- تاریخ عضویت
- 21 آپریل 2012
- نوشتهها
- 1,169
- لایکها
- 3,286
درود به همه دوستان و اساتید . نمیدونم واقعا ورزشهای رزمی همون چیزی هستند که نشون میدن !! یا راهی برای انحراف از موضوع اصلی هستند ؟؟ یا خود ما دنبال حقیقت نیستیم ، یا اینکه کشور های آسیای شرقی ( چین ، ژاپن ....... ) و در حقیقت بنیانگزارانش حقیقت را پنهان کردند . دانستن زیاد هم خوب نیست . مانع از فهمیدن مطالب خاص میشود . اثبات مواردی خاص در سبک های رزمی مثل نیروی درون ، و رد آن مثل کشیش هایی بود که در پی یافتن روح با ذره بین به جان انسان زنده افتاده و ....... . من نه میخواهم با قاطعیت انرژی درون را قبول کنم و نه می خواهم رد کنم . به قول یکی از دوستانم : خالق هستی از روح خود در وجود انسان دمیده ، پس آیا نمیتوان در حد والا رشد کرده و به حالت های خاص رسید ؟ نمیخوام بحث را دینی یا فلسفی کنم . اینکه یک نفر به چنین درجه ای برسد یا نرسد به من یا به کس دیگر ربطی ندارد و شاید هیچ دردی از مشکلاتش دوا نکند . در مراحل اولیه این موضوع ، یک رزمی کار باید فکر آزاد داشته باشد و بین فکر و اندامها و عضلاتش هماهنگی ایجاد کند . در نهایت بعد از سالیان باید عضلاتش را از تهتانی ترین و پایین ترین عضله تا نک انگشتان هماهنگ و هدایت کند . در واقع دست ها فقط حکم انتقال دهنده را دارند . عزیزانی که کیوکشین کارند و سبک های دیگر ...... به وضوح به این نتیجه میرسند . اما این به همین جا ختم نمیشه . چطور یه آدم پیر میتونه با یک انگشت فشاری را به یک نفر وارد کنه در صورتی که هیچگونه زوری به کار نمیبره و شخص مقابل بیش از 1 متر به عقب پرت بشه ؟؟ ببینید من خودم تا قبل از اینکه با این آقا روبرو بشم فقط به همون حد هماهنگی عضله بسنده کرده بودم و فکر میکردم نیروی درون وجود ندارد . اما خودتان قضاوت کنید ، چطور میشه که در پایدارترین داچی قرار بگیری و اون پیرمرد فقط با گذاشتن انگشت در حد لمس کردن لباس باعث ایجاد حرکتی رو به عقب با اندازه حرکت بیش از یک متر شود ؟؟ باور کنید هیچ ربطی به نقاط حساس ندارد . هنوز هم نمیخوام بگم انرژی درون وجود دارد ، نمیدانم . نمیدانم .
اون آدم رفت . من هم مثل همیشه میرم باشگاه ، یک روز اجرای کاتا ، یک روز اجرای کمیته و یک روز بدن سازی ، مثل قبل ، هیچ چیز تغییر نکرد . حالا حالا هم تغییر نمیکنه . فقط اینو میدونم که تنها چیزی که با یک رزمی کار می ماند تنفسش است .
پست دقیق و بی نقصی بود، ممنونم از شما و همین طور آقا میلاد برای طرح این بحث خوب.
نظر من رو بخواهید چیز هایی که قابل اثبات نباشند، قابل انکار هم نیستند، صرفا می شه گفت قابل تشکیکند. ما مجازیم به همه چیز شک کنیم و از نظر بنده، شک گرایی بالاترین مرحله از ادارک انسان هست. شما برای شک گرا بودن باید هم از مرحله ایمان و هم از بی ایمانی عبور کرده باشید!
بدون اینکه بخواهیم به ترویج خرافه بپردازیم، باید بپذیریم که همیشه چیزهایی هست که دردسترس ما نیست، چیزهایی که نمی فهمیم، چیزهایی که به دلایلی از دید ما پنهان هستند. در طول تاریخ، بشر با اسرار زندگی می کرده.
بهرحال برای روشن تر شدن موضوع بهتره یه بررسی تطبیقی مختصری انجام بدیم تا با در نظر گرفتن خاستگاه ِ باورهای کهنی مثل انرژی درون بتونیم جمع بندی از موضوع داشته باشیم.
درباره انرژی درون
مسائلی از این دست با هیچ روش علمی و تحقیقاتی قابل اثبات نبوده و نیستند. مادامیکه قابل اثبات نباشند، بحث درباره اونها با روش استدالالی و منطقی کاملا می تونه بی فایده باشه. ما صرفا می تونیم به تجربه های شخصی خودمون بسنده کنیم.
اما مفهوم انرژی درون ( Qi ) همون طور که می دونید از قدیمی ترین مفاهیم بشری هست. ردپای اون از ژاپن و چین تا هند و ایران و یونان کشیده شده. مفهوم Qi قابل انطباق هست با Prana در هندوئیسم (آئینی با سه هزار سال قدمت)، همون طور که نادی ها (مجاری پرانا) هم قابل انطباق هستند با Meridian (مجاری Qi) و این مفاهیم همون طور که می دونید، مشابهت هایی داره با خلط های چهارگانه یعنی خون، صفرا، سودا و بلغم که در طب یونانی (Humorism) و طب سنتی ایرانی رایج بوده. این اخلاط رطوبت و یا مایعاتی هستند که در درون مجاری بدن مثلا رگها وجود دارند.
طب سنتی چینی بر پایه ی این اعتقاد شکل گرفته که بیماری ها، محصول اختلال، مسدود بودن، و عدم توازن ِ حرکت Qi در Meridian یا همون مجاری هستند.
برای بر طرف کردن این مشکل، روش های مختلفی بکار گرفته میشه. **** غذایی، گیاهان دارویی و طب سوزنی ( که با تحریک نقاط خاصی از Meridian، جریان چی در بدن متوازن می شه ) و یا تمرینات بدنی و تنفسی با استفاده از هنرهای رزمی خاصی مثل " تای چی چوان" و غیره.
حکمای یونانی اینطور فرض می کردند که در شرایط عادی چهار خلط ( خون، بلغم، صفرا و سودا ) در توازن و تعادل هستند ( دقت کنید که این اخلاط هم در مجاری بدن مثل رگها در جریان هستند). بیماری زمانی اتفاق می افته که در اثر تغذیه نادرست و یا تنفس هوای ناپاک، تعادل چهار خلط بهم می خوره. روش های درمان عمدتا بر پایه اصلاح روش تغذیه هستند.
در عقاید هندوئیسم هم به همین مفاهیم مشترک بر می خوریم. پرانا در نادی ها حرکت می کنه. پرانا در غذا، هوا و نور وجود داره. در صورتیکه نادی ها (مجراها) مختل و یا مسدود باشند، پرانا در قسمت هایی از بدن تجمع پیدا می کنه و فرد به امراض مبتلا خواهد شد. پس با تغذیه مناسب، تمرین تنفس (پرانایام) و تمرینات بدنی مثل آسانا و باندها، توازن و تعادل پرانا در نادی ها و متعاقبا سرتاسر بدن بوجود خواهد آمد.
***
اینها رو گفتم که بگم تمدن بشری اشتراکات پر رنگی داره و اگر سر نخ ها رو دنبال کنیم معمولا فلسفه ها و مفاهیم مختلف به هم نزدیک خواهند شد.
انسان مدرن، کاملا مختار هست در پذیرفتن و نپذیرفتن این مفاهیم. چیزی که مهم هست اینه که با ذهن باز و نامحدود به بررسی تمدن انسانی بپردازه و خیال نکنه که زندگی و شعور و فلسفه به قرن بیستم محدود میشه.
Last edited: