تا حالا این احساس رو داشتم که دارم خیلی پرت حرف می زنم، ولی مثل اینکه جملاتی از حرفهای من مورد قبول واقع شده :lol::lol::lol: من می دونم کدام جملات بوده.... همون عقد و عروسی دیگه.....:lol::lol::lol::lol:
بعدشم aniazi کیه، امیرحسین نیازی، کودکی 24 ساله از تهران.



آقا هادی عزیز، گرچه خیلی نمیشناسمت و فقط تعریفت رو از آقای مردی شنیدم، اگه یه چند دقیقه به حرف هایی که من نوشتم فکر کنی، ممنون می شم. و اگه لطف کنی و در تصمیمت تجدید نظر کنی به سر من و خیلی ها منت میگزاری.
یک چند جمله از کتاب مدیریت عمومی (نوشته دکتر الوانی)
سازماندهی بر مبنای هدف:
در سازمان بر مبنای هدف، واحدها بر حسب وظیفه تقسیم شده اند و هر یک وظیفه ای غیر مشابه دارند.
برای سازماندهی بر این مبنا، باید وظیفه کلی و هدف اصلی سازمان به وظایف جزئی تر تقسیم شود و این تقسیم بندی تا حدی معقول ادامه یابد.
تقسیم بندی وظیفه باید تا حدی باشد که وظیفه حاصله برای یک شغل از جهت کمیت، همگونی اجزا، و کیفیت مناسب باشد. جزئی تر کردن بیش از اندازه وظیفه به شغل لطمه وارد می کند و آن را اصطلاحا فقیر و بی معنی می کند.
پس از تقسیم وظایف باید دید برای انجام هر فعالیت ، چه تعداد پست مورد نیاز است. برای این منظور از استانداردهای تاریخی، مهندسی یا کار سنجی، تطبیقی یا خارجی، و نظری استفاده می شود.
برای ایجاد هماهنگی و ارتباط بین پست ها ناگزیریم پست های سرپرستی ایجاد کنیم.
البته سازمان فوق به تنهایی ناقص است. اصولا هر سازمانی برای انجام وظایف خود به دو نوع واحد صف ( که مستقیما به انجام کار و رسانیدن به هدف تلاش می کند) و واحد ستاد ( واحد های پشتیبانی و تدارکات) نیاز دارد
یک تیکه دیگه از همین کتاب:
هر فردی که سازمان را ترک می کند، با خود ذخیره ای از دانش و تجربه را خارج می سازد که حصول آن برای سازمان مستلزم هزینه و صرف اعتبارات بسیار است و بسادگی میسر نیست.
به خدا از متن کتاب در آوردم و از خودم نمیگم
در یک جای دیگه کتاب هم ( که دیگه حوصله ندارم برم پیداش کنم) نوشته، ساختار وظیفه ای گرچه نمونه ای قدیمی از ساختار سازمان هاست ولی به علت سادگی در کشور ما کاربرد داره
حالا تو می گی هدف این سازمان رو قبول داری، درسته؟ نگران دوستانی هستی که ممکنه سرگردون بشند، درسته؟
عزیز دلم، تمام شرایط رو برای قرار گرفتن تو یک همچین ساختاری رو داری، فقط باید یک سرپرست خوب داشته باشی که بتونی تو یکی از وظایف واحد صف کار کنی. یا با نظر خودت تو یکی از قسمت های واحد قسمت پشتیبانی کمک کنی.
و اگر تصمیم بگیری که بری، او یکی جمله می شی که هزینه بسیار برای سازمان داری.... به این جور چیزها که می رسیم (به نظر من) باید اصفهانی بازی در بیاریم (قابل توجه دوستان، من خودم یک رگم اصفهانیه) اعضای سازمان باید تمام تلاش خودشون رو بکنند که "خرج اضافی رو دست سازمان نگذاردن" یا به بیان تهرانی یک دوست خوب، یک فرد قابل اعتماد رو نگزاریم از دستمون بره.
(یک نکته دیگه، من به این زودی ها از رو نمیرم و حالا حالاها احتمال رفتن شما رو قبول نمی کنم)
حالا به نظر من، و باز هم تاکید می کنم، به نظر من، اگه یک ساختار خوب برای این سازمان طراحی بشه، یک عنصر غیر قابل جایگزین نگیم، کم قابل جایگزین

می تونی باشی. حالا اگه یک ساختار خوب طراحی شد، نیای و کمک نکنی، اون دو تا سوالی رو که ازتون پرسدم رو نقض می کنی. و داغ دیگه ای بر دل اصفهانی هایی مثل من می گذاری.
البته من هنوز سر حرف خودم هستم که مشکلات شما باید حل بشه وگرنه با این داستان و شبیه به این تکرار می شه. راه حلش هم اینه که ( یک عروسی واستون راه بندازیم..... نه شوخی کردم) دوستان دست به دست هم بدن و طرفین دعوا رو با هم بیشتر به هم نزدیک کنند که هر وقت حرفی بین دو طرف رد و بدل می شه طرفین کمتر به دل بگیرند و اون دو تا قضیه فراموش کردن و بخشیدن برای هر دو طرف راحت تر بشه.
اااااااااااااااااااااااااااااااه ه ه ه ه ه ه ه دیگه از تایپ کردن خسته شدم.
آقا یکی هرچی من میگم تایپ کنه!!!!!!!!!!!!!!!!
با تشکر.....
امیرحسین نیازی