دفتر(چه!) موقت سیمور ... در دوران سربازی اش + پس از تمام شدنش

[seymour]

خب من امروز رفتم محلش رو چک کردم ... دقیقا انتهای خیابون فاطمی ... یعنی همونجایی که خیابون فاطمی به بزرگراه چمران می ریزه (!) ... بهنام (شرلوک هلمز) هم خیلی اطلاعات خوبی بهم داد ... از جمله در مورد لباس و ساعات کار و اینا .. حالا فردا باید برم خودم رو معرفی کنم ... ایشالا که خیر باشه ...


الان دعاهامون رو متمرکز کردیم روی اینکه اونجا یه کار مناسبی باشه ، کامپیوتر باشه ، ADSL باشه ، غذا خوب باشه ... 8 ساعت خواب - 8 ساعت کار - 8 ساعت با خانواده باشه ...

سهیل زنگ می زنم واسه نمایشگاه هماهنگ کنیم ...

 

[SoheilStar]

محمد محل قرار رو که میدونی؟ اگه نمایشگاه مثل پارسال باشه موبایل آنتن نده نمیتونی زنگ بزنی که، میگم اگه خواستی بیای برو محل قرار رو ببین :دی

محل خدمتت چطور بود؟ شامل همون 3 تا8 میشه یا نه؟

 

[Hoomaan]

خب من امروز رفتم محلش رو چک کردم ... دقیقا انتهای خیابون فاطمی ... یعنی همونجایی که خیابون فاطمی به بزرگراه چمران می ریزه (!) ...

الان دعاهامون رو متمرکز کردیم روی اینکه اونجا یه کار مناسبی باشه ، کامپیوتر باشه ، ADSL باشه ، غذا خوب باشه ... 8 ساعت خواب - 8 ساعت کار - 8 ساعت با خانواده باشه ... ...[/QUOTE]

زندگی شیرین می شود ... :happy:

 

[seymour]

پادگان ما ردیفه .... بصورت مخفف بهش میگن " مرابه" (مرکز آموزش بهداشت و درمان) .... من افتادم دانشکده ... خیلی خوبه - بخصوص اینکه پر از کامپیوتره و ضمنا همه هم افسر و پزشک و باکلاس ...

محمد محل قرار رو که میدونی؟ اگه نمایشگاه مثل پارسال باشه موبایل آنتن نده نمیتونی زنگ بزنی که، میگم اگه خواستی بیای برو محل قرار رو ببین :دی

محل خدمتت چطور بود؟ شامل همون 3 تا8 میشه یا نه؟

شرمنده من پنجشنبه رفتم - یه ضرب از سر پادگان تقریبا ... تو چرا یه زنگ نزدی یادآوری کنی ؟...

 

[Amadea]

مبارك باشه و اميدوارم همينطور راحت كلش تموم شه بره دنبال كارش!

 

[ieeeman]

خودتو زیاد درگیر دنبال راه پیچ نشون نده که اول خدمتی تابلو نشی
امیدوارم که جوگیر نشی و مثل اونا به بطالت عمرو بگذرونی!!!!
من الان دارم تموم میکنم اینقده مرخصی رفتم الان استعلام پایان خدمت گرفتم معلوم شده باید خلا مرخصی ها هم بکشم!!!!!!!!!!

 

[SoheilStar]

پادگان ما ردیفه .... بصورت مخفف بهش میگن " مرابه" (مرکز آموزش بهداشت و درمان) .... من افتادم دانشکده ... خیلی خوبه - بخصوص اینکه پر از کامپیوتره و ضمنا همه هم افسر و پزشک و باکلاس ...

شرمنده من پنجشنبه رفتم - یه ضرب از سر پادگان تقریبا ... تو چرا یه زنگ نزدی یادآوری کنی ؟...

:blush:
آخه جمعه بودش من فکر کردم اینجا رو دیدی منم بعدش نتونستم بیام فروم . گفتم لابد 5 شنبه رفتی خسته بودی دیگه جمعه نتونستی بیای

 

[seymour]

این 3-4 روزی که هنوز پذیرش نشده بودیم و یه جورایی توی پادگان آواره بودیم ، زیاد به این مورد برخوردیم ... مثلا از 10 نفر ، 5 نفر میگفتن بریم بوفه ، 3 نفر میگفتن همین پشت ها قایم بشیم و توی دید نباشیم ، 2 نفر میگفتن بریم دنبال کارمون و خلاصه تشتت آراء (!) شدید بود ... حالا من هی به اینا می گفتم " بابا ! چه اجباریه همه ی کارها رو هیئتی انجام بدید .. خب هرکی بره هر غلطی می خواد بکنه ! " ...

مبارك باشه و اميدوارم همينطور راحت كلش تموم شه بره دنبال كارش!

ممنون ای دوست ... نمایشگاه کتاب تشریف نمی برید؟

خودتو زیاد درگیر دنبال راه پیچ نشون نده که اول خدمتی تابلو نشی
امیدوارم که جوگیر نشی و مثل اونا به بطالت عمرو بگذرونی!!!!
من الان دارم تموم میکنم اینقده مرخصی رفتم الان استعلام پایان خدمت گرفتم معلوم شده باید خلا مرخصی ها هم بکشم!!!!!!!!!!

مرسی از توصیه ... نه آقا ؛ ما اهل پیچ نیستیم ...

:blush:
آخه جمعه بودش من فکر کردم اینجا رو دیدی منم بعدش نتونستم بیام فروم . گفتم لابد 5 شنبه رفتی خسته بودی دیگه جمعه نتونستی بیای

تقصیر من هم بود ... (چه جو محبتی حکمفرماست !) ... سهیل منو ببخش

... (گریه)

 

[SoheilStar]

تقصیر من هم بود ... (چه جو محبتی حکمفرماست !) ... سهیل منو ببخش

... (گریه)

ولی شیرینی یادن نره

 

[Hoomaan]

به سبک فیلم" تراموایی به نام هوس: استلا " داد می زنم :

سیمور !

.... کجایی ؟!

 

[seymour]

خب من حدود یه هفته نبودم که به علل متعدده بود ... از جمله اینکه بدخلقی فصلی داشتم و ضمنا از نظر کاری هم سرم شلوغ بود ... (یادش بخیر ؛ قدیم ها بود که زیر امضام پروژه فعلی ام رو می نوشتم ... )


بهرحال الان برگشتم ...



اوضاع سربازی ما هم خوبه ... توی سایت مشغول به کار هستم (با کمیته پژوهش و تحقیق) ؛ ضمنا با کمیته پزشکی هم همکاری می کنم (مدرس زبان دانشکده) ؛ و ضمنا با واحد طرح و برنامه ... که البته اینا خیلی هم نشانه های خوبی نیست ؛ چون که قرار نیست بهم مزد بدن یا برحسب شایسته سالاری ، مدارج ترقی رو طی کنم !! ...


ولی کلا باید اعتراف کنم که کارم انصافا سبکه ... بزنم به تخته ...

 

[seymour]

امروز ما رفتیم تیراندازی ... ظاهرا ارتشی ها باید هر سال دوبار برن تیراندازی ... من از 100 ، 90 گرفتم ... باید یه روز تشویقی بدن (طبق وعده شون) ...

 

[Hoomaan]

امروز ما رفتیم تیراندازی ... ظاهرا ارتشی ها باید هر سال دوبار برن تیراندازی ... من از 100 ، 90 گرفتم ... باید یه روز تشویقی بدن (طبق وعده شون) ...

نکن بچه ... نکن ... مگه نمی دونی هر وقت جنگ بشه اونایی که هدف گیری شون بهتره رو می فرستن خط مقدم !


و اما بعد ...

از وقتی رفتی سربازی دیگه فعالیت کم شده ... حتی در مرخصی ها انرژی سابق رو نداری ... نکنه از کافور باشه

سیمور .. اگر یه وقت افسر فرمانده پادگان اذیتت کرد فقط یه ندا بده ... خیلی وقته کسی رو نکشتم و حالم گرفته اس ..

 

[seymour]

از وقتی رفتی سربازی دیگه فعالیت کم شده ... حتی در مرخصی ها انرژی سابق رو نداری ... نکنه از کافور باشه

سیمور .. اگر یه وقت افسر فرمانده پادگان اذیتت کرد فقط یه ندا بده ... خیلی وقته کسی رو نکشتم و حالم گرفته اس ..

دیگه ما مرخصی نداریم ... یعنی هر روز 1:45 تعطیل میشیم ؛ عین سرکار رفتن می مونه ... در نتیجه هر روز خونه ام ... اما مساله اینه که هنوز بین کار + سربازی + فوورم نتونستم تعادل ایجاد کنم ... فعلا دوتای اول که اولویت دارن رو دارم تنظیم می کنم ... کم کم میفتم روی غلتک ...


بنده خداها فرمانده ها کاری ندارن ، هرچی آدم مزخرف هست بین همون افسرهای هم رده اس ... به جون خودم ... البته من که هنوز برخوردی با هیچکس نداشتم ...

 

[Muhammadinfo]

چند ماه دیگه مونده؟
ناهار پادگانی یا دکت میکنن؟

 

[Muhammadinfo]

اون امضات
لذت گناه آلود جالب بود.
به قوله یه بچه ها "بوس"

 

[seymour]

چند ماه دیگه مونده؟
ناهار پادگانی یا دکت میکنن؟

خیلی زیاد ... پاییز 88 ترخیص میشم ... اصلا در حدی نیست که بخوایم در مورد باقی مونده اش صحبت کنیم ...



در مورد ناهار : انصافا لغت مناسبش همون " دک کردن " هستش که گفتی ... ساعت 2:00 ناهار میدن ! ... انقدر دیر که اولا هرکی گرسنه اش باشه یا رفته یه چیزی گیر آورده و خورده ... یا از سوءتغذیه فوت کرده !

... و ما هم که اصلا 1:45 راه میفتیم سمت خونه مون ...


بهرحال این یه حقیقته که انقدر بودجه ندارن که بخوان به همه ناهار بدن ...

 

[Hoomaan]

سیمور یه کم در مورد اسلحه هایی که در دوران سربازی به صورت عملی بهش بر می خوری اینجا بنویس.

مثلا اینکه ایا توی پادگانتون مسلسل دوشکا هست ؟ ضد هوایی ؟ چه اسلحه هایی ؟ تانک و ...


کلا آیا این درسته که می گن پادگان های ایران اینقدر شل و له که سه تا کماندوی ذبده می تونن برن یک پادگان کامل
رو بگیرن و همه سربازای وظیفه رو اسیر کنن ؟!

 

[seymour]

سیمور یه کم در مورد اسلحه هایی که در دوران سربازی به صورت عملی بهش بر می خوری اینجا بنویس.

مثلا اینکه ایا توی پادگانتون مسلسل دوشکا هست ؟ ضد هوایی ؟ چه اسلحه هایی ؟ تانک و ...


کلا آیا این درسته که می گن پادگان های ایران اینقدر شل و له که سه تا کماندوی ذبده می تونن برن یک پادگان کامل
رو بگیرن و همه سربازای وظیفه رو اسیر کنن ؟!

فقط ژ-3 بوده که دوبار تا حالا باهاش شلیک کردیم ... یه بار 33 تیر و یه بار 21 تیر ... کلت هم دستم گرفتم ... نارنجک پلاستیکی ... خنجر (از اینا که سرش رو گرد کردن و باهاش حتی نمیشه پرتغال پوست کند) ... تیرکمون ! ...

//


والا من پادگان خودمون رو دیدم که بهرحال مرکز آموزشی هستش و زیاد حالت امنیتی نداره ؛ طبیعی هم هست ؛ وسط شهر تهرانه و ... اما من کلا از اونا نیستم که تاریک ببینم قضیه رو ... به نظرم در حد خودشون کارشون خوبه ... یعنی اون چندتا افسر تکاور و یگان های ویژه ای که دیدم به نظرم کارشون خوب بود ...

 

[English Lord]

ای بابا ما رو باش..من تازه از سیمور پرسیدم که اردو چطور بوده حالا میبینم که اصلا نرفته بوده اردو....

حالا یه سوال از همه دوستان دارم...من الان دو هفته از آموزشیم مونده که 5 روز ثابت میخوان ببرن اردو....کسی میتونه راهنماییم کنه که چی هست و چکار میکنن و کی توصیه ای نداره به ما بکنه؟

راستی یه سوال هم داشتم..این پادگان ما میگن که اگه میدان تیر رو خوب نزنی و خراب کنی و حد نصاب نمره رو نیاری تجدید دوره داره .حتی یه سری امتحان هایی هم از دورسی که تدریس کردن گرفتن و میگن اگه خراب کنی و نمره لازم رو نیاری بازم تجدید دوره داره(البته بجز عقیدتی که قبول شدم)...واقعا اینها راسته یا اینکه میخوان بترسونن؟

اصلا اردوگاه نرفتیم ؛ وقت نشد.. برو حال کن ... تیراندازی هم فقط یه نصف روز رفتیم شلیک کردیم اومدیم ... فقط فاصله 50 و 200 رو زدیم ... حتی نرفتیم جای گلوله ها رو چک کنیم ، چون وقت نبود .. من شدم 260 از 300 ...

حالا اومدیم ما توی باز و بست سلاح در 30 ثانیه و میدان تیر نمره لازم رو نیاوردیم بعدش چی میشه؟
خلاصه اینقده ما رو ترسوندن از این تجدید دوره اموزشی که نفسمون بالا نمیاد