-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
آشنايي مختصر با دوره آموزشي خدمت سربازي
- شروع کننده موضوع ROOZBEH33
- تاریخ شروع
specialist
Registered User
- تاریخ عضویت
- 29 ژانویه 2005
- نوشته‌ها
- 22
- لایک‌ها
- 1
توجه توجه توجه توجه توجه توجه
فوق لیسانس اعزامی 4/1 رشته های مهندسی نرم افزار ، IT ، مهندسی سخت افزار یا گرافیک اگه کسی هست مشخصات کاملشو (سن ، محل زندگی ، رشته تحصیلی ، دانشگاه محل تحصیل ، معدل) برای من پیغام خصوصی کنه... برای جذب نیروی امریه در یکی از دانشگاه های دولتی تهران ، ترجیحاً ساکن تهران
لیسانس هم اگر کسی بود پیغام خصوصی بده مشخصاتشو ولی اولویت با فوق لیسانسه...
فوق لیسانس اعزامی 4/1 رشته های مهندسی نرم افزار ، IT ، مهندسی سخت افزار یا گرافیک اگه کسی هست مشخصات کاملشو (سن ، محل زندگی ، رشته تحصیلی ، دانشگاه محل تحصیل ، معدل) برای من پیغام خصوصی کنه... برای جذب نیروی امریه در یکی از دانشگاه های دولتی تهران ، ترجیحاً ساکن تهران
لیسانس هم اگر کسی بود پیغام خصوصی بده مشخصاتشو ولی اولویت با فوق لیسانسه...
kh.farshad
Registered User
دوست من گمان نکنم آموزش روزبرگ داشته باشه
پادگان 01 داره
فرشید صادقپور
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 17 فوریه 2012
- نوشته‌ها
- 11
- لایک‌ها
- 0
از هفته دیگه روز برگ میشی سخت نگیر 01 هتل 5 ستارست
درود
امروز برگ سفيد اومد افتادم نيرو زميني ارتش.
نام مركز آموزش: تكاور لشكرك.
آدرسش هست جاده لشكرك ابتداي جاده لواسان
كسي ميتونه راهنمايي كنه كه اينجا كلا چه جورياس ؟
همه موارد پست اول تو صفحه 1 در مورد اين پادگان صدق ميكنه ؟
(خودم بچه تهرانم، فوق ديپلم اخراجي نرم افزار).
كلا با تجربه ها يكم راهنماييم كنين دمتون گرم.
در ضمن معاف از رزمم.
امروز برگ سفيد اومد افتادم نيرو زميني ارتش.
نام مركز آموزش: تكاور لشكرك.
آدرسش هست جاده لشكرك ابتداي جاده لواسان
كسي ميتونه راهنمايي كنه كه اينجا كلا چه جورياس ؟
همه موارد پست اول تو صفحه 1 در مورد اين پادگان صدق ميكنه ؟
(خودم بچه تهرانم، فوق ديپلم اخراجي نرم افزار).
كلا با تجربه ها يكم راهنماييم كنين دمتون گرم.
در ضمن معاف از رزمم.
آقا اینو ی جا بچه ها گذاشته بودن گفتم اینجا کپی کنیم دوستانی ک یزد افتادن استفاده کنن
منم همینجا افتادم هوا فضای **** اردکان یزد
___________________________________
شنبه که از ميدون **** اومديم، شروع کردم به آماده کردن وسايل رفتن و ساعت 7 راه افتادم سمت ترمينال جنوب
اونجا تا ساعت 9 طول کشيد تا اتوبوس حرکت کنه به سمت پادگان وليعصر اردکان يزد
رديف کناري يه بنده خدايي نشسته بود که خيلي سرخوش بود :دي شوخي ميکرد و تقريبا تا 11، 12 بگو بخند داشتيم + اينکه هرکسي با بغل دستيش حرف ميزد و تبادل نظر ميکرد
حدود ساعت 4 صبح رسيديم جلوي پادگان، طول شب بعضي ها يه چرتي ميزديم و بيدار ميشديم، بعضي ها هم اصلا نميخوابيدن
خلاصه بعد از اينکه رسيديم پياده شديم و چند دقيقه اول احساس سرما ميکرديم ولي بعد عادت کرديم به هواش
جلوي در دژباني گفت يه سري از وسايل بردنش به داخل پادگان ممنوعه و از اينجور چيزا
بعد گفت يه سطل ميزايم هرچي فک ميکنيد نبايد مياورديد بريزيد تو اين، مثل سيگار و از اين چيزا
بعئ گفت کسايي که موبايل آوردن برن تحويل بدن به قسمت امانت موقع رفتن پس بگيرن، ولي دفعه بعد اگر بياريد ديگه ازتون نميگيريم و بايد بندازين دور
بعد هم 6 تا صف شديم و دونه دونه شروع کردن به بازرسي، البته زياد سختگيري نميکردن و دقت نميکردن اما بازم خيلي طول کشيد تا هه بچه ها بازرسي بشيم و بريم داخل
از اونطرف دژباني هم گفتن صف بشيد بريد سمت نمازخونه و بعدش هم بريد سمت شيفت
خلاصه رفتيم سمت نمارخونه، خيلي بزرگ بود و اينجور که ميگفتن 2، 3 سري نماز جماعت خونده ميشه تا همه برسن
هنوز هوا تاريکه و ما همه شاد و شنگول، در حال تيکه اندازي و بگو بخند که راه ميوفتيم بريم سمت شيفت، خلاصه هرچي ميريم چيزي پيدا نميشه
تا اينکه بالاخره يجايي رو پيدا ميکنيم که شيفت بود
بعدش هم مطلع ميشيم که تا 8، 9 کسي نيست که جوابگو باشه و بايد تا اون موقع يه جوري بگذرونيم
يه سري ميريم تو آسايشگاه هاي خالي و يه سري اينطرف اونطرف که بالاخره يکي از بچه هايي که اوجا خدمت ميکرد بهمون گفت بياييد بريم صبونه
ما هم که همه خسته راه ميوفتيم
جلوي در سالن دوباره صف ميشيم
ديگه بقيه سربازها هم اومدن و تقريبا 4، 5 تا اتوبوس شديم
بعد مارو ميفرستن تو سالن، تا وارد شديم يه بوي خاصي اومد که نميدونم چي بود، از يه راهرويي رد شديم و نون و پنير و خيار بهمون دادن
بعد هر کس ليوان داشت ميرفت سمت يه سکو که مثل آبخوري مدارس بود، ولي از توش چايي ميومد به جاي آب
بعد هم نشستيم و صبحونه رو جاتون خالي خورديم و يکم با بچه هاي اونجا حرف زديم و سوال و جواب و اينا داشتيم
وقتي اومديم بيرون از سالن ديگه هوا تقريبا روشن شده بود
يه سري از بچه هاي اونجا هم داشتن واسه خودشون بازي ميکردن و الکي گلنگدن ميکشيدن و همديگرو ميکشتن :دي
بعد دوباره رفتيم سمت شيقت ولي باز هم خبري نبود، بعد از مدتي اومدن گفتن بريد سمت ساتر سبز واسه تحويل لباس
ما هم خوشحال که ديگه کارمون تموم شد رفتيم اونجا نشستيم ولي بازم کسي نيومد سراغمون
دوباره اومدن گفتن بريد از دژباني کارت بگيريد بياييد
رفتيم دژباني تو سالن انتظار نشستيم اونجا، چند نفر اومدن 2 تا کاغذ A5 دادن بهمون که مشخصات رو بنويسيم ولي گفت بزار من اول توضيح بدم بعد شما پر کنيد، خلاصه 1 ساعت داشت توضيح ميداد، بچه ها هم که هنوز انرژي داشتن (با توجه به اينکه يه سريشون از ما ديرتر رسيده بودن) فضا رو خندون نگه داشتن، بعد از اينکه برگه ها رو پر کرديم، گفتن حالا بايد قدتون رو اندازه بگيريم، دونه دونه از شهرها ي نزديک شروع کرد، اردکاني ها، يزدي ها، اصفهاني ها و ....آخر هم تهراني ها
الان همه فکر ميکرديم ساعت 12، 1 شده ولي واقعا ساعت 9، 10 بود والافي کم کم داشت بچه ها رو خسته ميرد
برگه هاي سبز و سفيد و اون 2 تا فرم رو گرفتن و 1 کارتکس دادن واسه تحويل استحقاقي ها
رفتيم سمت ساتر سبز دوباره و اونجا صف شديم، يه قسمت سايه بون داشت رفتيم اونجا ولي ديگه فرمانده بهمون ملحق شده بود
اما وقتي اومد گفت پاشيد بياييد اينطرف بشينيد (يعني درست زير آفتاب) :دي کم کم کله هاي کچلمون داشت داغ ميشد
اول کلي طول کشيد تا برگه هامون رو تحويل بديم و دوباره صف بشيم، بعد هم دوباره اندازه گرفتن لباس و امتحان کردن سايز پوتين هامون بود که اونم خيلي طول کشيد و بالاخره وقت دادن وسايل شد، ساعت حدود 12 بود فکر کنم
خلاصه دونه دونه رفتيم و تو ساکي که دادن وسايلمون رو ريختن از اونور اومديم بيرون، ولي ساکي که دادن وزنش از وزن خودمون بيشتر شده بود و زير آفتاب بيشتر ميشد حسش کرد
همه وسايل رو دوباره ريختيم بيرون و شروع کرديم به چيدنشون، ولي هيچ جاي اضافي نداشت و 2تا پتويي که دادن رو گذاشتيم روي کوله ها
منم همینجا افتادم هوا فضای **** اردکان یزد
___________________________________
شنبه که از ميدون **** اومديم، شروع کردم به آماده کردن وسايل رفتن و ساعت 7 راه افتادم سمت ترمينال جنوب
اونجا تا ساعت 9 طول کشيد تا اتوبوس حرکت کنه به سمت پادگان وليعصر اردکان يزد
رديف کناري يه بنده خدايي نشسته بود که خيلي سرخوش بود :دي شوخي ميکرد و تقريبا تا 11، 12 بگو بخند داشتيم + اينکه هرکسي با بغل دستيش حرف ميزد و تبادل نظر ميکرد
حدود ساعت 4 صبح رسيديم جلوي پادگان، طول شب بعضي ها يه چرتي ميزديم و بيدار ميشديم، بعضي ها هم اصلا نميخوابيدن
خلاصه بعد از اينکه رسيديم پياده شديم و چند دقيقه اول احساس سرما ميکرديم ولي بعد عادت کرديم به هواش
جلوي در دژباني گفت يه سري از وسايل بردنش به داخل پادگان ممنوعه و از اينجور چيزا
بعد گفت يه سطل ميزايم هرچي فک ميکنيد نبايد مياورديد بريزيد تو اين، مثل سيگار و از اين چيزا
بعئ گفت کسايي که موبايل آوردن برن تحويل بدن به قسمت امانت موقع رفتن پس بگيرن، ولي دفعه بعد اگر بياريد ديگه ازتون نميگيريم و بايد بندازين دور
بعد هم 6 تا صف شديم و دونه دونه شروع کردن به بازرسي، البته زياد سختگيري نميکردن و دقت نميکردن اما بازم خيلي طول کشيد تا هه بچه ها بازرسي بشيم و بريم داخل
از اونطرف دژباني هم گفتن صف بشيد بريد سمت نمازخونه و بعدش هم بريد سمت شيفت
خلاصه رفتيم سمت نمارخونه، خيلي بزرگ بود و اينجور که ميگفتن 2، 3 سري نماز جماعت خونده ميشه تا همه برسن
هنوز هوا تاريکه و ما همه شاد و شنگول، در حال تيکه اندازي و بگو بخند که راه ميوفتيم بريم سمت شيفت، خلاصه هرچي ميريم چيزي پيدا نميشه
تا اينکه بالاخره يجايي رو پيدا ميکنيم که شيفت بود
بعدش هم مطلع ميشيم که تا 8، 9 کسي نيست که جوابگو باشه و بايد تا اون موقع يه جوري بگذرونيم
يه سري ميريم تو آسايشگاه هاي خالي و يه سري اينطرف اونطرف که بالاخره يکي از بچه هايي که اوجا خدمت ميکرد بهمون گفت بياييد بريم صبونه
ما هم که همه خسته راه ميوفتيم
جلوي در سالن دوباره صف ميشيم
ديگه بقيه سربازها هم اومدن و تقريبا 4، 5 تا اتوبوس شديم
بعد مارو ميفرستن تو سالن، تا وارد شديم يه بوي خاصي اومد که نميدونم چي بود، از يه راهرويي رد شديم و نون و پنير و خيار بهمون دادن
بعد هر کس ليوان داشت ميرفت سمت يه سکو که مثل آبخوري مدارس بود، ولي از توش چايي ميومد به جاي آب
بعد هم نشستيم و صبحونه رو جاتون خالي خورديم و يکم با بچه هاي اونجا حرف زديم و سوال و جواب و اينا داشتيم
وقتي اومديم بيرون از سالن ديگه هوا تقريبا روشن شده بود
يه سري از بچه هاي اونجا هم داشتن واسه خودشون بازي ميکردن و الکي گلنگدن ميکشيدن و همديگرو ميکشتن :دي
بعد دوباره رفتيم سمت شيقت ولي باز هم خبري نبود، بعد از مدتي اومدن گفتن بريد سمت ساتر سبز واسه تحويل لباس
ما هم خوشحال که ديگه کارمون تموم شد رفتيم اونجا نشستيم ولي بازم کسي نيومد سراغمون
دوباره اومدن گفتن بريد از دژباني کارت بگيريد بياييد
رفتيم دژباني تو سالن انتظار نشستيم اونجا، چند نفر اومدن 2 تا کاغذ A5 دادن بهمون که مشخصات رو بنويسيم ولي گفت بزار من اول توضيح بدم بعد شما پر کنيد، خلاصه 1 ساعت داشت توضيح ميداد، بچه ها هم که هنوز انرژي داشتن (با توجه به اينکه يه سريشون از ما ديرتر رسيده بودن) فضا رو خندون نگه داشتن، بعد از اينکه برگه ها رو پر کرديم، گفتن حالا بايد قدتون رو اندازه بگيريم، دونه دونه از شهرها ي نزديک شروع کرد، اردکاني ها، يزدي ها، اصفهاني ها و ....آخر هم تهراني ها
الان همه فکر ميکرديم ساعت 12، 1 شده ولي واقعا ساعت 9، 10 بود والافي کم کم داشت بچه ها رو خسته ميرد
برگه هاي سبز و سفيد و اون 2 تا فرم رو گرفتن و 1 کارتکس دادن واسه تحويل استحقاقي ها
رفتيم سمت ساتر سبز دوباره و اونجا صف شديم، يه قسمت سايه بون داشت رفتيم اونجا ولي ديگه فرمانده بهمون ملحق شده بود
اما وقتي اومد گفت پاشيد بياييد اينطرف بشينيد (يعني درست زير آفتاب) :دي کم کم کله هاي کچلمون داشت داغ ميشد
اول کلي طول کشيد تا برگه هامون رو تحويل بديم و دوباره صف بشيم، بعد هم دوباره اندازه گرفتن لباس و امتحان کردن سايز پوتين هامون بود که اونم خيلي طول کشيد و بالاخره وقت دادن وسايل شد، ساعت حدود 12 بود فکر کنم
خلاصه دونه دونه رفتيم و تو ساکي که دادن وسايلمون رو ريختن از اونور اومديم بيرون، ولي ساکي که دادن وزنش از وزن خودمون بيشتر شده بود و زير آفتاب بيشتر ميشد حسش کرد
همه وسايل رو دوباره ريختيم بيرون و شروع کرديم به چيدنشون، ولي هيچ جاي اضافي نداشت و 2تا پتويي که دادن رو گذاشتيم روي کوله ها
بعد گفتن بريد سمت آسايشگاهتون و جلو در صف شيد
ما رفتيم ولي نشستيم رو سکوها توي سايه
خيلي طول کشيد تا همه جمع بشن
بعد هم دوباره فرانده اومد و تو افتاب نشستيم و شروع کرد يکم درباره قوانين گفتن و اينکه وسايل رو ميبريد و دوباره مياريد
و تا 20 ارديبهشت بهمون مرخصي داد که جزء خدمت حساب ميشه ولي جزء آموزشي نه، و بايد تا 20 تير از اونور بمونيم تو اين آفتاب
بچه ها که ديگه ناي راه رفتن نداشتن همه ولو شده بودن و فکر اينکه زودتر بزنن بيرون پادگان
خلاصه نفري يه کنسرو لوبيا و 1 نون دادن و راه افتاديم بياييم
تنها سختيش همراه داشتن اون کوله ها بود + اينکه همه نفري يه ساک تقريبا سنگين هم داشتيم
با هزار بدبختي بالاخره ساعت 12 رسيديم تهران و ساعت حدود 1 هم فک کنم همه خونه بوديم
اين بود قصه 1 روزي که هيچ کدوم باور نميکرديم اين همه اتفاق تو 1 روز افتاده باشه و فک ميکرديم 2، 3 روزه اونجاييم :دي
بالاخره ايناش باعث شده بهش بگن سربازي و آموزشي و خدمت ديگه
فعلا خدانگهدار همگي
ما رفتيم ولي نشستيم رو سکوها توي سايه
خيلي طول کشيد تا همه جمع بشن
بعد هم دوباره فرانده اومد و تو افتاب نشستيم و شروع کرد يکم درباره قوانين گفتن و اينکه وسايل رو ميبريد و دوباره مياريد
و تا 20 ارديبهشت بهمون مرخصي داد که جزء خدمت حساب ميشه ولي جزء آموزشي نه، و بايد تا 20 تير از اونور بمونيم تو اين آفتاب
بچه ها که ديگه ناي راه رفتن نداشتن همه ولو شده بودن و فکر اينکه زودتر بزنن بيرون پادگان
خلاصه نفري يه کنسرو لوبيا و 1 نون دادن و راه افتاديم بياييم
تنها سختيش همراه داشتن اون کوله ها بود + اينکه همه نفري يه ساک تقريبا سنگين هم داشتيم
با هزار بدبختي بالاخره ساعت 12 رسيديم تهران و ساعت حدود 1 هم فک کنم همه خونه بوديم
اين بود قصه 1 روزي که هيچ کدوم باور نميکرديم اين همه اتفاق تو 1 روز افتاده باشه و فک ميکرديم 2، 3 روزه اونجاييم :دي
بالاخره ايناش باعث شده بهش بگن سربازي و آموزشي و خدمت ديگه
فعلا خدانگهدار همگي
شما تا قبل از 3 خرداد دفترچه پست کن که غیبت هات بخشیده بشه اگه بگذره از این تاریخ کلی غیبت میخوری پس سریع دست به کار شو و سعی کن اصلا به خرداد نکشه همین اواخر اردیبهشت بفرستی مطمئن تره.
برو دفترچه بخر و واکسنتو بزن و پول و واریز کن و عابر بانک سپه باز کن و عکس بگیر و
خلاصه همه کاراتو بکن زود بفرست.درود
امروز برگ سفيد اومد افتادم نيرو زميني ارتش.
نام مركز آموزش: تكاور لشكرك.
آدرسش هست جاده لشكرك ابتداي جاده لواسان
كسي ميتونه راهنمايي كنه كه اينجا كلا چه جورياس ؟
همه موارد پست اول تو صفحه 1 در مورد اين پادگان صدق ميكنه ؟
(خودم بچه تهرانم، فوق ديپلم اخراجي نرم افزار).
كلا با تجربه ها يكم راهنماييم كنين دمتون گرم.
در ضمن معاف از رزمم.
+
پدرم 21 ماه خدمت داره در نتيجه 7 ماه كسري به من ميخوره.
دفترچه رو سال 90 فرستادم، كارت ايثارگري و مدارك و نامه هاش هم تا آخر 90 كاراشو انجام دادم.
حالا اين قانونو كه گذاشتن بلاتكليف شدم.
مشكلم اينه كه كسر خدمتم هنوز جايي ثبت نشده و تو قانون جديد گفتن تا 15 ارديبهشت بايد ثبت بشه و گواهيش رو بگيرم.
اصلا نگفتن كجا بايد ثبت بشه.
اگه محل خدمت بايد ثبت بشه كه اعزامم نوزدهمه و از مهلت ثبت (15ام) ميگذره.
پليس +10 ام كه ديگه اين كارو نميكنه همين امروز رفتم گفتن ديگه كار ما نيست به ما مربوط نميشه.
از طريق خود **** وظيفه بايد اقدام كنم؟ اصلا تو قانون جديد 7 ماه كسري شامل حال من ميشه؟
S H 4 H 4 i3
Registered User
- تاریخ عضویت
- 29 ژانویه 2012
- نوشته‌ها
- 1,573
- لایک‌ها
- 1,482
- سن
- 34
سلام
شما بايد از محل خدمت پدرتون اقدام کنين و تو سيستم سبت کني..
مدارک داشته باشي که۲۱ماه سابط شه...مدارکم نبايد جاييبفرستي..واسه گرفتن نامه کسري بدشم سبت تو سيستم..
سرييييييييعا اطلاعات از منابع درست مسل **** وظيفه و سايتش police.irقسمت **** وظيفه..مشاوره ..جمع کن ..
زود اقدام کن
Sent from my HD2 using Tapatalk
محل خدمت پدرم نواحي مرزي بوده و از طريق پادگاني در شيراز اعزام شدن به منطقه جنگي.
والا هركاري كه لازم بود تو شيراز انجام داديم. كارت ايثارگري رو گرفتيم و يه برگه كه نشون ميده پدرم 21 ماه خدمت كرده و بالاش تاريخ ثبت و تاريخ صدور خورده. يعني اين چيزا كامل اونجا ثبت شده.
2 تا برگه ديگه ام هست كه يكيش براي نوشتن مشخصاته و اون يكي تعهد. تعهد براي اينكه قبلا از امكان كسر خدمت استفاده نكرديم.
اينجا قبل از قوانين جديد بهمون گفتن همه مراحل طي شده و بايد بعد از آموزشي براي كسري اقدام كني ولي اين تاريخ ثبت كه گذاشتن (15 ارديبهشت) منو ترسوند و اصلا نميدونم منظورشون چيه.
اگه بايد نامه اي دستم باشه كه توش نوشته شده باشه من واجد 7 ماه كسر از خدمت هستم، خير همچين چيزي بهم ندادن. ولي تو تمام اين برگه ها اومده كه هدف ما گرفتن كسري از خدمته ولي مستقيما اسم من ذكر نشده.
به نظر شما الان مداركم ناقصه ؟
سلام دوستان...من یه سوال داشتم؟
شوهرم یک هفته هست واسه دوره آموزشی به پادگان شهید دستغیب جهرم رفته....هفته اول مرخصی خارج از جهرم ندادن... می خواستم بپرسم کسی اطلاع داره که هفته دوم مرخصی خارج از شهر میدن یا خیر؟ با در نظر داشتن اینکه متاهل هست....لطفا هرکسی اطلاع داره جواب بده....ممنون.
شوهرم یک هفته هست واسه دوره آموزشی به پادگان شهید دستغیب جهرم رفته....هفته اول مرخصی خارج از جهرم ندادن... می خواستم بپرسم کسی اطلاع داره که هفته دوم مرخصی خارج از شهر میدن یا خیر؟ با در نظر داشتن اینکه متاهل هست....لطفا هرکسی اطلاع داره جواب بده....ممنون.
siamkogames
Registered User
سلام دوره ی آموزشی مرخصیش از هفتهی دوم شروع میشه اگه بدن نگران نباشد به متاهل ها که مدارک شامل شناسنامه و کپی عقد نامه برده باشن اشمش میره تو لیست متاهل ها و اخر روز هر 4 شنبه ساعت 4 یا 5 بعد از ظهر میفرستنش خونه تا شنبه 5 صبح برگرده پایگاه ولی بقه 5 شنبه ظهر میفرستن چون متاهل هم هست خود خدمتم احتمای 80 % تهران میوفته زرنگ باشه امید وارم....
آقا خیلی سریع برو **** وظیفه اینجا بچه ها اونقدر از قانون جدید (که تازه 20 روزه اعمال شده) خبر ندارن و با توجه به اینکه چند روز دیگه تا 15 اردیبهشت بیشتر نمونده برو دنبالش برو که پشیمون میشی. بدطور افتادن دنبال حذف کسری ها یه ثانیه هم یه ثانیه ست دیگه نمیدونم چجوری بگم