• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

زیباترین اشعار عاشقانه

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دو ساعتی که به اندازه‌ی دو سال گذشت
تمام عمرِ من انگار در خیال گذشت

-ببند پنجره‌ها را که کوچه ناامن است...
نسیم آمد و نشنید و بی‌خیال گذشت

درست روی همین صندلی تو را دیدم
نگاه خیره‌ی تو... لحظه‌ای که لال گذشت

- چه ساعتی‌ست ببخشید؟... ساده بود اما
چه‌ها که از دل تو با همین سؤال گذشت
...
گذشت و رفت و به تو فکر می‌کنم ـ تنها ـ
دو ساعتی که به اندازه‌ی دو سال گذشت
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه می لغزد
ولی یارم نمی داند که من دریایی از دردم
به ظاهر گر چه می خندم ولی اندر سکوت تلخ می گریم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تو غربتی که سرده تمام روز و شبهاش
غریبه از من و ما . عشق من عاشقم باش


عشق من عاشقم باش . که تن به شب نبازم
با غربت من بساز . تا با خودم بسازم


عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش

تو خواب عاشقارو تعبیر تازه کردی
کهنه حدیث عشق‌و تفسیر تازه کردی


گفتی که از تو گفتن یعنی نفس کشیدن
از خود گذشتن من یعنی به تو رسیدن


قلبم‌و عادت بده به عاشقانه مردن
از عشق زنده بودن . از عشق جون سپردن


وقتی که هق هق عشق . ضجه‌ی احتیاجه
سر جنون سلامت که بهترین علاجه


عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش

برای با تو بودن اگر چه فرصتی نیست
عشق من عاشقم باش . نذار بیفتم از پا


بمون با من که بی تو نمی‌رسم به فردا
عشق من عاشقم باش . عشق من عاشقم باش
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
چه کنم
عشقت به دلم اگر بتابد چه کنم
مهرت به سرای من اگر بتابد چه کنم
یک دم به سوال من جوابی بده دوست
روزی که دلم تو را بخواهد چه کنم...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
آمدي وه كه چه مشتاق و پريشان بودم
تا برفتي ز برم صورت بي جان بودم
نه فراموشيم از ذكر تو خاموشي بود
كه در انديشه اوصاف تو حيران بودم
بي تو در دامن گلزار نخفتم يك شب
كه نه در باديه ی خارمغيلان بودم
زنده مي كرد مرا دم به دم اميد وصال
ورنه دور از نظرت كشته هجران بودم
به تولاي تو در آتش محنت چو خليل
گوييا در چمن لاله و ريحان بودم
تا مگر يك نفسم بوي تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
سعدي از جور فراقت همه روز اين مي گفت
عهد بشكستي و من بر سر پيمان بودم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
خوابیم و با خطاب تو بیدار می شویم
مستیم و با عتاب تو هشیار می شویم

حلاج پیشه ایم و گمانم که عاقبت
با حلقه های موی تو بر دار می شویم

فرجام تلخ ِ قصه ی ابلیس است سهم ِ ما
وقتی به دام سجده گرفتار می شویم

چشم تو بود میوه ی ممنوع ِ عشق و ما
روزی از این دسیسه خبردار می شویم

همواره قصه های من و تو شنیدنی است
ما آن حکایتیم که تکرار می شویم ...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اینجا همه آدم به آدم می شناسندم
یک مرد با اخلاق در هم ، می شناسندم

از هر کسی نام و نشانم را که پرسیدی
دیدی که بی اغراق اگر کم ، می شناسندم

هرگز نگفتم که خدا هستم ، ولی مردم
کافر شدند و خالق ِ غم می شناسندم

هر چند بی نام و نشان اما کبوتر ها
از بس برایت نامه دادم ، می شناسندم

آنقدر دنبال تو گشتم شهر را هر روز
دیگر تمام کوچه ها هم می شناسندم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته ار آب و آتشم
خلقم به روی زرد بخندند باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اگر از جنس بهار بودن گناه است، - مرا ببخش!
من آنقدر بهاری ام که جوانة دوست داشتنت، دوباره در قلبم شکفته است...
از من نخواه که از طوفان بترسم، مرا که می شناسی، من از جنس شبنمم نه خاک. ا
ز آغوش گلبرگ هم که فرو بریزم، دست بدامان آفتابم...
با این همه، به جان تمام شعرهایم قسم،
پر از تمنای توام....
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اين روزها كه مي گذرد جور ديگرم
ديگر خيال و فكر تو افتاده از سرم

ديگر دلم براي تو پرپر نمي زند
ديگر كلاغ رفته به جلد كبوترم

ديگر خودم براي خودم شام مي پزم
ديگر خودم براي خودم هديه مي خرم

ديگر بلد شدم كه خداحافظي كنم
ديگر بلد شدم كه بهانه نياورم

اسمت چه بود؟ آه از اين پرتي حواس
اين روزها من اسم كسي را نمي برم

من شعر مي نويسم و سيگار مي كشم
تو دود مي شوي و من از خواب مي پرم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بگذار زمين روي زمين بند نباشد
حافظ پي اعطاي سمرقند نباشد

بگذار كه ابليس در اين معركه يكبار
مطرود ز درگاه خداوند نباشد

بگذار گناه هوس آدم و حوا
بر گردن آن سيب كه چيدند نباشد

مجنون به بيابان زد و... ليلا ولي اي كاش
اين قصه همان قصه كه گفتند نباشد

اي كاش عذاب نرسيدن به نگاهت
آن وعده ي ناديده كه دادند نباشد

يك بار تو در قصه ي پر پيچ و خم ما
آن كس كه مسافر شد و دل كند نباشد


آشوب همان حس غريبي ست كه دارم
وقتي كه به لب هاي تو لبخند نباشد

در تك تك رگ هاي تنم عشق تو جاريست
در تك تك رگ هاي تو هر چند نباشد

من مي روم و هيچ مهم نيست كه يك عمر...
زنجير نگاه تو كه پابند نباشد...

وقتي كه قرار است كنار تو نباشم
بگذار زمين روي زمين بند نباشد...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
رنگ چشمش را چه می پرسی ز من؟
رنگ چشمش کی مرا پابند کرد؟
آتشی کز دیدگانش سر کشید
این دل دیوانه را در بند کرد
فروغ فرخزاد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
من که هیشکیو به جز تو توی زندگیم ندارم
چه جوری دلت میاد که بذاری تو انتظارم

خیلی وقته که واسه تو لحظه ها رو میشمارم
کی میشه بیایی و من رخت مشکی مو درارم

کاش میشد که راز عشقو از توی چشام بخونی
کاش میشد که تا همیشه نازنین پیشم بمونی

توی این دقایق خیس توی این سکوته خسته
توی اسمون چشام عطر یاد تو نشسته

کاش میش بشی فراموش کاش میشد که بری از یاد
کاش مییشد که ذهن شیرین خالی شه از غم فرهاد

دیگه مرغ عشق با تو هم ترانه نمیدونه
دیگه راز عاشقی رو توی چشمات نمی خونه

اما هیچ جوری نمیشه بشی از دلم فراموش
تو تموم خاطراتی ذهن من برات یه اغوش

اخ که تو شهر دل من بد جوری اتیش می باره
غم داره تو این هیاهو تو دلم فتنه میکاره

حالا جاریه تو چشام حسرت یه لحظه دیدن
دل منو دیوونه کرده واسه به تو رسیدن

من که هیشکیو به جز تو توی زندگی ندارم
چه جوری دلت میاد که بذاری تو انتظارم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تماشايي ترين تصوير دنيا مي شوي گاهي
دلم مي پاشد از هم بس كه زيبا مي شوي گاهي

حضور گاه گاهت بازي خورشيد با ابر است
كه پنهان مي شوي گاهي و پيدا مي شوي گاهي

به ما تا مي رسي كج مي كني يكباره راهت را
ز ناچاريست گر همصحبت ما مي شوي گاهي

دلت پاك است اما با تمام سادگيهايت
به قصد عاشق آزاري معما مي شوي گاهي

تو را از سرخي سيب غزل هايم گريزي نيست
تو هم مانند ادم زود اغوا مي شوي گاهي
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دست هایت را کم دارم...
هر لحظه
انتظار را
به آستان بلندت
پیش کش می کنم!
هر دم
به یاد بوسه ای
بر خاکپای تو
از شور لبریز می شوم
هرآن
با تلالو انوار مقدست
در زمره ستارگان دوار می شوم!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
لحظه ها همیشه خواستن
که تو رو بگیرن از من
چه غریب و ناشناسه
جاده ی به تو رسیدن
همیشه یه چیزی بوده
شوقتو از دلم ربوده
ولی یک تپش دل من
از غمت جدا نبوده

بیا ...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بغض خسته ی نگاهم داره بی تو جون میگیره
مرغ عاشق دل من داره تو قفس میمیره

بی تو قلب عاشق من تو هجوم انتظاره
کاش بدونی که دل من این روزا چه بی قراره

حالا من با تن خسته توی بی کسی اسیرم
میدونم اگه نیایی بی تو جون میدم میمیرم

حالا مثله چشم نرگس منتظر تو میمونم
با یه لحن عاشقونه شعر غربتو میخونم

کی میگه که دیدن تو یه تصور محاله
تو که خورشید حضورت روشنایی خیاله

شوق دیدن نگاهت بغضیه که تو گلومه
حسرت زلال گریه مثه ایینه رو به رو مه

بغض خسته ی نگاهم داره بی تو جون میگیره
مرغ عاشق دل من داره تو قفس میمیره
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نفسم داره میگیره با عبور تو از این جا
رو دل من پا گذاشتی این دل همیشه تنها

نفسم داره میگیره توی این هوای بسته
یکی انگاری دوباره زده قلبمو شکسته

میری اما ته جاده سر میزاری به سیاهی
تو هجوم بی کسی ها بی امید و جون پناهی

چشم به راه تو میمونم میدونم که بر میگردی
میایی تا توی قلبم نباشه سایه دردی

میری اما رد پایی روی جاده جا میمونه
میدونم که رد پاها منو به تو میرسونه

رد پات واسم چراغه توی این شبای تیره
رد پات تو این سیاهی دستای منو میگیره

تو هنوزم واسه من حس رویش بهاری
توی این فاصله ی دور تو دلم فانوس میکاری

میری اما ته جاده سر میزاری به سیاهی
تو هجوم بی کسی ها بی امید و جون پناهی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
خیال دیدن تو نشسته باز تو چشمام
هوای خواستنت باز جاری شده تو رگهام

هنوز نگاه گرمت معنی عشق نابه
بی تو برام زندگی تلخی یک سرابه

شیشه ی قلب من رو با رفتنت شکستی
اخ که چه زود یادت رفت اون عهدیو که بستی

هنوز غم گذشته نشسته تو چشمام
جای دیگس حواست گوش نمیدی به حرفام

تو این هجوم تردید از خونه میگریزی
غمو شبیه اوار رو شونه هام میریزی

خیال دیدن تو نشسته باز تو چشمام
هوای خواستن تو جاری شده تو رگهام
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
توی قنوت دستام بارون غم می باره
توی سراب چشمام یاد تو گل میکاره

تا خواب تو چشم خیسم یه دفعه پا نذاره
فرشته ها نشستن با یه بغل ستاره

اون منو برده از یاد اون منو دوس نداره
اما هنوز دل من واسش یه بی قراره

وقت گریز عشقه از تو دل وسوسه
من میدونم که چشمات به داد من میرسه

بوی دعا گرفته پیچک سبز دستام
دوباره دیدن تو این چیزیه که میخوام

پیچیده توی لحظه عطر بنفشه و یاس
چشام دارن میبارن بارون سرخ الماس

کبوترای اشکم دوباره پر کشیدن
بارونی شد دوباره چشای عاشق من

توی قنوت دستام بارون عشق میباره
توی سراب چشمام یاد تو گل میکاره
 
بالا