برسانند اگر تربت دلداران را
در می آرند ز هر دلهره بیماران را
.
همه سرمایه ی یک اهل کرامت کرم است
احتیاجی به دِرَم نیست ، کرم داران را
.
یوسف آن است که از تخت تنزل نکند
بارها گر بفرستند خریداران را
.
در بهشت تو چرا حرف جهنم بزنیم
قلم عفو بگیرید گنه کاران را
.
سر که گرم است پی کار تو دل هم گرم است
باز دلگرم تو کردند سر یاران را
.
کورتر کن گره ام را ، نکند باز کنی
وا مکن از سر خود جمع گرفتاران را
.
گریه تا هست حرام است نماز باران
چه خیالی است بگیرند اگر باران را
.
بعد از این پیرهنی با یقه ی تنگ مپوش
خون مکن این جگر سرخ هواداران را
.
.
.
رب الارباب شد ، الله صفاتی که رسید
شد حسین ابن علی جلوه ی ذاتی که رسید
.
بود منظور همان گریه برای ارباب
اندر آن ظلمت شب آب حیاتی که رسید
.
ظاهرش کرب و بلا ، باطنش عرش الرّحمان
اذن معراج شد آن برگ براتی که رسید
.
کرمت دست نینداخت مرا دست گرفت
طیب الله به کشتی نجاتی که رسید
.
بیشتر از همه تو گردن ما حق داری
به دلیل همه ی این برکاتی که رسید
.
لبم از مهریه ی فاطمه سیراب نشد
تشنه تر کرد مرا آب فراتی که رسید
.
.
.
بال فطرس به عنایات تو پر می گیرد
تا غلام تو شود بال سفر می گیرد
.
دل ما خرج که شد قیمت آن بالا رفت
سنگ در کنج حرم ، قیمت زرّ می گیرد
.
بهترین سود همین است که در چشم تر است
به تو دل می دهد و چند گهر می گیرد
.
چقدر زود در خانه ی تو ریخته اند
وقت خیرات ، گدا زود خبر می گیرد
.
بین فرزند و غلامت نگذاری فرقی
کرم تو همه را مدّ نظر می گیرد
.
چقدر فاطمه تشنه ست در این شش ماهه
انَاالعطشان تو انگار جگر می گیرد
.
.
.
اَرنی گفتنم از هر سخنم می آید
ولی از سمت تو هر بار لَنی می آید
.
کاروان راه مینداز ، بمان تا برسم
دارد از راه اُویس قرنی می آید
.
تا زمین های یمن مِهر علی را دارند
به قنوت تو عقیق یمنی می آید
.
کرم ذاتی دست تو از آن جانب در
قبل هر گونه عرق ریختنی می آید
.
رنگ هر آنچه ببافد به تنت سرخ بُود
به تو از فاطمه هر پیرهنی می آید
.
پیرهن نیز به جسم تو افاقه نکند
به تو انگار همان بی کفنی می آید
.
.
.
علی اکبر لطیفیان