اینجا بدون من
به ندرت میشه فیلمی دید که با کلیشه های رایج سینمای ایران فقر ، خیانت و کمدی سطحی فرق داشته باشه اما اگر قرار به انتخاب باشه فقر رو انتخاب میکنم
ژانری که پیامش گاهی مبهم و گاهی شاد هست اما همیشه یک تلخی خاصی داره ، جایی که هنرپیشه های ایرانی تمام هنرشون رو میذارند تا حس درماندگی رو بهت منتقل کنند و اکثرآ خیلی خوب از پسش برمیاند
فقری که شاید مثل زندگی اکثر جماعت سینما روی ایرانی نباشه اما این قشر متوسط کاملآ درکش میکنه ، ازش میترسه و حسش رو به خوبی دریافت میکنه
اکثر این فیلمها چه از نظر محتوا ، چه از نظر اجرا کاملآ شبیه همند! میتونی به راحتی هنرپیشه ها ، کارگردان ها و نویسنده ها رو جابه جا کنی و دقیقآ چند کپی عین هم با اسمهای مختلف داشته باشی.
هرچند فیلم ساده رو دوست دارم اما تکرار ملال آور نقطه به نقطه اش توسط چند فرد مختلف خیلی جالب نیست برام.
اینجا بدون من: از معدود ستاره های زن سینمای ایران سود میبره! ستاره هایی که خصوصیت زردنامه ای ندارند اما هنر تحسین شده ای دارند هرچند این فیلم بازهم تکرار نقش های گذشته شون بود و چیزی به کارنامه حرفه ای اونها اضافه نکرد و دو هنرپیشه مرد گزیده کار جوان که خوشنامند و هنرمند هستند که اونها هم باز به نوعی تکرار نقشهای قبلشون رو کردند
بازی گرفتن از معتمد آریا و جواهریان کار خیلی سختی نیست اگر کسی نتونه ازشون بازی بگیره کار عجیبی کرده! اکثر پلان ها بسته و در فضای بسته هستند ، کارکترها به اندازه کافی شناسنامه دارند اما تکلیفشون معلوم نیست. جز پدرخانواده که تناقض در موردش زیاد هست
ابهام آخر فیلم شیرین ترین قسمتش هست ، جایی که مرز بین واقعی بودن و تخیلی بودن رو تعیین نمیکنه و بیننده خودش تصمیم میگیره
ساختن همچین حسی یکمی پیچیده است شاید میتونست انتخاب بهتری داشته باشه که بیننده رو به یکی از دو سمت هدایت نکنه.
نکته قدرتش هم ایرانی کردن نمایشنامه ، نمایشنامه نویس شهیر جهان (تنسی ویلیامز) هست ، نمایشنامه ای که ترجمه مرحوم سمندریان بود. خیلی خوب در فضای فرهنگی ، اجتماعی ایران حل شده بود داستان و شاید اگر اشاره اول فیلم نبود کمتر کسی متوجه برداشت موضوع از داستانی غیر ایرانی میشد
7/10 شاید اگر فیلم رو چند سال زودتر ساخته بود امتیاز خیلی بیشتری میگرفت.