• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

بازیگران قدیمی سینمای ایران

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
دوستان عزیز گاهی اوقات به علت حجم مطالب خوب طبعا صفحات زیاد شده و عوض میشود در اینگونه موارد صفحات قبل را هم مطالعه بفرمایید تا مطلبی از دست نرود
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
266966-806_display.jpg




پوری بنایی و مهتاب کرامتی
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
تصاویر بالا از فیلم تنگسیر و با شرکت بهروز وثوقی میباشد
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
48wnnzd.jpg




این تصویر مربوط به خانم هایده است
در همین لحظه هایده پشت بلندگو اعلام میکند که شاید فردا من در بین شما نباشم و البته مردم به نوعی اعتراض میکنند و بعد هایده با تکرار میگوید قطار زندگی در حرکت است و از تقدیر نامعلوم خود میگوید
و جالب است که چند ساعت بعد در اثر سکته قلبی از دنیا میرود

آیا هایده از سرنوشت چند ساعت بعد خود خبر داشته
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
تندیس زنده‌یاد علی حاتمی در سینما فرهنگ رونمایی شد
مراسم نکوداشت زنده‌یاد علی حاتمی شب گذشته با حضور معاون سینمایی وزیر ارشاد، مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی، خانواده آن مرحوم و جمعی از هنرمندان در سینما فرهنگ برگزار و از تندیس حاتمی رونمایی شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، در این مراسم احمد مسجدجامعی، عزت اله انتظامی، جمشید مشایخی، بهمن فرمان آرا، داریوش مهرجویی، مجتبی راعی، محمدمهدی دادگو، سیروس الوند، امیرشهاب رضویان، لیلا و زهرا حاتمی، علی مصفا و جمعی دیگر از هنرمندان سینمای ایران حضور داشتند.



در بخشی از مراسم کلیپ عزیز ساعتی درباره علی حاتمی پخش شد و در ادامه دادگو به عنوان تهیه کننده اغلب آثار آن مرحوم گفت: "این مجلس نه جای حزن است نه حسرت. حاتمی از شادترین آدم های روزگار بود و مصالح شادی او در کارهایش مصداق داشت. عمده آثار علی حاتمی روی نگاتیو ثبت شده و متاسفانه این آثار با گذشت زمان در خطر نابودی است و باید اقداماتی برای حفظ و احیاء آنها انجام شود. مهندس ضرغامی با محبتی که به مرحوم حاتمی دارند، این پیشنهاد را پذیرفتند که از مجموعه "سلطان صاحبقران" دو فیلم سینمایی تهیه شود."

در بخش دیگر مراسم مهندس جعفری جلوه در سخنانی خاطرنشان کرد: "سینما پنجره ای است بی بدیل در اختیار انسان امروز، هنر صنعت رسانه پیچیده و برتر و متعالی برای روایت و رویت. سینمای ملی روایت یک فرهنگ است در ظرف و مظروف، در صورت و معنا، در زبان و مضامین و رویت یک هویت و حیثیت است با همه طول و عرض تاریخی و جغرافیایی اش، یعنی تمدنی که در طول تاریخ ساخته و آراسته شده است."

وی در ادامه افزود: "در زمان حیات زنده یاد مهندس سلیمی مدیر فقید موزه سینما قرار بر این شد تندیس سه بزرگ مورد بهره برداری قرار گیرد. اول ابن هیثم اهوازی که که عدسی را کشف کرد، دوم شیخ سهرودی که حکمت نور را بحر شهر کرد و سوم علی حاتمی یگانه سینمای ایران و کسی که مصداق بارز برای سینمای ملی در کشور ما بود. آثار او در زبان و نحوه روایت هر دو ایرانی، شرقی و دینی است. پاسداشت علی حاتمی آدرس درست دادن به سینمای ملی است."

در ادامه مراسم فیلمی از زنده یاد روح اله امامی در مورد علی حاتمی و شکل گیری شهرک سینمایی غزالی به نمایش درآمد و در بخش پایانی هم با حضور جمشید مشایخی، زهرا حاتمی و کاظم فریبرزی، از سازندگان شهرک سینمایی غزالی، از تندیس زنده یاد علی حاتمی رونمایی شد.

تاریخ انتشار، تهران: ۱۲:۰۰ , ۱۳۸۵/۰۹/۱۹
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
270623-f4b_display.jpg





زنان بدکاره از نگاه سينمای ايران يكشنبه، 10 دى، 1385 20:24
مطلبی که ملاحظه می کنید به بررسی تصویر زندگی زنان روسپی و فاحشه در سینمای قبل از انقلاب می پردازد ودر ادامه ضمن اشاراتی به دلایل و چگونگی رشد وگسترش فحشا ، خوانندگان محترم را به محله بدنام شهر تهران که در آن زمان به «قلعه » یا «شهر نو» معروف بوده می برد وبه توصیف زندگی محنت بار فاحشه ها از زبان آنها می پردازد .بخاطر طولانی بودن مطلب در سه قسمت آن را ارائه می کنم .دراینجا توجه شما را به قسمت اول جلب می کنم .




نگاهی به روسپیگری در فیلمهای ایرانی


سینمای ایران هرگز نمایانگر واقعیت زندگی روسپی ها نبوده است




(قسمت اول )








یک جمله رایج در میان فیلمسازان ایرانی ،در پاسخ این سئوال که چرا سوژه هایتان اینقدر تکراری است ،این است :«به هر صنف و طبقه ای که می پردازیم .ازما ایراد می گیرند .تنها گروههائی که اتحادیه یا سندیکایی ندارند که معترض شوند روسپی ها و جاهل ها هستند .»


این پاسخ همیشگی به یک سئوال تکراری ،نشان دهنده این است که شخصیت اصلی زن درفیلمهای ایرانی غالبا برگرد زنان فاحشه دور می زند و فیلمسازان ایرانی ،این گرایش تقریبا همیشگی را یک گرایش ناگزیر عنوان می کنند .


اما با این همه پرداختن به زندگی روسپی ها ،سینمای ایران هنوز نتوانسته واقعیت زندگی این قشر رنج کشیده را بنمایاند .روسپی ها در سینمای ایران ،بیشتر به صورت رقاصه های کافه ها تجلی کرده اند و این همه توجه به این دسته از زنان ،علاوه بر محدودیتی که فیلمسازان آن را یک عامل دست و پاگیر عنوان می کنند .این است که یک رقاصه و روسپی بهانه ی دست به نقدتری برای عریان شدن دارد و عریانی هم برای سینمای بی سلاح ایران ،تنها حربه ی مبارزه با فیلمهای پرمایه ی تکنیکی ساخت خارج است .


دراکثر فیلمهای ایرانی روسپی ها و رقاصه ها،زنانی شوخ و شنگ و فارغ از هر غصه ای هستند .حال آن که اینان ،درمیان حصاری که دورشان کشیده شده است با تن فروشی به مردان لذت می بخشند ،سهمی از شادی ندارند و اگرگاه خنده ای بر لبانشان می نشیند ،زهرخندیست که می کوشند در پس آن زخم به چرک نشسته شان را پنهان کنند .تنها معدودی از فیلمسازان که براین جنبه از فیلمهایشان تکیه می کنند و سعی دارند این وافعیت را مد نظر داشته باشند .به دلیل از نظر دورداشتن بسیاری واقعیت های دیگر ،وکم توجهی به علت های این معلول ،سبب کاستی هایی می شوند که فیلم شان را از واقعیت دور می کند .فیلم های بسیاری ساخته شده است که در آنها قصه نزدیکتر شدن به زندگی روسپی ها بوده است .اما جز دورنمایی از زندگی این قشر ،هیچ نداشته اند .


نگاه کنید به –درمثل –فیلم « خاطرخواه »که بسیاری از حوادث آن در قلعه –محله بدنام می گذرد اما تصویری بی خاصیت ازاین محله ،پیش چشم می گشاید .که صرفا نه زندگی روسپیان بلکه تجارت مطرح است .حتی فیلمی مثل «طوطی» که قصه اش براساس مشاهدات نزدیک سازنده اش نوشته شده وآن هم تکیه بسیاری بر زندگی این زنان دارد نتوانسته به طورکامل ،حق مطلب را ادا کند .


فیلمهای دیگری براین مبنا ساخته شده اند :«جنوب شهر»از فرخ غفاری ،نیم نگاهی به زندگی این گونه زنان داشت .کامران شیردل ،فیلم مستندی از زندگی در قلعه ساخت که اجازه نمایش نیافت .داود روستائی (سازنده فیلم غبار )نیز فیلم مستند دیگری در این محله ساخته است که بیشتر نشان دهنده ی نگاه یک تماشاگراست تا نگاه موشکاف یک جستجوگر .


در میان فیلم های دیگر فیلم «واسطه ها»از نظرگاهی کلی واقع بین بود (بویژه از حیث نتیجه گیری )اما این نگاه نیز توجهی به عمق نداشت وبیشنر دورنما را ترسیم می کرد وبه رغم این که هسته مرکزیش نیز یک زن فاحشه بود نتوانسته بود علت و معلول را باز شناسد و بنمایاند .فیلم «تنگنا»ساخته ی «امیرنادری »با آن که مسئله اش چیز دیگری بود اما بطور ضمنی در لابلای فیلم ،با نمایش مقطع هائی از زندگی سه زن ،تصویری از آینده ی هر یک از آنها داده بود که انتهایش به روسپیگری و بعد هم به نابودی ختم می شد.


امابراستی واقعیت زندگی روسپی ها چیست و اینان چگونه در قلعه زندگی می کنند ؟اصولا چگونه به این راه کشیده می شوند و فرجام شان چیست ؟


بی توجهی به چگونگی راه یابی


روسپیگری در دنیای کنونی پدیده ای گریزناپذیر است و دولتها برای جلوگیری از رواج فسق و فجور در اجتماع ،آن را بعنوان یک حرفه پذیرفته اند .البته بسته به فرهنگ اجتماعی هر منطقه از جهان ،مردم تلقی خاصی نسبت به روسپی ها دارند .مردم برخی کشورها به این دسته از زنان احترام می گذارند وبرای آنان حدمتوسط حقوق اجتماعی را قائلند امادر بسیاری از کشورها روسپی ها منفور مردم عادی هستند و همچون جذامیها ،از زندگی اجتماعی طرد می شوند.درشهرهای بزرگ ،دولتها ناچارند برای جلوگیری از پراکندگی این دسته از زنان محله هایی را طبق ضوابط معینی به آنها اختصاص دهند تا اولا مردان لذت جو،هدف معینی داشته باشند ،ثانیا عواملی که از تجمع آنها ومحیط خاص پدید آمده ،حاصل می شود،لطمه ای به مردمی که زندگی عادی خود را می گذرانند نزند.


بااین حال ،به رغم کنترلی که در همه کشورها برای جلوگیری از گسترش فحشاءو پرتعداد شدن محله های بدنام میکنند .معهذا معدودی خانه های پراکنده به طور مخفیانه ودور از چشم و اطلاع ماموران دولتی در شهرها بوجود می آید که مشتری های مخصوصی دارند والته گاهی که بدشانسی می آورند ،به دام می افتند و بساط شان برچیده می شود .اما بطورکلی بساط این خانه های پراکنده ،هرگز برچیده نمی شود .زیرا با تعطیلی یکی از آنها دیگری از گوشه ای سر بر می آورد .


در شهرهای کوچکتر که به علت تعصبات و اعتقادات خاص مردم و محدودیت وسعت شهر،امکان ایجاد محله هایی برای سکنی گزیدن روسپی ها وجود ندارد ،آنها در خانه های خودشان که معمولا در حاشیه شهرقرار دارد ،از مشتری هایشان پذیرایی می کنند .زیرا آنها چهره های شناخته شده ای هستند که مردم به جمع خود راهشان نمی دهند .از سوی دیگر محدودیت کار روسپی ها در شهرهای کوچک و محدودیتی که جوانها از نظر رابطه با جنس مخالف دارند،باعث بروز عواملی می شود که ندرتا حاصلش رسوایی ببار می آورد اما در اکثر موارد ،سبب عقده ها و کمبودهای جنسی و اختلال های روانی در جوانها و بزرگسالان می شود که این عقده ها اکثرا به طور مستقیم پوشیده می ماند .اما به طور غیر مستقیم ،تاثیر خود را در نهادهای اجتماعی دیگر نشان می دهد .




.روسپی گری را به شکل کنونی اش ،پدیده ای برخاسته از قرن بیستم و حاصل رسوخ تکنولوژی در زندگی انسانی میدانند .تاثیر عوامل بیرونی در روابط و مناسبات انسانی ،گاه پی آمدهای عاطفی و روانی بنیان کن و دگرگون کننده ای دارد که یکی از آنها روسپی گری است .



درکشورهای بزرگ صنعتی که آزادی روابط جنسی پا را از گفتگوهای ساده در پارک و سینما یا خیابان فراتر نهاده و جوان ها بدون هیچ قید و بندی با یکدیگر معاشرت می کنند ،روسپی گری به واسطه ی خالی شدن از هرگونه احساس ودر واقع به پوچی رسیدن پدید می آید اما در کشوری نظیر کشور ما روسپی گری دلایل دیگری دارد .



در کشورهایی که آزادی روابط جنسی پیش از ازدواج وجود دارد وبرای مردها اهمیتی ندارد که همسرشان هنگام ازدواج باکره باشد ،طبیعی است که هیچ دختری وحشتی از این ندارد که نشانه های دخترانه اش را از دست بدهد .البته همین آزادی بی قید و شرط نیز،گاهی راه به فحشا ء می برد زیرا تزاید روابط جنسی با مردهای مختلف ،زن را تبدیل به موجودی مکانیکی می کند واین همان مرحله پوچی است که در کشورهای مدرن صنعتی ،باعث بروز روسپیگری می شود .



اما در کشورهایی که آزادی روابط جنسی پیش از ازدواج ،جایز شمرده نمی شود و بکارت دختر به هنگام ازدواج نشانه ی پابرجایی آبرو و اعتبار قلمداد می شود ،به هنگام غرایز جنسی در جوان ها و نوجوان ها و لغزش های احتمالی ،از آن رو که دختر خطا کار انعکاس خطایش را در میان خانواده و اطرافیانش می داند ،پا به فرار می گذارد یا خودکشی می کند .عده معدودی از این خطاکاران ، باواقع بینی والدین شان فرجام خوشی می یابند .اما اکثریت دختران فراری همانها هستند که سرانجام سر از محله های بدنام در می آورند .گرچه گفتیم روسپی گری در شرایط کنونی دنیا به عنوان یک پدیده گریزناپذیر شناخته شده است ،اما معنی اش این نیست که نمی توان از گسترش این پدیده جلوگیری کرد .به طور کلی این امر را می توان در یک جمله خلاصه کرد و آن هم فقرفرهنگی –به طور اعم –است .البته این دلیل را می توان دلیل هر کاستی و نارسائی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و غیره عنوان کرد .اما دراین مورد خاص میتوان عدم شناخت روحیه ی کودکان و نوجوانان توسط اولیاء و فقر شناخت اجتماعی آنها بطور اخص برشمرد .



ابته این بحث چنان گسترده و پرپیچ وخم است که دراین مختصر نمی گنجد اما موارد برشمرده ،از آن جهت لازم بود تا به این نتیجه برسیم که فیلمسازان ایرانی همواره در پی جویی این علت ها که سر آغاز انحطاط و نخستین خشت بنای کج زندگی روسپی گری است ،اهمال ورزیدند .



بگذریم که گفتیم اغلب فیلمسازان ایرانی ،گرایش به زندگی روسپی ها و رقاصه ها را علاوه بر محدودیت هایی که دارند به سبب وجود بهانه ای برای برهنگی انتخاب می کنند ،اما اگر تعهدو رسالت اجتماعی برای فیلمسازی قائل باشیم ،باز شکافتن این علت ها و نمایش آن بطور اصولی ،خواه ناخواه –اگر نه مدت کم ؛ بلکه در دراز مدت می تواند نااگاهان را آگاه گند و از میزان بزهکاری های جنسی و گسترش روسپیگری بکاهد و لزوم توجه به نوجوانها را در سنین بحرانی بلوغ به خانواده ها یادآور شود ..



در فیلمهای ایرانی می بینیم که ستاره ی فیلم ،ناگهان به روسپی خانه کشانده شده است و گاه در توجیه علت هایش به اشاره هایی جسته و گریخته برخورد می کنیم که کمتر بر واقعیت استوار بودند وبیشتر به متظور تقویت بنیان های حادثه ای و عاطفی فیلم ،ازآنها کمک گرفته شده است .



علت های برشمرده شده برای کشانده شدن به فحشاء تنها علت های موجود نیست .گرچه روسپی خانه ها مدام دختران فراری را به سوی خود می کشانند اما برخی از روسپی های حرفه ای که به مرحله بازنشستگی میرسند و متاع تن شان دیگر خریداری ندارد دلالی پیشه می کنند و برای گذران زندگی دختران معصوم و ساده دل را با حیله های مختلف به حرفه ناشریف خود می کشانند .



برقراربودن رابطه ی دوستانه میان فرزند و خانواده و آگاه شدن جوانها و نوجوانها توسط پدر و مادرشان از وجود این مارهای پرخدعه و خطرناک ،می تواند در گرایش کمتر جوان ها به فساد موثر واقع شود .



آنها چگونه زندگی می کنند



ترسیم فضای قلعه –محله ی بدنام تهران –می تواند نمونه کاملی از زندگی روسپی ها(بدون در نظر گرفتن استثناها ) باشد.و آن گاه مقایسه ای با این نوع زندگی و آنچه در فیلم های ایرانی نشان داده می شود می تواند نمایانگر تفاوت ها باشد .



دو خیابان موازی و کوچه های تنگ و تاریکی منشعب از آنها درب آهنی در ابتدای محل ورود به قلعه ودیواری در انتهای خیابان بعدی که آن را به دو سو مسدود می کند ،نمای کلی قلعه است .



در کنارهی خیابان ها و درون کوچه ها خانه هایی با یک کف دست حیاط (که اغلب سقف آن را پوشانده اند وبا چیدن صندلی هایی ،از آن سالن انتظار ساخته اند ) .



و اتاق های کوچکی که مثل سلول های زندان در کنار یکدیگر چیده شده است ،ماوای روسپی های تهران و پر تراکم ترین محل تجمع آنها در این شهر است .قلعه کلیتی به چرک نشسته دارد و هرچه در آن دقیق تر شویم ،این گرفتگی و کثافت بیشتر نمایان می شود .درآنجا پاسگاهی برای حفظ نظم میان مراجعه کنندگان به قلعه که اغلب حادثه آفرین نیز هستند –ایجادشده است و مرکز رفاه و مددکاری نیز مستقر است تا مشکلات روسپی ها را در حدود امکانات برآورده کند .

زنان بدکاره از نگاه سينمای ايران








سینمای ایران هرگز نمایانگر واقعیت زندگی روسپی ها نبوده است























...مراجعه کنندگان به این مراکر(مراکزمددکاری )غالبا گرفتاری های روانی دارند اما همواره در این محل دردها بیشتراز داروها و زهر بیشتر از پادزهر است .



به همین دلیل گاه به نظر می رسد گرفتاری های روسپی ها حل نشدنی است .هرخانه از تعدادی روسپی ،یک زن سالمند که سمت ریاست را دارد ،احتمالا یکی دو زن پیر ویا یک مرد معتاد که «پاانداز»هستند .روسپی ها تا جوان هستند قیمت زیادی دارند و همچنان که از کارشان می گذرد و فرسوده می شوند قیمت شان پایین می آید .گمان نکنید که این تغییر و تبدیل از شادابی تا چروکیدگی مثلا بیست سال طول می کشد ،زیرا آنها از فرط همخوابگی های بی شمار با مردان مختلف ،در جوانی پیر می شوند و دردناکترین مرحله برای یک روسپی ،هنگامی است که تا درجه یک نظافت چی روسپی خانه نزول می کند .



به رغم همه ممنوعیت ها هنوز هم گردن کلفت های باجگیر حاکم مطلق روسپی های جوان هستند و علاوه بر تمتع جنسی ،مبلغی از درامد اورا هم به جیب می زنند .واین بجز مبلغ کلانی است که صاحبخانه می گیرد .



در واقع درامد یک روسپی سهمی ناچیز از پولی ست که بابت لذت دادن از جیب مردها خالی می شود وتازه همین پول چنان بی برکت است که دود می شود و هوا می رود .



یک راه رایج برای پابندکردن روسپی ها مقروض کردن آنها بشکل جعلی باگرفتن چک و سفته سفید امضا ء شده است . مرکز رفاه و مددکاری قلعه می کوشد که از مقروض کردن کاذب روسپی ها جلوگیری کند ،اما بعلت محدودیت کادر و نداشتن قدرت اجرایی خیلی کم قادر به این کار می شود زیرا به سبب همان تصویری که از زندگی روسپی ها در ذهن مردم نقش بسته است ،کمتر مددکاری حاضر به کار در قلعه و راهنمایی روسپی ها می شود .



راه دیگر برای نگهداشتن روسپی ها در قلعه معتادکردن آنهاست به طوری که اکنون نزدیک به هشتاد درصد روسپی ها معتاد به مواد مخدر هستند .عدم رعایت بهداشت در نزد روسپی ها ودر این محله یک مشکل بزرگ است .گرچه هریک از روسپی ها برگ معاینه ی بهداشتی دارند که در زمان های معینی از نظر بیماری های مقاربتی معاینه می شوند امکان بیمار شدن در فاصله ی دو معاینه بسیار است .



اغلب مردانی که به قلعه مراجعه می کنند ازکارگران مهاجر شهرستانی و روستایی هستند که فصل کار به تهران می آیند ودر ماههای دیگر سال به ولایت خود باز می گردند .همین مهاجران پس از همخوابگی با روسپی های مبتلا به بیماری های مسری مقاربتی از عوامل اشاعه این امراض هستند .مشکل برخی دیگر از روسپی ها فرزندان آنهاست .بعضی از آنها قبل از آمدن به آنجا فرزندی داشته اند و برخی دیگر به رغم همه پیشگیری ها پس از کشیده شدن به این راه صاحب فرزند شده اند که نگهداشتن آنها در محیط قلعه مشکل بزرگ روسپی های صاحب فرزند است .



روسپی ها همیشه در انتظار یک معجزه یا یک حادثه هستند تا زندگی شان دگرگون شود .این حادثه در ذهن آنها غالبا به شکل ورود یک مرد تجلی می کند .منتظرند تا جوانمردی از راه برسد و دست آنها را بگیرد و از منجلاب نجات دهد .آنها به سبب ناملایمات و نامردی هایی که می بینند .کمتردل به مردی می بندند اما وقتی که دل بستند آسان مهر مرد مورد علاقه شان را از دل بیرون نمی کنند .البته گاهی که مردی پیدا می شود وبنا به هر دلیلی دل به یک روسپی می بندد و می خواهد اورا از غرقابی که در آن غوطه ور است نجات دهد ،مشکلاتی نظیر اعتیاد و بدهکاری های کاذب سدی در این راه هستند ،اما یک دلیل روانی باعث می شود که برخی از روسپی ها پس از رهایی از قلعه و تشکیل کانون خانوادگی بازهم به آنجا باز میگردند وتنها معدودی ازآنها عاقبت بخیر می شوند ،زیرا گوئی پس از مدتی زندگی در آنجا با چرک و کثافت آنجا خو می گیرند وبه رغم همه سختی ها پاره ای از تن آنجا می شوند ارخودشان بشنوید:



«درست مثل زندونی ها گاهی روزها میشه که آفتابو نمی بینم ،مردها جورواجور ،میان و میرن ،روزی ده تا،بیست تا ،سی تا بامن میخوابن .دیگه حس و حال برام نمونده ،تازه سرو کله زدن بعضی مشتری های پرتوقع و بد عنق بمونه ،...اونقدر زیاد هستن که اگه یک ساعت هم بگذره کسی رو که همون روز پیشم بوده ،نمی شناسم .



فیلم فارسی گاهی میرم و می بینم که چی ها در باره ما می سازن .یه چیزائیش درسته اما همش نه .بیشترشون آدمهای شاد و شوخی هستن اما ماها رنگ این جیزا رو نمی بینیم .همیشه منظریم که یه نفر از اون دورا بیاد و مارو با خودش ببره اما صدای مامان ،از خیالات درمون میاره که داد میزنه :«پاشو فلانی مهمون داری !»



زندگی آنها را می توان دوست نداشت ،اما نمی توان بی توجه ماند .

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم بهمن 1385ساعت 20:46 توسط زارع به چیکو یابی ... | نظر بدهید

--------------------------------------------------------------------------------

فرار




دامی خطرناک برای دختران و زنان جوان














...با سرگردانی می گوید :نمی دانم .این شهر برای هر دسته آدمها ،باهر نوع سلیقه و عقیده ای که باشد یکجور سرگرمی دارد ومن سرگرم پیداکردن شوهر هستم ...زبان میخوانم ..اره ،اما بلاخره به پول احتیاج دارم وبرای مامان باید یک دلیل قابل قبول داشته باشم که اورا سرکیسه کنم .در دانشکده برای خارجی ها سخت نمی گیرند .


وقتی می بینم که بعضی از زنهای زشت و مردنی چه شوهران پولداری به تور زده اند وچطور دست و گردنشان غرق در جواهر است لجم می گیرد .دلم میخواهر یک شوهر پولدار داشته باشم .ازمردهای ایرانی هم اصلا خوشم نمی آید.کوفت هستند .زن برایشان ازیک جفت جوراب کمتر ارزش دارد .


...دردنیای امروز فقط پول ،عشق فقط حرف است ....من از مردی که هی بمن دستور بدهد و مادر و خواهرش رابجان من بیندازد ومرا بصورت یک کلفت نگاه کند بیزارم .مرد فرانسوی سراپا عشق است .!


بنظر تو از سن و سال ازدواج من دارد میگذرد .اماتو اشتباه می کنی جونم .اروپا پر است از دختر هایی که سن و سالشان به چهل سال رسیده و هنوز شوهر نکرده اند و مثل 18 ساله های ما در شکار شوهر این در و آن در پرسه میزنند من هم یکی از آنها .


قهوه مان را بخوریم .جهنم که دارم ترشیده می شوم .خوشبختانه در پاریس کی به این مسائل اهمیت می دهد .




*یک زن تهوع آور


نسترن برای خودش داستانی دارد «نسترن » هم اسم عوض کرده است و شبها که در یکی از کاباره های «پیگال »که یک شهر نوی پرزرق و برق و وسیع از نوع پاریسی است .برنامه اجرا می کند .


اسم کاباره "جونا تامانیانی "است .نسترن البته یک صدم شهرت ناهید را نداره اما گویا میان دخترانی که در کاباره های پیگال کار می کنند اسم و رسمی بهم زده است .دختر باریک و بلندیست .او شب ها حدود ساعت یک بعد از نیمه شب یک برنامه "استریپ تیز " برای یک مشت پیرمردها و پیرزنهایی اجرا می کند که دو چشم دارند و دوچشم دیگر قرض می گیرند که برنامه اش را تماشا کنند .


آدم وقتی برنامه این دختر را می بیند بیشتر به تهوع می افتد .او هرزگی در نمایشات خود را بحد اعلا رسانده است و قلم شرم دارد گه بگویم این دختر دیوانه چه می کند و چطور نانجیبانه پول در می آورد .او یک دیوانه جنسی است که پاریس با آغئش باز انواع آنها را بخود جلب می نماید .


ازنسترن می پرسم :از اینکه هرشب اینکار را می کنی دلت بهم نمی خورد .


می خندد و می گوید :این کارها در پاریس یک امر کاملا پیش پا افتاده ایت .آدم باید یکجوری زندگی کند من پاریس را دوست دارم ...فکر خوب و بد بودن کارم را نکن من زده ام به سیم آخر بگذار امثال تو تف برویم بیندازد !اما اهمیتی ندارد!...یک رفیق پسر دارم که فرانسویست .با او خوشم و او از من در مقابل باج گیرها دفاع می کند !...کار من از این غصه خوری ها گذشته است .تو غصه مرا چرا میخوری ؟


نسترن بکلی از مرحله پرت است .بااو بیشتر از این نمی شود حرف زد .نسترن در همن محیط کثافت و همین لجنزاری که گوشه ای از شهریست که عروس شهرهای دنیا لقب گرفته گرفته است به خیال خودش خوش است .اوهم گلی است که بزودی پرپر خواهدشد ....................................................


*دختری که در الکل غرق شده است


.شیرین چند سال است که در پاریس زندگی می کند .ازآن دخترهاست که از یک آزادی بی حد و مرزی برخوردار است .پدر و مادرش از کودکی در کودکی ازهم جدا شده اند و او از کودکی مثل توپ فوتبال ازاین دست به آن دست پاس داده شده است .شیرین بیست و چهار ساله است و در سال اول دانشکده درس می خواند .به اندازه یک مرد الکلی ،عرق می خورد و از افتخاراتش این است که خوب بلد نیست فارسی حرف بزندوباز از افتخاراتش این است که همه نایت کلاب های پاریس را می شناسد و دوست پسر فرانسوی فراوان دارد .


او حتی حاضرنیست در باره ایران حرف بزند .مرد ایرانی بنظر او یک آدم عوضی است .او عقیده دارد که زن های ایرانی از فرهنگ کافی برخوردارنیستند وبه شوهرانشان رو میدهند.این خانم اصلا حب فرانسوی خورده و تمام گذشته و خانواده و سنت ها را ازیادبرده است ....


شیرین هم بحد مرگ مشروب میخورد وهم معتاد است .اونه پسر ایرانی را قبول دارد ونه دختر ایرانی را و متاسفانه حتی میل ندارد بزبان فارسی جواب مرا بدهد ...خدا عاقبت اورا بخیر کند .مثل اینکه اگر این راه را ادامه دهد .روزی جسدش را در رورخانه سن پیدا خواهند کرد .





* * * *


بله می بینید پاریس ،این فرشته آزادی چه وسوسه کننده غریبی است و چگونه عدهای از دختر های جوان مارا بکام خود کشیده است .....ای کاش همه دخترها ،همه زنها از زندگی آنهایی که در پاریس گم شده اند عبرت بگیرند وبه هوای آزادی ،عشرت ،وفرار از «جامعه سنتی »خوشبختی های خود را در پاریس گم نکنند.


پاریس برای زنها و دختران جوان شرقی دو چهره دارد که بنظرمن هردو زشت و کشنده است .


اگرنجیب و سربراه و پای بند عفت و عصمت خود باشند بکلی تنها و گوشه نشین و غمزده خواهند ماند .اگر بی قید و بند و آزاد باشند بسوی الکل ،اعتیاد و فحشاء سوق داده می شوند .پس گول پاریس را نخورید و قبل از آمدن به این شهر حساب زندگی و خوشبختی و آسایش روحی خود را از هر جهت بکنید


پایان
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
دو تصویر از فردین مربوط به فیلم جوانمرد

47d31qr.jpg



2ltoja0.jpg
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
نامه های عاشقانه برای فروزان






فروزان ستاره زیبا و بی شوهر سینمای ایران با وجود روی کارآمدن ستاره های تازه کار معهذا در میان توده مردم هنوز ستاره محبوب سینمای ایران است .فروزان هم اکنون روزانه بطور متوسط درحدود سی نامه عاشقانه دریافت می کند و از آغاز کارش درسینما تاکنون بیش از یکصد و پنجاه هزار نامه از طرف علاقمندانش دریافت کرده که چون تعضی از آنها حاوی تمایلات شدید و بی پرده و هوس انگیز جنسی بوده آنها را سوزانیده وبقیه را که مضمونشان لطیف و شاعرانه است در چند چمدان جمع اوری کرده است .فروزان که اولین بار در سینمای ایران سکس را بی پرده تراز دیگران نشان داد می گوید این نامه ها بهترین سرگرمی ایام پیری من خواهد بود و قصد دارد وقتی که فرصت کرد جملات زیبای آنها را استخراج کرده دریک دفترچه یادداشت کند .







مجله سپیدوسیاه /شماره961/شماره ویژه نوروز1351



2w57wcl.jpg
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
این هم چهره کنونی خانم آفرین عبیسی

جوانی هم بهاری بود و بگذشت



عکسی که ملاحظه می کنید تصویرایام جوانی سرکار خانم (صغری عبیسی )است .ایشان چند سالی است فعالیت در تلویزیون وسینما را آغاز کردند .بعد عکس دوران امروزی ایشان را در پست بالا ببینید




281176-51b_display.jpg
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
این هم عکسی از ایام جوانی سرکار خانم هما روستا هنرمنده ارزنده سینما که مدتی است از ایشان خبری نیست .



281177-520_display.jpg
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
عکسی که در پست بالا میبینید عکس خانم هما روستا همان بازیگر ارزشمند سینمای ایران است که در فیلم از کرخه تا راین و پرنده کوچک خوشبختی بازیهای درخشانی از خود نشان داده اند
ایشان همسر استاد حمید سمندریان میباشند
این عکس از اینجهت جالب است که تصویر یک هنرپیشه معروف بعد از نقلاب است که در گذشته هم فعالیت داشته
خوشحال میشوم اگر نظرات شما دوستان را بشنوم
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
دوستان راستی یک نکته
البته نمیدانم چطور از سایت بازدید میکنید اما لطفا همیشه 2 یا 3 صفحه آخر تاپیک را بازدید نمایید تا مطالب به طور کامل به سمع و نظر شما برسد
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
dariush.jpg

DARIO001.JPG


2r4tv9t.jpg
352g7sl.jpg


مقدمه : در دوران قبل از انقلاب زنی که سخت شیفته و عاشق داریوش اقبالی شده بود برای ابراز عشق اش به داریوش بصورت او اسید پاشید !این حادث در زمان خود سر و صدای زیادی بپا کرد و متن زیر مصاحبه یکی از نشریات با این زن که مریم نام دارد است .این مطلب را به اردشیر ،مجتبی ،مریم و مونا ، بنفشه و...تمام کسانی که مرتب لطف کرده برایم کامنت می گذارند ،بویژه به امین که مطالبی در رابطه با داریوش و فریدون فروغی خواسته بود تقدیم می کنم .




زنی که به صورت داریوش اسید پاشید میگوید :



من از دار یوش انتقام می گیرم







مریم زنی که با اسیدپاشی بصورت داریوش جنجال زیادی آفرید این روزها با آزادی از زندان در خیابانهای تهران گل می فروشد تا با عوایدش از داریوش انتقام بگیرد .


اورا با چهره ای خسته در میدان ولیعهد دیدیم .دلش نمی خواست کسی بشناسدش ،وقتی پای درد دلش نشستیم گفت :


_تازه از زندان آزاد شده ام .بعد از آن سروصدا و ماجرای دردناک دیگر چیزی برایم نمانده است .نه احساسی ...نه عشقی ونه هیجانی ..ازخودم عقم گرفته است ...چه بلایی سرم آمده که با آن همه محبت و عاطفه تمام روحم وقلبم سرشار از نفرت و کینه شده ؟


دیگر نه به آینده چشم دوخته ام ونه به بچه هایم که زمانی همه چیز زندگیم بودند .من که زمانی زن ثروتمندی بودم تمام دارائی ام را بپای داریوش و عشق دروغین او ریختم .


مراگول زد .هرچه خواست برایش مهیا کردم ،اما زمانی که از مال دنیا تهی شدم .به نابودی ام کشانید،به همه چیزپشت پا زد و رفت .


وقتی می دیدم دلش مثل یک کاروانسراست وهمه کس را براحتی می پذیرد .تمتم وجودم سرشار از نفرت می شد .


وبه این خاطر بود که آن نقشه شوم را درباره اش کشیدم . با خود گفتم هیچکس به اندازه من خواهان او نیست .بگذار چهره اش را طوری بسوزانم که دیگر هیچ زنی به قیافه اش چشم ندوزد .آن زمان ثابت خواهم کرد که فقط من عاشق واقعی او هستم !اماآنطورکه باید نتوانستم نقشه ام را اجرا کنم .وقتی روی سن می خواند ومن با گیلاسی پر از اسید بطرفش رفتم به چهره ام لبخند زد .


ولی من می لرزیدم .مردد بودم که چکنم ؟چشمانم بخوبی چهره اش را نمی دید .هراس داشت مرا می کشت .باین خاطر نتوانستم نقشه ام را خوب پیاده کنم .دستم تکان خورد میکروفن روی زمین افتاد و خودش هم ...


جیغ و داد مردم توی گوشم پیچید واین تازه آغاز ماجرا بود .وقتی توی روزنامه ها می خوندم که صورتش زیاد آسیب ندیده است دلم درد می گرفت و توی گوشه خلوت زندان به حال و روز خودم گریه می کردم .


دوران زندان من با وجود طولانی بودنش بلاخره به آخر رسید .من در تمام طول این مدت فقط به یک چیز می اندیشیدم .


-بلاخره باید انتقام بگیرم


الان هم که با شما حرف بزنم روی قولم هستم .شنیده ام روابط او و گوگوش نیز به سردی گرائیده و آنها مدتیست که جدا از همند .من برای رسیدن به هدفم به هر کاری دست خواهم زد .این روزها درخیابانها و پارکها گل می فروشم تا شاید از عوایدش بتوانم از او انتقام بگیرم .من پای بند قول و قرار خودم هستم خبرش به گوشتان خواهد رسید .




مجله ستاره سینما /شماره 230 /اردیبهشت 1357




توضیح :اما خوشبختانه او هیچگاه نتوانست به داریوش آسیب وارد نماید و ماجرا مانند هر جنجال هنری دیگر مشمول مرور زمان شد .


یک توضیح هم از من
2 عکس آخر یکی مربوط آن زن است که مرتکب این عمل شد
و یک عکس هم مربوط به حضور داریوش در دادگاه است اما نکته جالب آن عکس این است که نفری که در کنار داریوش ایستاده کسی نیست جز رسول صدر عاملی که کارگردان به نامی میباشد ( من ترانه 15 سال دارم) و در آن زمان خبر نگار بوده
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
DARIOSH32.JPG


40.jpeg


DAR6.JPG


رضايت داريوش ...

چندی قبل مطلبی راجع به مریم ،که بصورت داریوش اسید پاشیده بود ۷بهمراه مصاحبه ای با مریم داشتی .در اینجا به بخشی دیگر از ماجرا می پردازیم .این مطلب به درخواست امین تهیه سده وبه او نیز تقدیم می گردد .

مصاحبه با داریوش در دادسرا







چرا داریوش از شکایت خود نسبت به زنی که بصورتش اسید پاشیده بود صرفنظرکرد و رضایت داد ؟











صبح روز چهارشنبه هفته گذشته «داریوش »خواننده بدنبال حادثه ای که طی آن زنی به نام مریم یک شیشه اسد را بر سر و روی او ریخت .ازطرف آقای نوعی تبریزی بازپرس شعبه 7 کاخ دادگستری در بازپرسی حاضرشد و ضمن جواب دادن به سئوالاتی که بازپرس در مورد این پرونده داشت اعلام کرد من هیچگونه شکایتی از این زن ندارم ،امیدوارم این زن از وضعی که برای خودش و من پیش آورده ،درس عبرت بگیرد و خودش با زبان خودش بگوید که من واقعا در مورد بروز چنین حادثه ای هیچ نقشی ندارم و ندانم کاری های او بوده که این وضع را به وجود آورده است .



داریوش پس از اینکه حدود 15 دقیقه در بازپرسی به سئوالات بازپرس جواب داد .درپایان جلسه باز پرسی به یکی از خبرنگاران سرویس حوادث اطلاعات گفت :



من بخوبی میدانم که بعضی ها وقتی باخبر شوند من از شکایت خود صرفنظر کرده ام ممکن است اینطور فکر کنند که چون من خودم را در مورد این حادثه مقصر می دانم رضایت داده ام ،که در جواب این عده باید بگویم تنها تقصیر من در این مورد این است که خواننده بوده ام واین خانم صدای مرا دوست داشته و فکر کرده خود من را هم دوست دارد .در صورتیکه من جدا از خواننده بودنم هیچ فرقی با کسی ندارم و همانطور که حرفه یک جوان ممکن است کارمند بودن یا چیز دیگری باشد حرفه من هم خوانندگی است .



من بیشتر از اینکه برای خودم و سوختگی صورت و تن و بدنم ناراحت باشم برای وضعی که این زن برای خودش بوجود آورده ،ناراحتم و آنها که با روحیه من آشنا هستند به خوبی میدانند که اگر من در این حادثه وضع خیلی بدتری هم پیدا کرده بودم باز هم رضایت می دادم .



داریوش در جواب این سئوال که کار معالجه ات به کجا گشیده است گفت :



فعلا باید چند ماه صبرکنم و بنا به اظهار پزشکان معالجم به احتمال 90 درصد ممکن است صورت من هیچگونه احتیاجی به جراحی پلاستیک نداشته باشد و سوختگی های آن بکلی از بین خواهد رفت .درحال حاضر ناراحتی من بیشتر از ناحیه لاله گوش سمت چپ می باشد چون آنجا بیشتر از همه سوخته است وباید حتما جراحی پلاستیک بشود .



داریوش در مورد برنامه های جدید خود گفت :



تازگی ها یک برنامه تلویزیونی ضبط کرده ام و به غیر از آن چند آهنگ جدید دارم .


مجیه اطلاعات هفتگی /شماره۱۸۶۳/مهر۱۳۵۶


17.JPG
 
بالا