• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

خواستگاری ، ازدواج و همسرداری

آیا با فرهنگ خواستگاری سنتی موافقید؟


  • Total voters
    180
وضعیت
موضوع بسته شده است.

gogle

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2009
نوشته‌ها
1,910
لایک‌ها
1,069
به خدا دوست خانوادگی دارم زن و شوهر در آمدشون ماهی 500 تومن هم نی

ولی 2000000000000000 نفر از اطرافیان دارن حصرت زندگیشون رو میخورند از بس با هم جورن و پایه

شنیدن کی ... دیدن

اینو میگم واسه اونایی که صبح تا شب دنبال پولند و آهن پرستی
 

ph

Registered User
تاریخ عضویت
17 دسامبر 2003
نوشته‌ها
2,960
لایک‌ها
94
محل سکونت
تهران
به خدا دوست خانوادگی دارم زن و شوهر در آمدشون ماهی 500 تومن هم نی

ولی 2000000000000000 نفر از اطرافیان دارن حصرت زندگیشون رو میخورند از بس با هم جورن و پایه

شنیدن کی ... دیدن

اینو میگم واسه اونایی که صبح تا شب دنبال پولند و آهن پرستی

تو 1 میلیون یکی اینطوری پیدا میشه
 

ehsan_iace

Registered User
تاریخ عضویت
11 جولای 2009
نوشته‌ها
1,413
لایک‌ها
763
به خدا دوست خانوادگی دارم زن و شوهر در آمدشون ماهی 500 تومن هم نی

ولی 2000000000000000 نفر از اطرافیان دارن حصرت زندگیشون رو میخورند از بس با هم جورن و پایه

شنیدن کی ... دیدن

اینو میگم واسه اونایی که صبح تا شب دنبال پولند و آهن پرستی

کسی که تو این شرایط اقتصادی بتونه با 500 تومان زندگی مشترک داشته باشه را باید اسم‌اش را توی بنیاد نخبگان ثبت کرد؟ (تو روستا شاید بشه اما تو شهرهای بزرگ ازدواج و زندگی دونفره غیر ممکنه! 500 تومان فقط پول اجاره خونه‌شان میشه! تازه پایین شهر! پول پیش‌اش هم جداست)

کسایی که تو این شرایط اقتصادی صبح تا شب دنبال پول‌ برای اداره کردن خانواده‌شان هستند را باید دست‌شان را بوسید!
 

ehsan_iace

Registered User
تاریخ عضویت
11 جولای 2009
نوشته‌ها
1,413
لایک‌ها
763
اره برادر من زنش 5 سال بزرگتره زندگیشون هم عالیه.

ازدواج مرد با زن بزرگتر از خودش 2 تا مشکل عمده دارد :

1. چون بلوغ فکری خانم 7- 6 سال زودتر از مرد است ازدواج با زن بزرگتر یعنی ازدواج با کسی‌که بیش از 7 سال از لحاظ عقلی از مرد جلوتر هست و خیلی از حرف ها و تصمیم‌های مرد برای‌اش بچه گانه و اشتباه به نظر می‌رسد

2. میل جنسی در خانم‌ها در سنین بالا به شدت کم می‌شود و مرد وقتی خانم‌اش مسن‌تر از خودش باشد به مشکل می‌خورد
 

soheyl_ppc

Registered User
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2009
نوشته‌ها
1,466
لایک‌ها
255
به نقل از ehsan_iace :
ازدواج مرد با زن بزرگتر از خودش 2 تا مشکل عمده دارد :

1. چون بلوغ فکری خانم 7- 6 سال زودتر از مرد است ازدواج با زن بزرگتر یعنی ازدواج با کسی‌که بیش از 7 سال از لحاظ عقلی از مرد جلوتر هست و خیلی از حرف ها و تصمیم‌های مرد برای‌اش بچه گانه و اشتباه به نظر می‌رسد

2. میل جنسی در خانم‌ها در سنین بالا به شدت کم می‌شود و مرد وقتی خانم‌اش مسن‌تر از خودش باشد به مشکل می‌خورد

خب میره یکی دیگه میگیره

Sent from my HTC Sensation XL with Beats Audio X315e using Forum Runner
 

soheyl_ppc

Registered User
تاریخ عضویت
11 ژانویه 2009
نوشته‌ها
1,466
لایک‌ها
255
به نقل از ehsan_iace :
تو زن دوم گرفتن را با جوراب خریدن اشتباه گرفتی!

نه بابا مزاح کردم همون اولی آدمو میکشه به دومی نمیرسه...

Sent from my HTC Sensation XL with Beats Audio X315e using Forum Runner
 

ehsan_iace

Registered User
تاریخ عضویت
11 جولای 2009
نوشته‌ها
1,413
لایک‌ها
763
مردان حتماً این مطلب را بخوانند :

خاطرات من درباره طلاق و زندان در دوران عقد!

با خونواده ای وصلت کردیم که به لحاظ فرهنگ اجتماعی تقریبا مثل ما بودن و به لحاظ مالی هم همینطور.در نظر اول،به قول معروف HL مون به هم می خورد.
ما همسایه بودیم.
به هر دلیل اختلافاتمون شروع شد.اولین اختلاف فکر میکنید سر چی بود؟انشگشتر نامزدی!
خانم معترض شده که چرا مامانت انگشتر نامزدی خودشو به من داده؟من باید خودم انتخاب می کردم!به نظر من اهمیت داده نشده!
و بماند که ما هم اشتباه کردیم و به سازش رقصیدیم!

من تازه درسم تموم شده بود و تازه در یک شرکت مشغول به کار شذه بودم.
به محض اینکه اولین حقوقم که خیلی هم کم بود را گرفتم گفت باید ماهی اینقدر به من بدی پس انداز کنم برای زندگیمون.گفتم الان که هنوز نه زندگی شروع کردیم نه درآمد درست حسابی چه پس اندازی؟ اما رو این موضوع اصرار کرد تا جایی که سر این موضوع کار به مشاور کشید و اصرار داشت که حداقل 10 درصد حقوقم را اول بسم اله بهش بدم و بابت این موضوع قبل از ازدواج (عروسی) تعهد بدم.حتی مشاور هم از این موضوع تعجب کرده بود.


سر تعیین مهریه خوب یادمه.باباش به بابام گفت هر چی مهر دختر خودته مهر دختر منم همونقدر باشه!
همینجا صبر کنید!آخه این چه معیار سنجشیه؟این عقب موندگی نیست؟ اول بسم اله ارزش دختر خودت را داری با مقایسه با دیگران می سنجی؟
اصلا از کجا میدونی مهریه خواهرمن را خانواده ما تعیین کردن؟برای ما را که خانواده داماد تعیین کرد و میگفت 1000 سکه.که مثلا عروسمون مهریش بالاست.اما ما گفتیم نه 300 تا بس هست.حالا درسته بیای مقایسه کنی؟

بهرحال مهریه هم گذشت و ما از همه جا بی خبر گفتیم 300 تا عرفه دیگه خوبه!
در صورتی که کار اشتباه حتی اگه عرف باشه باید بذاریش کنار!بخصوص اینکه عواقب داشته باشه.

این خونواده بعد از عقد یک ماشین ریش تراش برای بنده خریدن! و بهم کادو دادند و یک ساعت نکشید که زن بنده همون کادو یعنی ریش تراش رو برد گذاشت خونشون!گفتم چرا اینکارو می کنی؟گفت کهنه اش می کنی نگهش میدارم بعد از عروسی! که البته عروسی ای هم در کار نبود!
باز گذشت و من ندید گرفتم! و یادم رفت سالی که نکوست از بهارش پیداست

در طی دوران عقد پدرش شدیدا از ارتباط نزدیک و خوابیدن ما در یک اتاق تنفر داشت و با این کار موافق نبود!
فرهنگ اشتباهی که خیلی از ایرانیها و بعضا خشکه مقدس ها دارن!و ربطی هم به دین نداره!
این موضوع خودش باعث اختلاف میشد.حتی از مسافرت های یک روزه ما هم جلوگیری میکردند!

زمان می گذشت و اختلافات خاله زنکی بیهوده بیشتر میشد!
مثلا چرا فلان روز مامانت برام کادو نیاورد؟
چرا عید فلان نیومدید خونمون برام کادو بیارید؟
شما اصلا به عروستون اهمیت نمیدید!

ازونجا که خونه ما بهم نزدیک بود،ارتباط و آمد و رفت به خانه همدیگر نسبتا زیاد بود و این در زمان عقد خیلی خیلی بده و باید به شدت ازش پرهیز کرد.

نمونه ای از سادیسم:

نامزد عقدی من هر از چند گاهی که برای من چیزی میخرید مثلا تیشرت،لباس،عطر و اتکلن و ... (که دوبرابرشو جور دیگه ای ازم پس میگرفت)،
این لباس یا عطر رو داخل یه جعبه می گذاشت و روی جعبه و لای لباس رو پر از ( تیکه کاغذای خرد شده که به همه چی مچسبند می کرد.طوری که مجبور باشیم برای درآوردن لباس از جعبه همه اونها رو روی زمین بریزیم و واقعا جمع کردن اونها از روی فرش کار خیلی سختی بود.
شاید خنده دار باشه و با خودتون بگید یعنی چی جمع کردنش کار خیلی سختی بود؟
اما نکته اینجاست که نامزد من قصدش آزار مادر من بود.می دونید چرا؟چون اصرار داشت که کادو رو هین الان و روی فرش باز کنیم و یهو و بی احتیاط باز کنیم.می گفت اینجوری مزه میده!
شاید مطلب بالا مضحک و مسخره باشه!اما متاسفانه عمق و شدت بیماری و کینه بی دلیل و روح ضخمی نامزد من را میرسونه که تو ریز ترین و بیهوده ترین کارهاش هم برنامه ای برای آزار و کندن پول تدارک می دید!

...............
روز تولد من بود!با هم رفته بودیم قنادی کیک تولد بگیریم!کیک رو گرفتیم و تو راه برگشت اصرار کرد که بریم خونه اونها تولد بگیریم.اما من ازونجا که بیشتر میرفتم خونشون(به اصرار خودش)،گفتم نه این بار بریم خونه ما!این بحث مسخره بالا گرفت و صدای من بالا رفت.(درسته که من هم سر چیز بیهوده اصرار کردم و داد زدم اما نکته اصلی ادامه ماجراست...).با بالا گرفتن بحث از ماشین پیاده شد و خودش رفت خونشون.من از همه جا بی خبر هم اومدم خونه خودمون و گفتم اینطوری شده!مادرم گفت خب میرفتید خونه اونها ! چه اصراری بود؟(توجه کنید که همیشه میخواست حرف حرف خودش باشه).
ما هم تصمیم گرفتیم خانوادگی بریم خونه اونها که این بحث بیهوده رو تبدیل به خوشی کنیم.
اما نامزد من بعد از اومدن ما،دقیقا پشت به ما کرد و شروع به دیدن ماهواره با صدای بلند کرد.
من همش بهش اشاره می کردم و اهمیت نمیداد و خانواده ام میگفتند ولش کن!اشکال نداره!
آخر سر در همین حال ما برگشتیم و خودمون رو به نفهمی زدیم.که اشتباه کردیم.
تا فردا ظهر رسید و دیدم هنوز بهانه گیر و بد اخلاقه!بهش گفتم بس کن دیگه چرا تمومش نمی کنی؟

و روزها طلبکار موند و کم کم قضیه کم رنگ و به فراموشی سپرده شد!(که اشتباه کردم)

یکی از اخلاق های همیشگیش این بود که همش قهر می کرد و بطور جدی و خیلی سنگین و ادامه دار و طولانی مدت... اونهم به دلایل خیلی مسخره!


مشکلات مختلف پشت سر هم میومد و میرفت که من دوست ندارم خیلی هاشو بازگو کنم و یاد اون زمان سیاه بیافتم!
یک بار دعواهامون بالا گرفته بود و ما داشتیم از پیش مشاور برمیگشتیم.
در راه برگشت تو ماشین بحث بالا گرفت.تا جایی که با بلند شدن صدای من اینبار با پشت دست (من راننده بودم و اون کنار من جلو بود و مادرش عقب بود) محکم زد توی صورتم!
اینجا دیگه ماشینو نگه داشتم و داد و بیداد راه افتاد و اونها پیاده شدن و من هم تنها سوار شدم رفتم.....

مطالبی که تا بحال خوندید شاید خنده دار باشه اما بنظر شما همین اتفاقات و اخلاقای مسخره ممکنه منو به زندان بکشونه؟
با من همراه باشید تا بقیشو بگم.

ما خانوادگی قطع ارتباط کردیم و بمدت 4 ماه همینطور باقی موند.گه گاهی اون sms میداد و سعی بر گول زدن من داشت.
می گفت حق طلاق را بهم بده تا بتونم بابامو راضی کنم که باهم دوباره ادامه بدیم و از اول شروع کنیم.
اگر حق طلاق رو میگرفت هم می تونست طلاق بگیره هم مهریه بگیره و هم نفقه!


همونطور که گفتم بعد از 4 ماه سکوت و قطع ارتباط نامه ای درخونه اومد.احضاریه نفقه بود!
خیلی تعجب کردم.گفتم ما که عقد بودیم.دوشیزه و نفقه؟رفتم مجتمع قضایی خانواده.شورای حل اختلاف. دیدم نشسته اونجا!
هیچ حرفی با هم نزدیم.نوبت ما شد رفتیم تو.شروع کردند به گفتن اینکه من کارمندم و بابام وضعش خوبه و اینو رها کردم به امون خدا!درحالی که نه کار داشتم نه وضعمون خوب بود.خونه باباش راحت زندگی میکرد و البته باباش بهش می گفت چیکار کن چیکار نکن.توی شورای حل اختلاف می گفت یا باید بیاد زندگی کنه یا خرجی منو بده.

همه فکر می کنن تو شورای حل اختلاف یا دادگاه بگی من میخوام باهاش زندگی کنم قاضی همه حق رو به کسی می ده که میگه قصد زندگی دارم.
در حالی که اینطور نیست.همه چیز طبق درخواست خواهان پیش میره.خواهان یعنی کسی که درخواست چیزی کرده.(درخواست طلاق،مهریه،نفقه،اجرت المثل،حضانت فرزند و ...).یعنی قاضی نگاه می کنه خواهان چی خواسته؟مثلا مهریه خواسته؟شرایط رو می سنجه ببینه درخواست حق درخواست کننده هست یا نه.اگه باشه به نفع طرف حکم میده.مهریه هم یک چیز بی چون و چراست و همیشه به زن تعلق میگیره.بنابراین اگر زن درخواست بده، مرد ملزم به پرداخت مهریست.



من فکر می کردم درخواست نفقه اش رد میشه.چون دوشیزه بود و ما زمان عقد بودیم.
اما طبق قانون حق حبس برای دختر دوشیزه درخواستش قانونی بود و من محکوم میشدم و شدم!

حق حبس یعنی دختر دوشیزه می تونه با استفاده از این حق،مهریه و نفقش رو بگیره و تازمانی که مهریهش بهش کامل پرداخت نشده،می تونه نیاد سر زندگی و تمکین نکنه.

مهریه عند الاستطاعه هم شامل حق حبس نمیشه.
کلمه حق حبس هم به معنی حق زندان نیست.خیلی درگیر این واژه نباشید و به توضیح من اکتفا کنید.

بهر حال
ماهیانه 200 هزار تومان درخواست نفقه کرده بود( در زمان عقد!).من هم محکوم شدم.
من به خیال خودم گفتم خب کاری نداره مهریه رو نمی دم و سالها میخوابم تو زندان و طلاقش نمی دم.واقعا به سیم آخر زده بودم.

اما نفقه رو نمی شد ندی و سال به سال هم زیاد میشد.چون نفقه رو ندی محکومیت کیفری محسوب میشه و حبس داره(حبس یعنی یه مدتی رو باید بشینی تو زندان.بر خلاف مهریه و سایر جرایم مالی که صرفا مالی هست و بهش میگن ماده 2 که هر وقت پول رو دادی آزادی.)



بعضی ها بعد از دادگام مهریه می پرسن چی شد؟محکوم شدی؟
جواب واضحه.معلومه که مرد محکوم میشه به پرداخت.همونطور که گفتم مهریه چیزی نیست که ثابت بشه یا نشه.اکثر درخواست های مربوط به دادگاه خانواده همینطوره.چیز ساده ایه.حکم دادن قاضی ها در حقیقت یه جور نامه نگاری اداریه و اگه درخواست قانونی باشه طرف محکوم میشه.

چند روز بعد دادخواست مهریه اومد.که توش تأمین خواسته هم ذکر شده بود و استشهادیه 4 شاهد که ایشون نمی تونه هزینه دادرسی رو پرداخت کنه و نامه مربوط به اعسار از هزینه دادرسی هم ضمیمه بود.

تأمین خواسته یعنی ، محکوم (من) هر وقت هر مالی ازش پیدا شد بلافاصله می تونه مصادره بشه و به خواهان یعنی زن قانونی من داده بشه. از اینکه بگم زن من کراهت دارم

اعسار از هزینه دادرسی یعنی چی؟یعنی کسی که درخواستی داده نمی تونه هزینه دادرسی را پرداخت کنه.برای بحث مهریه و پرونده من، یعنی این خانم به دادگام گفته من نمی تونم هزینه دادرسی مهریه رو پرداخت کنم(هزینه دادرسی مهریه یک دهم کل مهریست.یعنی 30 سکه.(اون موقع معادل 20 میلیون).با این درخواست اعسار از هزینه دادرسی،زن از زیر بار پرداخت این مبلغ خلاص میشه و به قانون میگه الان ندارم.هر وقت طرفم داد،قانون از پول خوانده یا محکوم(یعنی من) به شما پرداخت می کنه!(هلو بپر تو گلو)

روز دادگاه مهریه رسید.مهریه بر خلاف نفقه، دادگاه داره و شورای حل اختلاف نیست.
رفتم شعبه مربوطه و در حضور قاضی همون حرف های تکراری که زمان نفقه زده بود را زد.
بهر حال چه اون حرف ها رو میزد چه نمی زد محکوم به پرداخت میشدم.
چند هفته بعد نامه نتیجه دادگاه به خونه اومد و محکوم شده بودم به پرداخت همه مهریه و معرفی اموال نداشته ام!


بعد از اون من هم درخواست تمکین دادم.البته رد میشد.چون دوشیزه بود.
تو جلسه دادگته تمکین لایحه ای دست نویس به قاضی داد.اون لایحه مربوط به استفاده از حق حبس بود.که تا مهریش رو کامل نگرفته می تونه تمکین نکنه.
درخواستش هم قانونی بود.قاضی هم گفت حق داره.خواستش قانونیه.


آخر جلسه دادگاه رفتم پیش قاضی گفتم آقای قاضی من 300 سکه رو چطوری پرداخت کنم؟اصلا من با ایشون تو عقدم.درسته این؟ایشون حتی نفقه هم خواسته.تمکین نکنه.نفقه بگیره.مهریه هم بگیره؟آیا این قانون درسته؟
قاضی گفت : قانون مشکلی نداره تقصیر خودته.این جمله رو طلا بگیرید.قاضی رک گفت:

تو خیلی بیجا کردی وقتی نداشتی 300 تا سکه بدی زیر عقد نامه و و این مهریه رو امضا کردی.چرا اون موقع فکر اینجا رو نکردی؟

خدا پدر اون قاضی رو بیامرزه.حرفش رو برای شما نقل قول کردم که حرف ایشون منتشر بشه و انگار خودتون بجای من بودید و این حرف رو ازش میشنیدین.

حرف قاضی، لحن صحبتش نصیحت وارانش ، چهره اش، حتی حالت چشمان قاضی و حسرتی که خوردم و آهی که تا ته وجود و روحم در اون لحظه کشیدم، هنوز در خاطرم هست.


بگذریم...

من هم دادخواست اعسار و تقسیط دادم و مراحل اداریش را طی کردم و طی جلسه دادگاه اعسار و تقسیط هم باز حرف های تکراری...


یک سال گذشت و در کش و قوس های اداری بودیم و بعد از یک سال در حالی که سرباز شده بودم بازداشت شدم و به زندان رفتم.





یک سال گذشت و در کش و قوس های اداری بودیم و بعد از یک سال در حالی که سرباز شده بودم بازداشت شدم و به زندان رفتم.

وقتی زندانی هستی آرزو می کنی بیرون رو ببینی.حتی وقتی فیلم نگاه می کنی از تلویزیون هوس می کنی و میگی یعنی میشه منم اون بیرون باشم؟

هرچقدر هم زندان امکانات داشته باشه باز روحت رو خفه می کنه و کسی که تازه از زندان آزاد میشه معمولا اعتماد بنفسش کم شده و عصبی شده و مدتی طول میکشه به حال خودش برگرده.

دیگه براتون نمیگم چه احساسیه وقتی عین مجرمای جانی،با دست بند با اون لباس زندان بیارنت به جرم چی؟مهریه در زمان عقد!نفقه در زمان عقد! اصلا خنده داره دست بند به دست با مأمور بیارنت بشونتت به خاطر این خانوم و دادگاه بازیاش!


برای من 20 سکه پیش پرداخت و ماهانه نیم سکه تقسیط کردند.
اون زمان سکه 720 تومن تومن بود.20 تا سکه کم نیست به هر حال به مدت 6 ماه زندان بودم.


برای نفقه هم درخواست اعسار و تقسیط دادم و خوشبختانه تونستم به ماهی 50 هزار تومن تبدیلش کنم تا بتونم پرداخت کنم و جرم کیفریش شامل حالم نشه.

این وسط با دو حکم محکوم شده بودم و بعد از 2 ماه که هیچ پرداختی نکردم از طریق نفقه برای طلاق اقدام کرد.چون اگر مرد نفقه نپردازه زن می تونه طلاق بگیره.و بعد از طلاق هم نفقه بگیره و هم مهریه!

لازمه بگم نتوسنت از طریق نفقه طلاق بگیره.چون من قسط را پرداخت می کردم.همون ماهی 50 تومان را.
اما چون نفقه به لحاظ قانونی مهمه و با تقسیط شدنش در حقیقت عقب میفتاد و سال به سال هم نرخش مثل سکه بالا میره، داستان رو به لحاظ قانونی یکم پیچیده کرد.

اون تلاش کرد به قانون بگه بجای ماهی 200 تومان (که 150 هزار تومان از طرف دادگاه تایید شد) ، شوهرم داره ماهی 50 میده و الان دو سال گذشته (می بینید؟2 سال تمام من درگیر بودم که 6 ماهش زندانی بودم)، و مبلغ نفقه من رفته بالا و ایشون همون 50 تومان رو داره میده.این نوعی پرداخت نکردن نفقه میشه و مطابق ماده فلان و تبصره فلان از این طریق من حق دارم طلاق بگیرم و سایر طلب هایم را هم بعد از طلاق دنبال می کنم.

البته موفق نشد!

در همین وضعیت که بودم محکومیت سوم هم اومد.فرار از دین.(DEIN,Deyn).دین یعنی وظیفه و چیزی که باید ادا کنی و بپردازی.
من یک حساب داشتم و حساب رو به نام کس دیگه انتقال داده بودم و از اونجا که بعد از نامه دادگاه درباره محکومیت مهریه این کار را کردم،از همین استفاده کرد و من به جرم فرار از دین برام قرار وصیغه 10 میلیونی تعیین شد.
یعنی مرخصی و همه چی دیگه امکانش نبود......چی بگم.....بگذریم.....به طور معجزه واری راضیشون کردیم که 30 سکه بگیرند و کار تموم بشه و تمام پرونده ها بسته بشه.
علاوه بر 30 سکه که با بدبختی دادیم و حتی هر روز حرفشون رو عوض می کردند،برای محکومیت های دیگه و آزادی از اونها مجبور شدیم مبالغی بدیم که حدود 5 میلیون تومان شد.سرویس طلا و ... همه دستشون باقی موند.

حالا با روحیه خسته و بهم ریخته باید ادامه سربازیمو می رفتم!اگه زندان نبودم یک ماه دیگه سربازیم تموم شده بود.
در آخر هم من سرباز موندم و سوء سابقه ام(بخصوص بخاطر فرار از دین) و بدهی ها و قرض هایم به بقیه.

و روزی صد هزار بار خدا رو شکر می کنم که این ارتباط شوم ادامه پیدا نکرد و خدا با این سختی ها به من خیلی چیزها رو فهموند.


شاید بعضی ها بگن مهریه دیگه زندان نداره.نه دوست عزیز.نفقه که داره.مهریه هم قسطی که میشه.قسط ندی که زندان داره و خیلی جزئیات دیگه که هر کس 2 تا خبر تو تلویزیون میشنوه فکر می کنه همه چیز رو فهمیده.


هیچ کس اول ازدواجش 1 درصد هم احتمال نمیده در صورت بروز اختلاف طرف مهریش را اجرا بذاره و حتی هیچ کس تصور نمی کنه کارش به طلاق بکشه.اما این اتفاقات میافته.

خیلی ها هم میگن تو یدونه اینطوری شدی.تو فکرت اشتباه بوده.تو دقت نکردی و در خیال خودشون اطمینان دارن که خودشون اونطور نمیشن.
اما باید بهتون بگم من هم به کسانی که درباره برحذر بودن از انتخاب اشتباه و به مهریه و دادگاه کشیدن به من می گفتن همین فکر رو داشتم و سرم اومد

منبع : انجمن حمایت از حقوق مردان - خاطرات من درباره طلاق و زندان در دوران عقد!
 

الهه.آتش

Registered User
تاریخ عضویت
19 دسامبر 2012
نوشته‌ها
4,783
لایک‌ها
2,400
مردان حتماً این مطلب را بخوانند :

خاطرات من درباره طلاق و زندان در دوران عقد!

با خونواده ای وصلت کردیم که به لحاظ فرهنگ اجتماعی تقریبا مثل ما بودن و به لحاظ مالی هم همینطور.در نظر اول،به قول معروف HL مون به هم می خورد.
ما همسایه بودیم.
به هر دلیل اختلافاتمون شروع شد.اولین اختلاف فکر میکنید سر چی بود؟انشگشتر نامزدی!
خانم معترض شده که چرا مامانت انگشتر نامزدی خودشو به من داده؟من باید خودم انتخاب می کردم!به نظر من اهمیت داده نشده!
و بماند که ما هم اشتباه کردیم و به سازش رقصیدیم!

من تازه درسم تموم شده بود و تازه در یک شرکت مشغول به کار شذه بودم.
به محض اینکه اولین حقوقم که خیلی هم کم بود را گرفتم گفت باید ماهی اینقدر به من بدی پس انداز کنم برای زندگیمون.گفتم الان که هنوز نه زندگی شروع کردیم نه درآمد درست حسابی چه پس اندازی؟ اما رو این موضوع اصرار کرد تا جایی که سر این موضوع کار به مشاور کشید و اصرار داشت که حداقل 10 درصد حقوقم را اول بسم اله بهش بدم و بابت این موضوع قبل از ازدواج (عروسی) تعهد بدم.حتی مشاور هم از این موضوع تعجب کرده بود.


سر تعیین مهریه خوب یادمه.باباش به بابام گفت هر چی مهر دختر خودته مهر دختر منم همونقدر باشه!
همینجا صبر کنید!آخه این چه معیار سنجشیه؟این عقب موندگی نیست؟ اول بسم اله ارزش دختر خودت را داری با مقایسه با دیگران می سنجی؟
اصلا از کجا میدونی مهریه خواهرمن را خانواده ما تعیین کردن؟برای ما را که خانواده داماد تعیین کرد و میگفت 1000 سکه.که مثلا عروسمون مهریش بالاست.اما ما گفتیم نه 300 تا بس هست.حالا درسته بیای مقایسه کنی؟

بهرحال مهریه هم گذشت و ما از همه جا بی خبر گفتیم 300 تا عرفه دیگه خوبه!
در صورتی که کار اشتباه حتی اگه عرف باشه باید بذاریش کنار!بخصوص اینکه عواقب داشته باشه.

این خونواده بعد از عقد یک ماشین ریش تراش برای بنده خریدن! و بهم کادو دادند و یک ساعت نکشید که زن بنده همون کادو یعنی ریش تراش رو برد گذاشت خونشون!گفتم چرا اینکارو می کنی؟گفت کهنه اش می کنی نگهش میدارم بعد از عروسی! که البته عروسی ای هم در کار نبود!
باز گذشت و من ندید گرفتم! و یادم رفت سالی که نکوست از بهارش پیداست

در طی دوران عقد پدرش شدیدا از ارتباط نزدیک و خوابیدن ما در یک اتاق تنفر داشت و با این کار موافق نبود!
فرهنگ اشتباهی که خیلی از ایرانیها و بعضا خشکه مقدس ها دارن!و ربطی هم به دین نداره!
این موضوع خودش باعث اختلاف میشد.حتی از مسافرت های یک روزه ما هم جلوگیری میکردند!

زمان می گذشت و اختلافات خاله زنکی بیهوده بیشتر میشد!
مثلا چرا فلان روز مامانت برام کادو نیاورد؟
چرا عید فلان نیومدید خونمون برام کادو بیارید؟
شما اصلا به عروستون اهمیت نمیدید!

ازونجا که خونه ما بهم نزدیک بود،ارتباط و آمد و رفت به خانه همدیگر نسبتا زیاد بود و این در زمان عقد خیلی خیلی بده و باید به شدت ازش پرهیز کرد.

نمونه ای از سادیسم:

نامزد عقدی من هر از چند گاهی که برای من چیزی میخرید مثلا تیشرت،لباس،عطر و اتکلن و ... (که دوبرابرشو جور دیگه ای ازم پس میگرفت)،
این لباس یا عطر رو داخل یه جعبه می گذاشت و روی جعبه و لای لباس رو پر از ( تیکه کاغذای خرد شده که به همه چی مچسبند می کرد.طوری که مجبور باشیم برای درآوردن لباس از جعبه همه اونها رو روی زمین بریزیم و واقعا جمع کردن اونها از روی فرش کار خیلی سختی بود.
شاید خنده دار باشه و با خودتون بگید یعنی چی جمع کردنش کار خیلی سختی بود؟
اما نکته اینجاست که نامزد من قصدش آزار مادر من بود.می دونید چرا؟چون اصرار داشت که کادو رو هین الان و روی فرش باز کنیم و یهو و بی احتیاط باز کنیم.می گفت اینجوری مزه میده!
شاید مطلب بالا مضحک و مسخره باشه!اما متاسفانه عمق و شدت بیماری و کینه بی دلیل و روح ضخمی نامزد من را میرسونه که تو ریز ترین و بیهوده ترین کارهاش هم برنامه ای برای آزار و کندن پول تدارک می دید!

...............
روز تولد من بود!با هم رفته بودیم قنادی کیک تولد بگیریم!کیک رو گرفتیم و تو راه برگشت اصرار کرد که بریم خونه اونها تولد بگیریم.اما من ازونجا که بیشتر میرفتم خونشون(به اصرار خودش)،گفتم نه این بار بریم خونه ما!این بحث مسخره بالا گرفت و صدای من بالا رفت.(درسته که من هم سر چیز بیهوده اصرار کردم و داد زدم اما نکته اصلی ادامه ماجراست...).با بالا گرفتن بحث از ماشین پیاده شد و خودش رفت خونشون.من از همه جا بی خبر هم اومدم خونه خودمون و گفتم اینطوری شده!مادرم گفت خب میرفتید خونه اونها ! چه اصراری بود؟(توجه کنید که همیشه میخواست حرف حرف خودش باشه).
ما هم تصمیم گرفتیم خانوادگی بریم خونه اونها که این بحث بیهوده رو تبدیل به خوشی کنیم.
اما نامزد من بعد از اومدن ما،دقیقا پشت به ما کرد و شروع به دیدن ماهواره با صدای بلند کرد.
من همش بهش اشاره می کردم و اهمیت نمیداد و خانواده ام میگفتند ولش کن!اشکال نداره!
آخر سر در همین حال ما برگشتیم و خودمون رو به نفهمی زدیم.که اشتباه کردیم.
تا فردا ظهر رسید و دیدم هنوز بهانه گیر و بد اخلاقه!بهش گفتم بس کن دیگه چرا تمومش نمی کنی؟

و روزها طلبکار موند و کم کم قضیه کم رنگ و به فراموشی سپرده شد!(که اشتباه کردم)

یکی از اخلاق های همیشگیش این بود که همش قهر می کرد و بطور جدی و خیلی سنگین و ادامه دار و طولانی مدت... اونهم به دلایل خیلی مسخره!


مشکلات مختلف پشت سر هم میومد و میرفت که من دوست ندارم خیلی هاشو بازگو کنم و یاد اون زمان سیاه بیافتم!
یک بار دعواهامون بالا گرفته بود و ما داشتیم از پیش مشاور برمیگشتیم.
در راه برگشت تو ماشین بحث بالا گرفت.تا جایی که با بلند شدن صدای من اینبار با پشت دست (من راننده بودم و اون کنار من جلو بود و مادرش عقب بود) محکم زد توی صورتم!
اینجا دیگه ماشینو نگه داشتم و داد و بیداد راه افتاد و اونها پیاده شدن و من هم تنها سوار شدم رفتم.....

مطالبی که تا بحال خوندید شاید خنده دار باشه اما بنظر شما همین اتفاقات و اخلاقای مسخره ممکنه منو به زندان بکشونه؟
با من همراه باشید تا بقیشو بگم.

ما خانوادگی قطع ارتباط کردیم و بمدت 4 ماه همینطور باقی موند.گه گاهی اون sms میداد و سعی بر گول زدن من داشت.
می گفت حق طلاق را بهم بده تا بتونم بابامو راضی کنم که باهم دوباره ادامه بدیم و از اول شروع کنیم.
اگر حق طلاق رو میگرفت هم می تونست طلاق بگیره هم مهریه بگیره و هم نفقه!


همونطور که گفتم بعد از 4 ماه سکوت و قطع ارتباط نامه ای درخونه اومد.احضاریه نفقه بود!
خیلی تعجب کردم.گفتم ما که عقد بودیم.دوشیزه و نفقه؟رفتم مجتمع قضایی خانواده.شورای حل اختلاف. دیدم نشسته اونجا!
هیچ حرفی با هم نزدیم.نوبت ما شد رفتیم تو.شروع کردند به گفتن اینکه من کارمندم و بابام وضعش خوبه و اینو رها کردم به امون خدا!درحالی که نه کار داشتم نه وضعمون خوب بود.خونه باباش راحت زندگی میکرد و البته باباش بهش می گفت چیکار کن چیکار نکن.توی شورای حل اختلاف می گفت یا باید بیاد زندگی کنه یا خرجی منو بده.

همه فکر می کنن تو شورای حل اختلاف یا دادگاه بگی من میخوام باهاش زندگی کنم قاضی همه حق رو به کسی می ده که میگه قصد زندگی دارم.
در حالی که اینطور نیست.همه چیز طبق درخواست خواهان پیش میره.خواهان یعنی کسی که درخواست چیزی کرده.(درخواست طلاق،مهریه،نفقه،اجرت المثل،حضانت فرزند و ...).یعنی قاضی نگاه می کنه خواهان چی خواسته؟مثلا مهریه خواسته؟شرایط رو می سنجه ببینه درخواست حق درخواست کننده هست یا نه.اگه باشه به نفع طرف حکم میده.مهریه هم یک چیز بی چون و چراست و همیشه به زن تعلق میگیره.بنابراین اگر زن درخواست بده، مرد ملزم به پرداخت مهریست.



من فکر می کردم درخواست نفقه اش رد میشه.چون دوشیزه بود و ما زمان عقد بودیم.
اما طبق قانون حق حبس برای دختر دوشیزه درخواستش قانونی بود و من محکوم میشدم و شدم!

حق حبس یعنی دختر دوشیزه می تونه با استفاده از این حق،مهریه و نفقش رو بگیره و تازمانی که مهریهش بهش کامل پرداخت نشده،می تونه نیاد سر زندگی و تمکین نکنه.

مهریه عند الاستطاعه هم شامل حق حبس نمیشه.
کلمه حق حبس هم به معنی حق زندان نیست.خیلی درگیر این واژه نباشید و به توضیح من اکتفا کنید.

بهر حال
ماهیانه 200 هزار تومان درخواست نفقه کرده بود( در زمان عقد!).من هم محکوم شدم.
من به خیال خودم گفتم خب کاری نداره مهریه رو نمی دم و سالها میخوابم تو زندان و طلاقش نمی دم.واقعا به سیم آخر زده بودم.

اما نفقه رو نمی شد ندی و سال به سال هم زیاد میشد.چون نفقه رو ندی محکومیت کیفری محسوب میشه و حبس داره(حبس یعنی یه مدتی رو باید بشینی تو زندان.بر خلاف مهریه و سایر جرایم مالی که صرفا مالی هست و بهش میگن ماده 2 که هر وقت پول رو دادی آزادی.)



بعضی ها بعد از دادگام مهریه می پرسن چی شد؟محکوم شدی؟
جواب واضحه.معلومه که مرد محکوم میشه به پرداخت.همونطور که گفتم مهریه چیزی نیست که ثابت بشه یا نشه.اکثر درخواست های مربوط به دادگاه خانواده همینطوره.چیز ساده ایه.حکم دادن قاضی ها در حقیقت یه جور نامه نگاری اداریه و اگه درخواست قانونی باشه طرف محکوم میشه.

چند روز بعد دادخواست مهریه اومد.که توش تأمین خواسته هم ذکر شده بود و استشهادیه 4 شاهد که ایشون نمی تونه هزینه دادرسی رو پرداخت کنه و نامه مربوط به اعسار از هزینه دادرسی هم ضمیمه بود.

تأمین خواسته یعنی ، محکوم (من) هر وقت هر مالی ازش پیدا شد بلافاصله می تونه مصادره بشه و به خواهان یعنی زن قانونی من داده بشه. از اینکه بگم زن من کراهت دارم

اعسار از هزینه دادرسی یعنی چی؟یعنی کسی که درخواستی داده نمی تونه هزینه دادرسی را پرداخت کنه.برای بحث مهریه و پرونده من، یعنی این خانم به دادگام گفته من نمی تونم هزینه دادرسی مهریه رو پرداخت کنم(هزینه دادرسی مهریه یک دهم کل مهریست.یعنی 30 سکه.(اون موقع معادل 20 میلیون).با این درخواست اعسار از هزینه دادرسی،زن از زیر بار پرداخت این مبلغ خلاص میشه و به قانون میگه الان ندارم.هر وقت طرفم داد،قانون از پول خوانده یا محکوم(یعنی من) به شما پرداخت می کنه!(هلو بپر تو گلو)

روز دادگاه مهریه رسید.مهریه بر خلاف نفقه، دادگاه داره و شورای حل اختلاف نیست.
رفتم شعبه مربوطه و در حضور قاضی همون حرف های تکراری که زمان نفقه زده بود را زد.
بهر حال چه اون حرف ها رو میزد چه نمی زد محکوم به پرداخت میشدم.
چند هفته بعد نامه نتیجه دادگاه به خونه اومد و محکوم شده بودم به پرداخت همه مهریه و معرفی اموال نداشته ام!


بعد از اون من هم درخواست تمکین دادم.البته رد میشد.چون دوشیزه بود.
تو جلسه دادگته تمکین لایحه ای دست نویس به قاضی داد.اون لایحه مربوط به استفاده از حق حبس بود.که تا مهریش رو کامل نگرفته می تونه تمکین نکنه.
درخواستش هم قانونی بود.قاضی هم گفت حق داره.خواستش قانونیه.


آخر جلسه دادگاه رفتم پیش قاضی گفتم آقای قاضی من 300 سکه رو چطوری پرداخت کنم؟اصلا من با ایشون تو عقدم.درسته این؟ایشون حتی نفقه هم خواسته.تمکین نکنه.نفقه بگیره.مهریه هم بگیره؟آیا این قانون درسته؟
قاضی گفت : قانون مشکلی نداره تقصیر خودته.این جمله رو طلا بگیرید.قاضی رک گفت:

تو خیلی بیجا کردی وقتی نداشتی 300 تا سکه بدی زیر عقد نامه و و این مهریه رو امضا کردی.چرا اون موقع فکر اینجا رو نکردی؟

خدا پدر اون قاضی رو بیامرزه.حرفش رو برای شما نقل قول کردم که حرف ایشون منتشر بشه و انگار خودتون بجای من بودید و این حرف رو ازش میشنیدین.

حرف قاضی، لحن صحبتش نصیحت وارانش ، چهره اش، حتی حالت چشمان قاضی و حسرتی که خوردم و آهی که تا ته وجود و روحم در اون لحظه کشیدم، هنوز در خاطرم هست.


بگذریم...

من هم دادخواست اعسار و تقسیط دادم و مراحل اداریش را طی کردم و طی جلسه دادگاه اعسار و تقسیط هم باز حرف های تکراری...


یک سال گذشت و در کش و قوس های اداری بودیم و بعد از یک سال در حالی که سرباز شده بودم بازداشت شدم و به زندان رفتم.





یک سال گذشت و در کش و قوس های اداری بودیم و بعد از یک سال در حالی که سرباز شده بودم بازداشت شدم و به زندان رفتم.

وقتی زندانی هستی آرزو می کنی بیرون رو ببینی.حتی وقتی فیلم نگاه می کنی از تلویزیون هوس می کنی و میگی یعنی میشه منم اون بیرون باشم؟

هرچقدر هم زندان امکانات داشته باشه باز روحت رو خفه می کنه و کسی که تازه از زندان آزاد میشه معمولا اعتماد بنفسش کم شده و عصبی شده و مدتی طول میکشه به حال خودش برگرده.

دیگه براتون نمیگم چه احساسیه وقتی عین مجرمای جانی،با دست بند با اون لباس زندان بیارنت به جرم چی؟مهریه در زمان عقد!نفقه در زمان عقد! اصلا خنده داره دست بند به دست با مأمور بیارنت بشونتت به خاطر این خانوم و دادگاه بازیاش!


برای من 20 سکه پیش پرداخت و ماهانه نیم سکه تقسیط کردند.
اون زمان سکه 720 تومن تومن بود.20 تا سکه کم نیست به هر حال به مدت 6 ماه زندان بودم.


برای نفقه هم درخواست اعسار و تقسیط دادم و خوشبختانه تونستم به ماهی 50 هزار تومن تبدیلش کنم تا بتونم پرداخت کنم و جرم کیفریش شامل حالم نشه.

این وسط با دو حکم محکوم شده بودم و بعد از 2 ماه که هیچ پرداختی نکردم از طریق نفقه برای طلاق اقدام کرد.چون اگر مرد نفقه نپردازه زن می تونه طلاق بگیره.و بعد از طلاق هم نفقه بگیره و هم مهریه!

لازمه بگم نتوسنت از طریق نفقه طلاق بگیره.چون من قسط را پرداخت می کردم.همون ماهی 50 تومان را.
اما چون نفقه به لحاظ قانونی مهمه و با تقسیط شدنش در حقیقت عقب میفتاد و سال به سال هم نرخش مثل سکه بالا میره، داستان رو به لحاظ قانونی یکم پیچیده کرد.

اون تلاش کرد به قانون بگه بجای ماهی 200 تومان (که 150 هزار تومان از طرف دادگاه تایید شد) ، شوهرم داره ماهی 50 میده و الان دو سال گذشته (می بینید؟2 سال تمام من درگیر بودم که 6 ماهش زندانی بودم)، و مبلغ نفقه من رفته بالا و ایشون همون 50 تومان رو داره میده.این نوعی پرداخت نکردن نفقه میشه و مطابق ماده فلان و تبصره فلان از این طریق من حق دارم طلاق بگیرم و سایر طلب هایم را هم بعد از طلاق دنبال می کنم.

البته موفق نشد!

در همین وضعیت که بودم محکومیت سوم هم اومد.فرار از دین.(DEIN,Deyn).دین یعنی وظیفه و چیزی که باید ادا کنی و بپردازی.
من یک حساب داشتم و حساب رو به نام کس دیگه انتقال داده بودم و از اونجا که بعد از نامه دادگاه درباره محکومیت مهریه این کار را کردم،از همین استفاده کرد و من به جرم فرار از دین برام قرار وصیغه 10 میلیونی تعیین شد.
یعنی مرخصی و همه چی دیگه امکانش نبود......چی بگم.....بگذریم.....به طور معجزه واری راضیشون کردیم که 30 سکه بگیرند و کار تموم بشه و تمام پرونده ها بسته بشه.
علاوه بر 30 سکه که با بدبختی دادیم و حتی هر روز حرفشون رو عوض می کردند،برای محکومیت های دیگه و آزادی از اونها مجبور شدیم مبالغی بدیم که حدود 5 میلیون تومان شد.سرویس طلا و ... همه دستشون باقی موند.

حالا با روحیه خسته و بهم ریخته باید ادامه سربازیمو می رفتم!اگه زندان نبودم یک ماه دیگه سربازیم تموم شده بود.
در آخر هم من سرباز موندم و سوء سابقه ام(بخصوص بخاطر فرار از دین) و بدهی ها و قرض هایم به بقیه.

و روزی صد هزار بار خدا رو شکر می کنم که این ارتباط شوم ادامه پیدا نکرد و خدا با این سختی ها به من خیلی چیزها رو فهموند.


شاید بعضی ها بگن مهریه دیگه زندان نداره.نه دوست عزیز.نفقه که داره.مهریه هم قسطی که میشه.قسط ندی که زندان داره و خیلی جزئیات دیگه که هر کس 2 تا خبر تو تلویزیون میشنوه فکر می کنه همه چیز رو فهمیده.


هیچ کس اول ازدواجش 1 درصد هم احتمال نمیده در صورت بروز اختلاف طرف مهریش را اجرا بذاره و حتی هیچ کس تصور نمی کنه کارش به طلاق بکشه.اما این اتفاقات میافته.

خیلی ها هم میگن تو یدونه اینطوری شدی.تو فکرت اشتباه بوده.تو دقت نکردی و در خیال خودشون اطمینان دارن که خودشون اونطور نمیشن.
اما باید بهتون بگم من هم به کسانی که درباره برحذر بودن از انتخاب اشتباه و به مهریه و دادگاه کشیدن به من می گفتن همین فکر رو داشتم و سرم اومد

منبع : انجمن حمایت از حقوق مردان - خاطرات من درباره طلاق و زندان در دوران عقد!

بله دوست عزیز العان خیلی از خانوما از مهریه سو استفاده میکنن و مثل این داستان برای دختر خاله خودم پیش اومد البته اون با ترفند کتک خوردن تونست طلاق بگیره در صورتی که شوهرش اصلا دست بزن نداشت حتی یه سیلی هم نزده بودش متاسفانه دادگاه همیشه حق رو به زن میدن چه تو مهریه چه تو نفقه چه تو طلاق
 

crazy heart

Registered User
تاریخ عضویت
14 آپریل 2012
نوشته‌ها
1,145
لایک‌ها
40
خداصبرت بده انقده سوزش داره پولتوبدي به يه مفت خور كه حد نداره
به نظر من شما بايد كلكشو ميكندي شب با يه ماشيني چيزي پپپپخخخخخخخخخخخخ!
 

mohebali

Registered User
تاریخ عضویت
16 فوریه 2010
نوشته‌ها
9,476
لایک‌ها
6,494
محل سکونت
طیــــران
وای چه داستانی بود !
واقعا موجودی که یک هفته خونریزی کنه و نمیره موجود خطرناکیه !
 

Love_life

Registered User
تاریخ عضویت
10 فوریه 2010
نوشته‌ها
3,813
لایک‌ها
975
محل سکونت
دور نیست
مردان حتماً این مطلب را بخوانند :

خاطرات من درباره طلاق و زندان در دوران عقد!

با خونواده ای وصلت کردیم که به لحاظ فرهنگ اجتماعی تقریبا مثل ما بودن و به لحاظ مالی هم همینطور.در نظر اول،به قول معروف HL مون به هم می خورد.
ما همسایه بودیم.
به هر دلیل اختلافاتمون شروع شد.اولین اختلاف فکر میکنید سر چی بود؟انشگشتر نامزدی!
خانم معترض شده که چرا مامانت انگشتر نامزدی خودشو به من داده؟من باید خودم انتخاب می کردم!به نظر من اهمیت داده نشده!
و بماند که ما هم اشتباه کردیم و به سازش رقصیدیم!

من تازه درسم تموم شده بود و تازه در یک شرکت مشغول به کار شذه بودم.
به محض اینکه اولین حقوقم که خیلی هم کم بود را گرفتم گفت باید ماهی اینقدر به من بدی پس انداز کنم برای زندگیمون.گفتم الان که هنوز نه زندگی شروع کردیم نه درآمد درست حسابی چه پس اندازی؟ اما رو این موضوع اصرار کرد تا جایی که سر این موضوع کار به مشاور کشید و اصرار داشت که حداقل 10 درصد حقوقم را اول بسم اله بهش بدم و بابت این موضوع قبل از ازدواج (عروسی) تعهد بدم.حتی مشاور هم از این موضوع تعجب کرده بود.


سر تعیین مهریه خوب یادمه.باباش به بابام گفت هر چی مهر دختر خودته مهر دختر منم همونقدر باشه!
همینجا صبر کنید!آخه این چه معیار سنجشیه؟این عقب موندگی نیست؟ اول بسم اله ارزش دختر خودت را داری با مقایسه با دیگران می سنجی؟
اصلا از کجا میدونی مهریه خواهرمن را خانواده ما تعیین کردن؟برای ما را که خانواده داماد تعیین کرد و میگفت 1000 سکه.که مثلا عروسمون مهریش بالاست.اما ما گفتیم نه 300 تا بس هست.حالا درسته بیای مقایسه کنی؟

بهرحال مهریه هم گذشت و ما از همه جا بی خبر گفتیم 300 تا عرفه دیگه خوبه!
در صورتی که کار اشتباه حتی اگه عرف باشه باید بذاریش کنار!بخصوص اینکه عواقب داشته باشه.

این خونواده بعد از عقد یک ماشین ریش تراش برای بنده خریدن! و بهم کادو دادند و یک ساعت نکشید که زن بنده همون کادو یعنی ریش تراش رو برد گذاشت خونشون!گفتم چرا اینکارو می کنی؟گفت کهنه اش می کنی نگهش میدارم بعد از عروسی! که البته عروسی ای هم در کار نبود!
باز گذشت و من ندید گرفتم! و یادم رفت سالی که نکوست از بهارش پیداست

در طی دوران عقد پدرش شدیدا از ارتباط نزدیک و خوابیدن ما در یک اتاق تنفر داشت و با این کار موافق نبود!
فرهنگ اشتباهی که خیلی از ایرانیها و بعضا خشکه مقدس ها دارن!و ربطی هم به دین نداره!
این موضوع خودش باعث اختلاف میشد.حتی از مسافرت های یک روزه ما هم جلوگیری میکردند!

زمان می گذشت و اختلافات خاله زنکی بیهوده بیشتر میشد!
مثلا چرا فلان روز مامانت برام کادو نیاورد؟
چرا عید فلان نیومدید خونمون برام کادو بیارید؟
شما اصلا به عروستون اهمیت نمیدید!

ازونجا که خونه ما بهم نزدیک بود،ارتباط و آمد و رفت به خانه همدیگر نسبتا زیاد بود و این در زمان عقد خیلی خیلی بده و باید به شدت ازش پرهیز کرد.

نمونه ای از سادیسم:

نامزد عقدی من هر از چند گاهی که برای من چیزی میخرید مثلا تیشرت،لباس،عطر و اتکلن و ... (که دوبرابرشو جور دیگه ای ازم پس میگرفت)،
این لباس یا عطر رو داخل یه جعبه می گذاشت و روی جعبه و لای لباس رو پر از ( تیکه کاغذای خرد شده که به همه چی مچسبند می کرد.طوری که مجبور باشیم برای درآوردن لباس از جعبه همه اونها رو روی زمین بریزیم و واقعا جمع کردن اونها از روی فرش کار خیلی سختی بود.
شاید خنده دار باشه و با خودتون بگید یعنی چی جمع کردنش کار خیلی سختی بود؟
اما نکته اینجاست که نامزد من قصدش آزار مادر من بود.می دونید چرا؟چون اصرار داشت که کادو رو هین الان و روی فرش باز کنیم و یهو و بی احتیاط باز کنیم.می گفت اینجوری مزه میده!
شاید مطلب بالا مضحک و مسخره باشه!اما متاسفانه عمق و شدت بیماری و کینه بی دلیل و روح ضخمی نامزد من را میرسونه که تو ریز ترین و بیهوده ترین کارهاش هم برنامه ای برای آزار و کندن پول تدارک می دید!

...............
روز تولد من بود!با هم رفته بودیم قنادی کیک تولد بگیریم!کیک رو گرفتیم و تو راه برگشت اصرار کرد که بریم خونه اونها تولد بگیریم.اما من ازونجا که بیشتر میرفتم خونشون(به اصرار خودش)،گفتم نه این بار بریم خونه ما!این بحث مسخره بالا گرفت و صدای من بالا رفت.(درسته که من هم سر چیز بیهوده اصرار کردم و داد زدم اما نکته اصلی ادامه ماجراست...).با بالا گرفتن بحث از ماشین پیاده شد و خودش رفت خونشون.من از همه جا بی خبر هم اومدم خونه خودمون و گفتم اینطوری شده!مادرم گفت خب میرفتید خونه اونها ! چه اصراری بود؟(توجه کنید که همیشه میخواست حرف حرف خودش باشه).
ما هم تصمیم گرفتیم خانوادگی بریم خونه اونها که این بحث بیهوده رو تبدیل به خوشی کنیم.
اما نامزد من بعد از اومدن ما،دقیقا پشت به ما کرد و شروع به دیدن ماهواره با صدای بلند کرد.
من همش بهش اشاره می کردم و اهمیت نمیداد و خانواده ام میگفتند ولش کن!اشکال نداره!
آخر سر در همین حال ما برگشتیم و خودمون رو به نفهمی زدیم.که اشتباه کردیم.
تا فردا ظهر رسید و دیدم هنوز بهانه گیر و بد اخلاقه!بهش گفتم بس کن دیگه چرا تمومش نمی کنی؟

و روزها طلبکار موند و کم کم قضیه کم رنگ و به فراموشی سپرده شد!(که اشتباه کردم)

یکی از اخلاق های همیشگیش این بود که همش قهر می کرد و بطور جدی و خیلی سنگین و ادامه دار و طولانی مدت... اونهم به دلایل خیلی مسخره!


مشکلات مختلف پشت سر هم میومد و میرفت که من دوست ندارم خیلی هاشو بازگو کنم و یاد اون زمان سیاه بیافتم!
یک بار دعواهامون بالا گرفته بود و ما داشتیم از پیش مشاور برمیگشتیم.
در راه برگشت تو ماشین بحث بالا گرفت.تا جایی که با بلند شدن صدای من اینبار با پشت دست (من راننده بودم و اون کنار من جلو بود و مادرش عقب بود) محکم زد توی صورتم!
اینجا دیگه ماشینو نگه داشتم و داد و بیداد راه افتاد و اونها پیاده شدن و من هم تنها سوار شدم رفتم.....

مطالبی که تا بحال خوندید شاید خنده دار باشه اما بنظر شما همین اتفاقات و اخلاقای مسخره ممکنه منو به زندان بکشونه؟
با من همراه باشید تا بقیشو بگم.

ما خانوادگی قطع ارتباط کردیم و بمدت 4 ماه همینطور باقی موند.گه گاهی اون sms میداد و سعی بر گول زدن من داشت.
می گفت حق طلاق را بهم بده تا بتونم بابامو راضی کنم که باهم دوباره ادامه بدیم و از اول شروع کنیم.
اگر حق طلاق رو میگرفت هم می تونست طلاق بگیره هم مهریه بگیره و هم نفقه!


همونطور که گفتم بعد از 4 ماه سکوت و قطع ارتباط نامه ای درخونه اومد.احضاریه نفقه بود!
خیلی تعجب کردم.گفتم ما که عقد بودیم.دوشیزه و نفقه؟رفتم مجتمع قضایی خانواده.شورای حل اختلاف. دیدم نشسته اونجا!
هیچ حرفی با هم نزدیم.نوبت ما شد رفتیم تو.شروع کردند به گفتن اینکه من کارمندم و بابام وضعش خوبه و اینو رها کردم به امون خدا!درحالی که نه کار داشتم نه وضعمون خوب بود.خونه باباش راحت زندگی میکرد و البته باباش بهش می گفت چیکار کن چیکار نکن.توی شورای حل اختلاف می گفت یا باید بیاد زندگی کنه یا خرجی منو بده.

همه فکر می کنن تو شورای حل اختلاف یا دادگاه بگی من میخوام باهاش زندگی کنم قاضی همه حق رو به کسی می ده که میگه قصد زندگی دارم.
در حالی که اینطور نیست.همه چیز طبق درخواست خواهان پیش میره.خواهان یعنی کسی که درخواست چیزی کرده.(درخواست طلاق،مهریه،نفقه،اجرت المثل،حضانت فرزند و ...).یعنی قاضی نگاه می کنه خواهان چی خواسته؟مثلا مهریه خواسته؟شرایط رو می سنجه ببینه درخواست حق درخواست کننده هست یا نه.اگه باشه به نفع طرف حکم میده.مهریه هم یک چیز بی چون و چراست و همیشه به زن تعلق میگیره.بنابراین اگر زن درخواست بده، مرد ملزم به پرداخت مهریست.



من فکر می کردم درخواست نفقه اش رد میشه.چون دوشیزه بود و ما زمان عقد بودیم.
اما طبق قانون حق حبس برای دختر دوشیزه درخواستش قانونی بود و من محکوم میشدم و شدم!

حق حبس یعنی دختر دوشیزه می تونه با استفاده از این حق،مهریه و نفقش رو بگیره و تازمانی که مهریهش بهش کامل پرداخت نشده،می تونه نیاد سر زندگی و تمکین نکنه.

مهریه عند الاستطاعه هم شامل حق حبس نمیشه.
کلمه حق حبس هم به معنی حق زندان نیست.خیلی درگیر این واژه نباشید و به توضیح من اکتفا کنید.

بهر حال
ماهیانه 200 هزار تومان درخواست نفقه کرده بود( در زمان عقد!).من هم محکوم شدم.
من به خیال خودم گفتم خب کاری نداره مهریه رو نمی دم و سالها میخوابم تو زندان و طلاقش نمی دم.واقعا به سیم آخر زده بودم.

اما نفقه رو نمی شد ندی و سال به سال هم زیاد میشد.چون نفقه رو ندی محکومیت کیفری محسوب میشه و حبس داره(حبس یعنی یه مدتی رو باید بشینی تو زندان.بر خلاف مهریه و سایر جرایم مالی که صرفا مالی هست و بهش میگن ماده 2 که هر وقت پول رو دادی آزادی.)



بعضی ها بعد از دادگام مهریه می پرسن چی شد؟محکوم شدی؟
جواب واضحه.معلومه که مرد محکوم میشه به پرداخت.همونطور که گفتم مهریه چیزی نیست که ثابت بشه یا نشه.اکثر درخواست های مربوط به دادگاه خانواده همینطوره.چیز ساده ایه.حکم دادن قاضی ها در حقیقت یه جور نامه نگاری اداریه و اگه درخواست قانونی باشه طرف محکوم میشه.

چند روز بعد دادخواست مهریه اومد.که توش تأمین خواسته هم ذکر شده بود و استشهادیه 4 شاهد که ایشون نمی تونه هزینه دادرسی رو پرداخت کنه و نامه مربوط به اعسار از هزینه دادرسی هم ضمیمه بود.

تأمین خواسته یعنی ، محکوم (من) هر وقت هر مالی ازش پیدا شد بلافاصله می تونه مصادره بشه و به خواهان یعنی زن قانونی من داده بشه. از اینکه بگم زن من کراهت دارم

اعسار از هزینه دادرسی یعنی چی؟یعنی کسی که درخواستی داده نمی تونه هزینه دادرسی را پرداخت کنه.برای بحث مهریه و پرونده من، یعنی این خانم به دادگام گفته من نمی تونم هزینه دادرسی مهریه رو پرداخت کنم(هزینه دادرسی مهریه یک دهم کل مهریست.یعنی 30 سکه.(اون موقع معادل 20 میلیون).با این درخواست اعسار از هزینه دادرسی،زن از زیر بار پرداخت این مبلغ خلاص میشه و به قانون میگه الان ندارم.هر وقت طرفم داد،قانون از پول خوانده یا محکوم(یعنی من) به شما پرداخت می کنه!(هلو بپر تو گلو)

روز دادگاه مهریه رسید.مهریه بر خلاف نفقه، دادگاه داره و شورای حل اختلاف نیست.
رفتم شعبه مربوطه و در حضور قاضی همون حرف های تکراری که زمان نفقه زده بود را زد.
بهر حال چه اون حرف ها رو میزد چه نمی زد محکوم به پرداخت میشدم.
چند هفته بعد نامه نتیجه دادگاه به خونه اومد و محکوم شده بودم به پرداخت همه مهریه و معرفی اموال نداشته ام!


بعد از اون من هم درخواست تمکین دادم.البته رد میشد.چون دوشیزه بود.
تو جلسه دادگته تمکین لایحه ای دست نویس به قاضی داد.اون لایحه مربوط به استفاده از حق حبس بود.که تا مهریش رو کامل نگرفته می تونه تمکین نکنه.
درخواستش هم قانونی بود.قاضی هم گفت حق داره.خواستش قانونیه.


آخر جلسه دادگاه رفتم پیش قاضی گفتم آقای قاضی من 300 سکه رو چطوری پرداخت کنم؟اصلا من با ایشون تو عقدم.درسته این؟ایشون حتی نفقه هم خواسته.تمکین نکنه.نفقه بگیره.مهریه هم بگیره؟آیا این قانون درسته؟
قاضی گفت : قانون مشکلی نداره تقصیر خودته.این جمله رو طلا بگیرید.قاضی رک گفت:

تو خیلی بیجا کردی وقتی نداشتی 300 تا سکه بدی زیر عقد نامه و و این مهریه رو امضا کردی.چرا اون موقع فکر اینجا رو نکردی؟

خدا پدر اون قاضی رو بیامرزه.حرفش رو برای شما نقل قول کردم که حرف ایشون منتشر بشه و انگار خودتون بجای من بودید و این حرف رو ازش میشنیدین.

حرف قاضی، لحن صحبتش نصیحت وارانش ، چهره اش، حتی حالت چشمان قاضی و حسرتی که خوردم و آهی که تا ته وجود و روحم در اون لحظه کشیدم، هنوز در خاطرم هست.


بگذریم...

من هم دادخواست اعسار و تقسیط دادم و مراحل اداریش را طی کردم و طی جلسه دادگاه اعسار و تقسیط هم باز حرف های تکراری...


یک سال گذشت و در کش و قوس های اداری بودیم و بعد از یک سال در حالی که سرباز شده بودم بازداشت شدم و به زندان رفتم.





یک سال گذشت و در کش و قوس های اداری بودیم و بعد از یک سال در حالی که سرباز شده بودم بازداشت شدم و به زندان رفتم.

وقتی زندانی هستی آرزو می کنی بیرون رو ببینی.حتی وقتی فیلم نگاه می کنی از تلویزیون هوس می کنی و میگی یعنی میشه منم اون بیرون باشم؟

هرچقدر هم زندان امکانات داشته باشه باز روحت رو خفه می کنه و کسی که تازه از زندان آزاد میشه معمولا اعتماد بنفسش کم شده و عصبی شده و مدتی طول میکشه به حال خودش برگرده.

دیگه براتون نمیگم چه احساسیه وقتی عین مجرمای جانی،با دست بند با اون لباس زندان بیارنت به جرم چی؟مهریه در زمان عقد!نفقه در زمان عقد! اصلا خنده داره دست بند به دست با مأمور بیارنت بشونتت به خاطر این خانوم و دادگاه بازیاش!


برای من 20 سکه پیش پرداخت و ماهانه نیم سکه تقسیط کردند.
اون زمان سکه 720 تومن تومن بود.20 تا سکه کم نیست به هر حال به مدت 6 ماه زندان بودم.


برای نفقه هم درخواست اعسار و تقسیط دادم و خوشبختانه تونستم به ماهی 50 هزار تومن تبدیلش کنم تا بتونم پرداخت کنم و جرم کیفریش شامل حالم نشه.

این وسط با دو حکم محکوم شده بودم و بعد از 2 ماه که هیچ پرداختی نکردم از طریق نفقه برای طلاق اقدام کرد.چون اگر مرد نفقه نپردازه زن می تونه طلاق بگیره.و بعد از طلاق هم نفقه بگیره و هم مهریه!

لازمه بگم نتوسنت از طریق نفقه طلاق بگیره.چون من قسط را پرداخت می کردم.همون ماهی 50 تومان را.
اما چون نفقه به لحاظ قانونی مهمه و با تقسیط شدنش در حقیقت عقب میفتاد و سال به سال هم نرخش مثل سکه بالا میره، داستان رو به لحاظ قانونی یکم پیچیده کرد.

اون تلاش کرد به قانون بگه بجای ماهی 200 تومان (که 150 هزار تومان از طرف دادگاه تایید شد) ، شوهرم داره ماهی 50 میده و الان دو سال گذشته (می بینید؟2 سال تمام من درگیر بودم که 6 ماهش زندانی بودم)، و مبلغ نفقه من رفته بالا و ایشون همون 50 تومان رو داره میده.این نوعی پرداخت نکردن نفقه میشه و مطابق ماده فلان و تبصره فلان از این طریق من حق دارم طلاق بگیرم و سایر طلب هایم را هم بعد از طلاق دنبال می کنم.

البته موفق نشد!

در همین وضعیت که بودم محکومیت سوم هم اومد.فرار از دین.(DEIN,Deyn).دین یعنی وظیفه و چیزی که باید ادا کنی و بپردازی.
من یک حساب داشتم و حساب رو به نام کس دیگه انتقال داده بودم و از اونجا که بعد از نامه دادگاه درباره محکومیت مهریه این کار را کردم،از همین استفاده کرد و من به جرم فرار از دین برام قرار وصیغه 10 میلیونی تعیین شد.
یعنی مرخصی و همه چی دیگه امکانش نبود......چی بگم.....بگذریم.....به طور معجزه واری راضیشون کردیم که 30 سکه بگیرند و کار تموم بشه و تمام پرونده ها بسته بشه.
علاوه بر 30 سکه که با بدبختی دادیم و حتی هر روز حرفشون رو عوض می کردند،برای محکومیت های دیگه و آزادی از اونها مجبور شدیم مبالغی بدیم که حدود 5 میلیون تومان شد.سرویس طلا و ... همه دستشون باقی موند.

حالا با روحیه خسته و بهم ریخته باید ادامه سربازیمو می رفتم!اگه زندان نبودم یک ماه دیگه سربازیم تموم شده بود.
در آخر هم من سرباز موندم و سوء سابقه ام(بخصوص بخاطر فرار از دین) و بدهی ها و قرض هایم به بقیه.

و روزی صد هزار بار خدا رو شکر می کنم که این ارتباط شوم ادامه پیدا نکرد و خدا با این سختی ها به من خیلی چیزها رو فهموند.


شاید بعضی ها بگن مهریه دیگه زندان نداره.نه دوست عزیز.نفقه که داره.مهریه هم قسطی که میشه.قسط ندی که زندان داره و خیلی جزئیات دیگه که هر کس 2 تا خبر تو تلویزیون میشنوه فکر می کنه همه چیز رو فهمیده.


هیچ کس اول ازدواجش 1 درصد هم احتمال نمیده در صورت بروز اختلاف طرف مهریش را اجرا بذاره و حتی هیچ کس تصور نمی کنه کارش به طلاق بکشه.اما این اتفاقات میافته.

خیلی ها هم میگن تو یدونه اینطوری شدی.تو فکرت اشتباه بوده.تو دقت نکردی و در خیال خودشون اطمینان دارن که خودشون اونطور نمیشن.
اما باید بهتون بگم من هم به کسانی که درباره برحذر بودن از انتخاب اشتباه و به مهریه و دادگاه کشیدن به من می گفتن همین فکر رو داشتم و سرم اومد

منبع : انجمن حمایت از حقوق مردان - خاطرات من درباره طلاق و زندان در دوران عقد!

باید از قن بی آبرویی استفاده می کرد !
 

sin eater

Registered User
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2012
نوشته‌ها
551
لایک‌ها
42
واقعا عجب ماجرایی بود. خدا نصیب هیشکی نکنه! حالا که داستان یه جورایی تموم شده بده تا حد مرگ بزننشو بی ریختش کنن تا دیگه نتونه کسی رو تو اینجور داستانا گیر بندازه!
 

hamid_khapid

Registered User
تاریخ عضویت
30 مارس 2009
نوشته‌ها
906
لایک‌ها
89
محل سکونت
تهران
دختره باکره مهریش رو اگر اجرا بزاره نصف میشه
عجیبه که تو این مطلب ذکر نشده

Sent from my GT-I9100
 

نادر.

Registered User
تاریخ عضویت
18 آپریل 2013
نوشته‌ها
769
لایک‌ها
483
محل سکونت
ihavenoidea
واقعا عجب ماجرایی بود. خدا نصیب هیشکی نکنه! حالا که داستان یه جورایی تموم شده بده تا حد مرگ بزننشو بی ریختش کنن تا دیگه نتونه کسی رو تو اینجور داستانا گیر بندازه!

:blink::blink:

داداش خطرناکیا.شوما اون اسید پاشه نیستی که از قصاص در رفت؟ هی میگن متال گوش ندینا:f34r:
 

------------------------

Registered User
تاریخ عضویت
9 می 2013
نوشته‌ها
698
لایک‌ها
508
محل سکونت
جزیره ی سبزوار
باید قانون مسخره ی مهریه برداشته بشه و مثل دیار کفر اموال زن و مرد هنگام جدایی نصف نصف بشه.

با این قوانین مضحک من شکر بخورم بخام برم قاطی مرغ ها!
 

ehsan_iace

Registered User
تاریخ عضویت
11 جولای 2009
نوشته‌ها
1,413
لایک‌ها
763
واقعا عجب ماجرایی بود. خدا نصیب هیشکی نکنه! حالا که داستان یه جورایی تموم شده بده تا حد مرگ بزننشو بی ریختش کنن تا دیگه نتونه کسی رو تو اینجور داستانا گیر بندازه!

انگار رقم دیه دست‌ات نیست! در ضمن حتماً تو فامیل‌اش کسی پیدا میشه که از خجالت شوهرش دربیاد!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا