• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

الان دارید چه کتابی میخونید

Rainy Sky

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 می 2008
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
846
کجا ممکن است پیدایش کنم
هاروکی موراکی

کتاب "کافکا در کرانه"ش که جالب بود ، امیدوارم اینم در همون سطوح باشه :دی
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
بعضی از کتاب ها رو نباید یک بار خوند !

برادران کارامازوف / فئودور داستایفسکی / برگردان : صالح حسینی

برادران کارامازوف [Brat’ja Karamazovy]. رمان فئودور میخایلوویچ داستایفسکی (1) (1821-1881)،‌که در سالهای 1879-1880 منتشر شد. این رمان مهمترین اثر این نویسنده بزرگ روس است که هرچند از« جنایت و مکافات» از نظر ساخت نازل‌تر باشد، دارای آنچنان قوت و شدت دریافت و تحلیلی است که آن را به شمار یکی از باارزش‌ترین دستاوردهای ادبیات اروپایی نیمه دوم سده نوزدهم درمی‌آورد. طرح این اثر در ذهن نویسنده می‌بایست نخستین بخش زندگینامه مشروحی باشد مختص آلیوشا، جوانترین فرزند از میان برادران کارامازوف. داستایفسکی قرار بود از روایت سرگذشت دوران نوجوانی آلیوشا، چارچوبی ساخته که تکوین وقایع برجسته دوران سالمندی او را بازنمایاند. لیکن سرگذشت ماهیگیری بزرگ، که داستایفسکی پاره‌ای از طرحها و یادداشتهای آنها را محفوظ داشته است، ناتمام ماند.

رمان برادران کارامازوف در وضع موجود به صورت وقایع‌نگاری ناقصی به نظر جلوه می‌نماید که داستان کینه شدید برادران کارامازوف را نسبت به پدر، در چارچوب یکی از شهرهای کوچک روسیه، روایت می‌کند. خانواده کارامازوف ها مرکب است از فیودور سالخورد، میتیا، ایوان و آلیوشا، فرزندان مشروع، و سمردیاکوف (2)، فرزند نامشروع او. سمردیاکوف که قربانی معایب موروثی گرانی است، هرزه‌خویی است وقیح که همچون خدمتکار در خانه پدر به سر می‌برد و برای تربیت دیگر فرزندان سرمشقی نامبارک است. آلیوشا یگانه فرزندی است که هرچند گاهی بذرهای «جنون جنسی» کارامازوفها در او جوانه می‌زند، ظاهراً از عیوب پدری معاف است؛ وی در سایه زوزیم (3) کشیش پیر و در جوی به شدت دینی پرورش یافته است. ستوان میتیا، برادر ارشد، جوانی است سریع‌التأثر و سرشار از عواطف افراطی و متضاد: وی مغرور، سبع و سنگدل، شهوی و در عین حال جوانمرد و مستعد برای ابرازدفعی نیکی و فداکاری است. میتیا عاشق کاتیای زیبا، دختر مافوق خویش است و چون خبر می‌یابد که پدر او مبلغ کلانی از صندوق هنگ اختلاس کرده، به کاتیا می‌گوید که حاضر است این پول را در اختیار او بگذارد و پدرش را نجات دهد، به شرطی که خود او به سراغ آن بیاید و مقصوداو خوار کردن دختر است.

با این همه، چون کاتیا می‌آید، وی دستخوش هیجان گشته ازدنائت خویش وحشت می‌کند؛ آنگاه مبلغ موعود را، بی‌آنکه از وی چیزی توقع کند، به او واگذار می‌کند. پس ازچندی، هرچند این دو نامزده شده‌اند، میتیا پی می‌برد که کاتیا تنها از سر ترحم و حق‌شناسی او را دوست داد. خود او نیز دیری نمی‌گذرد که با عشقی تازه و صرفاً شهوانی نسبت به گروشای زیباروی (گروشینکا) منقلب می‌گردد. وی زنی است هوس‌باز و بی‌وفا و بااراده که فیودور سالخورده نیزاو را دوست دارد. ایوان، به خلاف برادرش میتیا، موجودی است ظریف طبع، که با انکار عشق به خدا ونوع‌دوستی، شدیدترین بدبینیها را در دل خویش پرورده است؛ هرچند سابقه ایمانی در کنه ضمیر او وجود دارد. وی کاتیا را که از جهت همین پیچیدگی طبع به وی شبیه است، دوست دارد؛ لیکن پذیرش این عشق را از خود دریغ می‌کند؛ کاتیا نیز، بی‌آنکه خود التفات کند، به سوی او کشانیده می‌شود. این عشق در وجود مرد جوان نفرت و کینه‌ای پنهانی نسبت به برادرش میتیا، که روزی دختر جوان را رها می‌کند، پدید می‌آورد. سمردیاکوف مصروع و فاسد که از پدرش، پدری که او را خدمتکار ساخته، متنفر است و چون اصلاً احساس مسئولیت نمی‌کند مستعد ننگین‌کاری است، به نوعی نمایشگر فرجام ونتیجه نهایی نظریه‌های کَلْبی صفتانه نابرادری خود ایوان است.

این روابط پیچیده و آشتی‌ناپذیر محور رمان‌اند. با این همه، کینه و نفرت نسبت به پدر سالخورده نوعی پیوند میان این سه برادر پدید می‌آورد. فیودور پیر برای میتیا رقیب عشقی، در نظر ایوان موجودی حقیر و نفرت‌انگیز و به چشم سمردیاکوف کارفرمایی سخت‌گیر و به دیده این هرسه، پیش از هرچیز، کسی است که پول یعنی چیزی دارد که آنها ندارند. پدرکُشی، که میتیای هیجان‌پذیر و تندمزاج، هرچند عمیقاً عاطفی، توان دست زدن به آن را ندارد، در کنه ضمیر بی‌احساس ایوان نقش می‌بندد. سمردیاکوف با آینده‌بینی ناشی از بیماری‌اش ته دل ایوان را می‌خواند و به اضمار و ابهام آرزوی نهانی برادرش را بیان می‌کند. ایوان وانمود می‌سازد که به هیچ روی بازتاب اندیشه شخص خود را در سخنان سمردیاکوف بازنمی‌شناسد و آن بدبخت را بدان سوق می‌دهد که دست به کار شود. با این همه،‌چون سمردیاکوف پدرش را می‌کشد، میتیا است که متهم به قتل می‌شود؛ چون همه ظواهر امر به ضد او گواهی می‌دهند. سمردیاکوف، اندکی پس از جنایت، خودکشی می‌کند. در واپسین لحظات، که ناگهان از رخوت روحی شگفتی بیرون آمده و دچار هذیان عجیب و غریبی شده است، در صدد نجات میتیا برمی‌آید. لیکن میتیا به زندان با اعمال شاقه محکوم شده است. رشته داستان ناگهان گسسته می‌شود و سرنوشت چهره‌های اصلی رمان را به حال تعلیق می‌گذارد.

آلیوشا، که در طرح ذهنی اولیه نویسنده می‌بایست قهرمان اصلی باشد، در حقیقت نقش تماشاچی را ایفا می‌کند. آلیوشا،نوجوانی که در حمایت ایمانی پرفروغ و در غایت حسن نیت با زندگی روبرو می‌شود، اعترافات برادران خود را، یکی پس از دیگری می‌شنود. لیکن، هرچند فاجعه‌های زندگی آنان را درمی‌یابد، به هیچ روی موفق نمی‌شود به آنان کمک کند. و چون متعاقباً وجود خویش را وقف کارهای نیک می‌سازد، این ابتکار خوش‌فرجام‌تر از کار درمی‌آید. بدین سان است که وی نایل می‌شود گروهی از جوانان را به گرد خود فراهم آورد که با فداکاری خود موفق می‌شوند به یکی از یاران خود که دچار بیماری مهلکی است راحتی و آسایش معنوی ارزانی دارند. در پی آن، بار محنت خانواده دردمند او را نیز سبک می‌سازند؛ و روایت این خوان رمان با سرود ایمان همین کودکان، که سخت همبستگی و یگانگی یافته‌اند، پایان می‌یابد.

این رمان نمونه آن چیزی است که در دوران افول ناتورالیسم، «رمان افکار» خوانده شد و صحنه نمایش اضطرابهای روح اروپایی گردید. داستایفسکی در هیچ‌یک از آثار دیگر خود به این خوبی نشان نداده است که ادبیات باید برای آشکار ساختن مسائل بی‌شماری به کار رود که برآدمی بار شده‌اند، بی‌انکه در دل به وجود آنها اذعان کنیم یا جرئت مقابله با آنها را داشته باشیم. برادران کارامازوف در مجموع تحلیل مشروح نفسانیات انسانی از دیدگاه اخلاقی محض است. میتیا از این عقیده چنین عبارت می‌کند: «دل آدمی چیزی جز نبردگاه خدا واهریمن نیست.» در حقیقت، ثنویت پرعمقی برسراسر داستان بال‌گستر است. از سویی، شاهد آلیوشا هستیم، شاهد آفریده‌ای بهره‌ور از رحمت فطری لیکن نه معاف از مواریث پدری؛ از سوی دیگر،‌ سمردیاکوف جای دارد که سراپا قانقرازده و پاک محروم از حس مسئولیت است؛ لیکن با این همه، مستعد آنکه در آخرین لحظات به غایت پوچی و هیچی خود پی می‌برد و به خودکشی کشیده شود.

میان این دو قطب، میتیای پرحرارت و ایوان شکنجه دیده جای دارند؛ یکی اساساً انفعالی و دیگری خیالبافی دیوانه و درمان‌ناپذیر، لیکن هردو به یکسان فاقد کارایی. فاجعه زندگی آنان سرانجام از خود آنان فراتر می‌رود. کار میتیا به آنجا می‌رسد که قادر به فایق آمدن بر اوضاع و شرایط نیست؛ شرایطی که در آغاز مایه درد و رنج یأس‌انگیز وی می‌شوند و سپس وی را ناگزیر از تحمل پی‌آمدهای جرمی که از او سر نزده است می‌سازند. فاجعه زندگی ایوان بر اثر انتزاع و جنون فکری از وی فراتر رفته است به حدی که دیگر برای بیان درد خود وسیله‌ای جز خواندن یکی از نوشته‌های خویش، که در رمان مندرج است، نمی‌یابد. نام این نوشته افسانه‌ای، «مفتش اعظم عقاید» است: ایوان چنین خیال می‌بندد که مسیح به میان آدمیان بازگشته است و یکی از مأموران اسپانیایی تفتیش عقاید درباره وی داوری می‌کند و به این جرم محکومش می‌سازد که آدمیان بیش از آن ضعیف و خسیس و حقیرند که برحسب احکام او زندگی کنند. نجات‌دهنده خواهان آن است که آدمیان عشقی که آزادانه پذیرفته شده باشد در دل داشته باشند؛ لیکن برای رمه انسانها باری از بار آزادی گرانتر نیست. مفتش اعظم کار مسیح را «تصحیح» کرده است: قدرت و معجزه و مرجعیت را به جای ایمان به عشق و آزادی نشانده و از این راه بر گردن عاصیان بینوا طوق بندگی افکنده است. لیکن، در عوض، زندگانی آرام و معاف از محرومیت برای آنان تأمین کرده است. هرگاه مسیح رسالت خود را از سر می‌گرفت، این آرام و قرار گرفته می‌شد: از این‌رو وی محکوم به ارتداد خواهد بود. مسیح به سخنان هراس‌انگیز و روشن‌بینانه مفتش عقاید جواب نمی‌دهد. بلکه «در عین سکوت به پیرمرد نزدیک گشته بر لبان بی‌خون نود ساله‌اش بوسه می‌نهد؛ آن مرد، که در جا خشکیده است، دروازه زندان را به روی مسیح می‌گشاید».

جوهر رمان برادران کارامازوف در همین افسانه نهفته است:‌ جلوه عشقی که در این افسانه مستتر است- عشقی که در دل زوزیم سالخورده وآلیوشا مملو است- اساساً جنبه عرفانی دارد. این افسانه از آن جهت بسیار مهم است که دو نیروی فایق در نفس داستایفسکی را می‌نمایاند: از سویی، ایمان به نیکی پنهان در فطرت آدمی، آن نیکی که صورت مسیحایی همبستگی بی‌حد و مرز انسانی بروز می‌کند؛ از سوی دیگر، علم به وجود شقاوتی انسانی که پیوسته به راندن آدمی به سوی غرقاب گرایش دارد. با این تلقی کاملاً پاسکال‌مآبانه- چیزی بیش از آنچه بتوان سایه‌ای نسبتاً نحس و نامیمونش خواند- با هم درمی‌آمیزند و این دو عامل چندان خلط می‌شوند که تمیزشان از یکدیگر دشوار است. در این بازی پنهانی، که نیکی و بدی در یکدیگر رخنه می‌کنند و در کارگردانی این عناصر، بدان‌سان که ناچیزترین پندار یا کردار بازیگران اصلی، بازتاب آنها باشند، می‌توان یکی از انگیزه‌های اساسی فلسفه وهنر داستایفسکی را بازشناخت و مقصود از بسط و پرورش بعدی این رمان، که حاوی سرگذشت آلیوشا در زمان اعتکاف او در صومعه‌ای است، اثبات پیروزی وضع عرفانی است بر منطق غیرانسانی ایوان و ثنویت ذاتی آدمی-وضعی عرفانی که با نشان اخوت و صلح کل شاخص می‌گردد. داستایفسکی نیز همواره تلاش داشت به همین اخوت و صلح کل برسد بی‌آنکه، به خلاف تولستوی، هرگز بتواند آن را در دستاورد هنری خود جامه عمل بپوشاند.

احمد سمیعی (گیلانی) . فرهنگ آثار. سروش.

1.Fedor Michajlovic Dostoevski 2.Smerdiakov 3.Zosim
 

Bella_aster

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
21 آپریل 2007
نوشته‌ها
6,331
لایک‌ها
2,615
محل سکونت
Tehran
کتاب درسی!!

دوستانی که کافه پیانو رو خوندن، نظرشون چیه؟ واقعا انقدر که میگن قشنگ هست؟

کتاب های موراکامی چطور ؟
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
کتاب درسی!!

دوستانی که کافه پیانو رو خوندن، نظرشون چیه؟ واقعا انقدر که میگن قشنگ هست؟

کتاب های موراکامی چطور ؟

در مورد کافه پیانو :

یعنی حلالت نمی کنم اگر بالای این کتاب پول بدی :دی اگر کتاب دیگه ای دم دستت نبود و یکی بود که کتاب رو ازش قرض بگیری اشکال نداره ! اگر کسی نبود بگو به من این کتاب رو برات کادوپیچ میکنم و می فرستم :دی یعنی وقتی این کتاب رو می خوندم می خواستم جیغ بکشم و دودستی بزنم توی سر خودم ! نویسنده ی کتاب فرد معلوم الحالیه (خدا منو ببخشه) چند تا فیلم معروف دیده و چند تا هنرپیشه و خواننده و همینطور چند تا مارک و برند مشهور (از جمله دلونگی ) رو می شناسه و تا آخر داستانش این داشته های قیمتیش رو می کوبه توی سرت ! الانم که دارم این ها می نویسم فکر کنم فشار خونم لحظه به لحظه داره می ره بالا ! پس دیگه ادامه نمی دم و از طرفداران این کتاب و نویسنده اش هم عذر خواهی می کنم!


در مورد موراکامی هم که بهتره من نظر ندم دیگه ! دیدی که از فرط علاقه براش تاپیک هم زدم icon_purple_biggrin.gif از اون دست نویسنده هاییه که داستان هاش رو هم خوانندگان معمولی می پسندن و هم کتاب خون های حرفه ای. البته موراکامی دنیای داستانی خاصی داره. ممکنه با یک بار خوندن مطلب رو درک نکنی.

این بود نظرات من در مورد سوالت که البته کاملا شخصیه و من معمولا روی نظراتم پافشاری نمی کنم:دی شاید شما کافه پیانو رو بخونی و خوشت بیاد ولی از کتاب های موراکامی راضی نباشی.

موفق باشی
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
تا لحظاتی دیگر ، شیرجه در دنیای شگفت انگیز هاروکی سان !!!


سرزمین عجایب بیرحم و تــــــــــــــــــــــــــــــه دنیا

هاروکی موراکامی
34zn0n5.gif


برگردان:مهدی غبرایی :heart:

01-18-2012-05-36-29-PM.jpg


این کتاب به تازگی ترجمه و چاپ شده و بنده مفتخرم که یکی از 1500 نفری هستم که این کتاب رو در چاپ اول خریده :دی



«سرزمین عجایب بی‌رحم و ته دنیا» رمانی متفاوت از هاروكی موراكامی است كه دو راوی آن را روايت مي‌كنند. غبرایی، ‌مترجم اين كتاب، اين داستان را اثری معماگونه می‌داند كه مضامين آن در جست‌و‌جوي شادی‌های زندگی هستند. اين رمان به تازگي وارد بازار كتاب ايران شده است.-

به گزارش خبرگزاری كتاب ایران (ایبنا)، در این اثر دو راوی در دنیاهایی جداگانه و یکی در میان، در فصلی متفاوت داستان را روایت می‌کنند. بخش‌های مختلف این کتاب به نوبت در دو منطقه اتفاق می‌افتند؛ فصل‌های فرد در «سرزمین عجایب بی رحم» حوادثی را در زیرزمین‌های ژاپن نشان می‌دهد و فصل‌های زوج در «ته دنیا» كه مکانی خیالی است، روی می‌دهد.

نویسنده این دو موقعیت را با یک رشته ظریف و باریک به هم وصل می‌کند و مفاهیم ضمیر ناآگاه و آگاه و هویت انسانی را می‌كاود. موضوع اصلی كتاب نگاهی است به هوشیاری انسان‌ها و دو راوی داستان، ماجراهای اطرافشان را در حول و حوش همین موضوع روایت می‌كنند.

غبرایی درباره عنوان این كتاب گفت: «سرزمین عجایب بی‌رحم» در واقع نقیضه‌ای است كه موراكامی بر داستان معروف «آلیس در سرزمین عجایب» نوشته. موراكامی در صدد است آن سرزمین عجایب را به نقد بكشد و بگوید آن‌جا آنقدرها هم زیبا و مطلوب نخواهد بود.

موراکامی که در این اثر بیش از دیگر آثارش از عناصر خیال استفاده کرده، نامی برای شخصیت‌های کتابش به کار نبرده و این‌گونه بر رازآلود بودن اثرش افزوده است. موراکامی این شخصیت‌ها را با شغل‌شان معرفی می‌كند و یا از عباراتی کلی در معرفی آن‌ها بهره می‌برد.

غبرایی نیز در بخشی از مقدمه كتابش به همین شخصیت‌های بی‌نام پرداخته و توضیح مختصری درباره آن‌ها و نقش‌شان در داستان آورده است. شخصیت‌هایی كه با عناوینی چون «پیرمرد دانشمند»، «نوه گلبهی‌پوش»، «كتابدار»، «كوچولوئه و گندهه» و «كرم‌ها» در «سرزمین عجایب بی‌رحم» و «سایه راوی»، «دروازه‌بان»، «كتابدار»، «سرهنگ» و «نگهبان» در بخش «ته دنیا» به مخاطب شناسانده می‌شوند.

این رمان نخستین بار در سال 1985 میلادی به بازار كتاب ژاپن راه یافت و ترجمه‌اش به زبان انگلیسی در سال 1991 روانه بازار كتاب شد. رمانی عجیب و رویاگونه با راوی‌هایی كه گاه همه چیز را با جزییات فراوان برای مخاطب خود توضیح می‌دهند.

به نظر می‌رسد موراكامی در این رمان ژانرهای ادبی مختلفی را با هم درآمیخته و نكته جالب این است كه نتیجه كار رمانی موفق از كار درآمده است. غبرایی در مقدمه این اثر از داستان‌های موراكامی و دلایل علاقه‌اش به او نوشته، از شخصیت‌های داستانی گفته و چند نكته درباره عنوان كتاب و ترجمه‌اش آورده است.

در پشت جلد این كتاب آمده: «می‌گویی تو این شهر نه دعوایی است و نه نفرتی یا میلی. این رویای قشنگی است. من هم بدون شك طالب سعادت توام. اما غیاب دعوا یا نفرت یا میل هم‌چنین به معنای آن است كه ضد آن‌ها هم نیست. نه شادی، نه پیوند و نه عشق. فقط آن‌جا كه دلسردی و افسردگی و غم هست، شادی موجودیت دارد، بدون یاس فقدان، امیدی هم در بین نیست... . جانورها همه جا پرسه می‌زنند و بقای ذهن را جذب می‌كنند، بعد آن‌ها را می‌برند به دنیای بیرون. زمستان كه می‌شود با آنچه در درونشان مانده می‌میرند. چیزی كه آن‌ها را می‌كشد سرما و كمبود خوراك نیست، قاتلشان بار خویشتن‌هایی است كه شهر بر گرده‌شان گذاشته. بهار كه می‌شود جانورهای تازه به دنیا می‌آیند ـ دقیقا به تعداد آن‌هایی كه مردند ـ و روز از نو، روزی از نو. این بهای كمال توست. كمالی كه همه چیز را به آن كه ضعیف و ناتوان است تحمیل می‌كند.››

غبرایی درباره بخشی از كتاب كه متنش در پشت جلد كتاب هم آمده می‌گوید: «این اثر را می‌توان به نوعی نقد «ناكجا آباد» دانست كه در آثار بسیاری از نویسندگان به تصویر كشیده شده است. این نوشته از زبان «سایه راوی» می‌خواهد نشان دهد تفكر وجود یك ناكجاآباد كه به طور مكتوب از دوره «سر توماس مور» وجود دارد، خیلی صحیح نیست. تفكری كه بعدها دیگران هم آن را سرزمین موعودی تصور كردند و در پی آن گشتند. بحث اصلی موراكامی این است كه از نظر واقعیت عینی و احساسات انسانی چنین چیزی مقدور نیست؛ چون تا جنبه‌های منفی زندگی نباشند خوبی‌ها به چشم نمی‌آیند.»

پیش از این آثاری چون «گربه‌های آدمخوار»، «چاقوی شكاری»، «كافكا در كرانه» از موراكامی با ترجمه غبرایی روانه بازار كتاب ایران شده است.

رمان نام «سرزمین عجایب بی رحم و ته دنیا» اثر هاروكی موراکامی با ترجمه مهدی غبرایی در 525 صفحه و به بهای 13 هزار و پانصد تومان از سوی «نیكو نشر» روانه بازار كتاب ایران شده است.
 

golgoli

Registered User
تاریخ عضویت
15 فوریه 2006
نوشته‌ها
139
لایک‌ها
13
محل سکونت
tehran
"شوهر آهوخانم" رو از طریق یکی از دوستام گیر آوردم که دارم میخونم و تقریبا آخرش هستم و بگم که اولش رو خوشم نیومد ولی بعدش خیلی جذاب شد و توصیه میکنم حتما گیر بیارین بخونین
 

Rainy Sky

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 می 2008
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
846
وقتی بزرگ بودیم ... آن تایلر

بعد از امتحانات این اولین کتابی هست که دستم گرفتم ، تا اینجا -یعنی 80 صفجه ای که خوندم - کتاب شیرینی بوده : )

//

لیلی جان یه لطفی کن این کتاب "سرزمین عجایب بیرحم و تــــــــــــــــــــــــ ــــــه دنیا" رو که خوندی یه شرحی بده چه جوریا بوده ، اسمش که باحاله :دی
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
لیلی جان یه لطفی کن این کتاب "سرزمین عجایب بیرحم و تــــــــــــــــــــــــ ــــــه دنیا" رو که خوندی یه شرحی بده چه جوریا بوده ، اسمش که باحاله :دی

کتاب تموم شده ولی همچنان دارم روش کار می کنم :دی یه قسمتهاییش رو دارم با متن اصلی (منظورم ترجمه ی انگلیسیشه) مطابقت می دم. هر چی در مورد موراکامی بخوام بنویسم توی تاپیک خودش قرار می دم.

_______________________________________

داستان پيانو
(10 تايي‌ها) مجموعه داستان

برگردان و گردآوری : حسن اكبريان طبري

28886.jpg


از پشت جلد :

اين مجموعه، داستان‌هاي كوتاهي است رنگارنگ و برگزيده، از نويسندگان پنج قاره جهان. با وجود گوناگوني فرهنگ، مليت و سرزمين‌ها، جملگي بازتابي هستند از تنگناها و دشواري زندگي بشري و نيز تلاش‌هاي انسان در رويارويي با دشواري‌ها، تعصبات و پيش‌داوري‌هاي زيان‌بار كه هميشه سد راه تحول و تعالي بوده‌اند. در داستان پيانو از آمي‌تن نويسنده آمريكايي چيني‌تبار، ماجراي رنج‌هاي دختر نوجوان را به تصوير مي‌كشد كه مادرش مي‌خواهد ناكامي‌ها و نامرادي‌هاي زندگي‌اش را با نابغه شدن فرزندش جبران كند...
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
مرگ شوخی بدی نیست

یی یون لی / برگردان:گیتا حجتی

یک مجموعه داستان کوتاه از یک خانم نویسنده آمریکایی چینی تبار

برنده جوایز قلم همینگوی، فرانک اوکانر و گاردین


از زبان مترجم ، به نقل از خبرگزاری مهر:

کتاب «مرگ شوخی بدی نیست» توانست جوایز قلم همینگوی، فرانک اوکانر و گاردین را از آن خود کند و در محافل ادبی توجهات بسیاری را به خود جلب کرد.

در مجلات ادبی آمریکا و اروپا، داستان‌های لی را شاهکار توصیف می‌کنند که کشور چین را در قالب زندگی‌های کوچک و در ظاهر کم‌اهمیت، به بهترین نحو روایت کرده و نشان می‌دهد. پشت جلد نسخه اصلی کتاب این جمله به نقل از یک منتقد از مجلات معتبر بین‌المللی ادبی نوشته شده است که لی یک استعداد خارق‌العاده است. گاردین او را یک هنرمند واقعی می‌داند و آبزرور هم نوشته است که این نویسنده داستان‌های گیرایی دارد که اشاره اولیه‌شان به مکانی خاص است، ولی در واقع مضمونی جهانی دارند.

حجتی گفت: داستان‌های این نویسنده در پایان حاوی نکاتی هستند که به نظرم رسید با روحیه مخاطب ایرانی سازگاری دارند. بنابراین به سمت ترجمه این کتاب‌ها رفتم.

پ.ن:نمی دونم چه اصراریه که عنوان کتاب رو عوض می کنن!! عنوان اصلی این کتاب:A thousand year of good prayers
 

Susan1

Registered User
تاریخ عضویت
4 فوریه 2011
نوشته‌ها
54
لایک‌ها
180
محل سکونت
چناران
مدیر مدرسه نوشته ی جلال آل احمد !!
خیلی قشنگه ، با این که یه بار دیگه خوندمش ، ولی باز دوباره دارم میخونمش !!!! :rolleyes:
 

seashore

Registered User
تاریخ عضویت
4 فوریه 2012
نوشته‌ها
634
لایک‌ها
3,124
محل سکونت
شهر راز
خاک غریب از جومپا لاهیری
مجموعه داستان کوتاه هست از نویسنده هندی که به آمریکا مهاجرت کرده
 

Omen_booster

Registered User
تاریخ عضویت
3 آگوست 2007
نوشته‌ها
104
لایک‌ها
12
محل سکونت
Sydney
تهوع
اما واقعا نگارش تخیلی داره با اعصاب خوردی شروعش کردم
 

Mariachi

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 آپریل 2009
نوشته‌ها
571
لایک‌ها
94
سن
33
غرب زدگی/جلال آل احمد

خوب نبود.آل احمد معلوم نیست با خودش چند چنده
 

Mariachi

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 آپریل 2009
نوشته‌ها
571
لایک‌ها
94
سن
33
تسلی بخشی های فلسفه/آلن دوباتن

i222049_35.2ghoghnous.jpg

هنوز تمومش نکردم تا اینجا جالب بوده..توصیه میکنم.
 

pershang@nine

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2009
نوشته‌ها
70
لایک‌ها
4
محل سکونت
in this world
غرب زدگی/جلال آل احمد

خوب نبود.آل احمد معلوم نیست با خودش چند چنده


اهه عجیبه میشه بیشتر توضیح بدی آخه من شنیده بودم که خیلی خوبه و خیلی ها میگفتن که عالیه این کتاب
 

Sony_B

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2007
نوشته‌ها
293
لایک‌ها
44
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد...خیلی وقت پیشا می خوندمش اما وسطاش به دلایلی چون تو روحیم اثر بدی می زاشت نصفه گذاشتمش اما امروز جرات کردم و تمامش رو خوندم...بسیار بسیار تاثیر گذار و حقیقی
شرح زندگی فیدل کاسترو وسطاشم
و عربی جامع عمومی از فردا به لیست مطالعات اضافه می شه! و همچنین فرهنگ طراحی مدرن
 

hossein137

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد...خیلی وقت پیشا می خوندمش اما وسطاش به دلایلی چون تو روحیم اثر بدی می زاشت نصفه گذاشتمش اما امروز جرات کردم و تمامش رو خوندم...بسیار بسیار تاثیر گذار و حقیقی

نمیدونم خبر داری یا نه ولی نویسنده اش هم چند سالی از عمرش رو تو یک تیمارستان گذرونده.فکر کنم حدود 10 سال از 16 سالگی به بعد
تعاریفی که نسبت به ورونیکا و اون جوان اسکیزو فرنی داره چیز هایی هست که از خاطراتش کپی برداری کرده.یعنی از یه قسمتن هاش تو داستان استفاده کرده.
شرح جالبی داشت.فکر میکنم کتابی هست که ارزش چند بار خوندن رو داره
مخصوصا" این که اون آدم تغییر میکنه.بر خلاف اخلاقش خشن میشه و ....
هر چند خود من نسبت به پائولو نظرم عوض شده.
نشر کاوران فکر میکنم بهترین ترجمه از کارهای کوئلیو رو انتشار بده.البته اگر هنوز هم پا بر جا باشه
 

seashore

Registered User
تاریخ عضویت
4 فوریه 2012
نوشته‌ها
634
لایک‌ها
3,124
محل سکونت
شهر راز
یه کتاب رمان به نام لنگرگاه وداع از کاترین گاسکن
البته قدمیه سال چاپش 73 هست
 
بالا