تا حالا عاشق شدی؟ اگه شدی به عشقت رسیدی؟
خلاصه ی خیلی کوچکی از عشقم براتون میزارن - خلاصه که چه عرض کنم هیچیشو نگفتم - الان از هم جدا شیم فقط دوستیم گهگاهی اس ام اس میدیم!! ولی هنوزم پر احساسم!! از عشق من میشه یه تراژدی با کیفیت ساخت. هیچی کم نداره!
اره چجورشم نزدیک بود خودکشی کنم یه با هم فرار کنیم حتی توی خونه خالی هم بودیم بهم پیشنهاد هم داد اما من اصلا هوس نداشتم واقعا عاشقش بودم عاشق نگاهش بودم حاضر بودم تموم عمرم به چشاش خیره بمونم واقعا ارامش داشت!! دیوونش بودم اونم عاشق دیوونگی من شده بود!
2 سال با هم بودیم 5 سال عشق یکطرفه داشتم تا تونستم بهش بگم دوستش دارم
نیمه شبا میرفتم توی حیاط خونشون از پشت پنجره اتاقش تا صبح باهاش حرف میزدم
هر روز صبح پشت پنجره اتاقش گل رز قرمز خیلی خوشگل میزاشتم
هر روز صبح از فاصله خیلی دور تا دم مدرسشون دنبالش میرفتم ولی اون از من خبر نداشت
هر روز از اونطرف خیابون موقع تعطیلی مدرسشون رد میشدم نمیتونسم نگاهش کنم بازم از حس توی دلم خبر نداشت
تموم خاسگار هاشو بخاطر من جواب کرد
برام سخت بود تو چشاش نگاه کنم عمرا نمیتوستم بهش نگاه کنم 1 سال طول کشید تا برام عادی بشه به چشای خوشگلش خیره بشم
یه شب تا صبح رو فقط به چشای هم نگاه میکردیم صبح که داشتم برمیگشتم خونه گردنم گیر کرده بود
بوی خاصی که داشت همیشه به یادمه یجور بویی بود حس گرمای خونه رو میداد وقتی از هوای سرد بیرون وارد خونه میشید( شاید بگید چقدر عجیب!)
اتاقش بوی خودشو میداد ولی میگفت خودش این بورو احساس نمیکنه!
دیدید وقتی دلتون میگیره چجوری اه میکشید؟ تا یک ماه وقتی پشت خط به صداش گوش میدادم از دل شوریده ایی که داشتم سینم پر میشد برای اینکه احساس راحتری داشته باشم یه نفس عمیق میکشیدم
2 - 3 روز اول رو نمیتونستم پشت خط باهاش حرف بزنم فقط اس ام اس میدادم!
کف دستم عرق میکرد! قلبم وحشتناک ضربه میزد
خیلی دوس داشتم واسه یبارم که شده بتونم به صورتش نگاه کنم! نمیتونستم بهش نزدیک که میشدم ناخود اگاه نگاهم میوفتاد جای دیگه!نمیتونستم به چشاش نگاه کنم!
بعد از 7 سال شب قدر بود که از خدا خاستم تکلیفمو روشن کنه - اون شب که رفته بودم پیش خدا که دعا کنم خدایا مارو به هم برسون یه حس عجیبی داشتم که دلتنگ عشقم نبودم یه حس غریب داشتم که بهم میگفت راهم اشتباهه لای قرانو که باز کردم دیدم اره معنیه اولین ایه ی رو که اوردم بهم معلوم کرد که اشتباه عاشق شدم
اخه ما یه مشکل مشکل خیای بزرگ داشتی اونم خونواده هامون بود از زمین تا اسمون با هم فرق میکردیم خونوادش اونو مجبور میکردن زودتر ازدواج کنه پدرش بداخلاق بود و میخاست زودتر از خونه ی پردریش بره بیرون و شرایط برعکسش رو من داشتم یعنی نمیتونستم به این سرعت خودمو برای ازدواج اماده کنم خونواده هم رضایت نمیدادن به ازدواجم هم به دختره رضایت نمیدادن هم به خودم چون هنوز نه کار داشتم نه زندگی !!
اگه ازدواج میکردیم شاید اشتباه بزرگی رخ میداد ولی تنها مشکلی که داشت اینه که من هنوز بچه ام منظورم اینه که توانایی تشکیل خونواده و اداره زندگی و قبول کردن مسئولیت رو ندارم چون هنوز دانشجو ام و اگه بخام عاشق هم باشم اونم یه عشق اینجوری توی زندگیم افت میکنم واسه همین تصمیم گرفتم قبول کنم اشتباه عاشق شدم
واقعا بعدا فهمیدم که اشتباه عاشق شدم الان وقتش نبود!
میدونید قسمت یعنی چی؟
قسمت این شده بود که با اون همه علاقه ایی که بهم داریم از هم جداشیم - نه بخاطر اینکه بدرد هم نمیخوریم بخاطر اینکه این برای زندگی هر دوی ما بهتره زندگی خودمونو از دست میدادیم اگه میخاستیم فرار کنیم
خیلی دوستش داشتم من بهترین هارو براش میخاستم نه اینکه با هم فرار کنیم و توی شرایط سخت قرارش بدم!!
2 ت
رم فقط 4 واحد پاس کردم 2 ترم پشت هم مشروط شدم - 2 سال از زندگی عقب افتادم - الان دارم جبران میکنم هیچ چیزی نمیتونه دوباره جلوی منو بگیره میخام به موفقعیت برسم این ترم 12 واحد با معدل 17 پاس کردم از مشروطی در اومدم ترم بعدو 24 واحد میگیرم میزنم زیر گوش دانشگاه بهش میگم من اونقدرا بی عرضه نبودم از الان این ادم موفقی هستم که داری میبنی توی مسیر زندگی حریف ندارم! چش ندارم از خودم ادم موفق تر ببینم
اون واقعا عاشقم بود منم دیونش بودم به اجبار از هم جدا شدیم چون اون بخاطر فشار خونوادش مجبور بود زودتر ازدواج کنه منم خونوادم نمیزاشتن ازدواج کنم چون نه کار داشتم نه زندگی
چه گويم سخني نيست ... مي وزد از اميدم گاه نسيمي ...
من نه عاشق بودم نه محتاج نگاهي که بلرزد بر من.
من خود هستم و تنهايي و يک حس غريب که به صد عشق و هوس مي ارزد.
من نه عاشق بودم نه دلداده به گيسوي بلند و نه الوده به افکار پليد...
من به دنبال نگاهي هستم که مرا از پس ديوانگي ام ميفهمد
اگه عاشق میشید فقط عاشق اخلاق ادما بشید همین و بس
6 سال یکی رو دوست داشتم، نمیدونست، عقد کرد، بعد از 1 سال الان طلاق گرفته، نمیدونم چی کار کنم!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
_____________________
منم از سال 83 عاشقش بودم تا الان که داره سال 91 میشه کلا 7 سال عاشقش بودم خیلی دقت کردم که واقعا درست عاشق بشم بقول خودم به حرف عقلم گوش کردم نه به حرف دلم از روی احساس تصمیم نگرفتم همین که ازش جدا شدم فهمیدم اشتباه میکردم وقتی میگن عاشق کوره همینه تا تجربه نکنی نمیفهمی
فقط 2 سال با هم بودیم 5 سال اول رو عشق یکطرفه داشتم - یه عاشق به تمام معنا بودم شبی نبود چشام گریون نباشه دیوونش بودم - اشتباه میکردم
چون شرایط خونوادگی ما طوریه که میشه گفت کمبود محبت دارم دلم خیلی تنهاست ولی فهمو شعورم به حدی هست که این تنهایی برام فاجعه به بار نیاره ! بخیر گذشت اگه کسی پیدا بشه که لیاقت عشق رو داشته باشه شاید دوباره عاشق بشم