• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

سروده ها برای ایران زمین

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
ایران

صدای خسته ام را بشنو

ای ایران شکوای نای خسته ام را بشنو

ای ایران می خوانم آوازی میان زرد طوفان ها

همخوانی با رعد و برگ و باد و باران ها

آواز من هر چند ایرانم غم انگیز است

با این همه از عشق ، از عشق تو لبریز است

من از دماوند و سهندت قصه می گویم

ز کوه های سربلندت قصه می گویم

ز رودهایت ، اشک های غرق در خونت

ز خشم کرخه زاری های کاروانت

در ذهن من دیگه روانت بی سرسبز است

حتی کویرت نیز بی پاییز سرسبز است

دیگر چه باغ های چون بهشت تو

ای در خزان هم سبز بودن سرنوشت تو

اوجِ ستون های بلند تخت جمشیدت

از سربلندی ، سر رسانیده به خورشیدت

پروا مکن از این شکستنها که در فرجام

ایران من تو کامیابی دشمنت ناکام

می دانمت اما که جای ایستادن نیست

می دانمت جای ببردا افتادن نیست

ایران من ای یادگار یادگارانم

ای کوکب پیشانی تاریخ ایرانم

ایرانم ای سیلاب دریاگوی دریاجوی

از آنسوی تاریخ ره طی کرده تا این سو

جویی که از سرچشمه ی آیینه ات جاریست

خونی که از زخم عمیق سینه ات جاریست

می شوید از دل های ما هم زنگ غم ها را

همراه تو با خود به دریا می برد ما را

ایران من ای یادگار یادگارانم

ای کوکب پیشانی تاریخ

ایرانم
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
ایران شناس

به لوحی گرانمایه ، بر تخت جم

چنین خواند دانشوری ، از نقوش

که دارا منم ، آنکه بود این بهشت

فرا پیش او ، دوزخی پر وحوش

منش کردم از لاله ، بیجاده رنگ

منش کردم از سبزه ، پیروزه پوش

من آن داد دادم ، که با بره گرگ

رفیقی کهن گشت و ، با گربه موش

گرفتم بسی تاج ِ شاهان ، به تیغ

نشستم بر اورنگ شاهی ، به شوش

من آنم که هرگز چو من ، کس ندید

جهان شهریاری ، بدین ناز و نوش

ز پیکار مردان و اسبان من

زمین توتیا گشت و ، گردون خروش

حدیث من ، از من شنو ، ورنه دهر

کهن پاره سنگی است ، بی چشم و گوش

ز مغلوب اگر نیست حرفی به جا

منش کردم از بی زبانی ، خموش

چو پایان گرفت ، آن همایون پیام

و زان گفته ، دانشور سختکوش

بدو گفت فرزانه ای نکته دان

که ای مغزت از تاب غیرت به جوش

از آن مشت میخی، که کوبیده دهر

به تابوت این شاه رخشنده هوش

بخوان هرچه خواهی ، که از گور تن

نخیزد ، به تکذیب کس، داریوش

دریغا به تاریخ عالم نماند

ز انگشت ما ، چهره ای بی رتوش



فریدون توللی
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
وطن

خاک اجدادی من عشق مقدس، وطنم .................... با همین ترانه هام به قلب دشمن می زنم

آخه گرگای گرسنه تو کمین خاکتن .................... دستاشون تو حسرت یه ذره خاک پاکتن

تو کوچه پس کوچه هات همیشه ترس سایه بود .................... وطن استقامتت، تصنیف فریاد و سرود

سرزمین حافظ و سعدی و نیمایی وطن .................... میهن مقدس بوعلی سینایی وطن

تو برام فراتر از یه سرزمین و کشوری .................... تو دل تو جون گرفتم، تو برام یه مادری

عشق تو، تو خون مردمت وطن ریشه داره .................... به خلیج و خزرت قسم دلم دوست داره

وقتی اسم تو می یاد حس غرور تو سینمه .................... خاک زرخیزت واس تموم دردام مرهمه

تو رو از ما بگیرن می خوام که دنیا نباشه .................... دوس دارم که اوجِ پرچمت تو آسمون باشه

خاک اجدادی من عشق مقدس، وطنم .................... با همین ترانه هام به قلب دشمن میزنم



لیدا علیزاده
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
ایران

خاک من فصل خزان است بهارانت کو ؟ .................... پونه و نسترن و لاله و ریحانت کو ؟

در پی لقمه نانی تو شدی کافر نان .................... آخر آن شور شرفناک مسلمانت کو ؟

همه جا بانگ سکوت است و تو هم خاموشی .................... جان من نعره ی ویرانگر ایمانت کو ؟

روزگاری همه در خوان تو مهمان بودند .................... بلبلان ، ماه رخان ، سفره احسانت کو ؟

راه تو راه سرافرازی و جانبازی بود .................... آخر آن قلب فداکار و غزل خوانت کو ؟

رنگ هر لاله ی تو بوی حبیبی دارد .................... خاک من بوی دل انگیز شهیدانت کو ؟

همه جا ظلم وستم سایه برانگیخته است .................... هم وطن لحظه ی آزادی ایرانت کو ؟



مهدی آذری
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
بهر وطن

تو یک نوری ز خورشیدی

چرا از سایه می ترسی

گمان کردی که چون بیدی

چرا از باد می ترسی

نه آن رنگی

که بارانی بشوید جسم بی جانش

نه آن مرداب دلگیری

که گویا مرده فرجامش

نگو جانا که تنهایم

بیا از قطره دریا شو

نترس از حمله ی سرما

بیا یک سرو زیبا شو

بیا بشکن حصار تن

بیا فریادها سرکن

بیا برخیز و با خوابی

تمام دیده ها ترکن

ز خون پک تو ای گل

هزاران لاله می روید

وطن نام اهورا را

برون از خانه می گوید



مهدی فاضل
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
یاد ایران

قلب من یادگار محبت شماست

چشم من با نگاه شما چه آشناست

دست من معدن مهربانی است و عشق

میخک نقره ای یادگار لحظه هاست

یاد ایران بخیر

خاک پر صلابتم

درد من بی کسی است خاک ایران که نیست

ذره ای بی ثمر در نهایتم

من اگر خسته ام خالی از سیاهیم

بر زبان بسته ام در دل رهاییم

قصه هایم پر از روزگار کودکی است

تشنه ی وصل و بیگانه با جداییم

با من ای هم وطن سخن مرا بگوی

درد دل هر سخن هدف مرا بجوی

حرف ما را ببر به سراسر جهان

ما که جان می دهیم به بهای آبرو

گر به من بنگری به ستاره می رسی

من همان میخکم که شکسته ام بسی

چون زمین مانده در حسرت نهال تو

دست من را بگیر رهسپار خانه شو

ٌصحبت من هنوز از زمان روشنی است

از زمانی که در ذهن خانه ماندنی است

ما در این رهگذر رهرو شبانه ایم

بی کس این جا به بر رهروان خانه ایم
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
سرزمین

گريه می کنم

گريه می کنم

برای خانه ای

که هزار سال

آن را از غبار روفتم و پاک نشد

گريه می کنم

برای خانه ای

که هزار سال در آن

با عشق نفس کشيدم و گرم نشد

گريه می کنم

برای خانه ای

که هزار سال

شامی ابدی را

بر آتش دانايی پختم

و هيچکس در آن سير شد

من گريه می کنم

برای خانه ای که عاقبت

خانه ی من نشد



ژيلا مساعد
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
مهرگان

فـريدون و کاوه يلان دليـر بـه يـاری مـردم خـروشان چـو شيـر .................... کشيـدنـد از تخت ظلمـش به زير

به البـرز ضحـاک در بنـد شد .................... سـراسـر جهان شـاد و خـرسنـد شد

چنين روز مـانـد از يـلان يـادگـار .................... ز خـاطر تـو ايـن روز پنهـان مـدار


مازیار قویدل
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
یاد ایران کی می رود از یاد

آن برف بسر نشسته البرز

آن دشت بزرگ شهر تهران

کی می رود از یاد

دریای شمال و ساحل سبز

بازار قدیم یزد و کرمان

تب دار تن کویر لوتش

خشکیده لب و ندیده باران

شب غرق جواهر از ستاره

صحرا همه گشته نور باران

رقص شب عید حاجی فیروز

در پای بساط می گساران

آن صلح و صفا میان مردم

آن مهر و وفا میان یاران

آن عشق مقدسی که فرهاد

زد تیشه بسر به کوهساران

فردوسی توس و رستم و زال

مردان دلیر و نامداران

گر مست و اگرچه هوش باشم

یک لحظه ز عمر نام ایران

کی می رود از یاد

کی می رود از یاد
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
یادم ایرانم بخیر
اگه هر دينی و مذهب شيوه و مرام ماست .......... اگه هر راه و سلوکی قبله نماز ماست

اگه موسی يا که عيسی يا محمد رهبرو نياز ماست .......... خاک پاک آن وطن سرمه چشم و دل ماست

غروبا دم مغرب جلوه شکوه عشق رو جا گذاشتيم

قصه شبان و موسی درسای عيسای پاک رو ناله رسول حق رو جا گذاشتيم

اون شکوه , اون جلال رو اون همه مهرو وفا رو جا گذاشتيم

توي سرزمين خوبا آبی خليج فارس رو جا گذاشتيم

اون شبای پاک يلدا لحظه تحويل سال رو لب دريای شمال رو جا گذاشتيم

اگه زندگی همينه ، غربتو غريبی اينه

طاقتم نيست ، طاقتم نيست

ياد ايرانم بخير ، ياد يارانم بخير

ياد ايران مهر يزدان ، ياد ايرانم بخير
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
همه چشمها به ایرانه

تماشا کن نگاه آسمان را ............... رخ شبرنگ ماه و اختران را

به گرد شمع روی ماه میهن ............... ببین پروانه آتش و جان را

همه چشمها به ایرانه به مهد علم و عرفانه ............... به این خاکی که هر درش برام عزیزتر از جانه

شمال جنگل و دریا پر از دامنه زیبا ............... که رقصد جنگل از باد خوش دریا

جنوبش گرم و رویایی سراپایش تماشایی ............... به اون سو میزند فانوس دریایی

چه دلهایی که در غربت امید دیدن روی وطن داره ............... چه دلهایی که با حسرت نگاه آرزو سوی وطن داره

که با شادی بسازه کلبه ای از عشق برخاکش ............... غروب زندگی رو سر کنه آسوده در خاکش

تماشا کن نگاه آسمان را ............... رخ شبرنگ ماه و اختران را

به گرد شمع روی ماه میهن ............... ببین پروانه آتش و جان را

همه چشمها به ایرانه به مهد علم و عرفانه ............... به این خاکی که هر درش برام عزیزتر از جانه
 

dariushiraz

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 جولای 2006
نوشته‌ها
1,078
لایک‌ها
2
محل سکونت
شیراز
من در تــن خـــود رگ ِ کيــانی دارم
در رگ همه خــــون ِ پهلـــــوانی دارم
بگذشته هــزار و چارسد سال و هنوز
در دست درفـــــش ِ کـــاويانــی دارم
يک کوزه ی کار ِ دست کاشان دارم
يک قـالی دست باف کـرمان دارم
يک جعبه ی خاتم از صفاهان دارم
يک سينه ی پُر ز مهـــر ايران دارم
دکتر جلال خالقی مطلق
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
غم غربت

پرنده از غم غربت میمیره ............... نمیتونه باز دوباره پر بگیره

میدونه از آشیونه خیلی دوره ............... توی زندون غریبه ای اسیره

آسمون آبیه هرجا که بری ............... اما آسمون دل وا نمیشه

نبض من برای ایران میزنه ............... شعر من مرثیه ی در بدره

توی کوچه های شهر ............... بی رفیق و همسفر

واسه دل از غم تنهایی میخونم ............... ای وطن ای سرزمین

ای همیشه بهترین ............... دیگه میمیرم اگه با تو نمونم
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
عشق ایران

بیا تا دلامونو خونه تکونی بکونی ............... کینه ها رو دور بریزیم مهربونی بکنیم

حیف از این تبارمون ز هم دیگه جدا بشیم ............... به دلای یک زبون بی هم زبونی بکنیم

آخه حرف اول و آخرمون این وطنه ............... عشق ایران مثل خونی توی رگهای منه

اوج معراج حقیقت به خدا شادی ماست ............... روز وحدت روز یاری روز آزادی ماست

دفتر گذشته ها پاره و سوزونده شده ............... هموطن کتاب ناخونده دیگه خونده شده
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
زرتشت

آمد بهار ای نازنین، گیتی به کام خویش بین ............... بر گیر شادان ساتکین، بشنو سرود دلنشین

در فروردین جامی ز می، یاد آورد از فر کی ............... وز زرتهشت نیک پی، پیغمبر ایران زمین

مردی ز ما در باستان، برخاست از آذربایجان ............... از دوده اسپنتمان، وز خاندان آبتین

گفتا که من پیغمبرم، زرتشت والا گوهرم ............... فرخنده پیک داورم، وخشور دین راستین

دستور مینو بارگاه، آرم سوی گشتاسپ شاه ............... باشد مرا یار و پناه، آن مرد با تخت و نگین

رخشنده پندارم آمدم، زیبنده گفتار آمدم ............... فرخنده کردار آمدم، آری بود پیک این چنین

دادار من مزدا بود، یکتا و بی همتا بود ............... در روشنی پیدا بود، نه در دیو تارکی گزین

بپذیر دین ار بخردی، این دین پاک ایزدی ............... تا چیره گردی بر بدی، با رستگاری همنشین

پندار نیکو گفتن، گفتار نیک آموختن ............... کردار به اندوختن، این است فرمان مهین


زین خاندان تا گر سمان، وز مردمان تا ایزدان ............... جز راستی راهی مدان، آن راه فردوس برین



استاد ابراهیم پورداوود
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
ایران

ایران ، صدای خسته‏ام را بشنو ای ایران ............... شکوای نای خسته‏ام را بشنو ای ایران

می‏خوانم آوازی میان ضرب توفان‏ها ............... می‏خوانمت با رعد و برق و باد و باران‏ها

آواز من هر چند ایرانم غم‏انگیز است ............... با این همه از عشق، از عشق تو لبریز است

من از «دماوند» و «سهند» ت قصه می‏گویم ............... از کوه‏های سر بلندت قصه می‏گویم

از رودهایت، اشک‏های غرقه در خونت ............... از خشم «کرخه»، از نزاری‏های کارونت

در ذهن من ریگ روانت نیز سرسبز است ............... حتا کویرت نیز بی ‏پاییز سرسبز است

دیگر چه جای باغ‏های چون بهشت تو ............... ای در خزان هم سبز بودن سر نوشت تو

اوج ستون‏های بلندت « تخت جمشید» ت ............... از سر بلندی سر رسانیده به خورشیدت
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
کشور بی سرپرست

این ســـــرزمین کـــه خـــانه اجــدادی من است ............... واحســـرتــا کــه مکمن غــولان رهـــزن است

ایـــــران مـــا كــه گــلشن عیش و نشــــــاط بود ............... اکنون ز فقـر و ضعف و خرابی چو گلخن است

واحســــــرتـــا کــه کشور بی ســـرپـــــرست ما ............... پامـــال جـور و دستـخــوش کـــین دشمـــن است

از تیــــــــره روزگـــــــــاری ایــن ملت ضعیف ............... بـــنگر کــه چشــم دشمــن بدخواه، روشن است

بنگـــــر کــه از سحـــاب غم و فقــــــــر و انـزجار ............... ســیل فنـــا، روانــه بــه کــوی و بــــرزن است

ونــــــدر درون کلبــــــه تــــــاریک، چشــــم ما ............... در انــــــتظــار تــــــابش نــــوری ز روزن است

اینجـا ســـرای «کوروش» و «جمشید» و «کیقباد» ............... اینجا مکان «خسرو» و «شاپور» و «بهمن» است

ایــــنجـا مقــــام پــــــــیل تـنانی بســــــــان «گیو» ............... اینجـــــا کنــــام شیــــــردلانی چو «بیژن» است

اکــــــنـون ز ســـــــر بـه زیـــــری اولاد نـاخلف ............... ایـــن مـــام پـــیر، طوق عذابش به گردن است

از بــــــعد آبـیــــــــاری کـــشت نفـــــــاق و جهل ............... مار افتــــاده آتش حســــــرت بـه خــــرمن است

کـو شــــــاه «اردشیر» کــه گـــــــر تیـغ برکشد ............... آفــــــاق را ز قــدرت او لـــــــرزه بــــــرتن است

کـو «رســتم» آنکـــه گــــر ز لحـد ســــر بـرآورد ............... در جـــــان خـصم، ز آتش کین شعله افکن است

یــا رب تـــــرحــّمی کـه قلـــــوب فســــــرده را ............... دولــت ســـــــرای لــطف تو امــروز مأمن است

دریـاب پـــرورشگــه «زرتشت» را که سخت ............... آشــــفتــــه از چپـــــاول دیـــو و اهــریمـن است


ادیب برومند


گلخن = حمام خون

(این قصیده در دی ماه 1324 هنگامی که دموکرات نمایان آذربایجان به ***** سید جعفر پیشه وری و با حمایت روس ها در تبریز حکومت محلی تشکیل داده بودند سروده شد و در چندین روزنامه انتشار یافت.)
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
شکوفه های ایران

شکوفه های ایران چشم و چراغ مایین ............... ایران تازه میسازین قهرمان شمایین

اندیشه های تازه زندگی رو میسازه ............... به خاطر وجودتون ملتی سرفرازه

جوونای پاک ایران امید ما شمایین ............... نگین افتخارین و چقدر گرانبهایین

وحشتی از سیاهی نیست شما یه چلچراغین ...............خزون نمیشه زندگی شکوفه های باغین

شما مثل قبیله این یک رنگ و هم صدایین ............... کفر نمیگم تک تکتون پیامبر خدایین
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
این مام ایران زمین دار پاس

دریغا و دردا خدایا سپاس ............... تو این مام ایران زمین دار پاس

همه جمع گشته بسی کرکسان ............... ز جاهل ز الوات و از ناکسان

پر از مدعا و پر از قال و قیل ............... تو گویی فتاده ز خرطوم فیل

شده چرخ دولت و هم مرد لنگ ............... برفتست نیک ، آمده کار ننگ

نه کس دلخوش و عرصه گشتست تنگ ............... سگان کرده آزاد و یخ پاره سنگ

جوان و جوانمرد رفته ز یاد ............... همه عشق میهن بگشته ست باد

همه سفلگان تیغ آهیخته ............... به خود از فلز تسمه آویخته

خروشند و تازند و آرند یورش ............... همه این کنند بهر نان و خورش

جوان حب میهن ببرده ز یاد ............... رها کرده آنرا پرستد نژاد

به ترفند رخت وطن کرده تن ............... همه سر بکار فروش وطن

نه منطق سخنها همه سرسری ............... کشد زوزه گه گرگ خاکستری

به ظاهر براند زبان مادری ............... به باکو گراید نه به آذری

سخن در دهان سخت باکو پسند ............... شده آذری زان دژم هم نژند

بظاهر حذر دارد از کار دین ............... بترکی ثناگوی مزدور دین

همه مزدگیر و همه شخص زور ............... همه چشم دید وطن گشته کور

همه گشته مفتون و مسحور سحر ............... نه عشقی ز بهر وطن هم نه مهر

دریغا و دردا از این کار کرد ............... فروشند میهن به ترکان زرد

همه بد دلند و همه بدمنش ............... همه تند و جاهل و اهل تنش

کدورت بورزند با پارسی ............... نخواهند نیوشند سخن فارسی

کشیده ز ایرانمان نقشه چند ............... به ترکی باکو بدو واژه چند

یکی فارسستان ورا خواندی ............... دگر جزو میهن نیارایدی

اگر قصد داری دهی آگهیش ............... دهد ناسزا سر به آیین و کیش

خدایا امان ده ز جاهل و زور ............... از آن پیش میهن شود خاک گور


دارا پارسی
 

mohana

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 آگوست 2007
نوشته‌ها
58
لایک‌ها
0
زیباترین بیتی که در مورد ایران شنیدم و بر خلاف بقیه شعرها که معمولا آدم غصه میدن که وضع مملکت اینطوریه و اونطوریه و ایران عظمت گذشتشو از دست داده و...(البته اونا هم درست هست) این بود:

اگر ایران بجز ویرانسرا نیست من این ویرانسرا را دوست دارم
 
بالا