• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

خانهء دلتنگیها

farzan.B

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2009
نوشته‌ها
2,662
لایک‌ها
1,244
لعنتی

تمام این مدت دل داشتی و حکم لازم نکردی!؟
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
آخر این جاده کجاست ؟



سالهای سال بی تو زیستند



سالها به خاطرت گریستند!



جاده ها، چقدر قد کشیده اند



هر چه می روم، چرا نمی رسم؟



هر چه می روم، چرا نمی رسم؟



جاده ها مگر پیاده نیستند...
 

XFACTOR

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 می 2007
نوشته‌ها
510
لایک‌ها
0
محل سکونت
خراباتیم من!
آنانكه حقيقت عشق را به سخره مي گيرند حقيقت عشق را فهميده اند...
 

XFACTOR

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 می 2007
نوشته‌ها
510
لایک‌ها
0
محل سکونت
خراباتیم من!
در کنارم بودی

آسمان بالای سرم

و زمین فرش زیر پایم

دیگر از خدا چه می خواستم؟

نمی دانم چه شد که ناگاه

نگاهم در پی چشمانت خشکید

در سکوت میانمان آسمان بر سرم نعره کشید

نمی دانم به تقاص کدام گناهم بود

که چشمانت دگر با من نبود

به من بگو به تقاص کدام یک از گناهانم

تشویش به جانم افکندی

آرامش از جانم گرفتی

بخت بد در فالم انداختی

به من بگو با همان چشمان معصومت

با همان چشمانی که با من بود و همراهم نبود

به من بگو چشمانت پریشان که بود؟
 

XFACTOR

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 می 2007
نوشته‌ها
510
لایک‌ها
0
محل سکونت
خراباتیم من!
عشق یه شوخیه… از اون شوخیا که از فرط خنده اشک به چشم آدم میاره!

پس حواست باشه زیاد نخندی!
 

XFACTOR

Pocket PC کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 می 2007
نوشته‌ها
510
لایک‌ها
0
محل سکونت
خراباتیم من!
به تمنای نگاهت آسمان و زمین را را پیمودم

ولی چه حیف… که نمی دانستم تو جای دوری نیستی

در کنارمی

در همین نزدیکی

در همین گوشه کنار

در وجودم، جسمم، جانم … آرزویم

آری، تو

خود منی

خود خود من!

و دریغا صد افسوس

که چه دیر فهمیدم که جستجوی تو را باید از خودم می کردم آغاز نه از این معصیت بازار

اما زمانه به ما آموخته که هیچوقت دیر نیست

گرچه زود دیر می شود

اما ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است !
 

roje_aria79

Registered User
تاریخ عضویت
21 فوریه 2006
نوشته‌ها
3,518
لایک‌ها
19
محل سکونت
In The Stars
همیشه درست بود سختی کار دنیا ،دوست داشتن بود . همیشه همیشه
از کجا شروع میشه از همون جایی که تمام آسمون شروع میکنه به سرخی ، از همون جایی که آدم به حوا نمی دونم رسید یا نه؟ واقعا نمی دونم!
دیگه اطمینان پیدا کردم سیب و گندم بهونه بوده فقط میخواستن زمینیمون کنن فقط همین .
ساده بگم دیگه دوست داشتن مثل حبس ابد شده ،مثل یه بند خالی ،مثل یه انفرادی به وسعت دریاها به وسعت یه آسمون به همون وسعتی که تا بیای شروع کنی میبینی آخر راهی ،خیلی سخته به چیزی که میدونی بهش نمی رسی،همیشه یه امید واهی داشته باشی ؛ اگه بازم جلوتر برم میرسیم به مرگ رویاها ،همون جایی که رویا ها متولد میشن همون جا هم میمیرن.
این جا میشه با یه رویا زندگی کرد میشه با یه رویا مرد حتی اینجا میشه آدم یه رویا برای خودش نگه داره تا باشه برای روز مبادا ؛ میدونی امروزهمون روز مبادا است .
رویای من که تکلیفش معلومه بگو با رویاهای تو چه کنم ؟ با جاده های بی سوار در انتظار چی، اصلا بگو به ساحلی که یک عمر حسرت یه جفت رده پا رو توی دلش این ور و اون ور میبره چی بگم ؛به مرد قصه های عاشقانه به همۀ کودکی هایی که به حسرت شیرین با تو بودن سپری شد چی باید بگم . از قربتی که با غریبه هاست چی بگم .
از لحظه های که تنها تر از همیشه دنبال عشق میگردیم چی بگم؟ از ساعت هایی که بی تو سپری میکنم ..از حرفایی که توی دلم میمونه برای ابد...ازآدمایی که بی تو مثل یک غریبه بهم نگاه میکنن چی بگم...دیگه تصمیم گرفتم ازت بگذرم شاید توی یک دنیای دیگه برای همیشه مال من شدی کی میدونه شاید یک دنیای دیگه برامون باشه تا این همه درموندگی رو تموم کنیم لحظه هام را میبخشم به دنیا فقط برای تو فقط برای چشات فقط برای اینکه یکبار دیگه لبخندت رو ببینم.. ...................
ببخش من رو .....ببخش تموم این ساده بودن ها رو....دیگر فرصتی برای من باقی نیست...
 

...NOOSHIN...

Registered User
تاریخ عضویت
14 نوامبر 2011
نوشته‌ها
164
لایک‌ها
957
محل سکونت
urmia
مي آيي
با انار و آينه دردست هايت
يك دنيا آرامش درچشم هايت
وقناري كوچكي درحنجره ات
كه جهان را
به ترانه هاي عاشقانه ميهمان مي كند.
مي دانم تاپلك به هم بزنم
مي آيي
و بانگاهت
دشت هاراكوه
كوه هارا
پرنده مي كني.
به قول فروغ:
من خواب ديده ام!
 

yasertan

Registered User
تاریخ عضویت
29 نوامبر 2011
نوشته‌ها
244
لایک‌ها
61
من هیچوقت کاری با دلم نداشتم. خودش می بّره و خودشم میدوزه و خودشم دور میاندازه. من و دل فقط همسایه همیم.
 

leo.unique

کاربر فعال بخش فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
13 ژوئن 2009
نوشته‌ها
3,177
لایک‌ها
2,778
محل سکونت
خیابان شهید جورج فلوید
از شوق تماشای شب چشم تو سرشار
آیینه به دست آمده ام برسـربازار
هرغنچه به چشم من دلتنگ جز این نیست
یادآوری خاطره ی بوسه ی دیدار
روزی که شکست آینه با گریه چه می گفت
دیوار به آیینه و آیینه به دیوار
کشتم دل خود را که نبینم دگری را
یک لحظه عزادارم و یک عمر وفادار
چون رود که مجبور به پیمودن خویش است
آزاد و گرفتارم ــ آزاد و گرفتـار
ای موج پر از شور که بر سنگ سرت خورد
برخیـز فدای سرت ، انگار نه انگار
تا لحظه ی بوسیدن او فاصله ای نیست
ای مرگ ، به قدر نفسی دست نگه دار


دیوار به آیینه از فاضل نظری
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
تاپیک جالبیه تازه دیدم.ممنون که آوردینش بالا اینم نوشته من که بداهه است:

چگونه دلتنگ نشوم
برای تو
که میدانم روزی
خواهی رفت؟
روزی میروی
و مثل خاطره ها قشنگ میشوی
شعرهایم نفرین شده اند
برای هر کسی بنویسم
عاقبت خواهد رفت...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه انم ک زبونی کشم از چرخ فلک
 

gaara13

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2012
نوشته‌ها
278
لایک‌ها
658
شب سردیست و هوا منتظر باران است

وقت خواب است دلم پیش تو سرگردان است

شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من

ماه پیشانی من

دلبر بارانی من..
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
گوشی دستت باشد
بوسه هایم با تاخیر می رسند
اینجا زمان چند ساعتی جلوتر است
هر وقت خورشید را بالای سرت دیدی
بدان در غروبی دلگیر
به تو می اندیشم....
 

dantes angelo

Registered User
تاریخ عضویت
17 آپریل 2012
نوشته‌ها
98
لایک‌ها
99
روزی از کنارت خواهم رفت
روزی مرا واقعا دوست خواهی داشت
نه برای چیزی که بود
نه برای چیزی که داشتم
برای این دوستم خواهی داشت
که خواهی قهمید انسانهای ساده دل کم پیدا میشوند .........
 

dantes angelo

Registered User
تاریخ عضویت
17 آپریل 2012
نوشته‌ها
98
لایک‌ها
99
این روزها …
بیشتر از قبل حال همه را می پرسم…
سنگ صبور غم هایشان میشوم….
اشک های روی گونه هایشان را پاک می کنم….
اما…
یک نفر پیدا نمیشود که دست زیر چانه م بگذارد
سرم را بالا بیاورد و بگوید:
حالا تو برام بگو
چی شده...............!!!!! ؟؟؟
 

gaara13

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2012
نوشته‌ها
278
لایک‌ها
658
[h=5]دیشب باران قرار با پنجره داشت

روبوسی آبدار با پنجره داشت

یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

چک چک، چک چک، ... چکار با پنجره داشت
[/h]
 

mmiladd

Registered User
تاریخ عضویت
27 اکتبر 2009
نوشته‌ها
2,305
لایک‌ها
510
محل سکونت
اینجا
چه شبهای غریبیست، شبای سوز و ماتم

چه حزن دلفریبیست، چشای خیس با غم

لباس مشکی غم، تنم رو کرده پنهون

نوای ناله و درد، دلم رو کرده مهمون
 

dantes angelo

Registered User
تاریخ عضویت
17 آپریل 2012
نوشته‌ها
98
لایک‌ها
99
از امشب
خوابهایم برای تو
از این پس
باچشم های باز می خوابم
از اینجا به بعد
چشم هایم از تا غروب
نگاههای آشنا می آید
و می رود که بیاید از طلوع چشم هایی که ندیدم
از اینجا به بعد
که تو چترت را نو می کنی
من از راههای پراز چتر رفته برمی گردم
ولی تو آمدنم را خواب نخواهی دید
از اینجا به هر کجا
من بدون ساعت راه می روم
بدوه هر روز که صبح را
از پنجره به عصر
می برد
و پای سکوت ماه
به خاطره خیره می شود
از اینجا به بعد
دنیا زیر قدم هایم تمام می شود
و تو از دو چشم باز
که رو به آخر دنیامی خوابد
رو به چترهای رفته
تمام خوابهایم را خواهی دید...
 
بالا