمام مشغولیتتون سربازی باشه خیلی هم جای خوبیه چون از پست و ... معافید ولی اگه با مدرک بالا تر از دیپلم یا لیسانس بیوفتید همجین جایی به طور کلی از زندگی سیر میشید.

اینم یه توضیح مختصر بود برای کسایی که رفتن یا میخوان برن **** تا اگه توی آموزشی و موقع تقسیم خواستن یه جوری بیوفتن توی شهرشون بدونن که چطوریه . مثلا من اگه همون روز تقسیم تلاش میکردم که بیوفتم توی لشگر 27 تهران الآن در خونه ام داشتم خدمت میکردم اما الآن باید برای رفت و آمدم 4 ساعت وقت بذارم و برام هیچ فرقی نکرده که توی شهر خودم دارم خدمت میکنم. دقیقا مثل آموزشی یا خدمت توی یه شهر دیگه دارم ماهی 3-4 روز میام خونه و میرم.

امیدوارم که شما شانس خدمتی بهتری داشته باشید و خدمتتون سریعتر تموم بشه. یا علی
 

test84

Registered User
تاریخ عضویت
9 دسامبر 2007
نوشته‌ها
242
لایک‌ها
2
سلام بچه ها

دیروز مرخصی میان دوره رو گرفتیم و اومدیم خونه! از بچه ها کسی تو گردان امام حسن هاشمی نژاد هست؟ اگه هست کدش رو بگه اونجا همدیگرو پیدا کنیم.

مخلصیم.
 

mohammad1983

Registered User
تاریخ عضویت
21 آگوست 2009
نوشته‌ها
112
لایک‌ها
3
سلام
من در نهایت رفتم پذیرش برای نیروی هوایی **** شهرمون رو گرفتم.آموزشی هم که اردکان هست.
از چند تا از بچه هایی هم که توی پادگان بودند سوال کردم تماما آموزشی توی اردکان رو رضایت بخش عنوان می کردند.
خدمت کردن توی این پادگان نیروی هوایی (که فضای خیلی با صفایی داره) 1 روز در میان هست و 24 ساعت اونجا و 24 ساعت خونه هستیم.:cool:
 

MD66

Registered User
تاریخ عضویت
13 جولای 2008
نوشته‌ها
2,669
لایک‌ها
205
محل سکونت
400 City
سلام
من در نهایت رفتم پذیرش برای نیروی هوایی **** شهرمون رو گرفتم.آموزشی هم که اردکان هست.
از چند تا از بچه هایی هم که توی پادگان بودند سوال کردم تماما آموزشی توی اردکان رو رضایت بخش عنوان می کردند.
خدمت کردن توی این پادگان نیروی هوایی (که فضای خیلی با صفایی داره) 1 روز در میان هست و 24 ساعت اونجا و 24 ساعت خونه هستیم.:cool:

سلام شما بچه کجایین؟
سابقه بسیج و پارتی داشتین؟
 

ali_mas

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
18
لایک‌ها
0
سلام.من تاریخ اعزامم 89/2/1.از اصفهان هستم.(کارشناسی).می خوام با 89/4/1 یا 89/6/1 جابجا کنم.اگه کسی هست ایمیل بزنه.
[email protected]
 

kh.farshad

Registered User
تاریخ عضویت
15 دسامبر 2009
نوشته‌ها
493
لایک‌ها
6
محل سکونت
(اورمیـــه) Azərbaycan - Urmia
سلام.من تاریخ اعزامم 89/2/1.از اصفهان هستم.(کارشناسی).می خوام با 89/4/1 یا 89/6/1 جابجا کنم.اگه کسی هست ایمیل بزنه.
[email protected]

سلام دوست من
من خودمم 1/4/89 اعزامم از ارومیه
شما لازم نیست دنبال یکی بگردی تا جابجا کنی
یکی از دوستای من افتاده 1/2 امروز رفته بودیم **** وظیفه بندازه 1/4 بخاطر کنکور دانشگاه آزاد
یه فرم بهش دادن گفتن پر کن بهمراه یه کپی از برگ سبزت بیار اینجا احتمال خیلی خیلی زیاد درست شه
چون بیشتراز 50 نفر فقط از استان ما اسمشون توی لیست بود که از 4/1 میخواستن تعجیل کنن برن 2/1 پس نگران نیروی جایگزین نباش
جالبش اینجاست که من اول آبان دفترچمو فرستاده بودم اومده یک تیر این رفیقم با سه تا از دوستاش آخرای دی فرستادن اومده یک اردیبهشت!!!!!!!!!!!!!
 

test84

Registered User
تاریخ عضویت
9 دسامبر 2007
نوشته‌ها
242
لایک‌ها
2
سلام

از بچه هایی که باغرود بودن، لطف کنن بگن واسه ارود چه چیزایی لازم میشه که از الان محیا کنم واسه بردن، ممنون.
 

khorshid12

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2008
نوشته‌ها
274
لایک‌ها
0
خیال کردم که خدمت دو سال است
ندانستم که عمر یک جوان است
:(
 

khorshid12

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2008
نوشته‌ها
274
لایک‌ها
0
توی خدمت زیر آب زنی زیاده حواستون باشه
وقتی وارد پادگان میشین
و شهر خودتون خدمت میکنین
بپرسین که یک جا برای تقسیمتون پیدا کنین که پست ندین
ما الان ماهی 15 روز پست داریم!!!
سوال فراموش نشه
تا میشه بپیچیونین و اچار باشین که خدمت کمتر اذیت کنه
فقط یک چیز به هیچ وجه جعل سند و خلاف های این چنین نکنید که اگر بفمند بیچاره این
 

percy

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0

وقتی وارد پادگان میشین
و شهر خودتون خدمت میکنین
بپرسین که یک جا برای تقسیمتون پیدا کنین که پست ندین
ما الان ماهی 15 روز پست داریم!!!

فرض کن پرسیدیم و فهمیدیم که کجا بهتره. مگه دست خودمونه که اونجا را انتخاب کنیم؟
 
بالا