نگاه میکنی و من ز شوق میمیرم شبانه های مرا میشود سحر باشی و میشود از این نیز خوبتر باشی تداوم من ودریا و آسمان با تو همیشگی ست - اگر هم تو رهگذر باشی نیازمند تو ام مثل زخم لب بسته خوشا تر انکه تو گهگاه نیشتر باشی غروب و سوختن ابر و من تماشایی ست ولی مباد تو این گونه شعله ور باشی ببین چه دلخوشی ساده ای - همینم بس که یاد من - به هر اندازه مختصر باشی چقدر دفترکم رنگ و روح میگیرد تو در حواشی این متن هم اگر باشی دوباره جذبه به پرواز میدهد شعرم کبو تران مرا گر تو بال و پر باشی نگاه می کنی و من ز شوق می میرم همیشه بهر من ای چشم خوش خبد باشی من عاشق خطری با تو ام - خوشا آن روز که بی دریغ تو هم عاشق خطر باشی