• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

زیباترین اشعار عاشقانه

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نگاه کن چه فروتنانه بر خاک مي‌گستَرَد
آن که نهال ِ نازک ِ دستان‌اش
از عشق
خداست
و پيش ِ عصيان‌اش
بالای جهنم
پست است.
آن‌کو به يکي «آری» مي‌ميرد
نه به زخم ِ صد خنجر،
و مرگ‌اش در نمي‌رسد
مگر آن که از تب ِ وهن
دق کند.
قلعه‌يي عظيم
که طلسم ِ دروازه‌اش
کلام ِ کوچک ِ دوستي‌ست.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اینک
مگر از سیلاب اشکهایمان
تخت روانی به‌ ارمغان
فرستیم شما را
که‌ جز این بضاعتی
به‌ دست نیست ما را
و وجودتان
همه‌ بانگی شد
رهایی خلق را.
مژده‌ رسانان صبح سپید
جامه‌ای مگر از خون به‌ تن کردید
چنین که‌ ندا در دادید
زوال زود رس
و مرگ متعفن
دیر سیرتان شب پرست را.
منصوریان جان باخته‌
حلاج وار بر سر دار
خوش باد خوابهایتان
در لالایی مخمل گونه‌ مادر میهن.
ای...
پروانه‌های سوخته‌ پر
به‌ گرد شمع
رنجهای آپو...
اینک مائیم
در دایره‌ هجرانتان اسیر
با باری از حسرت و اندوه
به‌ گران سنگی تاری ی ی ی ی خ ...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
کاش یه بچه بودم و تو عالم بچگی داد میزدم که من دوستت دارم و
.... میخوام که برای خودم باشی
کاش یه عروسک بودی که قسمت من میشدی ... مطمئنا نمیذاشتم
که دست کسی به تو برسه و تو قلبت بشینه
خودم برات قصه می گفتم ... خودم برات لباس میدوختم و کفش میخریدم
تازه ... اگه تو ویترین مغازه هم میدیدمت انقدر گریه میکردم تا مامان تورو برام بخره
.
.
.
.... کاش الان هم بچه بودم
چون میخوام داد بزنم یکی اینو به من ببخشه
یه جوری بشه .... یه اتفاقی بیفته که سلام هارو بی پاسخ نذاری
معنی خدانگهدارم رو بفهمی
و .... برای خودم بشی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من

ز من هر آن که او دور
چو دل به سينه نزديک
به من هر آنکه نزديک
از او جدا جدا من

نه چشم دل به سويي
نه باده در سبويي
که تر کنم گلويي
به ياد آشنا من

ستاره ها نهفته
در آسمان ابري
دلم گرفته اي دوست
هواي گريه با من
هواي گريه با من
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
چند تا چشمه خشک بشه چند تا پری جادو کنه
پلک من برفهای چند زمستون رو پارو کنه
چند نفر تو خواب من آسه بیان خسته برن
تا غروب خاطره عشق تو رو جارو کنه
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بتو عادت دارم
مثل پروانه به آتش،مثل عابد به عبادت
و تو هر لحظه كه از من دوري،من به ويرانگري فاصله مي انديشم
در كتاب احساس واژه فاصله يك فاجعه معنا شده است
تو توانايي آنرا داري كه به اين فاجعه پايان بخشي
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
رفتی ...... ساده ،ساده مثل دلتنگی های من ،ساده مثل سادگیهایم من ماندم و یک عمر .....و حتی باور نکردم این بریدن را
twzonesmiley.gif
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
عشق است

گفتم ای عشق بیا تا که بسازی ما را
یا نه ، ویرانه کنی ساخته‌ی دنیا را

گفتم ای عشق چه بر روز تو آمد امروز
که به تشویش سپردی شب عاشق‌ها را

چه شد آن زمزمه‌ی هر شبه‌ی ما ای دوست
چه شد آن صحبت هر روزه‌ی یاران یارا

چشمه‌ها خشک شد از بس نگرفتی اشکی
همتی تا که رهایی بدهی دریا را

حیف از امروز که بی‌عشق شب آمد ای عشق
کاش خورشید تو آغاز کند فردا را
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
صدای پچ‌پچِ غم... خواب من به هم خورده است
دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است
صدای پچ‌پچِ غم... هیس! هیس! ساکت باش
سکوت، در دلِ بی‌تاب من به هم خورده است
تو قابِ عکس مرا دیده‌ای، نمی‌دانی
نشاطِ چهره‌ی در قابِ من به هم خورده است
غم تو را نسرودم وگرنه می‌دیدی
که وزن، در غزلِ ناب من به هم خورده است
هجای چشم تو را وزن‌ها نمی‌فهمند
دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
و ای بهانه‌ی شیرین‌تر از شکرقندم
به عشقِ پاک کسی جز تو دل نمی‌بندم
به دین این‌همه پیغمبر احتیاجی نیست
همین بس است که اینک تویی خداوندم
همین بس است که هر لحظه‌ای که می‌گذرد
گسستنی نشود با دل تو پیوندم
مرا کمک کن از این پس که گام‌های زمین
نمی‌برند و به مقصد نمی‌رسانندم
همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
ولی نه! هیچ‌کدامش نشد خوشایندم
تویی بهانه‌ی این شعرِ خوب باور کن
که در سرودن این شعرها هنرمندم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
عشق عشق یعنی خلوت و راز و نیاز
عشق یعنی محبت و سوز و گداز
عشق یعنی سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی نغمه ای از روی ناز
عشق یعنی کوی ایمان و امید
عشق یعنی یک بغل یاس سپید
عشق یعنی یک ترنم از یه یار
عشق یعنی سبزی باغ و بهار
عشق یعنی لحظه دیدار یار
عشق یعنی انتهای انتظار
عشق یعنی وعده بوس و کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار
عشق یعنی حس نرم اطلسی
عشق یعنی با خدا در بی کسی
عشق یعنی همکلام بی صدا
عشق یعنی بی نهایت تا خدا
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در اویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن
عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست
عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه
عشق یعنی یک تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر
عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی
عشق یعنی بندگ آزادگی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
مثل هميشه

آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض مي خورم
عمري است
لبخند هاي لاغر خود را
در دل ذخيره مي کنم:
باشد براي روز مبادا
اما
در صفحه‌هاي تقويم
روزي به نام روز مبادا نيست
آن روز هر چه باشد
روزي شبيه ديروز
روزي شبيه فردا
روزي درست مثل همين روزهاي ماست
اما کسي چه مي‌داند؟
شايد
امروز روز مبادا باشد!


وقتي تو نيستي
نه هست هاي ما
چونانکه بايدند
نه بايد ها

هر روز بي تو
روز مبادا است...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نامهربانی

در دیگران می‌جویی‌ام اما بدان ای دوست
اینسان نمی‌یابی ز من حتا نشان ای دوست

من در تو گم گشتم مرا در خود صدا می‌زن
تا پاسخم را بشنوی پژواک‌سان ای دوست

در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
سردی مکن با این چنین آتش به جان ای دوست

گفتی بخوان [ خواندم ] اگرچه گوش نسپردی
حالا که لال‌ام خواستی پس خود بخوان ای دوست

من قانعم آن بخت جاویدان نمی‌خواهم
گر می‌توانی یک نفس با من بمان ای دوست

یا نه ! تو هم با هر بهانه شانه خالی کن
از من . من این بر شانه‌ها بارگران ای دوست

نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت
بیهوده می‌کوشی بمانی مهربان ای دوست

آن سان که می‌خواهد دلت با من بگو آری
من دوست دارم حرف دل را بر زبان ای دوست
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
کوه‌و ميذارم رو دوشم
رخت هر جنگ‌و می‌پوشم


موج‌و از دريا می گيرم
شيره‌ی سنگ‌و می‌دوشم


ميارم ماه‌و تو خونه
می‌گيرم با دو نشونه


همه‌ی خاک زمين‌و
می‌شمارم دونه به دونه


اگه چشمات بگن آره
هيچ کدوم کاری نداره

دنيا رو کولم می‌گيرم
روزی صد دفعه می‌ميرم


می‌کنم ستاره‌ها رو
جلوی چشات می‌گيرم


چشات حرمت زمينه
يه قشنگ نازنينه


تو اگه می‌خوای نذارم
هيچ کسی تو رو ببينه


اگه چشمات بگن آره
هيچ کدوم کاری نداره

چشم ماه‌و در ميارم
يه نبردبون ميارم


عکس چشمت‌و می‌گيرم
جای چشم اون ميزارم


آفتاب‌و ورش می‌دارم
واسه چشمات در ميذارم


از چشام آينه می‌سازم
با خودم برات ميارم


اگه چشمات بگن آره
هيچ کدوم کاری نداره
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من

آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب
می‌ریزد آبشار غزل از زبان من

آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی‌ رسد به بلندآسمان من

بنگر طلوع خنده‌ی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!

با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خوانده‌ای به گوش من این، مهربان من...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
می توانی تو به من ،
زندگانی بخشی ؛
یا بگیری از من ،
آنچه را می بخشی...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
من
عاقبت از اينجا خواهم رفت
پروانه اي كه با شب مي رفت
اين فال را براي دلم ديد
فزراد كمانگير
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
سیلِ سیالِ نگاهِ سبزت،
همه بنیان وجودم را ویرانه کنان می کاود
من به چشمان خیال انگیزت معتادم؛
و در این راه تباه،
عاقبت هستی خود را دادم....
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
شیشه ای می شکند....
یک نفر می پرسد....
چرا شیشه شکست؟
مادری می گوید....
شاید این رفع بلاست یک نفر زمزمه کرد....
باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد
شیشه پنجره را زود شکست
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه مغرور شکست
عابری خنده کنان می آمد.....
تکه ای از آن را بر می داشت....
مرحمی بر دل تنگم می شد....
اما امشب دیدم ....
هیچ کس هیچ نگفت قصه ام را نشنید....
از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر است....
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
عکس ِ چندین فرشته را دیدم در دو چشم ِ نفیس بارانی ات
همه را رام کرده ای آهو ، با زبان سلیس ِ بارانی ات

دست من را بگیر و گرمم کن ، آتشم کن میان ِ آغوشت
تا برقصیم مثل ِ پروانه ، روی لب های خیس ِ بارانی ات

روح ِ یک خنده زار می ماند ، آبشار ِ بلند ِ پر پیچ ات
خواب دیدم که چنگ خواهم زد به بلندای گیس ِ بارانی ات

تو زبانزد شدی به ابریشم ، به طروات ، به پاکی ِ باران
شاعرانه تو را طلب کردم ، از خدای خسیس بارانی ات

حرف ِ دل را نوشت با احساس ، شاعر ِ لحظه های دلتنگی
صحبت از عشق کرد و دل بازی ، مرد ِ غمگین نویس ِ بارانی
 
بالا