برگزیده های پرشین تولز

ریشه ی واژگان فارسی و لاتین

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
سپاس فراوان از شما جاويد ايران عزيز ^_^

خواهش می کنم بانو پرشینا و سپاس از زحماتتان

------------------------------------------------------------

قیقاچ Parthian Shot


سواران سبك اسلحه ‌ی پارتی از چند سو به دشمن یورش می‌ بردند و به جنگ و گریز می ‌پرداختند، دشمن را به دنبال خود می‌ كشاندند و او را خسته و فرسوده می ‌كردند و ناگهان همچنان كه درحال دور شدن از دشمن بودند، با چابكی روی زین بر می ‌گشتند و تیر می‌انداختند، این شلیک ناگهانی كه دشمن انتظار آن را نداشت به قیقاچ معروف می باشد و كمتر به خطا می ‌رفت.

از این رو، در زبان انگلیسی به شلیک ناگهانی و سریع گلوله، پارتین شات (Parthian Shot) می‌گویند، همچنین عبارت Parting shot كه به معنای سخن پایانی ( اتمام حجت )، تذكر نهایی، پاسخ متقابل و بدرود به كار می‌رود، هم ‌خانواده ‌ی این عبارت به شمار می‌آید.

Parthian shot


Synonyms: parting shot, last word, final remark, retort, hostile remark, valediction

پارت ها :

پارت‌ها گروهی از نیاكان باستانی ما ایرانیان بودند كه به هفتاد سال اشغال ایران از سوی سپاهیان اسكندر مقدونی پایان دادند. آنان حكومت اشكانی را بنیان نهادند و در برابر هجوم رومی‌ها به ایران دلیری‌ های فراوانی از خود نشان دادند. پارت‌ها پیروزی‌ های خود را تا حدود زیادی از اسب‌ سوارن چابكی داشتند كه در تیراندازی روی اسب مهارت چشمگیری نشان می‌دادند.
بنمایه :

phrases.org.uk
 

nsh

Registered User
تاریخ عضویت
19 ژانویه 2006
نوشته‌ها
685
لایک‌ها
4
محل سکونت
i & j : 2 & 3
این اخری واقعا جالب بود
حقیقت داره؟؟
اخه واقعا از اصل کلمه دوره
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
این اخری واقعا جالب بود
حقیقت داره؟؟
اخه واقعا از اصل کلمه دوره

بله دوست عزیز، برای آگاهی بیشتر می توانید به پیوندهای زیر مراجعه نمایید.

Parthian Shot در فرهنگ ریشه شناسی


Parthian Shot در دیکشنری Farlex


The Parthian shot was a tactic employed by ancient Persian horse archers. The horsemen would feign retreat at full gallop, then suddenly turn their bodies around and fire arrows at the pursuing enemy.


1526, native or inhabitant of Parthia (ancient kingdom northeast of Persia in western Asia), from O.Pers. Parthava- "Parthian," dial. variant of the stem Parsa-, source of Persia
 

Wolfbane

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 مارس 2007
نوشته‌ها
64
لایک‌ها
1
آیا لایه = LAYER
1655.gif
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire

بر اساس اتيمالوژى وبستر:

(اختصارات):
ME : Middle English
OE: Old English
LL (Ec): Ecclesiastic Late Latin
Gr: Greek
LXX: Septuagint
NT: New Testament


devil (n):

[ME. devel < OE. deofol < LL. (Ec.) diabolus < Gr. diabolos, slanderous (in LXX, Satan; in NT., devil) < diaballein, to slander, lit. throw across < dia- across + ballein, to throw]


با اين توضيحات فکر کنم ميشه نتيجه گرفت که devil ريشه ى يونانى دارد احتمالا.

.
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
یونجه Alfalfa الفسفسه

خود این واژه از واژه‌ی اسپست ( به معنای خوراک اسب ) گرفته شده است که شكل باستانی این واژه، اسپستا یا اسپرتا بوده كه در زبان سریانی پسپستا شده است. فسفسه نیز عربی شده ی همین واژه ‌ی سریانی است.

سُریانی :

(به سریانی : ܣܘܪܝܝܐ ، تلفظ : سوریایا ) نام یکی از لهجه‌های آرامی است که خاستگاهش شمال میان رودان است. این زبان پس از چیرگی اسکندر بر ایران و در درازای فرمانروایی سلوکیان با واژگان یونانی درآمیخت و چهره‌ای دیگر یافت. از این پس سریانی زبانی دانشیک گردید. نوشته‌های گرانبهایی درباره روزگار ساسانی و اشکانی به این زبان نوشته شده است و هنوز هم این زبان گویشورانی دارد.

بنمایه : آناهیتا ، ابراهیم پورداوود

ایرانیان باستان از زمانهای بسیار دور این گیاه را می‌ شناختند و این گیاه سرشار از پروتئین را به اسب‌های خود می‌دادند، این گیاه در زمان هخامنشیان به یونان برده شد و از آنجا به برخی از سرزمینهای ساحل دریا‌ی مدیترانه راه یافت. اما گسترش این گیاه در سراسر جهان به زمان حكومت مسلمانان بر بخش‌هایی از اروپا و آفریقا باز می‌گردد.

عرب‌ها این گیاه را الفسفسه (Alfesfeseh) نامیدند و نام انگلیسی این گیاه Alfalfa نیز از همین واژه‌ی عربی گرفته شده است.

امروزه ایرانیان به جای واژه‌ی ایرانی اسپست، واژه‌ی تركی یونجه را به كار می‌برند، حال آنكه این گیاه مانند خود اسب از ایرا‌ن ‌زمین به سرزمین‌های دیگر راه یافته است، بهترین اسب و اسپست در سرزمین ماد پرورش می‌ یافت. از این رو، اسپست را در زبان لاتین گیاه سرزمین ماد می ‌نامیدند.

در سال ‌نامه ‌ی رسمی چین از سفر چانگ چین به ایران یاد شده است و می‌ گوید كه او بذر انگور و اسپست را از ایران به چین برده است. در اهمیت این گیاه همین بس كه در زمان انوشیروان مالیات یک جریب اسپست هفت برابر یک جریب گندم بوده است.

بنمایه :


1. لغت‌نامه، علی‌اكبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران،1377
2. گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه ‌ی محمد معین، انتشارات معین، چاپ اول 1383
3. ذبیح‌ ‌الله صفا،، كشاورزی، از مجموعه مقاله‌های كتاب ایران شهر، جلد دوم، صفحه‌ی 1559، چاپخانه ‌ی دانشگاه( كمیسیون ملی یونسكو در ایران)1342
4. احسان یارشاطر، تاریخ ایران ( ازسلوكیان تا فروپاشی دولت ساسانی، جلد سوم، قسمت دوم)، حسن انوشه. انتشارات امیركبیر، 1380
5. فرهنگ واژگان وبستر: http://www.m-w.com
 

Wolfbane

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 مارس 2007
نوشته‌ها
64
لایک‌ها
1
ژیان = Giant ???????/
1655.gif
 

Wolfbane

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 مارس 2007
نوشته‌ها
64
لایک‌ها
1
تیر = Tyr ????

Pagan Germanic symbol of Tyr,
tyr.gif




1655.gif
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire

Giant:​

ME. geant < ONormFr. gaiant (OFr. jiant) < VL. gagante < L. gigas (pl. gigantes), huge fabled beings (in Vulg., giant) < Gr. gigas (gen. gigantos), in LXX, a man of great size and strength

ME: Middle English
ONormFr: Old Norman French
OFr: Old French
VL: Vulgar Latin
L: Latin
Gr: Greek
LXX: Septuagint​

ريشه اش را يونانى دانسته است.​




Tyr [ON.: for base see Tiu] : God of War​

Tiu [OE. Tiw, akin to OHG. Ziu < IE *.deiwos, god (<base *dei-, to shine, gleam): cf, Jove, Zeus, Deity]​

ON: Old Norse
OE: Old English
OHG: Old High German
IE: Indo-European​

از زبانهاى هندواروپايى که فارسى (هندوايرانى) را هم شامل مى شود مشتق شده است​


.
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
شترنگ ، شطرنج ( به صورت عربی ) ، Chess

واژه ‌ی شترنگ نام آریایی گیاهی به نام مهرگیاه ( Mandrake ) است كه ریشه‌ ی آن به پیكر آدم شباهت دارد.

شطرنج یكی از شناخته‌ شده ‌ترین بازی‌هاست كه نه تنها به عنوان بازی، بلكه به عنوان ورزش، هنر و دانش نیز در نظر گرفته می‌شود، آموختن شطرنج به عنوان ابزاری برای پیشرفت توانایی‌های ذهنی مطرح است، زادگاه این بازی فكری را شبه ‌قاره ‌ی هند می‌دانند، اما شواهد باستان‌شناسی كه به تازگی به دست آمده است، از ریشه‌ ی ایرانی این بازی جهانی سخن می‌گویند. بنمایه ==> ( CHESS; Iranian or Indian Invention ).

به هر روی ایرانیان در گسترش این بازی در جهان نقش چشم‌ گیری داشته‌اند و یادگارهایی از واژه‌های شترنگی ایران در زبان‌های دیگر ماندگار شده است.

رخ ، Rook

مهره‌های شترنگ به دست آمده از كاوش‌های سمرقند:



بنمایه ها :

Origins of Chess


CHESS; Iranian or Indian Invention?
 

Dead_Man

Registered User
تاریخ عضویت
16 می 2007
نوشته‌ها
441
لایک‌ها
3
محل سکونت
Lost in middle of nowhere
كلمه ي Dish از ديس مياد
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
آیا لایه = LAYER

راستش اين کلمه چون از دو جز Lay + er درست شده، يه صورت مستقل و به صورت همين layer فاقد ريشه است و به صورت lay هم اينجوريه:


Middle English: leyen, new formation < 3d person singular of earlier leggen < Old English: lecgan, literary means to make lie (akin to Gothic lagjan,German. legen) < past tense base of Old English licgan, to lie


يعنى‌ در حقيقت lay به عنوان يک فعل مستقل از سوم شخص lie در انگليسى قديمى به وجود آمده است.

البته اين توضيج وبستر من بود و شايد يه جاى ديگه ربطی بين اين دو تا - لايه و لير - پيدا کرده باشند
306.gif


البته شايدم شباهتشون اتفاقى باشه، مثل اينکه ما تو فارسى وقتى ميخواهيم به چيزى اشاره کنيم ميگيم نگاه،‌ چينى‌ها هم ميگن 你看 (Ni kan) که تو محاوره نيکا شنيده ميشه (يه جورايى انگار دارن ميگن نيگاه!!) ولى در حقيقت نى يعنى تو و کا يعنى ‌ببين ولى خب از نظر شنيدارى خلى شبيه نگاه ما هست!!

.
 

Persiana

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
18 جولای 2005
نوشته‌ها
4,220
لایک‌ها
129
سن
47
محل سکونت
Persian Empire
كلمه ي Dish از ديس مياد

Dish:
Middle English < Old English disc, dish, plate < Proto Germanic diskuz < Latin discus : see DISCUS

Discus:
Latin < Greek diskos < base of dikein, to throw, akin to deiknynai, to show, point out < IndoEuropean base deik
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
اسپناخ - Spinach - اسفناج

نام پارسی آن اسپناخ می باشد

این گیاه از ایران به جاهای دیگر جهان راه یافت و آنرا بازرگانان راه ابریشم حدود 1500 سال پیش به چین بردند كه مورد توجه قرار گرفت و آنرا سبز پارسی (Persian Green) نامیدند.

در بیشتر زبان‌ها نیز همین نام ایرانی با اندكی تغییر به كار می‌رود :

اسپانیایی‌ : Espinaca

ایتالیایی : Spinacio

فرانسوی‌ : épinards

آلمانی : Spinat

عربی : السبانغ

در قرن سیزدهم میلادی بورانی كه از اسفناج و ماست و ادویه‌هایی مانند سیر تهیه می‌ شود، به عنوان یک غذای ایرانی در دمشق، پایتخت سوریه طرفداران زیادی پیدا نمود و سپس این غذا وارد فرهنگ غذایی اروپا نیز شد.

بنمایه :


Spinach Hails from Persia


Spinach is native to Iran (Persia) and adjacent areas. It apparently was unknown outside its native land until about the beginning of the Christian Era. Even then it was unknown to the Greeks and Romans.

Answers.com


Webster Dictionary
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
جبر Algebra

محمد ابن موسی خوارزمی دانشمند نامدار ایرانی، كتاب مشهوری به نام جبر و مقابله نوشت، مترجمی كه در قرون وسطی این اثر را برگرداند، همین نام عربی را برای آن برگزید و نخستین واژه‌ی عنوان كتاب، یعنی الجبر، برای همیشه در ریاضیات به عنوان Algebra ماندگار شد.

واژه‌ی جبر به معنای الزام و اكراه و نیز به معنای جبران و شكسته‌بندی می باشد، ترجمه‌ی این كتاب را می‌توان آغاز جبر در اروپا دانست.

الگوریتم Algorithm


دومین اثری كه نام خوارزمی را جاودان ساخت، كتاب آموزشی فن محاسبه بود كه روش به كارگیری عددهای هندی را آموزش می‌دهد، نوشتن عددها، جمع و تفریق، نصف كردن و دو برابر كردن، ضرب و تقسیم و محاسبه‌های كسری.

این كتاب نیز به اسپانیا راه یافت و در آغاز قرن دوازدهم میلادی به لاتین برگردانده شد و به گونه Dixit Algorithmi ، یعنی چنین گفت الگوریتمی ترجمه شد.

تغییر الخوارزمی به الگوریتمی نیز از دشواری تلفظ " خ " برای غربی‌ها ناشی شده است.

صفر Zero

واژه‌ی دیگری كه از خوارزمی به یادگار مانده است واژه‌ی صفر به معنای خالی است. كتاب خوارزمی باعث آشنایی اروپایی‌ها با عددهای هندی از جمله صفر گردید كه به عددهای عربی مشهور شدند!

پیش از آن، اروپایی‌ها از عددهای رومی برای محاسبه بهره می‌گرفتند كه محاسبه‌ی دقیق با آن بسیار دشوار بود. برای مثال، اگر عدد 998 را با عددهای رومی بنویسیم، این گونه می‌شود:

DCCCCLXXXXVIII

خوارزمی در كتاب خود نوشته است:

" صفر را بگذار تا این كه جای آحاد خالی نماند و صفر جای آن را پر كند، چون اگر جای آحاد خالی بماند، رتبه تقلیل می‌یابد و رتبه‌ی دوم كه عشرات باشد، جای آحاد محسوب می‌شود."

ورود این عدد به فرهنگ اروپا با چنان شگفتی همراه بود كه در وصف آن شعرها گفتند كه نمونه‌ای از آن چنین است:

در صفر چیز مقدسی وجود دارد كه آن را ابتدا و انتهایی نیست، مانند خداوند كه او نیز مانند صفر نه زیاد می‌شود و نه كم، او نه احتیاج به تغذیه دارد... همان گونه كه صفر عددها را ده برابر می‌كند، او نیز نه تنها ده برابر كه هزار برابر می‌كند، آری چنین است، او همه چیز را از هیچ به وجود آورده، نگهبانی و ***** می‌كند.

------------------------------- بنمایه :

سهم ايران در تمدن جهان ، حمید نیرنوری

فرهنگ ‌نامه ی كليد دانش ، حسن سالاری

فرهنگ واژگان وبستر http://www.m-w.com/
 

monjamed

كاربر فعال سریال تلویزیونی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 می 2007
نوشته‌ها
403
لایک‌ها
2
بالا