دفتر(چه!) موقت سیمور ... در دوران سربازی اش + پس از تمام شدنش

[Amadea]

من امروز رد شما رو در بيمس ديده و اومدم ببينم چه خبره، اما انگار بازم دير رسيدم. به هر حال اميدوارم كه به سلامتي هر چه زودتر اين دوره تموم بشه، يك جاي خوب بيفتيد و بتونيد مرتب به فرومها سر بزنيد!

 

[Khepele Sibilo]

سيمور جان باور كن يكي از بخشهاي تفريحي و خنده سربازي همين ميدان تيرش هست !
مسئولاش اونقدر تجربه دارن و مواظب هستن كه هيچي نشه !
از 42 تا گلوله 37 تاش رو زدم توو سيبل كه 14 تاش خال سياه خورد ! يك سري كه خراب شد مال قلق گيري بود ! اكثرا چشمها رو بستن و تلق تلق پشت سر هم شليك كردن و تير ها رو حروم كردن ! اما من كاملا با علاقه يكي يكي هدف گرفتم زدم ! حالي كرده بودم كانتر استرايك واقعي بازي ميكنم! از رو كانتر استرايك كلي اينجا چيز بلد بودم از روو اينم كلي كانترم قوي تر شده ! :دي
وزارت دفاع هم مثل ارتش ژ3 ميدن!
راستي،30-40 روز از خدمتون كه گذشته بود يه روز يه سرگردي ماهارو جمع كرد حرف بزنه! اين وسط يكي گلنگدن كشيد محض تفنن ! يارو سرگرده داد زد پسر مگه فكر مي كني اوني كه دستته اسباب بازيه ! اونجا بود كه من يادم افتاد راست مي گه :دي ! اين اسباب بازي نيست :lol:
خدمت رو به همين راحتي بازي و اسباب بازي بگير ! اگر تير خوردني باشي كه مي خوري اگرم نه الكي اعصاب خودت رو خورد نكن ! ارزش فكر و خيال نداره .مي تونم آمار تير خورده هاي ميدان تير پادگان خودمون رو بدم تا ببينين خبري نيست ! داستانهاي بيرون رو گوش نكنين ! اونقدر هام الكي نيست !
خدمت با اون كه غلاف يه ذره فلزي يا تمام فلزي باشه فرق داره ! كلا نه تحرك جالبي داره نه هيچي ! نه تير اندازي خوبي داره نه عملياتي نه ...
همه دوست دارن مثل فيلمها جايي باشن كه جنگ و اينها باشه ! پارتيزان بازي و آرنولد گري در بيارن! اما متاسفانه خدمت يعني محيطي توام با يك نواختي و خستگي و ... هيجان انگيز ترين قسمتش بشين پاشو هست ! اما خوب اين هم بگذرد!‌همانگونه كه بر من گذشت !!!!!!

 

[seymour]

من امروز رد شما رو در بيمس ديده و اومدم ببينم چه خبره، اما انگار بازم دير رسيدم. به هر حال اميدوارم كه به سلامتي هر چه زودتر اين دوره تموم بشه، يك جاي خوب بيفتيد و بتونيد مرتب به فرومها سر بزنيد!

دیر که نشده دوست جان ...هستم .. تا 6 فروردین هستم خدمتتون ...

آره این میدون تیر خیلی خطرناکه ...

واقعا حیفه ...

سيمور جان باور كن يكي از بخشهاي تفريحي و خنده سربازي همين ميدان تيرش هست !
مسئولاش اونقدر تجربه دارن و مواظب هستن كه هيچي نشه !

آقا سوء تفاهم شد ... من منظورم این بود که از تیراندازی خوشم نمیاد ... نه اینکه می ترسم گلوله بخورم ! ...

 

[Amadea]

دیر که نشده دوست جان ...هستم .. تا 6 فروردین هستم خدمتتون ...


آقا سوء تفاهم شد ... من منظورم این بود که از تیراندازی خوشم نمیاد ... نه اینکه می ترسم گلوله بخورم ! ...

چه خوب! اميدوارم سال خوبي رو در كنار خانواده آغاز كنيد. خيلي خوبه كه بهتون مرخصي دادن تعطيلاتو!

ولي من تير اندازي رو خيلي دوست دارم! نشونه گيريم با تفنگ بادي هم حرف نداره.

اما فكر كنم تفنگ درست حسابي يك لگدي بهم بزنه پرت شم اونطرف!

 

[Khepele Sibilo]

آقا سوء تفاهم شد ... من منظورم این بود که از تیراندازی خوشم نمیاد ... نه اینکه می ترسم گلوله بخورم ! ...

:lol::lol:
سيمور جان شمرنده كه جمله بنديم بد بود !
منظورم در اصل اين بود

سيمور جان باور كن يكي از بخشهاي تفريحي و خنده سربازي همين ميدان تيرش هست !

نه اين

مسئولاش اونقدر تجربه دارن و مواظب هستن كه هيچي نشه !

تيراندازي خيلي باحاله ! من حاضرم براي تير اندازي هم كه شده باز هم بيام خدمت :lol::lol::blink:

Amadea جان ديگه لگد بين تفنگهاي موجود سربازي از ژ3 بيشتر كه نيست ! به خدا اگه روو كتف درست بزاري اصلا نمي فهمي كه چي شد !
اما جمله جالبي كه شايد يادشون بره بگن اينه كه موقع نشونه گيري تفنگ رو زير چشمت نچسبون! چون تير اندازي تموم ميشه بعد توو آينه ميبيني اون قسمت نشونه گيريش زير چشمت رو زخم كرده !‌ البته ان جمله رو سرتيپ باز نشسته معلم ما بهمون گفت ! بعد از تير اندازي من همه رو نگاه كردم اكثر تفگها زخمي شده بودن اما نشاني از اين چيزها نديدم :lol:

 

[Amadea]

باشه خپل خان. اگر يك روزي ژسه دستم رسيد، مواظبم چشمم رو موقع نشونه گيري بهش نچسبونم.

 

[alibati]

سیمور جان ! اقا پس شما هم اش خور شدی!
ایشاا... که بهت خوش بگذره ! خیلی زود برگردی!
چون پی تی بدون تو صفایی نداره!
از خاطراتم برامون بگو که ببینم بهت چی گذشته

 

[Khepele Sibilo]

خوب
داري به مرحله جديدش مي رسي ، اين بار كه از مرخصي مياي كمي مراحل عوض شده، يواش يواش ميدان تير و بعد هم امتحان و تقسيم بندي و ...
انسانها به دنيا كه ميان،هنوز وارد خود زندگي نشدن ! مسئوليتي ندارن ! يعني نمي تونن كه داشته باشن،چون هيچي نمي دونن و هيچي بلد نيستن ! مرحله هايي رو بايد بگذرونن تا آماده مسئوليت و زندگي بشن !
مرحله هايي مثل مدرسه !
نكته جالب اينجاست كه مدرسه كه هستي، شبها بايد با ساعتي كه خونه تعيين مي كنه بخوابي ! كارتون رو سر خود نمي توني ببيني ! اول بايد قبل از هر كاري مشقهاتو بنويسي ! هميشه فكر مي كني اسيري ! آزاد نيستي ! دلت مي خواد اين اسارت تموم شه ! ميگي الان بنده و اسيرم ! خدا خدا مي كني بزرگ شي ! بزرگ كه ميشي مي فهمي اون موقع بود كه آزاد بودي ! زندگي، مسئوليت ، كار ... اينهاست كه اسارت واقعي هست ! مي فهمي اگه بچه بودي با اجازه خونه مي تونستي كارتون ببيني، اما الان كه همه اجازه هات دست خودته، مشكلت اينه كه اصلا وقت نداري كارتون رو ببينين ! حتي اگر به خودت اجازه بدي! نمي توني با اجازه خودت بر خلاف بچگيت كه خونه نمي زاشت هوا كه تاريك شد بري بيرون ،‌بعد ساعت 9 پاتو از خونه بيرون بزاري ! زن و بچه و كار و خستگي و ... حتي اگر هم بري هيچ لذتي نداره ...

آموزش خدمت، دوران مدرسست ! فكر مي كني اسيري، همش بايد رژه بري ! ساعت مشخصي بخوابي و پا شي، كارهاي خاصي بكني ! اجازه خيلي موضوعات رو نداري ! همش خدا خدا مي كني تموم شه ! آخه قراره افسر بشي ! آقاي خودت بشي !!!!!
تموم كه ميشه ! قدر اين روزهاشو مي فهمي ! مي فهمي كه ...

سعي كن از دوران خدمت نهايت لذت رو ببري ! من در كمال بي حوصلگي توو خيلي موضوعات خودم رو براي اينكه مسئوليتي نداشته باشم قاطي نكردم ! اما الان بعضي وقتها مي گم كاشكه برگردم و توو بعضي موضوع ها كه چون مي خواستم خدمت رو از سر باز كنم ! شركت نكردم ،‌كمي جدي تر بشم !

 

[seymour]

خپل جان ، تو با این نوستالژی ات نسبت به سربازی ات ، باید یه 10 سالی از سربازی گذشته باشه ؛ نه ؟ ...



راستی اردوی ما لغو شد !! ... آخ جون .. گفتن بخاطر کمبود وقت و اینکه اردوگاه تلو قراره بخاطر برنامه های روز ارتش آماده بشه ، این دوره رو به اردوی سه روز در کوه نمی برن ... چقذه ما خوش شانسیم !! .. ایول ...

راستی میدون تیر رفتیم که بعدا تعریف می کنم ... بد نبود ؛ تیراندازی من هم خوب بود ؛ ولی باعث نشد که عدم علاقه ام به تیراندازی تغییر کنه...

سیمور جان ! اقا پس شما هم اش خور شدی!
ایشاا... که بهت خوش بگذره ! خیلی زود برگردی!
چون پی تی بدون تو صفایی نداره!
از خاطراتم برامون بگو که ببینم بهت چی گذشته

مرسی ... چشم ... نمی دونم صفحات قبل هم اینو گفتم یا نه ... ولی یه آقای سرهنگی یه روز اومد واسه سخنرانی و گفتش که شما نباید اطلاعات و اتفاقات اینجا رو به بیرون از اینجا منتقل کنید ... گفتش که مخصوصا اونایی که می خوان اینا رو در سایت و وبلاگ منعکس کنن حواسشون باشه که ممکنه مورد تعقیب قضایی قرار بگیرن ... خلاصه کلی بحث حفاظت اطلاعات و اینا بود ...


حالا نه اینکه من نخوام تعریف کنم ها ؛ بذار سر فرصت ... راستی همین هم یه خاطره بود دیگه ! ...

 

[Geronimo]

این عکس بدون شرح را به سیمور

تقدیم می کنم.

:lol:

:lol:

الان این عکسی که گذاشتی توهین کردی به سیمور یا خواستی توهین کنی ؟ سیمور دیگه شوخی بردار نیستا

سیمور عزیز با این کاربر یه برخوردی بشه بد نیست...

 

[Khepele Sibilo]

خپل جان ، تو با این نوستالژی ات نسبت به سربازی ات ، باید یه 10 سالی از سربازی گذشته باشه ؛ نه ؟ ...

:lol: به جان خودم فقط 2 سال اما فراموش نكن من پادگان آموزشي بودم ! جايي كه هم بي سواد داشت،هم زير ديپلم،هم ديپلم هم ... پزشك ...
از لحاظ كاري هم با همه در تماس بودم! از هر قشري !‌ كادر و وظيفه !‌فرمانده پادگان و اون طفلك هاي روو برجك ... عملا بيكار هم بودم وقت كافي براي شنيدن نظرات و درد دل هاي همه !
دم در هم كه مي موندم اونهايي كه ميومدن پادگان كارت پايان خدمت بگيرن و ...

كلي صفا بود :lol: خدا نصيب گرگ بيابان نكند :blush::blink:

مرسی ... چشم ... نمی دونم صفحات قبل هم اینو گفتم یا نه ... ولی یه آقای سرهنگی یه روز اومد واسه سخنرانی و گفتش که شما نباید اطلاعات و اتفاقات اینجا رو به بیرون از اینجا منتقل کنید ... گفتش که مخصوصا اونایی که می خوان اینا رو در سایت و وبلاگ منعکس کنن حواسشون باشه که ممکنه مورد تعقیب قضایی قرار بگیرن ... خلاصه کلی بحث حفاظت اطلاعات و اینا بود ...
حالا نه اینکه من نخوام تعریف کنم ها ؛ بذار سر فرصت ... راستی همین هم یه خاطره بود دیگه ! ...

از اين حرفها زياد مي زنن اما يك شخصيت مجازي رو مي خوان چيكار كنن :lol:



راستي هميشه يادم مي ره بپرسم ! اون نقاشي ها چي شد :f34r: ؟ بردي توو يا ...

 

[seymour]

الان این عکسی که گذاشتی توهین کردی به سیمور یا خواستی توهین کنی ؟ سیمور دیگه شوخی بردار نیستا

سیمور عزیز با این کاربر یه برخوردی بشه بد نیست...

والا بذار من از طریق پی.ام ببینم قضیه چی بوده ، بعدش تصمیم بگیریم ... شما ناراحت نشو توماس جان ...

:lolاز اين حرفها زياد مي زنن اما يك شخصيت مجازي رو مي خوان چيكار كنن :lol:

//

راستي هميشه يادم مي ره بپرسم ! اون نقاشي ها چي شد :f34r: ؟ بردي توو يا ...

والا ما که دیگه اسم و عکسمون لو رفته ... فکر کنم بتونن سریع دستگیرم کنن ! ...

//


آره ... همون دفعه اول که برگشتم گفتم ... هیچی نگفتن ... اصلا کلا الان می بینم که خیلی سخت گیری کمتر از چیزی بوده که دوستان می گفتن ... جسارتا باید بگم که 70% توصیه هایی که دوستان عزیز کرده بودن (چه در زمینه شرایط - در زمینه چیزایی که باید ببرم - کارایی که باید بکنم - ...) خیلی در 01 کاربرد ندارن ! ..

 

[Khepele Sibilo]

... جسارتا باید بگم که 70% توصیه هایی که دوستان عزیز کرده بودن (چه در زمینه شرایط - در زمینه چیزایی که باید ببرم - کارایی که باید بکنم - ...) خیلی در 01 کاربرد ندارن ! ..

سيمور جان اولا به 01 ميگن هتل 01 اما يادت نره هيچ هتل ارتشي به پاي هتل هاي وزارت دفاع كه من بودم نمي رسه :lol: ببين ما چه مي كرديم

دوما اون آموزشها شايد كمي براي فوق ديپلم به بالا كاربرد نداشته باشه ( به جز قسمتهاي تفريحيش :lol: ) ! مطمئن باش براي بقيه 90% نيازه :blush:

سوما موضوعي هست كه دليل داشت نگفتم ! دليلش اين بود كه 10-15% موارد اين اتفاق ميفته !گفتم اگر جزو 85% باقيمونده بشي ناراحتيش تحمل رو ممكنه سختتر كنه كمي دور و برت رو نگاه كن يكي 2 نفري ميبيني كه زياد به روي خودشون نميارن :f34r: نور چشمي ها رو ميگم :happy: نو نهالان همين ارتشي هاي عزيز ! هم دوره ايت شدن :hmm: اينه كه بعضي دوره ها اتوماتيك آسونگيري ميشه :lol: اين ربطي به آسون شدن سربازي نداره ، ما هم توو دورمون كمي از اينها داشتيم

در كل سربازي سختيش فقط عمرت هست كه تباه ميشه ! مثل من بين ليسانس و فوقت فاصله ميفته و كلا بيخيال ميشي ! جوونيت كه ذره ذره تباه ميشه !
سربازي سختيش اينه كه به اينكه چطور وقتت رو به بطالت تباه كني !‌عادت ميكني

 

[Muhammadinfo]

اصلا تموم حالش به اون اردوشه .
خیلی حال میده اما دهن آدم سرویس میشه.یه مقدار سخت هست اما خاطره خوبیه.

 

[Luxor]

سربازی خوش میگذره سیمور خان؟

خبر نداشتم بیام خداحافظی و اشک

اما انگار الانم بد نمیگذره ؟! :happy:
امیدوارم بدون مشکل و با سلامتی تموم شه!

 

[BJORK]

سیمور جان مثل اینکه شرایط خوبه خداشکر.
بازم بیا مرخصی !!

 

[seymour]

خب ... به من تبریک بگید ... دوره آموزشی تموم شد ...

بعنوان یک آمار کلی خدمتتون عرض کنم که من دقیقا 26 روز از 60 روز دوره آموزشی رو تعطیل بودم و خونه تشریف داشتم ... اردوگاه تلو هم نرفتیم (واحدهای رزم شبانه ، زندگی در شرایط سخت و اینا رو پاس نکردیم !) ... یگان مون هم بعنوان یگان نمونه انتخاب شد (میگن 48 ساعت کسر خدمت می خوریم) ... تقسیم هم شدیم (یعنی محل خدمتتون مشخص شد) که برای اجتناب از هرگونه شیرینی دادن نمیگم !! ...

 

[raico]

تبریک میگم سیمور جان...من هم 31 فروردین ترخیص شدم ! در کل یک ماهش رو هم تو مرخصی بودم .

فردا هم قرار شده که خودمون رو به یگان معرفی کنیم .

 

[sokOoooot]

سلام جناب سیمور مبارک باشه

ان شا الله که به پای هم پیر شین :دی

بقیشم که از جوانب معلومه تو خونتون هستین بازم مبارک باشه

ان شا الله همیشه شاد باشید

 

[oggy]

سلام

من هم تبریک میگویم و یک هدیه به شما

می دهم .


یک داستان کوتاه خواندنی را به صورت اتفاقی یافتم( 110kb)

دیدم بد نیست شما هم آن را بخوانید و از این داستان مفرح

لذت ببرید و خستگی آموزشی از تنتان برود.


با درودهای فراوان