خاتمي:
سخن سعدي، پژواك عشق و محبت، اخلاق و وارستگي و دلبستگي به آرمانهاي متعالي انساني است
سيد محمد خاتمي دربارهي سعدي گفته است: ميتوان انديشه و آراي سعدي را نمونهيي ارجمند از دستاوردهاي فكري به حساب آورد كه از ميراث تمدن بشري به اندازه كافي سود جسته و در قيد و بند محدودهيي خاص باقي نمانده است و با گفتوگو و تحقيق، از تمدنهاي مختلف بهره برده، در غوغاي غارت و كشتار كه اغلب دم فرو بسته بودند تا با پرهيز از خلاف راي سلطان، راي جستن، جان خويش را به خطر نيندازند، سعدي با زبانِ ادب با حكمرانان به گونهيي سخن گفت كه كمتر كسي در قلمرو فرهنگ ايران بدين پايه و مايه سخن گفته است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اول ارديبهشت، روز بزرگداشت سعدي است و به همين مناسبت متن سخنراني سيد محمد خاتمي، رييس جمهور سابق كشورمان در همايش بزرگداشت سعدي که سال 1379 در تهران برگزار شده بود، در سايت شخصي وي منتشر شده است.
متن كامل اين سخنراني بهاين شرح است:
« سلام و درود بر شما دانشمندان و اديبان ارجمندي كه براي بزرگداشت سخن سراي بلند آوازهي ايران و اسلام - سعدي شيرازي - گرد آمدهايد و نيز از موسسهي ابداع شعري بابتين كه زمينه ساز اين اجتماع مبارك شده است، صميمانه سپاسگزارم. گراميداشت نام سعدي، گراميداشت فرهنگ، فرزانگي، ادب، هنر، اخلاق و معنويت است و حضور شما عزيزان، از يك سو نشانگر حرمت گذاري اين جمع به فرهنگ و فضيلت است و از سوي ديگر از نيازي كه بشر اين روزگار به فروزان نگاه داشتن مشعل علم، اخلاق و ادب دارد، حكايت مي كند.
حضور اين جمع در پاسداشت مقام سعدي، نزديك هفت قرن پس از حيات فرهنگي او، بيش از هر چيز نشاندهندهي اين امر است كه باقي ماندن در عرصهي مناسبات فرهنگي جهان نه تنها مستلزم فراروي از سنتهاي فرهنگي، ملي و منطقهاي نيست، بلكه استفادهي تمام و كمال و مطلوب از سنتهاست كه متني را اعتبار ميبخشد. به ديگر سخن تا اثر هنري در تركيبي هنرمندانه و هوشمندانه با سنتهاي فرهنگي محيط خود، قرار نگيرد، قابليت جهاني شدن را پيدا نميكند؛ همان گونه كه امروز پس از عبور هفت قرن از زمان سعدي، موسسهي ابداع شعري بابتين براي تجليل از مقام اين شاعر و نويسندهي ايراني اقدام كرده است. ميراث معنوي سعدي براي فرهنگ ايران و جهان آميزهيي است از همه دستاوردهاي نيكو و خردمندانهيي كه عقل جمعي بشر در آن روزگار بدان دست يافته است.
هند، ايران، جهان عرب و شمال افريقا قلمرويي بود كه انديشه سعدي آنها را درنورديد و از هر بوستان گلي چيد تا گلستاني پررنگ و بوي فراهم آورد كه امروز هم رايحهي جان پرورش مشتاقان بسيار دارد؛ اما سياحت سعدي در دنياي روزگار خود، صرفا مشاهدهي تجربيات بشري نيست، با چشم بصيرت و تأمل به جهان نگريستن و از آن درس آموختن، ويژگي ممتاز مكتب اين پير جهانديده است. به عبارتي ميتوان انديشه و آراي سعدي را نمونهيي ارجمند از دستاوردهاي فكري به حساب آورد كه از ميراث تمدن بشري به اندازه كافي سود جسته و در قيد و بند محدودهيي خاص باقي نمانده است و با گفتوگو و تحقيق، از تمدنهاي مختلف بهره برده، در غوغاي غارت و كشتار كه اغلب دم فرو بسته بودند تا با پرهيز از خلاف راي سلطان، راي جستن، جان خويش را به خطر نيندازند، سعدي با زبانِ ادب با حكمرانان به گونهيي سخن گفت كه كمتر كسي در قلمرو فرهنگ ايران بدين پايه و مايه سخن گفته است. او تلونِ طبعِ حاكمان را در كلامي تلخ نكوهش كرده است و در پي كشف معني، حقيقت، زيبايي و خير در عرصههاي مختلف حيات انساني صميمانه و معرفت شناسانه حضور يافته است و در عين حال كه صورت را رها نكرده است، معني را به نيكوترين وجهي جلوه داده است.
سعدي آيينه داري است كه نه فقط صورت عصر خود را در آثار خود بازمي تاباند، بلكه با شناختي ژرف و دقيق چنان سيمايي از آدمي عرضه مي دارد كه همگان از توانگر، درويش، عارف و عامي مي توانند تصوير خويش را در آيينه كلام او ببينند و با بهره گرفتن از زيور آموزهها و اندرزهاي او خوي، خصلت، گفتار و رفتار خود را به زيبايي و كمال بيارايند. اگر در روزگار او رقعه منشآتش را - چنان كه خود گفته است - چون كاغذ زر مي بردند و در زماني قريب به عهد وي - آن گونه كه ابن بطوطه حكايت مي كند - خنياگران چيني سرودههايش را به ترانه مي خواندند، در عصر ما هم:
هفت كشور نمي كنند امروز
بي مقالات سعدي انجمني
شيخ اجل گزارشي هنرمندانه از زندگي انسان عصر خود عرضه كرده است، اما اين گزارش تنها روايت سادهاي از حيات اجتماعي انسان اين ديار نيست، بلكه بيان دردمندانهاي است كه آن را با واقعيتهاي زندگي همراه و همدم كرده تا زندگي واقعي را آن گونه كه شايستهي آن است، حرمت نهد. اين نادره گوي شيرين گفتار، با لطف و مهارت، دنياي واقعي روزگار خود را به تصوير كشيده است. لحن شيرين و در عين حال روشنگر او معايب و مفاسد جامعه انساني را به ريشخند مي گيرد و اين همه در مجموعه ميراث فرهنگ مشرق زمين اندكياب و گرانبهاست و از همين روست كه سعدي، در حافظه تاريخي و اكنون ِ جامعه ما جايگاه خاصي دارد كه با كمتر كسي قابل مقايسه است.
اگر همواره نواي دلنواز سعدي در دل و دِماغ هر انسان زيبايي طلب و حقيقت جو، طنيني دلنشين دارد، زان روست كه سخن اين شاعر بزرگ، پژواك عشق و محبت، اخلاق و وارستگي و دلبستگي به آرمانهاي متعالي انساني است؛
من آن مرغ سخندانم كه در خاكم رود صورت،
هنوز آواز ميآيد به معني از گلستانم
آنچه سعدي را در گذر قرنها مورد توجه خاص و عام قرار داده است، علاوه بر ارزشهاي هنري و بلاغي كلام او، از جمله آن است كه سخن با ژرفا و پرمعناي او چنان روان و گوياست كه هر خوانندهاي به فراخور فهم و آگاهي خود ميتواند از آن، بهرهها بگيرد و گفتار زيباي او كام دل هر انساني را شيرين ميكند و به راستي كه «حد همين است سخنداني و زيبايي را».
بلندآوازگي سعدي علاوه بر لطافت و عمق معاني كلام، ناشي از زبان فاخر و سخن استوار اوست كه دلها را ربوده و خواهد ربود. هنر بزرگ وي در آن است كه نه جنبههاي هنري كلام را رها كرده است و نه با قرباني كردن معنا، به تكلف و تصنع گراييده است. اين ويژگي را به روشني، هم در شعر و هم در نثر وي مي توان يافت. در تاريخ درخشان ادبيات ما، شاعران و نويسندگان بزرگ بسيارند، اما در ميان اين بزرگان و فرزانگان، سعدي از اينكه هم در عرصه نظم شاهكار آفريده است و هم در عرصه نثر بيهمتاست و چنين بود كه «صيت سخنش بسيط زمين و زمان را درنورديد و شور در جهان افكند».
سعدي، نه چنان غرق عوالم عرفاني و ماورايي است كه يكسره عالم ناسوت را فرونهاده باشد و نه آن چنان مفتون جاذبههاي اين جهاني است كه از سير در عالم لاهوت باز مانده باشد. لاهوت و ناسوت، ملك و ملكوت و آسمان و زمين در كلام او چنان پيوند خوشي يافته است كه نمي توان خط حائلي ميان آنها كشيد و جاي آن است كه بگوييم:
قيامت مي كني سعدي بدين شيرين سخن گفتن
مسلم نيست طوطي را در ايامت شكرخايي
انسان [مورد نظر] سعدي، انساني دست يافتني، ملموس و واقعي است. همين انساني است كه بر كره خاك ميزيد، ايثار ميكند، خلق ميكند، شگفتي ميآفريند، نيكي را دوست دارد و از بديها نيز بيزار است. در عين حال همين انسان در هدم و غارت، كشتار و نيرنگ و فريب روسياه روزگار است. حكايت اين انسان، حكايت عصر و نسلي خاص نيست، بلكه حكايت طبيعت آدمي با تمامي ويژگيهاي آن است. از همين روست كه انسان عصر حاضر نيز با آثار سعدي ميزيد و از خواندن آن، نكتههاي بديع و نغز ميآموزد. شايد اگر سعدي هيچ سخني نگفته بود، همين چند بيت شعر كفايت مي كرد تا همه علاقهمندان به سرنوشت بشر و مهندسي اجتماعي از او به عنوان آموزگار حكمت عملي ياد كنند:
بس بگرديد و بگردد روزگار
دل به دنيا درنبندد هوشيار
اينكه در شهنامه ها آوردهاند
رستم و رويينهتن اسفنديار
تا بدانند اين خداوندان ملك
كز بسي خلق است دنيا يادگار
سخن و پيام او در عين حال كه به انسان ميآموزد كه چگونه زندگي كند و از مواهب آن بهرهگيرد، درس توحيد، خداشناسي و سوق دهندهي آدمي به سوي مال معنوي و نابترين لحظههاي عرفاني نيز هست و اين همه البته آن گاه كه با سوز عشق درميآميزد، چنان حلاوت و ملاحتي مي يابد كه فقط آن را در سخن سعدي مي توان سراغ گرفت.
سعديا شور عشق مي گويد سخنانت، نه طبع شيرين گو
هر كسي را نباشد اين گفتار، عود ناسوخته ندارد بو
سعدي گرچه نابغه اي بزرگ است، اما نبايد از نظر دور داشت كه او پروردهي فرهنگ و مدنيت اسلامي و ايراني و يكي از پيام گزاران اين فرهنگ و تمدن است. مقبوليت او در اقطار عالم گواه آن است كه اين تمدن و فرهنگ، نه تنها در ادوار گذشته پويا و پرمايه بوده است، بلكه امروز نيز در صورت پالايش و نوسازي ميتواند همچنان ببالد و براي انسان ِ نيازمند ِ معنويت و معرفت و آزادگي، پيامهاي ارجمندي عرضه دارد، چنان كه دلبستگي متفكران، نويسندگان و شاعران بزرگ مغرب زمين به آثار سعدي از ديروز تا امروز و انس و الفت برخي از نامداران فرهنگ و تمدن غرب نظير لافونتن، هوگو، ولتر، بالزاك و ديگران با سرودهها و گفتارهاي اين شاعر بزرگ ايراني، شاهدي بر اين مدعاست كه امروز هم در عرصهي گفتوگوي تمدنها، شيخ والامقام شيراز به عنوان يكي از سخنگويان مدنيت ايراني و اسلامي، ميتواند دلهاي بسياري از نامداران پهنهي انديشه و ادب را بربايد.
چهرهي جهاني كه سعدي در بوستان ترسيم ميكند، عالم ايمان به حقيقت، دوستي، پارسايي و روشني است و اين جهان همواره مطلوب آدمي بوده است و در دلهاي مشتاق و آرزومند، اشتياقي پديد ميآورد كه براي ساختن جهاني بهتر و انساني تر بايد كوشيد.
از همين روست كه به بيان او صاحبدلي كه از مدرسه به خانقاه ميآيد، به واقع در طلب خير و سعادت براي جامعه بشري است؛ زيرا مدعي گليم خويش را از موج حادثات روزگار به در مي برد، «وين جهد مي كند كه رهاند غريق را».و ديگر سخن، كوشش سعدي براي ساختن دنيايي بهتر و نيرواناي فردي نيست، بلكه مجاهدهي جمعي است تا آدمي به مطلوب خويش دست يابد. انديشمند بافرهنگ امروز نيز مي تواند با اقتداي به سعدي در انديشه و كلام خود باب عدل، احسان، تحمل و مدارا، تواضع، تربيت، انسان دوستي و وارستگي را بگشايد تا دنياي آزمند و ستيزه گر كنوني را به سوي آرامش و آراستگي به فضيلت، عدل و مروت فراخواند و اين سرود جاودان را باز بخواند كه:
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
آفت رياكاري قرنهاست كه بر جان جامعهي بشري چنگ انداخته است و جامعه ايراني كم وبيش از آن آسيب ديده است. تناقضهايي كه در رفتار و گفتار ما هست، اعتماد عمومي را همواره در معرض آسيب قرار داده است و اصولا اين بيماري محصول استبداد است كه در مشرق زمين، همواره به صورت لجام گسيخته و وحشي حضور داشته است. سعدي در مقام پيري دنياديده و هنرمندي صادق به رويارويي با اين بليه برخاسته است. او متدين است، اما دينداري او دستاويز آزار ديگران نيست و جفا بر انسان را روا نمي دارد. جز با مردمآزار و ظالم، با همه كس مهربان است، تا بدان پايه كه پاسخ بدي را هم به نيكي مي دهد. به درستي آيا براي انسان اين روزگار كه در فضايي از خشونت، بدگماني و ناامني زندگي ميكند، آموزههايي از اين دست راهگشا و ارزشمند نيست؟ آيا حقيقتي كه سعدي در جستجوي آن است، همين مطلوب گم شدهي روزگار ما نيست؟
بحث درباره ويژگيها و ارزشهاي ادبي آثار سعدي مجال فراخي مي طلبد و من اين بحث را به دانشوران مجلس واميگذارم و با آرزوي توفيق براي شما، سخن را با اين شعر سعدي به پايان مي برم كه:
سعديا خوشتر از حديث تو نيست
تحفه روزگار اهل شناخت
آفرين بر زبان شيرينت
كاين همه شور در جهان انداخت »