• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

خانهء دلتنگیها

R.jahanfar

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2013
نوشته‌ها
511
لایک‌ها
930
این روز ها عجیب تب کرده ام


ودر بستر اندوه


هر دم هذیان می گویم


صدایم چرک کرده است…


و ذهنم در گرمای مرضی مرموز می سوزد…


تبم قد میکشد…


پزشکان مرا جواب کرده اند


این روز ها درمانی نیست


فقط گاه گاهی


درد هایم را پاشویه میکنم…
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
باران که می بارد
دلم برایت تنگ تر می شود..
راه می افتم
بدون چتر...
من بغض میکنم، آسمان گریه....!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اینجا اسمان ابری ست، انجا را نمی دانم...
اینجا شده پاییز، انجا را نمی دانم...
اینجا فقط رنگ است، انجا را نمی دانم...
اینجا دلی تنگ است، انجا را نمی دانم...
 

R.jahanfar

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2013
نوشته‌ها
511
لایک‌ها
930
%D8%AE%D8%AF%D8%A7.jpg
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
می گفتند ؛ بــــــــــــــــــــاران که می بارد

بوی خاک بلند می شود

امــــــــــــــــا اینجا که بــــــــــــــــــــــار ان می بارد

بوی خاطره ها می آید.......!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نقش میزنی هر روز دلم را
با دستانی از جنس باران
با همان سخاوت بی مثال
بگذار همه بدانند، آنکه برایش هر روز مینویسم
روحی به لطافت باران دارد و
دلی از جنس پاییز...
 

R.jahanfar

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2013
نوشته‌ها
511
لایک‌ها
930
Deltangi%20-%20%5BwWw.3dayeh-sokot.blogfa.com%5D.jpg

هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم


یادم می افتد ”دلـتـنـگی”


هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک “اشتباه” نیست !
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
چه شود آخر دلتنگی ها.....

من و تو میدانیم کز پی هر تقدیر
، حکمتی می آید ،
من و فرسایش دل
،تو و تصمیم و مکان
،ما و تقدیر و زمان
،چه شود آخر دلتنگیها!

خدا می داند .
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
حافظا!
دیدی که کنعان دلم بی ماه شدعاقبت
با اشک غم کوه امیدم کاه شد
گفته بودی یوسف گمگشته بازآید
ولی یوسف من تا قیامت همنشین خاک شد...
*بیاد تمام عزیزان از دست رفته *
 

hossein1376

Registered User
تاریخ عضویت
16 مارس 2014
نوشته‌ها
1,816
لایک‌ها
2,872
محل سکونت
خوی
پروانه سوخت ، شمع فرو ریخت ، شب گذشت
ای وای برمن که قصه دل ناتمام ماند............
 

R.jahanfar

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2013
نوشته‌ها
511
لایک‌ها
930
3dayeh-sokot%20%284%29.jpg



خوشبختی داشتن کسی ست...


که بیشترازخود ، تو را بخواهد...


و بیشتر از تو...هیچ نخواهد..
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098

دلتنگ تو امروز شدم تا فردا

فردا شد و گفتی به زبانت فردا
امروز دلم مانده و یک دنیا حرف
" یک " "هیچ " به نفع دل تو تا فردا
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود ...
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ می شود ...
گاهی دلم برای پاکیهای کودکانه قلبم میگیرد ...
گاهی دلم از آنهایی که در این مسیر بی انتها آمدند و رفتند خسته می شود ...

گاهی دلم از کسانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد ...
گاهی آرزو میکنم ای کاش ...
دلی نبود تا تنگ شود ...
تا خسته شود ...
تا بشکند...
 

R.jahanfar

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2013
نوشته‌ها
511
لایک‌ها
930
شیشه ی پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟؟؟

اسمان سربی رنگ

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ……..
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها،
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم.

آی...!
با شما هستم
این درها را باز کنید.
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی،
سر کوهی، دل صحرایی،
که در آنجا نفسی تازه کنم.
آه ...
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد.
من به فریاد همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد،
مشت می کوبد بر در،
پنجه می ساید بر پنجره ها،
محتاجم.
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند.

از شما خفته چند
چه کسی می اید با من فریاد کند؟
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
دلم تنگ نوشتن بود. از گفتنی های ناگفته. دیگر گویی حتی قلم مجالی برای من نداشت و کاغذ سفیدی اش را به سیاهی قلمم نمی سپرد. دیگر حتی باران اشک هایم را مرهمی نبود و تسکینی بر زخم های دلم.
ای کاش هنوز کودکی بودم فارغ از زمان. آسوده از آینده و بی تفاوت به گذشته. ای کاش توان این را داشتم که اکنونم را دریابم.
بسی سخت دلتنگ دوستانی گشته ام که روزگارانی را با آنها گذراندم واکنون......
افسوس رفته های گذشته را دارم.
ای کاش به سادگی قبل نوشتن برایم آسان بود
ای کاش واژه ها همراهی ام میکردند
ای کاش بغض گلویم را نمی فشرد
ای کاش هنوز میتوانستم باران را مرهمی دانم بر زخم های احساس
ای کاش بودند آنهایی که دوستشان دارم
ای کاش باز می گشت روزگارانی که ساده از دستشان دادم
ای کاش میتوانستم احساس را فریاد کنم آنگونه که کس را یارای نفهمیدن نماند
کلبه ی تنهایی ام بر فراز قله ی افسوس است و از پنجره ی حسرت آن دریای رفته ها را مینگرم.
رفته هایی که در اشک شور من، شاید، خاطره شوند. خاطره ای در این دریا بیکران اشک.
بر چمن غم پا میگذارم و بودن آن را با تمام وجود احساس میکنم.
و ا ی کاش لانه ی کلاغ های سیاه دل این اطراف نبود، که هر لحظه با آمدن من حقیقت های تلخ و داشته های رفته و نداشته های نیامده را بازگویند.
واین چه تماشاگهی است که باید چشم انداز من باشد.
آری! به راستی چرا سهم من از این بیکران باید این باشد
این است تماشاگه راز من. و شاید نفهمد آن را هیچگاه، هیچکس
و شاید باید مدفون گردد در زیر سرو اندوه که با اشک آسمان پروریده.
اما در کنار همه ی اینها خوشحالم که از پنجره ی خدا، روزنه ی امید رامیبینم و گرمای خورشید ایمان او دست نوازش بر تن خسته ام دارد.
 

R.jahanfar

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2013
نوشته‌ها
511
لایک‌ها
930
3dayeh-sokot%20%283%29.jpg



وقتی یه دختر واسه یه پسر اشک میریزه یعنی واقعاً دوسش داره


اما وقتی ...


یه پسربرای یه دختر اشک بریزه


یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
هوس کوچ به سرم زده.
شايد هم هجرت.
نمي دانم.
از اين بي دلی ها خسته شدم.
دستانم را به دستان هيچ کس می سپارم و درد دل می کنم با درختان.
ديوانگی هم عالمی دارد ....
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
جــــدایــــــــی

نــــقـــطـــهـــ ای ســـــت

کــــه بـــعـــد از پــــایــــان

جــــای یـــکــی بــــودهـــــــــا

و یــکــی نـــبـــودهـــــــا را،

اشـــغـــال مــــــی کــــنـــــد.
 
بالا