sarvenaz24
Registered User
مال من هم که مال اون اولا بود 18 سالم بود فکر کنم
جونم براتون بگه :blush:
اول از طرف اون یه رابطه شکل گرفت ...فامیل بودیم تقریبا ولی فامیل دور تو یه عروسی دیده بود و ....
خلاصه sms بازی و تلفن و ... شروع شد تا رسید به قرار حضوری و پیشنهاد ازدواج بعد من گفتم الان شرایطش رو ندارم و حالا زوده وو.... ولی اون اصرار داشت که ازدواج واسه چند سال دیگه هم باشه الان مشخصش کنیم بعد ادامه بدیم
خلاصه مای اسکل هم دیگه خیلی تو فکرش بودیم و شب و روز به قولی با هم بودیم اون هم همینجوری بود
حالا من گول خوردم و .. رو نمیدونم
تا اینکه دیدم رفته به خونشون گفته که شهرام عاشم شده و ازم خواستگاری کرده و من هم دارم روش فکر می کنم :blink:
ما هم کله کردیم و همه چیو بهم ز دیم چون شخصیت و غرورم داشت میرفت زیر سوال نه من رابطه رو شروع کرده بودم نه پیشنهاد داده بودم فقط وابستگی شدید داشتم و نمیتونستم جدا بشم و دپرسی شدید چند روز اومده بود سراغم
بعدش مامانش زنگ زد و گفت چرا به دخترم این حرفو زدی هرچی من گفتم نه فامیل که منو میشناسن من شخصیتم اینجوری نیست و..... باور نمیکرد تا اینکه گفتم ثابت می کنم
مسیجاش رو داشتم نشون مامانش دادم و آروم شد :lol:
بعد از اون میگفت تو نباید منو ضایع می کردی جلو مامامنم و میتونستی بپیچونی و ... من هم داشت ابروم میرفت مجبور شده بودم
خلاصه بعد از اون دیگه نه به کسی دل بستم نه عاشق حقیقی شدم
شاید اون هم یه عشق بچگی و زود گذر بوده خلاصه
فقط در نهایت دوستی کوچیک
هر چند الان از اون دوستی کوچیک هم سعی می کنم کمی دور باشم
نتیجه میگیریم 90 درصد دخترا قالتاق تر از این چیزایی هستن که ما فکرشو می کنیم
نظر شما چیه ؟
كاملا مخالفم! :wacko::f34r::blink:
عشق وعاشقي يه روند پيچدست نميشه بگي با يه اس ام اس و نيگا عاشق طرف شديم رفت:wacko:
همون بازيگوشيه بچه گانه بوده احتمالا:lol: