• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

بازیگران قدیمی سینمای ایران

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
از لطف شما ممنونم
خوشحالم که این پست از تاپیک حذف شد
من اتفاقا دیشب آنلاین بودم که این پست زده شد
اصلا جاخوردم باور نمیکردم همچین پستی بشود به هر صورت خیلی خوشحالم که حذف شد
از شما سونادر عزیز هم متشکرم

راستی ذکر یک نکته

ببینید دوستان آنچه که واقعیت سینمای گذشته ماست اینست انجام یک سری آزادیها از جمله نشان دادن بعضی تصاویر در فیلمها که فکر میکنم در حال حاضر برای همه ما تقریبا طبیعی شده خوب در فیلمها بوده

گاهی ممکن است من مقا له ای را درسایت قرار دهم که در این مورد بحث کند

اگر چنین بود قصد بدی در کار نیست بلکه گوشه ای از بریده های جراید در گذشته است

و به نو عی یاد آور و تحلیلگر گذشته و خوب هر کس نظری دارد

من پیشا پیش اگر بعضی دوستان مکدر میشوند از اونها عذر خواهی میکنم و خواهش میکنم تصاویری هم که قرار میدهیم تا حد امکان بر خلاف موازین اخلاقی مباشد
مثلا تصویر یکه بوسه به نظر من چیز خیلی عجیب و غیر قابل تحملی نیست
بلکه بسیار هم زیباست و به نوعی نشانه عشق است
اما تصویر یک عمل جنسی یا یک بدن نمایی در یک فروم که در دید همگان از همه جای دنیا قرار میگیرد خوب زیبا نیست البته هر کس در حریم شخصی خویش آزاد است اما به شکل عمومی کمی تصورش مشکل مینماید
به امید موفقیت
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
2lm440p.jpg


راشین در یک خانواده 15 نفری متولد شد


راشین یا مهری ورزداری در یک خانواده 15 نفری که همه بچه ها بجز 4 نفر آنها در اروپا زندگی می کنند و یکی از برادرانش بنام اسفندیار ورزداری از کشتی گیران قدیمی ایران است که تا سال 1353 در ایران بود و بعد به سوئد رفت و یک باشگاه در آنجا زده و هم اکنون مربی کشتی است، متولد شد یکی از شاکردان مهندس عطا الله خرم می باشد که توسط ایشان هم به عرصه خوانندگی کشیده شد و بسیاری از آهنگ های راشین را ساخته است. راشین حدود 100 ترانه خوانده که اکثر آنها در تلویزیون و در فیلم ها بوده و فقط حدود 15 صحفه گرامافون دارد. راشین در اوایل خوانندگی با آقای عنایت که دو صدایی گله عاشق را با هم خواندن، نامزد شد و پس از مدتی به دلایلی نامزدیش به هم زدند و پسر یکی از دوستان پدر راشین که پزشک بود و در گرگان کار می کرد به خواستگاری راشین آمد و ازدواج کردند.

پس از ازدواج راشین با خواست خودش از عالم هنر کناره گرفت و به انگلیس رفت و هم اکنون در آنجا زندگی می کند و دو فرزند دارد به نام های الیکا 26 ساله و آبتین 31 ساله که هر دوی آنها دانشجو هستند. بسیاری از آهنگسازان و دست اندرکاران در طی این سال ها از راشین درخواست کردند که بیاید و دوباره بخواند که راشین قبول نکرد و گفت گذشته برایم یک خاطره خوب است و نمی خواهم در این فضای کنونی
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
jdghj65.jpg


گفتگوی سینمایی با ایرج: در تمام دوره کار سینمایی به جای فردین خواندم


این گفتگو از کتاب ارزشمند چهره های ماندگار خانم فروغ بهمن پور برگزیده شده است. لازم به گفتن است که فقط بخش هایی از این کتاب که مربوط به سینما بوده است را برای شما انتخاب کرده ام و شما برای خواندن متن کامل گفتگو باید به خود کتاب مراجعه بفرمایید: از استاد ایرج سوال می شود فعالیت های سینمایی شما بخش مهمی از چهره شما را در ذهن مردم را ساخته است، چگونه شد که به سینما راه پیدا کردید؟ زمانی که صدای من از ایستگاه های رادیو پخش می شد خیلی از کارگردانان علاقه نشان دادند که از صدای من برای خوانندگی در فیلم هایشان استفاده کند، من هم بی علاقه نبودم. حدود سال 1330 بود که توسط جواد لشکری به کاگردان فیلم روزنه امید معرفی شدم که در آن فیلم خانم الهه نیز به جای هنرپیشه زن می خواند. ضمنا در تمام دوره کار سینمایی به جای فردین خواندم.



چرا در فیلم سلطان قلبها با زنده یاد فردین مسئله پیدا کردید؟

خیر ما با هم هیچ وقت مسئله نداشتیم بلکه با مرحوم میثاقیه اختلافات مالی پیدا کردم. دقیقا به خطر ندارم من 10000 تومان دستمزد می خواستم و او می خواست 8000 تومان بدهد، همین. بیشتر جریان لج و لجبازی بود.



با کدام یک از آهنگسازان کار می کردید؟

بیشتر آهنگ ها را جعفر پورهاشمی می ساخت، حسین واثقی هم بود. بعضی وقت ها هم با انوشیروان روحانی، حبیب الله بدیعی (گنج قارون) و همایون خرم (یوسف و زلیخا و ...) کار می کردم.



شعر ترانه ها را چه کسانی می سرودند؟

جعفر پور هاشمی اغلب ترانه ها را می سرود ولی دیگران هم مانند تورج نگهبان بودند.



آیا فیلم نامه را می خواندید؟

نه اصلا.



پس چگونه آهنگ را انتخاب می کردید؟

من انتخاب نمی کردم این آهنگساز بود که باید در جریان داستان قرار می گرفت و من فقط آهنگی را که برایم ساخته بودند اجرا می کردم.



آهنگ ها کجا و چگونه ضبط می شد؟

همه بصورت زنده در استودیو طنین (ایران صدای فعلی) ضبط می شد. صدا برداران هم برادران گرجی و کلهر و ... بودند.



هیچ وقت پشت صحنه فیلم برداری هم رفتید؟

چرا، یک بار فیلم چرخ و فلک بود ناهار را مهمان عوامل فیلم بودم، فقط همین.



آیا پیشنهاد بازی در فیلم هم داشتید؟

بله ولی ارتش اجازه این کار را نمی داد و خود من هم بیشتر دوست داشتم ارتباطم از طریق صدایم باشد.



کدام آواز را بیشتر دوست دارید؟

هر اجرایی که مردم بیشتر دوست داشته باشند. مثلا گنج قارون و کوچه مردها مورد علاقه من هستند.



خاطره خاصی دارید؟

در جرین تهیه فیلم امیر ارسلان از 8 صبح تا 9 شب در استودیو پارس یکسره خواندم وقتی کار تمام شد و برای رفتن به خانه حاضر شدم احساس خستگی شدید می کردم بطوریکه تا به خیابان رسیدم از فرط خستگی بیهوش شدم.



خیلی از موسیقی دانان و برخی از مردم دوستدار شما معتقدند که شما نباید در فیلمفارسی آواز می خواندید نظر خودتان چیست؟

این حرفها منطقی نیست. من دوست داشتم که با مردم ارتباط بیشتری داشته باشم ولی چون ارتشی بودم در کاباره نمی توانستم بروم بنابراین سعی کردم فعالیتم در سینما را گسترش بدهم. تصور نمی کنم آواز خواندن در فیلم کار بدی باشد در ضمن مردم هم از این کار من ناراضی نبودند و بعد از اینکه در سینما خواندم محبوبیتم در برنامه های رادیویی بوّیژه گلها بیشتر شد. منبع
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
taiedi2.jpg


سوال پیچ با فرزانه تاییدی چهره مشهور تاتر و سینما


چاپ شده در مجله زن روز - بهار ۱۳۵۵ - فرزانه تائیدی، بازیگری که با گل و شمع و پرنده زندگی می کند و از شوهر می گریزد. من لذت می برم که خودم غذا می پزم و ظرف می شویم و برای خرید نان به نانوائی می روم. من لذت می برم که عاشق هنرم اما هرگز یک هنرپیشه پولساز نبوده ام. بعد از دو شکست، اکنون مرد دلخواهم را یافته ام، اما با وحشتی که از ازدواج دارم چه کنم؟ فرزانه تائیدی یکی از ستارگان انگشت شمار تاتر و سینمای ایران است که دوره هنرپیشگی را در امریکا گذرانده است. او از کالج سانتامونیکا در لس آنجلس دانشنامه فوق دیپلم در رشته بازیگری و تاریخ تاتر دارد و علاوه بر تحصیلاتش دارای چنته ای پراز 12 سال تجربه و فعالیت در کار تاتر و سینماست. اما با همه اینها وقتی او را می بینی، به هیچ وجه احساس نمی کنی که با یک هنرپیشه معروف و طراز اول و باصطلاح با یک سوپر استار روبرو هستی.

چهره فرزانه ساده و تقریبا بی آرایش است و لباس پوشید نش اگر چه با مد روز هم آهنگ است اما آدم را یاد دخترهای تین ایجر، با آنهمه بی خیالی و شیطنت معصومانه شان می اندازد.

او اتومبیل ندارد. در آپارتمان اجاره ای زندگی می کند. در خانه اش از کلفت و نوکر خبری نیست. آرایشگر و خیاط اختصاصی ندارد. همه کارهایش را شخصا انجام می دهد. خودش غذا می پزد و ظرف میشوید و جاروکشی می کند. حتی خودش به نانوائی محل می رود و نان می خرد!



فرزانه، تو چه جور زنی هستی؟

اگر به عشق زندگی تجملی هنرپیشگان نبود که وارد سینما و تاتر شدی، پس چرا این حرفه را انتخاب کردی؟

فرزانه، آیا این راست است که تو از فرط خود خواهی و بدخلقی نتوانستی با شوهر اول و دومت بسازی؟

آیا راست است که عقده خود بزرگ بینی داری و خیال می کنی از همه هنرپیشگان بالاتری؟ من یک سوال خیلی خصوصی از تو دارم و خواهش میکنم اگر قصد پرده پوشی داری اصلا به آن جواب ندهی. سوالم اینست که چرا در اغلب نمایشنامه ها با بهروز به نژاد همبازی می شوی؟ آیا عاشقش هستی؟ اگر بله، چرا ازدواج نمیکنی؟

می گویند پسرت که تنها فرزندت از شوهر اولت پرویز کاردان است دور از تو زندگی می کند و از تو متنفر است. چرا؟ مگر عاطفه مادری نداری؟

در مصابه هایت قبلا خونده ام که از ارائه س ک س در سینمای فارسی انتقاد کرده ای. می خواهم بپرسم در مقابل یک دستمزد خیلی هنگفت آیا حاضری در فیلمی نظیر آخرین تانگو در پاریس مثل ماریا اشنایدر لخت مادر زاد س ک س ی بازی کنی؟

اینها نمونه ای چند از 2574 سوال است که 318 خواننده مجله برای سوال پیچ فرزانه تائیدی مطرح کرده اند و اکنون او اینجاست، حاضر و آماده برای آغاز مصاحبه و شاید هم کمی بیقرار برای پاسخگوئی به پرسش ها!......



نه هیپی، نه مدپرست!

به لباس هایش نگاهی می اندازم که بر خلاف آنچه قبلا شنیده ام زیاد هم عجیب و غریب هیپی وار نیست. بلوز تریکوی قشنگی پوشیده است با یک شلوار گشاد زیر زانو، از این مدل های جدیدی که می گویند نوبر بهار پاریس است و بزودی جای شلوارهای بلند کنونی را خواهد گرفت. بعد نگاهم به موهایش می افتد که برنگ بلوطی روشن و بلند باچین های طبقه طبقه ریز.



خانم تائیدی، شما در آرایش و لباس سلیقه مخصوصی دارید و عده ای میگویند از هیپی ها تقلید می کنید، در حالیکه من می بینم امروز به آخرین مد پاریس لباس پوشیده اید، چطور است سوال و جواب را از همین بحث مد شروع کنیم؟ آیا اصلا به پیروی از مد اعتقادی دارید؟

راستش زیاد نه. من فکر می کنم در انتخاب لباس، اول راحتی آن مطرح است و بعد باید دید آیا مدلش به آدم می آید یا خیر.



مثلا آیا فکر می کنید مدل های تین ایجری به شما می آید؟ یکی از خوانندگان مجله در سوالی که مطرح کرده، از شما پرسیده است که آیا عمدا به سبک تین ایجرها لباس می پوشید تا سن خود را کمتر وانمود کنید؟

من ۳۰ سال دارم و در۲۰ بهمن ۱۳۲۴ بدنیا آمده ام. پس روشن شد که قصد مخفی کردن سنم را ندارم. اما این راست است که از لباس های تین ایجری خوشم می آید علتش اینست که این لباس ها اغلب ساده وراحت و نسبتا ارزان است و دردسر های خریدن و پوشیدن و نگهداری کردن لباس های زرقی برقی را ندارد.



اما در مورد آرایش، به نظر می رسد که نقطه مقابل بعضی از تین ایجر های امروزی هستید. آنها علاقه عجیبی به رنگ و روغن کاری چهره دارند و شما سادگی و چهره بی آرایش را ترجیح می دهید. چطور در این مورد پا توی کفش کوچکتر ها نمی کنید؟

من دوست دارم ساده و طبیعی باشم و اگر بعضی تین ایجر ها در آرایش افراط می کنند، دلیلی نمی بینم که از آنها تقلید کنم. من زیاد به سر و صورتم ور نمی روم و پول زیاد خرج ظاهرم نمی کنم. شاید اگر خیلی پولدار بودم کمی تجملی تر لباس می پوشیدم، اما حالا که نیستم، به آنچه هستم و به آنچه دارم قانعم. شاید تعجب کنید، اما این عین واقعیت است. من آرایشگر مخصوص ندارم و خودم موهایم را درست می کنم. مثلا همین مدلی که الان می بینید، خیلی ساده است. وقتی به حمام می روم، موهایم را که شستم و خشک کردم، می بافم و بعد باز می کنم و با سشوار خشک می کنم. خودش به این مدل حالت می گیرد.



حالا که صحبت از شگرد آرایش موهاست، از **** خودتان هم بگوئید.

من هیچ نوع **** لاغری ندارم، چون استعداد چاقی ندارم، اما اصولا سبزی خوار هستم و گوشت کمتر می خورم. مثلا صبحانه ام گاهی لبو و نان است و ناهارم ذرت و لوبیا. البته غذاهای ایرانی را هم خیلی دوست دارم و خودم هم آشپزی بلدم و گاهی خورش فسنجان عالی درست می کنم.


با ورزش چطورید؟

ورزشکار که نیستم، اما از تحرک و جنب و جوش لذت می برم و شاید بشود این را هم به حساب نوعی علاقه به ورزش گذاشت!



صرف نظر از کار خارج از منزل، ساعات فراغت را چطور می گذرانید؟ چه تفریحات و سرگرمی هائی دارید؟

من تنها هستم و همه کارهایم را خودم انجام می دهم. خانه ام یک آپارتمان اجاره ای است و کارگر ندارم. کار منزل از آشپزی و ظزفشوئی و جاروکشی گرفته تا خرید مایحتاج روزانه تماما به عهده خودم است. من از اینکه یک هنرپیشه هستم و مجبورم این قبیل کارها را هم انجام بدهم به هیچوجه ناراحت نیستم. باور کنید واقعا لذت می برم که گاهی خودم به دکان نانوائی می روم تا نان بربری تازه بخرم. سرگرمی دیگر من در منزل، ور رفتن به گلها و قناری ها و سگ کوچولوئی است که دارم. با اینکه در آپارتمان زندگی می کنم، اما در حدود ۴۰ گلدان کوچک و بزرگ دارم و از زندگی در کنار گل و گیاه لذت می برم و وقتی با آنها هستم احساس تنهائی نمی کنم.



در یک برنامه تلویزیونی که خانه شما را نشان می داد دیدم که در همه جا شمع روشن کرده بودید این برای رومانتیک شدن برنامه تلویزیونی بود یا کار هر شب شماست؟

من چون از نظر حرفه ام همیشه در مقابل پرژکتورهای قوی ایفای نقش کرده ام، در زندگی شخصی ترجیح می دهم خانه ام را شبها با نور ملایم شمع روشن کنم. مدتی است که از برق به هیچوجه استفاده نمی کنم و در مصرف آن منحصر به یخچال و تلویزیون و این قبیل وسایل است. البته خرید شمع در اوایل رقم هنگفتی را در بودجه ماهانه ام تشکیل می داد، اما خیلی زود شمع سازی یاد گرفتم و قالب های مخصوص آن را تهیه کردم و حالا یکی دیگر از سرگرمی هایم در منزل ساختن شمع است.



اولین تجربه ها و بهترین کارها

فرزانه تائیدی که اسم اصلی او همین است، فعالیت هنری خود را با کار تاتر در زمانی که 17 سال بیشتر نداشت آغاز کرد و نمایشنامه مزرعه های سبز که نقش یک دختر فرانسوی را بعهده داشت، اولین تجربه تاتری او بود.



با چه انگیزه ای قدم به عالم هنر گذاشتی؟ مشوقت کی بود؟

در شروع کار مشوقم خودم بودم چون به هنر بازیگری عشق می ورزیدم. در آن موقع که ۱۷ سال بیشتر نداشتم فکر می کردم بازیگری تنها کاری است که واقعا مرا خوشحال می کند و هنوز هم همین روحیه و طرز فکر در من باقی است. وقتی روی صحنه هستم، وقتی در قالب رلم فرو می روم، احساس می کنم خوشحالم، زنده ام، لذت می برم. اما وقتی بیکارم، کسل و بلاتکلیف و نگرانم. احساس ناراحتی و بیقراری و کمبود می کنم.



خانواده ات با فعالیت هنری تو موافق بودند؟

در اوایل به هیچوجه. پدرم که حالا بازنشسته شده است در آنزمان از افسران عالیرتبه ارتش بود و با هنر پیشه شدن من مخالفت می کرد. سایر اعضای خانواده هم طبعا روی خوش نشان نمی دادند، علیرغم همه ی اینها، من خودم حس می کردم که بجز هنر بهیچ چیز دیگر علاقه ندارم و این علاقه باندازه ای بود که تصمیم گرفتم در ۱۷ سالگی راه زندگی آینده ام را شخصا انتخاب کنم و همین کار را هم کردم. حالا هم پشیمان نیستم، چون از کارم لذت می برم. البته این را هم بگویم که خیلی ها کار هنری را بخاطر شهرتش یا پولش انتخاب می کنند، من از اول در این عوالم نبودم و حالا هم نیستم. وقتی من به عالم هنر آمدم خیلی چیزها را از دست دادم، که خیلی ها میایند تا آنها را بدست بیاورند. پس علاقه به این کار واقعا توی خون من بود و بهمین جهت از اینکه هرگز یک هنر پیشه پولساز نشدم احساس ناراحتی نکردم.



در اولین تجربه تاتری خودت تا چه حد موفق بودی؟

موفقیتم باندازه ای بود که ادامه کار را برایم ممکن کرد. یادم می آید وقتی همین نمایشنامه مزرعه های سبز را تمرین می کردیم، یک روز آقای دکتر مهدی فروغ، رئیس دانشکده هنر های دراماتیک، بازی مرا دید و بمن گفت: مگر تو قبلا هم روی صحنه آمده ای؟ بنظر نمی رسد که یک مبتدی باشی. همین حرف به من دلگرمی داد و اطمینان پیدا کردم که استعداد بازیگری را دارم و می توانم این کار را دنبال کنم.



از میان نمایشنامه هائی که تا بحال بازی کرده ای، کدام ها را بیشتر دوست داری ؟

اگر از کارهای قدیمی که مال خیلی وقت پیش است چشم بپوشیم، از میان کارهای تازه ام یکی نمایشنامه رومئو و ژانت، اثر ژان آنوی را دوست دارم که نمونه ای از درام نویسی درست است، و دیگری فاسق، اثر هارولد پینتر و سومی چهره یک باکره مقدس، اثر تنسی ویلیامز. از نمایشنامه مادمازل ژولی، اثر آگوست استریند برگ هم باید اسم ببرم که تجربه و تحلیل عمیقی از واقعیت زندگی اشرافی بود.



بعد از مراجعت از امریکا، فعالیت سینمائی را شروع کردی. تا بحال در چند فیلم شرکت داشتی؟

من تا بحال، روی هم در پنج فیلم بازی کرده ام و ششمین فیلمی که در آن بازی دارم، در دست تهیه است. اولین فیلمی که بازی کردم هشتمین روز هفته بود، اما این فیلم دیر روی پرده آمد و در نتیجه سومین فیلم من شد. فیلم های جهنم + من و خاک، دومین و سومین فیلم های من بودند، که قبل از هشتمین روز هفته روی پرده آمدند. جالب اینکه من بخاطر بازی در همان اولین فیلمم جایزه سپاس گرفتم، و همینطور دیپلم منتقدین را. بعد در دو فیلم دیگر شرکت داشتم، یکی بنام صلوة ظهر، که در آن با ناصر ملک مطیعی همبازی شدم و از این فیلم بعنوان یک تجربه خوب باید یاد کنم و دیگری فیلم بنگاه تئاترال، که هنوز بر پرده همگانی نیامده است. آخرین فیلم من، واسطه ها است که در دست تهیه است.



در مورد این دو فیلم آخرت کمی بیشتر توضیح بده، بنگاه تئاترال، از روی تاتر معروفی به همین نام تهیه شده؟

بله تهیه کننده اش وزارت فرهنگ و هنر است. این فیلم سینما اسکوپ رنگی است و کارگردان آن، بزرگمهر رفیعا است که از تحصیلکرده های امریکاست. علی نصیریان، عزت الله انتظامی، رضا کرم رضائی بازیگران مرد این فیلم هستند و بازیگر زن فیلم من هستم که در دو نقش متفاوت بازی می کنم، یکی در نقش زن گروه روحوضی و دیگری در نقش دختر مینیاتوری افسانه های قدیم ایران.



واسطه ها چگونه فیلمی است؟

فیلمی است که در آن تکنیک و نوآوری خاصی بچشم می خورد. کارگردانش حسن محمد زاده، از کارگردان های تحصیلکرده آمریکاست و رل مقابل مرا بهروز به نژاد بعهده دارد و رل دیگر را بیک ایمانوردی بازی می کند، که در عین حال تهیه کننده فیلم هم هست.



از ازدواج می ترسم!.....

زندگی خصوصی فرزانه، با شکست در دو ازدواج قبلی، پرسش های متعددی را در میان خوانندگان مجله و دوستداران او برانگیخته است و من تردید دارم که این پرسش ها را چگونه مطرح کنم که خودش به کمکم می رسد و می گوید: هر چه سوال کرده اند مطرح کنید. من به اینجا آمده ام که همه چیز را بگویم و بهمه سوال ها و کنجکاوی ها جواب بدهم. البته جواب واقعی و بدون پرده پوشی، چون من اهل این حرف ها نیستم.



اولین سوال اینست که چه شد در دو ازدواج قبلی شکست خوردی؟

علتش کم تجربگی من بود.



اگر دوباره تصمیم بگیری، مرد زندگی ات باید دارای چه خصوصیاتی باشد؟

دوباره؟ نمی دانم. ولی من فکر می کنم بقدری چیزهای خوب در زندگی هست که آدم باید آنها را با کسی که دوست دارد شریک شود و می تواند آن خوشحالی و ارضائی را داشته باشد که حق هر انسان است.



چه نوع زندگی ترا به هیجان می آورد؟

نوع بخصوصی را نمی شود مشخص کرد. من عاشق زندگی ساده، با حقیقت و سالم هستم. از بودن در طبیعت و با طبیعت لذت می برم.



بزرکترین شکست زندگی ات بنظر خودت چی بود؟

نمی دانم می شود روی این، عنوان شکست گذاشت. بودن با پسرم را که الان متاسفانه جدا از من است، می توانم یک کمبود بدانم و علتش هم شاید تقصیر خودم بوده است. با وجود این، از یاد آوری وجودش همیشه یک دلگرمی پیدا می کنم.



و بعنوان آخرین سوال، اگر یک خبرنگار بودی و می خواستی با فرزانه تائیدی مصاحبه کنی، از او چه می پرسیدی؟

من همیشه از خودم سوال می کنم که آیا براه درست می روم یا نه؟ و فکر می کنم به آن سوال جواب بله بدهم و در این راه، صبر، تحمل و استقامت بیشتر آرزو می کنم
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
بیوگرافی، دیسکوگرافی و شرح حال هنرمند - ویگن
"ویگن دردریان" در 29 نوامبر سال 1929 میلادی برابر با 2 آذر سال 1308شمسی در همدان به دنیا آمد.وی از کودکی به موسیقی علاقه مند بود در همان دوران خردسالی اولین گیتارش را از یک سرباز روسی خرید وبا غلبه بر همه مشکلات در راه موسیقی استوارانه قدم نهاد و آنچنان پیشرفت کرد که به عنوان آغازگر موسیقی پاپ در ایران مطرح گشت و با لقب "سلطان جاز ایران" جاودانه گشت.
او با صدایی متفاوت از صداهای معروف آن زمان و با موسیقی متفاوتی نسبت به انچه در موسیقی سنتی غالبا به کار گرفته می شد و عامه مردم شنیده بودند به تدریج خود را معرفی کرد و طولی نکشید که مردم ازآلبوم های او استقبال کردند و در آسمان موسیقی ایران درخشید.
سبک و لحن خاص او در موسیقی و شعر و موسیقی خاصی که در آثارش به کار می گرفت او را ازدیگر خوانندگان متمایز کرد و با وجود انتقادات احتمالی به تدریج همه کارشناسان به تحسین او واداشت و این مقبولیت و تمجید تا آنجا پیش رفت که (همانطور که قبلا اشاره شد)به او لقب "سلطان جاز ایران "را دادند.
ویگن علاوه بر خوانندگی بازیگر توانمندی بود و در فیلمهای معروفی مانند "آتش و خاکستر"(نقش اول) "آرامش قبل از طوفان "،"اعتراف"،"تپه عشق"،"خون و شرف"و ... بازی کرد . وی همچنین در فیلمهای زیادی به عنوان خواننده همکاری کرد مانند "آسمون جل "(همراه با پوران و نخست)،"بازی عشق"،"شب نشینی در جهنم"(همراه با دلکش)،"دنیای پول"(همراه با عارف پوران ایرج بهشته)"،بیوه های خندان"و ...
وی در طول بیش از نیم قرن زندگی هنری اش آثار جاودانی خلق کرد و با بزرگان زیادی همچون پوران ، دلکش ، سیما ، عارف همکاری کرد .
ژاکلين دختر ويگن ميگويد :" ويگن اينقدر فدائی مردم بود که بخاطر کنسرتهای اروپایش قرار جراحيشو عقب انداخت و به اين خاطر سرطان پيشرفت کرد . بعد از اينکه مثانه اش رو برداشتن هم فايده ای نکرد و سرطان رسيد به استخوانش "
"ولی تا آخرين لحظه نگذاشت که ما روحيه مون رو ببازيم. مثل يک قهرمان با دردش جنگيد و حتی آه نکشيد."
"ويگن روزهای آخر رو با خانواده گذروند و فقط در اين دوران بود که ما حس کرديم که پدر داريم چون بيشترعمرش رو مثل يک هنرمند زندگی کرد و هميشه با مردم بود."
"ويگن تا آخرين لحظه آرزو داشت که آخرين کنسرتش رو در ايران در ميدان شهياد ( آزادی) اجرا کنه ولی هيچوقت به آرزوش نرسيد."

ویگن سلطان جاز ایران جوانان را به کوشش و مقاومت در مقابل مشکلات زندگی توصیه می کرد و آنان را از مواد مخدر بر حذر می داشت .برای او رنگ و نژاد مردم فرقی نمی کرد او همه دوست داشت و با تمام وچود برای آنان هنرمندی می کرد.

ویگن سلطان جاز ایران سرانجام به دلیل سرطان پروستات و در نتیجه از کار افتادن ریه ها در سال 2003 میلادی در لس آنجلس در گذشت.


آیلین در کودکی و بزرگی در آغوش پدر

48yd3br.jpg
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
3204461.jpg


2217523.jpg


3245355.jpg



یاد و خاطره سلطان جاز ایران ویگن گرامی باد
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
فردین بلاخره رقصید و آواز خواند (قسمت آخر )










....به همین هنگام ما بطور خیلی خصوصی از ماجرای مزبور مطلع شدیم و وقتی جریان را با ژورک و فردین در میان گذاشتیم آنها ناچار به افشای آن شدند ومادر طی دو شماره حرفها و دلایل هردو طرف را منعکس نمودیم .


آخرین خبری که در ماه قبل داشتیم این بود که ژورک برای اینکه فردین را برای بازی در ادامه فیلم راضی نماید مجبور می شود موضوع عدم اجرای تعهدات اورا نسبت به قرارداد فی مابین از طریق مراجع قانونی مورد تعقیب قرار دهد .حتی وکیل او پرونده ای در این مورد تنظیم می کند و شکایت نامه ژورک را به قاضی دادگستری در این مورد تسلیم می نماید .


هنوز شکایت مزبور در نوبت رسیدگی بود که هفته گذشته مطلع شدیم پرونده دعوا از طرف ژورک مختومه اعلام و از دادگستری پس گرفته شده است .وقتی با ژورک تماس گرفتیم خبر فوق را تایید نمود و اظهار داشت بلاخره با پادرمیانی دوستان فردین بخاطر حفظ منافع تهیه کننده حاضر به بازی در این صحنه شده است .


بلافاصله ساعت و روز فیلمبرداری این صحنه جالب را از او گرفتیم ودر لحظه مقرر خبرنگار ستاره سینما تنها خبرنگاری بود که هنگام فیلمبرداری این صحنه در استودیو حضور داشت .


بلاخره کلید دوربین زده می شود و در حالیکه آواز آشنای ایرج بگوش میرسد فردین با آن فرم مانوس و دلپذیر خود به اجرای نقش میپردازد .وقتی صحنه خاتمه می یابد ژورک بی اندازه راضی و خوشحال است .


یکبار دیگر ژورک و فردین همدیگر را در آغوش می گیرند وکارگردان بعنوان تشکر صورت بازیگرش را می بوسد –و فردین هم از اینکه آن گذشته های شیرین برای وی مجسم و زنده شده بود ازته قلب خوشحال بود .


وقتی ما فکر می کردیم که خوب همه ماجرا به خوشی و خرمی خاتمه یافته است و کار فیلمبرداری این صحنه تمام شده ،ژورک سر تازه ای را برای ما فاش نمود وآن اینکه صحنه دیگری هم در فیلم هست که فردین باید بخواند و برقصد .پرسیدیم که آیا فردین از وجود آن صحنه اطلاع دارد ؟


جواب داد :


-بله او میداند و گفته است وقتی قرار شد عهدم را بشکنم چه یک صحنه چه چند صحنه دیگر فرقی ندارد .وبدین ترتیب یکبار دیگر فردین در آن کسوت مورد درخواست علاقمندان خود فرو می رود و تیپ و کاراکتر شاد و خندان خود را مجسم می نماید وپیش بینی می شود که این تجدید خاطره مورد استقبال جماعت تماشاگر دائمی سینمای ما قرار گیرد .


پایان


موخره :فیلم جوانمرد که درباره آن بحث شد یکی –دو سال پیش دیده ام .از ملودرام های خوش ساخت سینمای فارسی است که در آن غیراز فردین ،مرجان و زکریا هاشمی (درنفش احمد ننه جیگرکی )به ایفای نقش می پردازند و ترانه معروف می زدم و لولم .مستم و شنگولم و...عشقم کشیده اینجوری باشم .خوبه که آدم عشقی باشه داشم !توسط ایرج خوانده شده و فردین هم لب خوانی کرده است .این ترانه تقریبا یکی –دو دهه پیش توسط احمد آزاد بازخوانی شده است .
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
فردین بلاخره رقصید و آواز خواند






(قسمت اول )










ستاره سینما نخستین نشریه ای بود که در ماه گذشته بطور محرمانه و خیلی خصوصی از اختلاف مابین «فردین » و « ژورک » بازیگر اول و کارگردان فیلم « جوانمرد »پرده برداشت و حتی دنباله این اختلاف را تا مراجعه ژورک به داد گستری برای طرح شکایتی از فردین مورد تعقیب قرار داد .


همانطوریکه قبلا مطرح نمودیم موضوع اختلاف در مورد تهیه یک صحنه از فیلم « جوانمرد »بود که «فردین »در طی این صحنه که در سلول زندان می گذرد میبایست طبق پیش بینی های سناریو به روش خاص خود آواز بخواند و در حین خواندن هم برقصد –اما هنگامیکه فیلمبرداری وقتی نوار « ایرج »را به صحنه آورده و سایر وسایل کار چیده می شود ونحوه اجرای بازی از طرف ژورک کارگردان فیلم برای فردین تشریح می گردد –یکباره فردین از پیشنهاد کارگردان جا میخورد و با عصبانیت از بازی در این صحنه سرباز می زند و به ژورک می گوید :من که قبلا در مطبوعات بطور رسمی اعلام کرده بودم که دیگر در فیلمها نمی رقصم و نمیخوانم .ژورک در جوابش می گوید :اما با من قردادی داری و باید فیلم را طبق سناریو بازی بکنی چون وجود این صحنه برای پیشبرد داستان فیلم ضروری است ومن نمی توانم این صحنه را حذف نمایم .


بااین بگو مگو عملا کار در استودیو متوقف می شود وتمام کارکنان فنی و سایر بازیکنان دست از کار می کشند وبه دور فردین و ژورک جمع می شوند وهرکس سعی می کند با پادرمیانی بنحوی قضیه را فیصله بدهدولی این اختلاف بظاهر خیلی کوچک خیلی جدی تر از آن بود که فکر میشد، چون دو طرف دعوا در تصمیم خود مصر بودند و حاضر به کمترین گذشتی نمی شدند .


ابتدا ژورک فکر نمی کرد که مخالفت فردین با بازی در این صحنه ادامه داشته باشد ،روی این نظر سعی می کرد در همان جلسه بنحوی رضایتش را جلب نمایدو حتی گذشته ها را بیاد او آورد که چطور توانسته بود با آواز خواندن و رقصیدن برای خود یک مارک تجاری بسیار موفقیت آمی بدست آورد .


ژورک معتقد بود که هنوز تماشاچیان ما همان فردین قهرمان عیار و بذله گو وبی غم و سرخوش را دوست دارند .بخصوص رلی که او در فیلم جوانمرد دارد کم و بیش یادآور همان تیپ محبوب هم هست .بنابراین برای کامل نمودنش وجود این صحنه ضروری است .اما فردین به هیچ وجه زیربار نمی رفت و عقیده داشت که آن دوره تمام شده و من با اینکه میدانم مردم آن کاراکتر آشنای مرا دوست دارنداما من دیگر نمیخواهم آزموده هایم را دوباره تجربه نمایم .سرانجام این جر و بحث که گاه بصورت دوستانه بود و گاه به عصبانیت کشیده می شد بجائی نرسید و فردین بحالت قهر استودیو را ترک می کند و عملا کار ادامه تهیه فیلم مزبور متوقف می شود .وژورک بخاطر جلوگیری از هر گونه لطمه ای سعی می کند خبر مزبور بجایی درز نکند و فکر می کرد بلا خره فردین را راضی خواهد نمود ........بقیه در قسمت دوم






مجله ستاره سینما /شماره 53 / مرداد 1353
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
441b0o9.jpg


گفتگوئی با آلفرد لازاریان نخستین خواننده آهنگ جاز در موسیقی ایرانی




«آلفرد»خواننده معروف زهره چرا دیگر نمی خواند




استاد رقص فروزان و کارگردان رقص فیلم " شب نشینی در جهنم "که هم اکنون بکار تدریس این هنر اشتغال دارد درباره خوانندگان و رقاصه های معروف اظهار نظر می کند .






زنره ...ای گل اندوه بی پایان من بازآ....


شاید ده سال پیش بود که این آهنگ واین شعر با صدای گرم و رسای خواننده ای بنام آلفرد لازاریان از رادیو پخش شد ودر محافل مختلف برلب زمزمه می شد .


آلفرد نخستین خواننده ای که با موسیقی جاز آواز خواند ،امروز دیگر نامش سر زبان ها نیست و شاید بسیاری از دوستداران موسیقی و آواز حتی نامش راهم بخاطر نداشته باشند و ندانند که آلفرد نخستین خواننده جاز موسیقی ایرانی بود و وقتی شروع بکار کرد مردم با این موسیقی آشنا نبودند ،اما او کار خودش را با علاقه شروع کرد ،اوراه را هموار کرد تا امروز صدها خواننده جاز از آن بهره گیرند .


آلفرد لازاریان برادر لیلی لازاریان معروف امروز 43 سالدارد ،در خانه اش اورا در کنار همسر جوانش و دختر کوچکی که دارند می بینم .از اطاق دیگر صدای موسیقی بگوش میرسد ودر تمام مدت دو ساعت و خرده ایکه من با او مصاحبه دارم صدای موسیقی قطع نمی شود .موسیقی در تک تک آدمهای این خانه جای بخصوصی دارد،چراکه مرد خانواده خود عاشق موسیقی بوده و هست .از آلفرد می خواهم که درباره خودش و این که چطور شد از خواندن دست کشیده و از متن فعالیت ها دور افتاده برای من حرف می زند و میگوید :


«اولین کار هنری من رقص بود و در بیست سالگی شروع شد . آنهم در "کلوپ آیران "که پدرم رییس آن بود .واولین بار در ژاندارمری خواندم .آنوقت ها "قاسم جبلی " و "شاپور نیاکان "بازار گرمی داشتند .مستجاب الدعوه در رادیو ایران برنامه بخت آزمائی داشت و من نخشتین بار در این برنامه آواز خواندم که از رادیو پخش شد و تا یکسال برنامه ادامه داشت . درآن سالها خوانندگانی بودند که در گوشه و کنار جاز میخواندند .ولی کا هیچکدامشان کامل و جدی نبود .من جاز را تکمیل کردم .آهنگ «زهره »که بمیان مردم رفت ،موسیقی جاز را شناساندم .درارکستر من میردادیان ، مارس ،زاون ،مارتیک بهترین نوازندگان جاز همکاری داشتند .ویگن تازه در متن شهرت بود .او نیز مقداری از آهنگهای مرا خواند .مطلبی را باید بگویم که خیلی مهم است و آن اینکه آن روزها جاز ده درصد و فوقش بیست درصد طرفدار بیشتر نداشت .یعنی آدم باید برای مردمی می خواند که از هر صدنفر ،ده نفر یا بیست نفر خوششان می آمد و می فهمیدند .تشویق خیلی کم بود و در عوض من بکار رقص توجه کردم .زیرا رقص را همه می فهمیدند و خوششان می آمد و تشویق می کردند .هیجده ساله بودم که به سبک «فرد آستر» رقصیدم در همین موقع ویگن اندک اندک بمیان مردم رفت و دنبال کار جاز را گرفت .صدای من صدای مناسبی بود ،برای موسیقی جاز ،یادم هست یک پروفسوری آمده بود صدایم را شنید وگفت فوق العاده است و می گفت از بین خوانندگان ایرانی من تنها خواننده ای هستم که می توانم بدون میکروفن آواز بخوانم .در این وقتها نوری در رادیو در برنامه ارتش میخواند و من در شما ورادیو .آهنگ آرزو و دختر میوه چین را بهمراه عطاءاله خرم در شما و رادیوخواندم »


آلفرد لازاریان بعلت اشکال تراشی در کار وعدم استقبال از جاز و مخصوصا توجهی که مردم بکار رقص داشتند،از فعالیتهای خواندن دست کشید وشد معلم رقص ،زیرا که در این فن مهارت و استادی قابل توجهی داشت .برای یک دوره ششماهه به بیروت رفت و وقتی برگشت آشنایی کاملی با رقص های مدرن پیداکرد،بطوریکه خودش می گوید در رقص مدرن هیچکس را یارای برابری با ائ نبوده ونیست .


«رقص والنتینو »را که مشکل ترین نوع رقص است با مهارت اجرا کرد و همین موجب شد که بطرف فیلم و سینما کشیده شود .از کارهای جالب او تعلیم کارگردانی رقص فیلم شب نشینی در جهنم است ،که فوق العاده مورد توجه قرار گرفت .


آلفردو در کارگردانی رقص ،رقص بابا کرم را به طور صحیح به فروزان آموخت :می گوید فروزان استعداد عجیبی برای رقص دارد و خیلی خوب و با مهارت می رقصد .از آلفرد می خواهم نظرش را در باره خوانندگان امروزی و رقاصه هایی مثل جمیله و شهرزاد بگوید .زیرا امروز جاز بازار داغی دارد و بیشتر جوانها طرفدار موسیقی جاز شده اند ،می گوید :


«-امروز خواننده به معنی وسیع کلمه کم داریم ،میکروفن را از رامش و گوگوش و خیلی های دیگر بگیرید آنوقت به آوازشان گوش کنید. آهنگها همه تقلیدی شده اند .دلکش و ویگن خوب بودند که رفتند .عارف خوبست وهمینطور نلی و فرحی که جمعه پیش از رادیو آواز خواند وعهدیه هم ...اما دیگران.من گوگوش و رامش را نمی پسندم چه آنها بیشتر بخاطر قیافه و آرتیست بازی هایشان گل کرده اند .وبعضی دیگر از خوانندگان که اگر میکروفن و بلندگو نباشدونبود،آن خوانندگان وجود نداشتند .در حالیکه ایرج و جبلی و حتی علی نظری بدون میکوفن هم خواننده هستند .مهرپویا به غلط خواننده جاز معرفی شه ،او در دکوراسیون خیلی وارد است ،اما در آواز هیچ .


اما آغاسی اندک صدایی دارد و دوصد چندان نو آوری .نو آوری آغاسی موجب شده که حتی فرنگی ها هم که می آیند برنامه اش را می بیند خوششان می آید .


اونیک ژستش خوبست ولی صدایی ندارد ،او هم بخاطر نوآوری در حرکات کارش گرفت و گرنه این همان خواننده ای بود که پانزده سال پیش با چندرغاز می خواند و کسی بکارش توجه نداشت .حالا به ماسیس هم می گویند خواننده !امروز ممکن است عده ای از مردم اورا خواننده بدانند ولی در گذشته که مردم جدی تر بودند ،هیچیک از خوانندگان برنامه شش و هشت را خواننده نمی دانستند .برای اینکه اینها اصلا خواننده نیستند و برای جلب توجه به لباس و دکور متوسل می شوند .


ازمیان آنها که می رقصند جمیله به نظرمن رقاص خوبی نیست ،ولی مشتری جمع کن است ،بلد است دل آنها را با یک چشمک هم شده بدست آورد .عزیزه خیلی بهت از او می رقصد .


شهرزاد هم زیاد چیزی بارش نیست ،ولی یکجوری هولش دادند و به صورت یک رقاص جدی درآمد.نادیا جمال از او بهتر میرقصد .اصولا افکار عمومی در زندگی هنرمند خیلی موثر است .چندی پیش عده ای از دوستان خواستند که نوار زهره را برایشان پخش کنم .وقتی آن را شنیدند ،همگی عقیده داشتند که اگر صفحه بشود .خیلی زود تو مردم می رود و حتی بعضی ها گفتند که بیشتر از آمنه سر زبانها می افتد .


نمی دانم چه پیش می آید .خلاصه دارند دو باره مرا بطرف آواز می برند .نمیدانم اگر صفحه اش به بازار بیاید چه می شود .ولی بون شک اگر مردم آن را بپذیرند و استقبال کنند و از آن خوششان بیاید،من دوباره بطرف آواز کشیده می شوم ،زیرا مردم و تشویق های آنهاست که موجب می شود خواننده ای به اوج شهوت و ثروت برسد و در این میانه شانس هم خودش نقشی دارد ،فکرش را بکنید ده سال پیش آغاسی می توانست به چنین موقعیتی برسد ؟ابدا ولی امروز امکانش هست .


یا در باره فریدون فرخزاد باید بگویم او یک شومن استثنایی ئاست ،ولی خواننده نیست .در حد یک شومن میتواند آواز هم بخواند ،اما خودش به تنهایی آوازه خوان نیست .خواننده واقعی زیاد است »


آلفرد در حال حاضر در سرای هنر تعلیم رقص میدهد .همسر آلفرد نیز از صدای خوبی بهره مند است که الته چون خود آلفرد دوست ندارد که وارد بازار کارشود .آلفرد در نظر دارد بزودی آهنگ های زهره ،دختر میوه چین و چندتا دیگر از آهنگهایش را بصورت صفحه وارد بازار کند تا یکبار دیگر تجدید خاطره ای شود برای همه آنهایی که یک روز از شنیدن این آهنگ ها غرق در لذت می شدند .وشایدهم همانطور که خودش اشاره کرد ،مردم کاری کنند که یکبار دیگر علاوه بر رقص در آواز هم بدرخشد .


مجله سپید و سیاه /شماره ۹۵۶/۱۳۵۰
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
عرض میکنم که این مطالب بریده های روزنامه های قدیم است
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
2rqyr2u.jpg


فروزان از سینمای کنار رفت




فروزان می گوید :من دیگر حاضر نیستم در فیلم بازی کنم وکارگردان دستور بدهد :یک کمی س ک س ی تر ،دامنت را بالا ببر خانم فروزان !






هفته گذ شته ،یکی از خبر نگاران هنری مجله ،ملاقات و گفتگوئی با فروزان ستاره معروف سینمای ایران داشت .دو روز پیش از این گفتگو ،وقتی خبرنگار ما ،بهمراه خبرنکار عکاس به خانه فروزان رفته بود تا برای روی جلد عکسی از فروزان تهیه کند ،فروزان هنگامیکه جلو دوربین قرار گرفت و حالت س ک س ی بخود داد ،با لحن مخصوص خود گفت :


-این دفعه آخر باشد که اینطور از من عکس میگیرید .چون من سینما را بوسیدم گذاشتم کنار .انشاءاله سینما هم مرا کنار بگذارد .


یکی از دوستان فروزان که آن لحظه حضور داشت ،با شنیدن این حرف گفت :


-آخه سینمای ایران نمیخواد ستاره یی نظیر شما را از دست بده .چون هنوز کسی را نداره که جای شما را بگیره


فروزان به دوستش جواب داد :


-خب بمن چه جونم ،منکه نباید جور دیگران را بکشم !..


خبرنگار هنری ما،دو روز پس از تهیه عکس روی جلد بار دیگر بدیدار فروزان رفت تا با او گفتگویی به عمل آورد .اما وقتی به او اظهار داشت میخواهم گفتگوی کوتاهی داشته باشیم .فروزان گفت :


-منکه آن روز گفتم سینما را کنار گذاشتم و دیگر ستاره سینما نیستم تا با من مصاحبت کنید .میدانید من از سینما دلزده شده ام ،و این عین حقیقت است با سینما خداحافظی کردم .


خبرنگار ما اظهار داشت وقتی فروزان این جملات را بیان می کرد ،از رنگ خستگی و اندوهی که بر چهره اش نشسته بود ،می شد به آشکار خواند که نسبت به سینما احساس دلزدگی نمی کند ،لاقل حالتی بی تفاوت دارد .فروزان ادامه داد :


« من دیگر نمیخواهم در سینما کار کنم .یازده سال است که شب و روز جلو دوربین فیلمبرداری و نور زننده پروژکتور ها،در سرما و گرما ،خرد شده ام و حالا میخواهم از این پس در خانه بنشینم .البته هر وقت از خانه نشستن خسته شدم وآمدند دنبالم ،دلم خواست باز به سینما می روم وحالا هرگز تصمیم به ادامه فعالیت در سینما ندارم .آخر هرکس یک مقدار انرژی دارد ،یک مقدار تحمل کار و زحمت دارد .انرژی و تحمل من تمام شده است .هرروز یک گوشه از بدنم درد میگیره ،بعضی ها که در خارج از گود هستند میگویند :«فروزان میاد جلو دوربین ،یک تکان میده و میره !»نمیدانند که هرکدام از این تکان ها ،زندگی آدم را تمام می کند .من در این یکی –دو سال اخیر ،از سیامک پسر چهارده ساله ام که تمام زندگی منست ،ازهمین بقول مردم تکان دادن ها خجالت می کشم .او همیشه بخاطر حرفه من ،ازمن گریزان بوده ،حتی حاضر نشده یکبار با من عکس بگیره .من دیگر نمی توانم این رویگردانی سیامک را تحمل کنم ،و حاضر نیستم حتی به قیمت میلیون ها تومان بگذارم ادامه پیدا کند .


من سالهاست که تصمیم دارم سینما را کنار بگذارم ولی هربار مرا در «امپاس »و رودر بایستی گذاشته اند ،وناگزیر شده ام اجرای تصمیم را به تاخیر بیندازم .آخر چقدر میتوانم در مقابل دوربین فیلمبرداری بایستم و کار گردان بگوید :یک کمی سکسی تر ،یک کمی هوس انگیز تر ،یک کمی دامنت را بالا ترببر و عشوه آمیز تر حرکت کن .


اما از ششماه پیش با انکه دستمزدم به 150 هزار تومان رسیده بود .قرارداد جدیدی قبول نکردم وتا آنجا هم که توانستم پیش قسط قراردادهایی را که گرفته بودم پس دادم واز ششماه قبل به اینطرف ،تنها در فیلمهایی که نیمه کاره دارم ،بازی می کنم ،حالا بوسیله مجله شما اعلام می کنم که دیگر پیشنهادی را نخواهم پذیرفت و کارگردانان و تهیه کنندگان بسراغ دیگر ستارگان بروند .من سینما را بو سیدم و کنار گذاشتم .شما هم بسراغ آن ستارگانی بروید و عکس روی جلد ومطلب از آنها چاپ کنید که برای چاپ عکس و مطلب شان التماس میکنند .من در آرزوی یافتن مرد دلخواهم هستم ،تا با او ازدواج کنم .بدنیست در اینجا تمام شایعاتی راهم که در باره ازدواج من به سر زبان هاست تکذیب کنم .البته نمیگویم در زندگی من مردی وجود نداشته است و شاید این شایعات هم از همین امر سرچشمه می گرفته است .


در زندگی من ،چند مرد بوده اند ،البته من یک زن تنها هستم و این نمی تواند اشکالی داشته باشد که یک زن تنها ،آنهم ستاره سینما ،یک دوست مرد برای خود بگیرد .اما من بااین مردها هیچگاه نتوانستم ازدواج کنم وبه هیچوجه قصد زندگی و هرزگی نداشته ام .


درست است که مردم ما را به چشم یک ستاره سینما نگاه می کنند و شخصیت ما را از روی کاراکتر سینمائی ما حدس می زنند ،اما من به تنهایی با شهامت در مورد خودم می گویم اگر با مردی بوده ام بخاطر دلم و تنهائی ام و عشقم بوده است ،نه بخاطر هرزگی و پول و استفاده های دیگر ،ولی شایعه سازان آنقدر در باره من شایعه بر سر زبان ها انداخته اند که اگر واقعا مردی هم بخواهد بامن ازدواج کند ،اصلا به سراغم نخواهد آمد .من هر وقت که برای خستگی ناشی از کار زیاد ،فیلمبرداری و همچنین دیدن فرزتدم به اروپا می روم .هزار ویک شایعه می سازند که برای ترک اعتیادش رفته ..ویا جوانی رابدام انداخته وبه اروپا رفته که خوش باشه !


مساله اینست که شهرت ،آدم را غرق در مسائل مختلف می کند .شهرت باعث می شود که انسان گذشته و اینده را فراموش کند .اما اگر انسان در همان زمان اوج بخودش بیاید و کاری را که برای آنهمه شهرت برای اوشده کنار بگذارد ،میتواند بقیه عمر را بخوبی زندگی کند .من هم همین کار را کردم .خودم میدانم که هنوز در اوج شهرت هستم .هنوز ماهی حداقل یک پیشنهاد برای بازی در فیلم بمن میرسد وبیش از هر ستاره دیگر ستاره روز هستم ،ولی خودم به تهیه کنندگان و کارگردانان میگویم بروید بسراغ تازه نفس ها و از راه رسیده ها و مشتاقان .من دیگر خسته ام .خسته خسته .وشاید هم دلزده .




محله اطلاعات هفتگی /شماره 1617 /سال 1351






توضیح : فروزان هم از جمله ستارگانی است که هیچ خبری از او نیست .اگر کسی از خوانندگان این مطلب اطلاعی در مورد وضعیت فعلی ایشان دارد ،جهت اطلاع خوانندگان این وبلاگ اعلام کند .ضمنا برای اطلاع بیشتر در مورد فروزان می توانید به خاطرات تقی ظهوری که در وبلاگ یکی از دوستانم بنام محمدحسین در وبلاگ روزآدینه منتشرشده مراجعه و بامرور روی مطالب گذشته نقطه نظرات ایشان را در مورد فروزان دریابید .همچنین در خاطرات پروین غفاری که در همین وبلاگ آمده است ،مطالبی در مورد فروزان وجود دارد .
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
روز سه شنبه مورخ 8/1/86 در ساعت 12:20 بعد از ظهر در منطقه بلوچ خانه شهر سرپل در افغانستان انفجار یک بمب به هنگام فیلمبرداری فیلم "اسب دو پا" به کارگردانی سمیرا مخملباف منجر به زخمی شدن شدید شش نفر، مرگ یک اسب و مجروح شدن تعدادی از هنروران شد.

به گزارش سرويس فرهنگ و هنر خبرگزاري «انتخاب» به نقل از خانه مخملباف، شخص پرتاب کننده بمب ابتدا به صورت یکی از صد سیاهی لشگر حاضر در صحنه وارد گروه شده است و بعد از روی بام اقدام به پرتاب بمب به سوی گروه فیلمسازی کرده است.

نیروهای امنیتی آیساف مستقر در شهر سرپل اقدام پرتاب کننده بمب را سوء قصد به خانواده مخملباف می دانند، و طالبان و القاعده را مظنون این حمله نمی پندارند. تاکنون هیچ گروهی مسئولیت این حمله را به عهده نگرفته است.

بلافاصله بعد از اعلام فرمان صدا، دوربین، حرکت؛ بمب وارد صحنه شده و تصویر و صدای این حمله ثبت شده است و شخص پرتاب کنندهء بمب رویت شده است.

این پنجمین سوء قصد به اعضای خانواده مخملباف است. دو سوءقصد نافرجام اول در ایران در حوالی مرز افغانستان به محسن مخملباف هنگام ساخت فیلم "سفرقندهار" در سال 2000 صورت گرفت. و دو سوءقصد نافرجام بعدی اقدام به ربودن حنا مخملباف در هنگام فیلمبرداری فیلم "پنج عصر" در شهر کابل در سال 2002 انجام شد.

فیلم "اسب دو پا" نوشته محسن مخملباف به کارگردانی سمیرا مخملباف تولید مشترک خانه فیلم مخملباف و کمپانی وایلد بانچ است.

این خبر دسته اول است بخوانید
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
شعری طنزآميز در وصف سپيده همان هنرپیشه معروف که عکس او در پایین همین پست است

س ک س نمایونت برم !






دلم میخواد «تل »بشم و میون زلفونت برم


جوجه ی بریون بشم و بزیر دندونت برم


ویسکی ناب میخوام چیکار،جام شراب میخوام چیکار


ویسکی چیه ،شراب چیه ،چشمای میگونت برم


ازگز اصفهون مگو ،من گز لبهاتو میخوام


لیموی شیراز و ولش ،لیموی لرزونت برم


هیکل تو نمونه ای زس ک س سینمائیه


هیکل موزونت برم ،س ک س نمایونت برم


به سینمای دلبری ،چو فیلم رنگی میمونی


شبها،توبازارسیاه،بلیت ارزونت برم


وقتی میخوای حموم بری ،تو «وان »نقره گون بری


دلم میخواد هوا بشم تو لیف و صابونت برم


هرچی که فکرش می کنم ،رقیب و همتا نداری


سرت برم ،لبت برم ،اینت برم ،اونت برم


آی چه خوبه ماهی بشم ،بیام تو حوض خونه تون


میخک بشم ،لاله بشم ،میون گلدونت برم


با پروپای مرمری ،نازمیکنی ،دل میبری


خلاصه ،ای رشک پری ، الهی قربونت برم .



توضیح :این هم شعر طنزگونه ای که یکی از نویسندگان مجله ستاره سینما در وصف زیباترین هنرپیشه سینمای قبل از انقلاب سروده است .


ازاینرو می گویم زیباترین که طی رفراندوم و نظرخواهی مجله جوانان از مردم زیباترین ستارگان سینمای ایران از نظر مردم به ترتیب زیر انتخاب شدند


1- سپیده


2- شورانگیز طباطبائی


3- آیلین ویگن


ضمنا اگر کسی از حال وروزکنونی سپیده خبری دارد جهت اطلاع سایر خوانندگان در اینجا کامنت بگذارد و اعلام کند


4hwglli.jpg
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
عکسهای دیگری از سپیده

cxcxv.jpg


m29.jpg
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
یک رپرتاژجالب و خواندنی از تاریخچه کاباره داری در ایران






کاباره داری در ایران ( قسمت آخر )










.....صابر آتشین بیست و دو سال قبل در کافه شکوفه (شکوفه نو فعلی )به انجام برنامه های فکاهی می پرداخت که در اجرای این نمایشات دختر هنرمندش «گوگوش » که در ان سالهل سه چهار سالی بیشتر سن نداشت اورا یاری می نمود .


وبرنامه های این پدر و دختر هنرمند از محبوب ترین و پربیننده ترین برنامه های آنزمان بود .


برنامه های فکاهی صابر آتشین و گوگوش شروع خوبی بود برای کمدین هایی دیگری که بعد از او به این رشته هنری نمایش پیوستند وخصوصا اینکه در ایران کمدین هایی پیدا شدند که زوجی اجرای برنامه می کردند ودر حال حاضر نیز معدودی از آنها در این زمینه فعالیت دارند .کمدین هایی چون :


*برادران تقدسی


*برادران رسولی


*راما


*قاسم گلی و


تعدادی دیگر .


خوراک اولیه این کمدین ها مطالب طنزآلودی در زمینه های اجتماعی می باشد و حتی اخیرا پا را از این هم فراتر نهاده وبه انتقاد در باب مسائل روز می پردازند و اشعاری را که بر وزن ترانه های روز می سازند اجرا می نمایند .


ابوالقاسم صادقی طنزنویس معروف و سردبیر مجله کاریکاتور از جمله طنز نویسانی است که مورد علاقه شدید این کمدین های کاباره ای می باشد .صادقی تاکنون صد ها ترانه فکاهی برای این کمدین ها ساخته وشاید بیش از هزار جوک و لطیفه و مطالب طنزآمیز به آنها تحویل داده است .


صادقی در باره علل موفقیت برنامه های کمدی و طنز می گوید :موفقیت برنامه هایی که بر پایه طنز استوار است به چند دلیل می باشد .نخست اینکه طنز و فکاهیات و بدیهه یرایی جزو عادات ایرانیان است و اصولا در وجود هر ایرانی رگه هایی از نکته پردازی و شیرین کلامی دیده می شود .به همین خاطر مردم به طنز و برنامه های طنز آلود علاقه وافری نشان میدهند .دلیل آنهم موفقیت بیش از اندازه برنامه های فکاهی چه در رادیو وچه در تلویزیون و چه بر روی سن کاباره هاست .


صادقی عقیده دارد که با زبان و کلام طنز خیلی بیشتر میتوان بر شنونده تاثیر گذاشت و خواننده را تحت تاثیر قرار داد .زیرا از شنیدن و خواندن خسته نمی شود و طنز در لفافه صحبتش نوعی زنگ تفریح برای شنونده و خواننده در میان دارد .


" عبید زاکانی " طنز نویس بزرگ ایرانی می گوید :


رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز


تا داد خود از مهتر و کهتر بستانی .


بنابراین می بینید که فکاهی سرایی و دامنه فکاهیات بسیار گسترش پیدا کرده است و همه به نوعی کمدین شده اند !در کاباره ها و کافه های ساز و ضربی برای هر کمدین ویا هر زوج کمدین نظیر برادران رسولی یا تقدسی یا ایکس و غیره دستمزد معینی در حدود یکصد تا یکصد و پنجاه تومان برای هر شب اجرای برنامه پرداخت می شود .وکمدین در قبال ماهی سه تا چهار هزار تومان دستمزد بایستی پول لباس و دستمزد فکاهی سرا و طنز نویس بپردازد تا مطلبی برای اجرا بدست آورد .


اکثر طنزنویسان معروف برای کمدین ها مطلب فکاهی می نویسند و شعر فکاهی میسرایند .


از نکات جالب توجه این کمدین ها بدیهه سرایی آنها بر روی سن است . بطوری که برای اغلب شخصیت های اجتماعی مضمون کوک می کنند و شعر فکاهی می خوانند .وبرنامه های آنها نیز از استقبال خوبی برخوردار است .بطوری که سایر برنامه های کاباره را تحت الشعاع قرار میدهد .






پایان






توضیح :تذکر این نکته به خوانندگان ارجمند ضروری است که این مطلب آنچنان که می بایست حق مطلب را در باره کاباره داری در ایران بجا نیاورده و من به یاری خدا در آینده نه چندان نزدیک! با ارائه مطلب جامع دیگری جبران مافات خواهم نمود .
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
دوستان عزیز لطفا در هنگام بازدید از تاپیک همیشه 2 صفحه آخر را مورد بازدید قرار دهید چراکه به علت تعدد مطالب قرار داده شده در تاپیک در یک نوبت صفحات تاپیک اضافه شده و ممکن است در زمان حضور مستقیم در صفحه آخر از دیدن آخرین مطالب بی بهره بمانید
صفحه 37 دارای مطاب خوبیست
 

live for what?

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 آگوست 2006
نوشته‌ها
9,078
لایک‌ها
374
محل سکونت
Wish! In Your Mind!
مطالبی جالبی قراردادی فردین عزیز!
البته چند نکته وجود داره که در پیام خصوصی بهشون اشاره کردم!
یک سوال!
فیلمی در سینمای قبل از انقلاب بوده که به خاطر افراط در بی پروایی!!! توسط جامعه ایران طرد شود؟!
یا دولت پس از مدتی اجازه پخش اون رو نده؟!
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
نه فیلمی به این دلیل تا اونجا که من میدونم توقیف نشده
فقط بدلایل سیاسی در گذشته فیلمها توقیف میشده مثل فیلم گلگو 13 بابازی پور ی بنایی که چند وقت قبل در موردش صحبت کردیم
 

fardin59

Registered User
تاریخ عضویت
18 مارس 2006
نوشته‌ها
1,134
لایک‌ها
75
3yqp89s.jpg



تصویری از یک کاباره

کاباره داری در ایران (قسمت اول )




صنعت کاباره داری در ایران عمر چندانی ندارد و کاباره در ایران تکاملی از بنگاه های شادمانی 35 تا 40 سال قبل می باشد .در سالهای نه چندان دور در عهد قاجاریه و خصوصا دوره حکومت ناصرالدین شاه که به دوره ناصری معروف است وسائل طرب به میزان وتنوع کنونی وجود نداشت .از رادیو و تلویزیون و سینما خبری نبود .خوانندگان از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی کردند .زن آوازه خوان وجود نداشت .در بزم های مدل آن روزگار که عبارت ازتئاتر های روحوضی و سیاه بازی بود بعلت اینکه مردم هنرنمایی زن را قبیح می دانستند .پسربچه های کم سن و سال و جوان هایی که از ظرافت بدنی برخوردار بودند با آرایش و لباس زنانه در نمایشات روحوضی حاضر می شدند و هنرنمائی می کردند .


فبله عالم ظل السلطان !شاه قاجار آنقدر گسترش فکری نداشته که متوجه شود این دستگاه میتواند برای مملکت او هم مفید باشد !


بهر تقدیر پس از مراجعت موکب سلطنتی از سفراروپا پای ادوات صوتی نظیر گرامافون شیپوری و رادیو هم به ایران باز شد.وکم کم باگذشت زمان اشاعه ای دربین متمولین آن زمان پیدا نمود .


گفتیم کاباره داری در ایران تکاملی از بنگاه های شادمانی می باشد .بنگاه های شادمانی هنوز هم بیادگار از آن روزگاران تک و توک درخیابان سیروس و سیمتری به چشم میخورند .

اولین بار در ایران ناصرالدین شاه قاجار در سفری که به انگلستان نمود .یک دستگاه گرامافون از کمپانی فون انگلستان هدیه گرفت و باخود به ایران آورد .


در محل کمپانی فون از صدای ناصرالدین شاه نواری تهیه شد که در حال حاضر این نوار در آرشیو رادیو ایران موجود است .این نوار 45 دقیقه ای که بصورت ریل می باشد در یک سوی آن متن سخنرانی 45 دقیقه ای ظل السلطان !ضبط شده است .


ناصرالدین شاه در این نوار از خاطرات خود در سفر انگلیس یاد کرده و در جایی متذکر شده است که :


بازذید از انگلستان بسیار مهیج بوده است ودر جایی متذکر شده که ما(ناصرالدین شاه و همراهان )موفق به دیدن وسیله ای شدیم که آب را از چاه در می آورد وبرای انگلیسی ها خیلی مفید است .گویی


بنگاه های شادمانی شادی آفرین مجالس جشن عروسی و ختنه سوران آن دوران بوده است .بنگاه های شادمانی برنامه هایی تنظیم می نمودند که عموما شامل برنامه سیاه بازی که از محبوب ترین نمایشات آن زمان بود .ورقص های ملی و فولکوریک ،عربی ،ترکی ،وغیره و ذالک بود .البته اجرای این برنامه ها فقط در مجالس خصوصی اشخاص صورت می گرفت ومحل نمایش عمومی نداشت .اولین محل نمایش عمومی در محل کاباره شکوفه نو فعلی به نام «کافه شکوفه » به سرپرستی حجازی شروع بکار نمود (پدر پرویز حجازی مدیرفعلی شکوفه نو وباکارا).درآن زمان محلی را که عبارت از دو مغازه تو در تو بود ابتیاع نمود وبه صورت سالن غذاخوری درآورد که در آنجا مشروبات الکلی و انواع اغذیه سرو می شد و در خلال اینکار افرادی نیز با سرگرم کردن مشتریان مشغول می شدند


این برنامه های هنری عبارت بود از گربه رقصانی ،نمایش لوطی وعنتر والاغیر ونهایه! کم کم استقبال مردم از برنامه های کافه شکوفه حجازی را برآن داشت که در فکر ایجاد برنامه های دیگری به تقلید از برنامه های کاباره های آمریکا و اروپا که وصف آن را شنیده بود ،بیفتد .


این فکر با ورود فیلم های آمریکایی به ایران و نمایش واریته های موزیکال در این فیلم ها در حجازی قوت گرفت .پس از آن حجازی به دنبال ایجاد برنامه های ابتکاری و متنوع هنری بود تا ذائقه ای را که برای تماشاچیان و مشتریان صاحب دل !بوجودآورده بود به نحو مقتضی ارضاء نماید،کم کم کافه شکوفه به شکوفه نو تبدیل شد وصنعت جدید کاباره داری در ایران شکل گرفت .


پس از شکوفه معدود کاباره و کافه های ساز و ضربی دیگری در تهران پاگرفت که درحال حاضر شهرستان ها نیز تک و توک به داشتن کاباره های ساز وضربی مفتخر شده اند !از جمله برنامه های پرطرفدار کاباره جات !برنامه های فکاهی و آلوده به طنز می باشد .پایه گذاران برنامه های فکاهی را سیاه های نمایشات روحوضی میدانند .از جمله سیاه های معروف «مهدی مصری »نامی بوده است که سالها با سیاه کردن خود تماشاگران را نیز سیاه کرده است !اخیرا نیز «سعدی افشار»نامی پیدا شده است که موجب رونق بخشیدن وحیات جدید این برنامه هنری سنتی ایران شده است .
 
بالا