• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

سنتوری

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
قبول دارم که برجسته ترین نقش را در خون بازی باران بازی می کرد ، ولی بازی ش به دید من ، خیلی معمول آمد. از این جهت با شما موافقم که به موضوعی پرداخته بود که برای روشنفکران بهش پرداختن سوسول بازی به حساب می اید ( شاید اگر کارگردان زن نبود ، و وجه نگران بودن یک مادر را برای دخترش برحسته نمی کرد ، خیلی بیشتر بهش انتقاد می شد ، مگر می شه پولدار ها هم درد داشته باشند؟)

قربان ، شعار دادن ، به خودی خود بد است ، حداقل از دید عملگرایانه. و از دید من ، به نظر روانشناسی جامعه ، شعار باعث تخلیه ناسالم خشم و احساس تضاد ست ، بدون اینکه فعالیت مثبتی صورت گرفته باشد.
در مقیاس بزرگتر ، شعار دادن برای مهرجویی ، عیبی ست به مراتب بزرگتر ، یک کاگردان تازه از راه رسیده که به زیر و بم فرهنگ و هنر این مردم آشنا نیست ، طبیعی ست که اولش داغ باشد ، ولی از خاک سینمای خورده ای مثل مهرجویی بعید ست. به نظرم ، اشتباهات بزرگان ، به خودی خود بزرگتر هستند ، چون از منشا تجربه ای ارزشمند می آیند.
در وجه دیگرش ، اشتباهات بزرگان را گوشزد کردن ، وظیفه هر انسان آزادی می دانم ، چون از مطمئن ترین مکانیسم های کنترل تک صدایی شدن جامعه است

شاد باشید

اول سلام
قبول دارم که شعار دادن درست نیست در یک فیلم باید حرف های کارگردان با یک نگاهی به تماشاچی بگید که آنرا قبول کند و فکر نکند که داری فقط شعار میدی
اما می خوام مثالی بزنم من به خودی خود از موضوع اخراجی ها بدم نیومد یعنی این موضوع که همه سربازان در جنگ مومن و نماز خوان نبودند اما وقتی مشکل پیش میاد که فیلم رو از نگاه و کارگردانی ده نمکی میبینیم چون در فیلم از اول تا آخر فیلم دچار شعارزدگی مفرط و بیجا بود مثل اون صحنه که حیایی اون دختر بچه را پیدا کرد یا سوزوکی روی میدون مین رفت و اوجش که آخر فیلم سوزوکی با چاقو رفت جلوی تانک و البته خیلی ایرادات دیگه داشت که من فقط برای مثال آوردن بود که بگم فیلمی که فقط با شعار دادن چقدر می تونه فیلم را خراب کنه ولی من در فیلم شعاری این چنینی که مثال زدم نبود حالا شاید من درست فیلم را ندیدم اگر ممکن است شما مثالی از فیلم بزنید

-----------------------------------------------------------
بعدم عزیزان درست نیست که اینطوری با فیلمی که دوست دارید برخورد کنید ببینید یکی هست که از فیلم اصلا خوشش نیومده و از فیلم بد میگه این درست نیست که با تعصبی که روی فیلم دارید به طرف انگ نفهمیدن بزنید شاید ایشان هم دلیلی برای خودشان دارند حالا اینجا در موردش صحبت میکنیم به صورت منطقی نه بصورت یک طرفدار دو آتیشه و نه یک مخالف بدون منطق (البته من مطمئن هستم ایشون اصلا اینطور نیستند و این را هم در نوشته هایشان نشان دادن )
و اینکه بیایم بگوئیم که ایشون چرا ادبی صحبت میکنند و از اینجور صحبتها فکر نمیکنم این باعث این بشه که ما به جای مشخصی برسیم
 

English Lord

کاربر فعال سریال های تلویزیونی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
21 آگوست 2007
نوشته‌ها
3,337
لایک‌ها
98
محل سکونت
NeverLand
من وقتی این فیلم رو دیدم واقعا احساس تاسف کردم چون واقعا چیزی در این فیلم برای عدم ارایه پروانه نبود...اینکه مشکلات یه معتاد رو بگه واقعا مگه چشه؟هیچ چیزی بنظر من برای سانسور کردن و ندادن مجوز نداشت..:)

واقعا بازی ردادن هم قابل تقدیر و بسیار زیبا بود...بنظر من بجای ندادن مجوز بهتر بود که پروانه بازیگری بازیگران رو تا مدتی در حالت تعلیق میذاشتن...شاید اینطوری خیلی بهتر بود تا جلوی این فیلم رو بگیرن..:)
 

king_dani

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 می 2005
نوشته‌ها
4,970
لایک‌ها
5
سن
43
محل سکونت
London UK
آخه وقتی بخوای سنتوری رو بکوبی یه جوری باید بنویسی که هرکی این نثر مسجع و سنگین رو ببینه خیال کنه واقعا خبریه :دی

کمیل همچنان اصرار داره به کاری که خودش ما رو به اون دعوت کرد ، اسم روشنفکری بده ، کاری که توی این مملکت جرم محسوب می شه ، بلکه یه طوری سر ما رو زیر آب کنند.:(

اول سلام
قبول دارم که شعار دادن درست نیست در یک فیلم باید حرف های کارگردان با یک نگاهی به تماشاچی بگید که آنرا قبول کند و فکر نکند که داری فقط شعار میدی
اما می خوام مثالی بزنم من به خودی خود از موضوع اخراجی ها بدم نیومد یعنی این موضوع که همه سربازان در جنگ مومن و نماز خوان نبودند اما وقتی مشکل پیش میاد که فیلم رو از نگاه و کارگردانی ده نمکی میبینیم چون در فیلم از اول تا آخر فیلم دچار شعارزدگی مفرط و بیجا بود مثل اون صحنه که حیایی اون دختر بچه را پیدا کرد یا سوزوکی روی میدون مین رفت و اوجش که آخر فیلم سوزوکی با چاقو رفت جلوی تانک و البته خیلی ایرادات دیگه داشت که من فقط برای مثال آوردن بود که بگم فیلمی که فقط با شعار دادن چقدر می تونه فیلم را خراب کنه ولی من در فیلم شعاری این چنینی که مثال زدم نبود حالا شاید من درست فیلم را ندیدم اگر ممکن است شما مثالی از فیلم بزنید

-----------------------------------------------------------
بعدم عزیزان درست نیست که اینطوری با فیلمی که دوست دارید برخورد کنید ببینید یکی هست که از فیلم اصلا خوشش نیومده و از فیلم بد میگه این درست نیست که با تعصبی که روی فیلم دارید به طرف انگ نفهمیدن بزنید شاید ایشان هم دلیلی برای خودشان دارند حالا اینجا در موردش صحبت میکنیم به صورت منطقی نه بصورت یک طرفدار دو آتیشه و نه یک مخالف بدون منطق (البته من مطمئن هستم ایشون اصلا اینطور نیستند و این را هم در نوشته هایشان نشان دادن )
و اینکه بیایم بگوئیم که ایشون چرا ادبی صحبت میکنند و از اینجور صحبتها فکر نمیکنم این باعث این بشه که ما به جای مشخصی برسیم

خوب ، سراب جان ، بنده عادت به سلام کردن ندارم در پست ها ، ولی علیک سلام ( جواب سلام لازمه):lol:

عرض شود که بنده حتی برای هذل اخراجی ها ، در مسخره ترین سکانس هایش ، جایی که درشدن صدای مشکوک رو به راحتی مطرح می کرد ( کاری که بعد از دایی جان ناپلئون ، در سینمای ایران سابقه نداشته است) ، توان خنده نداشتم ، اینکه یک دشمن درجه یک آزادی ، حالا ژست روشنفکری بگیرد ، به خودی خود عذاب آور ست ، اما اینکه یک تئاتر رو حوضی را ببرید به معتبرین ترین جشنواره فرهنگی این مملکت ، از تشویق انبوه مردم برخوردار شوید و یک شوی سخیف ادای مخالف بازی را در پی گرفتن جایزه به راه بیاندازید ، یک جاهایی از آدم را دچار یک مشکلاتی می کند.

اما فکر می کنم ، در مورد شعاری بودن یا نبودن سنتوری فعلا ً بحث کنیم بهتر ست:
شما خواستید که مثال بزنم برای سنتوری ، هر روز که از دیدن فیلم می گذرد ، البته که اثرات مخرب ش بر روح آدم کم می شود و حافظه برای بازخوانی ش ضعیف تر ، ولی از روی حفظ سعی می کنم به بعضی صحنه ها اشاره کنم:
البته شعار در سنتوری ، به عریانی و بی حیایی اخراجی ها نیست ولی به دید من ، به نسبت نامی که یدک می کشد ، دست کمی در ابتذال ، از اخراجی ها ندارد.
برجسته ترین صحنه های شعار ، مکالمات کش دار و بی معنی و کاملا ً در دهان بازیگر گذاشته شده در طول فیلم ست.
جایی که دیالوگی بی ربط بین زن سنتوری و موزیسین منظم می بایست این قدر طول بکشد تا سنتوری "کارش را در توالت مجلس انجام بدهد.
جایی که سنتوری برادر بزرگترش را سرزنش می کند که چرا رو در روی پدر نمی ایستد ، و بحثی بی پایان که پدر چقدر ثروت اندوخته
جایی که معتادان برای هم از شدت نشئگی تعریف می کنند.
جایی که voice over هر کدام ، توضیحی غیر ضروری بر متن فیلم می دهد ، که مثلا دلیل بدبختی ما ، اعتیاد کسی بود که کاملا از اعتیادش هم راضی ست ، یا مجوز ندادنی که مال امروز نیست ، 3دهه بر فضای فرهنگی این مملکت با شدت هرچه تمام ادامه یافته .
جایی که سنتوری بر متن فیلم توضیح می دهد که چقدر اشتباه کرده که به بودن معشوقش برای همیشه اطمینان داشته
جایی که ندادن عروس خانم مجلس به پسر همسایه ،دست مایه دعوایی به شدت تصنعی و درجه چندمی می شود تا سازهای دست ساز و کپی شده از معادل های گران قیمت شان ، لت و پار شده و "مطرب" ّبه حق ش برسد . با دستی که معلوم نیست اگر شکسته چطور توسط گردن تحمل می شود ، به خانه ش برگردد
جایی که سنتوری ، مرتب شیشه ای که ظاهرا ً عرق سگی ست را بالا می رود ، تا نشان دهد همیشه مست ست ، ولی به طرز عجیبی ، شیشه عوض نمی شود و حتی مقدار مایع شفاف داخلش کم نمی شود
جایی که ....

اینها همه، بدون تعارف ، ثانویه بر شعار بزرگی که در پیام فیلم نهفته ست قرار می گیرد. از دید مهرجویی ، اعتیاد ، دلیل ش حاکمیت ست ، که نیست. از دید مهرجویی راه حل ، خلاقیت هنری ست ، که نیست . از دید مهرجویی ، راه حل فرار به "کانادا" با مرد منظم ست ، که احتمالا ً نیست. از دید مهرجویی ، خانه خراب شدن ، اوج بدبختی ست ، که نیست.
اینها همه ، برای یک اثر هنری فاجعه است ، ولی بی تردید همه ی فاجعه نیست.

امیدوارم که دوستان ، کمی وقت بگذارند ، و بعد از لذت وصف ناپذیری که از تعریف از فیلم به دست می آورند ، ما را هم در این لذت شریک کنند.

شاد باشید
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
کمیل همچنان اصرار داره به کاری که خودش ما رو به اون دعوت کرد ، اسم روشنفکری بده ، کاری که توی این مملکت جرم محسوب می شه ، بلکه یه طوری سر ما رو زیر آب کنند.:(



خوب ، سراب جان ، بنده عادت به سلام کردن ندارم در پست ها ، ولی علیک سلام ( جواب سلام لازمه):lol:

عرض شود که بنده حتی برای هذل اخراجی ها ، در مسخره ترین سکانس هایش ، جایی که درشدن صدای مشکوک رو به راحتی مطرح می کرد ( کاری که بعد از دایی جان ناپلئون ، در سینمای ایران سابقه نداشته است) ، توان خنده نداشتم ، اینکه یک دشمن درجه یک آزادی ، حالا ژست روشنفکری بگیرد ، به خودی خود عذاب آور ست ، اما اینکه یک تئاتر رو حوضی را ببرید به معتبرین ترین جشنواره فرهنگی این مملکت ، از تشویق انبوه مردم برخوردار شوید و یک شوی سخیف ادای مخالف بازی را در پی گرفتن جایزه به راه بیاندازید ، یک جاهایی از آدم را دچار یک مشکلاتی می کند.

اما فکر می کنم ، در مورد شعاری بودن یا نبودن سنتوری فعلا ً بحث کنیم بهتر ست:
شما خواستید که مثال بزنم برای سنتوری ، هر روز که از دیدن فیلم می گذرد ، البته که اثرات مخرب ش بر روح آدم کم می شود و حافظه برای بازخوانی ش ضعیف تر ، ولی از روی حفظ سعی می کنم به بعضی صحنه ها اشاره کنم:
البته شعار در سنتوری ، به عریانی و بی حیایی اخراجی ها نیست ولی به دید من ، به نسبت نامی که یدک می کشد ، دست کمی در ابتذال ، از اخراجی ها ندارد.
برجسته ترین صحنه های شعار ، مکالمات کش دار و بی معنی و کاملا ً در دهان بازیگر گذاشته شده در طول فیلم ست.
جایی که دیالوگی بی ربط بین زن سنتوری و موزیسین منظم می بایست این قدر طول بکشد تا سنتوری "کارش را در توالت مجلس انجام بدهد.
جایی که سنتوری برادر بزرگترش را سرزنش می کند که چرا رو در روی پدر نمی ایستد ، و بحثی بی پایان که پدر چقدر ثروت اندوخته
جایی که معتادان برای هم از شدت نشئگی تعریف می کنند.
جایی که voice over هر کدام ، توضیحی غیر ضروری بر متن فیلم می دهد ، که مثلا دلیل بدبختی ما ، اعتیاد کسی بود که کاملا از اعتیادش هم راضی ست ، یا مجوز ندادنی که مال امروز نیست ، 3دهه بر فضای فرهنگی این مملکت با شدت هرچه تمام ادامه یافته .
جایی که سنتوری بر متن فیلم توضیح می دهد که چقدر اشتباه کرده که به بودن معشوقش برای همیشه اطمینان داشته
جایی که ندادن عروس خانم مجلس به پسر همسایه ،دست مایه دعوایی به شدت تصنعی و درجه چندمی می شود تا سازهای دست ساز و کپی شده از معادل های گران قیمت شان ، لت و پار شده و "مطرب" ّبه حق ش برسد . با دستی که معلوم نیست اگر شکسته چطور توسط گردن تحمل می شود ، به خانه ش برگردد
جایی که سنتوری ، مرتب شیشه ای که ظاهرا ً عرق سگی ست را بالا می رود ، تا نشان دهد همیشه مست ست ، ولی به طرز عجیبی ، شیشه عوض نمی شود و حتی مقدار مایع شفاف داخلش کم نمی شود
جایی که ....

اینها همه، بدون تعارف ، ثانویه بر شعار بزرگی که در پیام فیلم نهفته ست قرار می گیرد. از دید مهرجویی ، اعتیاد ، دلیل ش حاکمیت ست ، که نیست. از دید مهرجویی راه حل ، خلاقیت هنری ست ، که نیست . از دید مهرجویی ، راه حل فرار به "کانادا" با مرد منظم ست ، که احتمالا ً نیست. از دید مهرجویی ، خانه خراب شدن ، اوج بدبختی ست ، که نیست.
اینها همه ، برای یک اثر هنری فاجعه است ، ولی بی تردید همه ی فاجعه نیست.

امیدوارم که دوستان ، کمی وقت بگذارند ، و بعد از لذت وصف ناپذیری که از تعریف از فیلم به دست می آورند ، ما را هم در این لذت شریک کنند.

شاد باشید
واقعا بعضی مثالها یی که زدی بی ربط و سختگیرانه اس که بخوایم شعاری به حساب بیاریم

همه ی اینایی که گفتی :
از دید مهرجویی ، اعتیاد ، دلیل ش حاکمیت ست ، که نیست. از دید مهرجویی راه حل ، خلاقیت هنری ست ، که نیست . از دید مهرجویی ، راه حل فرار به "کانادا" با مرد منظم ست ، که احتمالا ً نیست. از دید مهرجویی ، خانه خراب شدن ، اوج بدبختی ست ، که نیست.
اینها همه ، برای یک اثر هنری فاجعه است ، ولی بی تردید همه ی فاجعه نیست.

فقط برداشت خودته ، قبول داری هر کسی برداشت متفاوت می کنه ؟
موافقی من برداشتم رو بگم تا بفهمی چرا دوستش دارم تا تو هم شاید علاقه مند بشی ؟ (که احتمالا نمیشی چون سلیقه ی هر کس متفاوته !)
 

king_dani

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 می 2005
نوشته‌ها
4,970
لایک‌ها
5
سن
43
محل سکونت
London UK
واقعا بعضی مثالها یی که زدی بی ربط و سختگیرانه اس که بخوایم شعاری به حساب بیاریم

همه ی اینایی که گفتی :


فقط برداشت خودته ، قبول داری هر کسی برداشت متفاوت می کنه ؟
موافقی من برداشتم رو بگم تا بفهمی چرا دوستش دارم تا تو هم شاید علاقه مند بشی ؟ (که احتمالا نمیشی چون سلیقه ی هر کس متفاوته !)

خوب ممنون از اینکه نظرتون رو نوشتید.
شما قبل از موافقت من هم مختارید که نظرات خودتان را بنویسید ، اینجا محل تضارب آراست.

اما سئوالی که از شما دارم ، این هست که تمام مصادیق که برشمردم بر شعاری بودن سبکسرانه سنتوری ، به نظرتان یک سر غیر معقول است؟

موفق باشید
 

batoobato

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,977
لایک‌ها
6,559
با سلام خدمت از دو دیگاه به قضیه نگاه میکنیم سپس استنتاج میکنیم امید به آنکه مقبول باشد
1.از لحاظ فنی و ساختار و پیکره
2.از لحاظ جذب مخاطب و تاثیر برآن.
برای نقد کردن از لحاظ ساختار باید از کسانی استفاده شود که علم این کار را داشته باشند امروزه سینما تبدیل به یک علم یا شاید در کلام بهتر صنعت شده است من و شما که بیشتر افراد معمولی در این ضمینه هستیم و نه تحصیل کردگان رشته سینما صرفا میتوانیم دیدگاهای خود را بیان کنیم من از دوستانی که با قاطعیت در مورد خوب و یا بد بودن ساختار فیلم هویت کاراکترها و........صحبت میکنند میپرسم شما ایا علمی در این مورد داریدیا صرفا یک بیننده حرفه ای هستید ؟؟؟؟؟/سنتوری هر چه که بود یک فیلم مخاطب عام بود که مخاطبان خاص رو هم به طور نسبی راضی نگه داشت باید گفت ساختار فیلم برای من که یک شیمی دان هستم و تحصیلاتی در رشته سینما ندارم چندان بد نبود ما باید این فیلم و بازیگرانش را با گزینه های داخلی حال حاضر مقایسه کنیم و آنهم فیلم هایی با مخاطب عام مثلا هامون مهرجویی یک فیلم مخاطب خاص بود که زیاد هم شعار گونه نبود و بیشتر معنا گرا بود اما وقتی یک فیلم مخاطب عام میسازیم آیا میتوانیم از فلسفه و عرفان استفاده زیادی ببیریم؟؟/ شاید در سنتوری تنها صحنه فلسفی فیلم جوی آب و آشغال ها بود که یاد آور جملات نیچه و هدایت بود و ان صحنه های باد و باران و پراکنده شدن عکس ها که یاد آور گوشه ای از تفکرات ولتر و کمی جدید تر فرانتس بود اما همین دو مورد را که من اشاره کردم چند درصد از مخاطبان فیلم درک کردند و معنای فلسفی آن را گرفتند؟؟؟ پس وقتی فیلمی اجتماعی و عام میسازیم باید شعاربدهیم به گونه ای که در موقعیتی مناسب قرار گرفته باشیم و در خلال اتفاقات فیلم باشداگر شما دنبال معنا هستید دنبال کاریزما باشید.باید عرض کنم که سنتوری جزیی از سینما دهه 80 ایران هست پس دوستانی که نقد میکنند خواهشا در ذهن خود با فیلم های ساخته شده در این زمان و در این سینمای آشفته ی ایران نقد کنند چون بی انصافی است اگر غیر از این باشد و ما نمیتوانیم سنتوری را به عنوان متال باطعم گیلاس مقایسه کنیم چون سنتوری در زیر مجموعه سینمای عام دهه 80- قرار دارد و طعم گیلاس یا حتی گاو مهرجویی یا سایر ساخته های مهرجویی در زیر مجموعه دیگر.... شما باید سنتوری را در نقد مقایسه ای با خون بازی مارمولک و......مقایسه کنید ضمن اینکه باید گفت سنتوری صدای فریاد یک نسل بود و علی نمایند های از این نسل شاید نسل امروز جذابیت کاراکتر هامون را نداشت شاید دلواپسی های علی خشن تر از کاراکتر هامون بود برای نسل امروز جایی برای مشغولیات فلسفی باقی نمی ماند که ما هامون را دوباره زنده کنیم.
در قسمت دوم به این نکته اشاره میکنم که سنتوری خیلی ها را راضی کرد شاید اگر مثلا در همین تاپیک که نمونه ای از کل است بررسی کنیم تعداد مخالفان به 2-3 نفر هم نمیرسد که انها هم با بخشی از فیلم مخالف هستند نه کلیت ان ضمن اینکه باید بگویم در سینمای که کلاغ پر اکران میشود در سینمایی که آتش بس رکورد میزند در سینمایی که تیغ منتقدان در مقابل بازی ضعیف و ساختار افتضاح غالب فیلم ها کند میشود در سینمایی که منتقدان بی انصاف و سفارش شده و گاه افرادی با پافشاری های الایکو لاستیکی وجود دارند در این سینما جایی هم برای اکران سنتوری نیست جایی هم برای شکوفایی تئاتر نیست جایی برای قدر دانی از اسطوره ها نیست .
ای کاش چشمانمان را میشستیم و کمی باز تر به دور بر به علایق مردم نگاه میکردیم......................شاد باشید
 

king_dani

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 می 2005
نوشته‌ها
4,970
لایک‌ها
5
سن
43
محل سکونت
London UK
با سلام خدمت از دو دیگاه به قضیه نگاه میکنیم سپس استنتاج میکنیم امید به آنکه مقبول باشد
1.از لحاظ فنی و ساختار و پیکره
2.از لحاظ جذب مخاطب و تاثیر برآن.
برای نقد کردن از لحاظ ساختار باید از کسانی استفاده شود که علم این کار را داشته باشند امروزه سینما تبدیل به یک علم یا شاید در کلام بهتر صنعت شده است من و شما که بیشتر افراد معمولی در این ضمینه هستیم و نه تحصیل کردگان رشته سینما صرفا میتوانیم دیدگاهای خود را بیان کنیم من از دوستانی که با قاطعیت در مورد خوب و یا بد بودن ساختار فیلم هویت کاراکترها و........صحبت میکنند میپرسم شما ایا علمی در این مورد داریدیا صرفا یک بیننده حرفه ای هستید ؟؟؟؟؟/سنتوری هر چه که بود یک فیلم مخاطب عام بود که مخاطبان خاص رو هم به طور نسبی راضی نگه داشت باید گفت ساختار فیلم برای من که یک شیمی دان هستم و تحصیلاتی در رشته سینما ندارم چندان بد نبود ما باید این فیلم و بازیگرانش را با گزینه های داخلی حال حاضر مقایسه کنیم و آنهم فیلم هایی با مخاطب عام مثلا هامون مهرجویی یک فیلم مخاطب خاص بود که زیاد هم شعار گونه نبود و بیشتر معنا گرا بود اما وقتی یک فیلم مخاطب عام میسازیم آیا میتوانیم از فلسفه و عرفان استفاده زیادی ببیریم؟؟/ شاید در سنتوری تنها صحنه فلسفی فیلم جوی آب و آشغال ها بود که یاد آور جملات نیچه و هدایت بود و ان صحنه های باد و باران و پراکنده شدن عکس ها که یاد آور گوشه ای از تفکرات ولتر و کمی جدید تر فرانتس بود اما همین دو مورد را که من اشاره کردم چند درصد از مخاطبان فیلم درک کردند و معنای فلسفی آن را گرفتند؟؟؟ پس وقتی فیلمی اجتماعی و عام میسازیم باید شعاربدهیم به گونه ای که در موقعیتی مناسب قرار گرفته باشیم و در خلال اتفاقات فیلم باشداگر شما دنبال معنا هستید دنبال کاریزما باشید.باید عرض کنم که سنتوری جزیی از سینما دهه 80 ایران هست پس دوستانی که نقد میکنند خواهشا در ذهن خود با فیلم های ساخته شده در این زمان و در این سینمای آشفته ی ایران نقد کنند چون بی انصافی است اگر غیر از این باشد و ما نمیتوانیم سنتوری را به عنوان متال باطعم گیلاس مقایسه کنیم چون سنتوری در زیر مجموعه سینمای عام دهه 80- قرار دارد و طعم گیلاس یا حتی گاو مهرجویی یا سایر ساخته های مهرجویی در زیر مجموعه دیگر.... شما باید سنتوری را در نقد مقایسه ای با خون بازی مارمولک و......مقایسه کنید ضمن اینکه باید گفت سنتوری صدای فریاد یک نسل بود و علی نمایند های از این نسل شاید نسل امروز جذابیت کاراکتر هامون را نداشت شاید دلواپسی های علی خشن تر از کاراکتر هامون بود برای نسل امروز جایی برای مشغولیات فلسفی باقی نمی ماند که ما هامون را دوباره زنده کنیم.
در قسمت دوم به این نکته اشاره میکنم که سنتوری خیلی ها را راضی کرد شاید اگر مثلا در همین تاپیک که نمونه ای از کل است بررسی کنیم تعداد مخالفان به 2-3 نفر هم نمیرسد که انها هم با بخشی از فیلم مخالف هستند نه کلیت ان ضمن اینکه باید بگویم در سینمای که کلاغ پر اکران میشود در سینمایی که آتش بس رکورد میزند در سینمایی که تیغ منتقدان در مقابل بازی ضعیف و ساختار افتضاح غالب فیلم ها کند میشود در سینمایی که منتقدان بی انصاف و سفارش شده و گاه افرادی با پافشاری های الایکو لاستیکی وجود دارند در این سینما جایی هم برای اکران سنتوری نیست جایی هم برای شکوفایی تئاتر نیست جایی برای قدر دانی از اسطوره ها نیست .
ای کاش چشمانمان را میشستیم و کمی باز تر به دور بر به علایق مردم نگاه میکردیم......................شاد باشید

تشکر از وقتی که بابت نوشته کشیده اید. در متن شما چندین خطای آشکار ، به رغم وقتی که جهت دیدن فیلم و توصیف ش کشیده اید وجود دارد.امیدوارم در صورتی که خطاها را پذیرفته اید ، به تصحیح آن بکوشید:
. شما نوشته اید که در این ترد ، 2-3 نفری با بخش هایی از فیلم مخالف هستند و نه کلیت ش: همین جا ، اگر مطالب قبلی ام به حد کافی روشن نبوده ، خود را مخالف سر سخت "کلیت" فیلم سنتوری اعلام می کنم ، پس اگر برای روشن کردن من و امثال من همت کرده اید ، این گود و این هم میدان
.بنده از کسانی هستم که "قاطعانه" از بد بودن فیلم صحبت می کنم ، اما نه از ابعاد فنی ، به این لحاظ که شما هم توضیح دادید ، ما صلاحیت ابراز نظر حرفه ای نداریم ، و اگر هم چیزی می گوییم ، به لحاظ ارزش فنی به راحتی می تواند توسط درس سینما خوانده ای به زیر سئوال رود. اما اگر به پست طویل من در 2-3 صفحه قبل مراجعه کنید، متوجه خواهید شد که بنده نه به بازی ها کاری داشتم و نه به فیلمنامه بی سر و ته و نه فیلم برداری زیر متوسط و نه ادیت افتضاح ، و مسئله ای ساده را مطرح کردم : شعار زدگی ، پایان شعور است. در حقیقت ، واکنش عصب زده طرفدارانی که برایشان فرق نمیکند از چیزی که طرفداری می کنند تیم فوتبال باشد یا فیلم سینمایی یا خورشت ، باعث شد که بنده ضعف هایی که از نظرم بسیار بارز تر از آنند که دیده نشوند ، یا حتی به حساب "دهه هشتادی" بودن فیلم گذاشته شوند را متذکر شوم. از دید من درست نیست که تنها دو بعدی که شما متصور شدید را بگیریم و خود را از دید فیلم از نگاه های دیگری ، که حتی طرفداران فیلم هم بدان گونه و ازآن زاویه بدان نگریسته اند ، محروم کنیم
.من به یاد نمی آورم ، که در پست هایم ، جایی بازی رادان را با مثلا ادوارد نورتون مقایسه کرده باشم ، یا کارگردانی مهرجویی را مقابل کار کوپولا دیده باشم. اشاره مکرر طرفداران فیلم را ، به اینکه من و دیگر مخالفان ، "دیگر "کارهای حال حاضر ایران را ندیده نظر می دهیم ، را واقعا ً نمی فهمم ، ان هم در حالی که بنده ، مثال های از نظرم موفق سینمای "دهه هشتاد" ایران را بر شمردم ، و ضعف آشکار سنتوری را مقابل شان گوشزد کردم.
. من یک بیننده ساده هستم ، به واقع حتی در معناگراترین فیلم هایی هم که دیدم ، برداشت هایی اینچنین عمیق که شما از فیلم کرده اید نداشته ام ، و از این جهت فکر می کنم ، شما زبان سمبل ها را می فهمید. اما اصلا نمی فهمم منظور شما از " در خلال اتفاقات فیلم باشداگر شما دنبال معنا هستید دنبال کاریزما باشید " به علاوه متوجه نمی شوم شما به اتکا کدام مکتب فکری یا کدام سبک فیلم سازی ، نسخه شعار دادن برای ایجاد آگاهی یا برقراری ارتباط با مخاطب پیچیده اید. شما مرتب از دهه هشتاد حرف می زنید ، 4شنبه سوری را در دهه هشتاد ساخته اند نه؟ نکند می خواهید مانند طرفداران خوش انصاف سنتوری ، بگویید فیلمی مزخرف بود بدون هیچ محتوا و پیام اجتماعی ، که نتوانست با مخاطب ارتباط برقرار کند؟

در پایان توصیه می کنم ، سنتوری را در سینمای عام گرای ایران ، حداقل در این ترد طبقه بندی نکنید ، طرفداران این فیلم ، گرچه برداشت دقیق از سینمای معناگرا ارایه نمی دهند ، ولی دوست دارند که در آن واحد فیلم شان ، برترین در نزد سینماگران مشکل پسند باشد و همزمان دل میلیون ها بیننده را به دست بیاورد . اما تحمل نخواهند کرد که شما فیلم مهرجویی بزرگ را ، "عام" خطاب کنید

موفق باشید
 

aurora

Registered User
تاریخ عضویت
19 نوامبر 2003
نوشته‌ها
199
لایک‌ها
6
محل سکونت
In man's world
تشکر از وقتی که بابت نوشته کشیده اید. در متن شما چندین خطای آشکار ، به رغم وقتی که جهت دیدن فیلم و توصیف ش کشیده اید وجود دارد.امیدوارم در صورتی که خطاها را پذیرفته اید ، به تصحیح آن بکوشید:
. شما نوشته اید که در این ترد ، 2-3 نفری با بخش هایی از فیلم مخالف هستند و نه کلیت ش: همین جا ، اگر مطالب قبلی ام به حد کافی روشن نبوده ، خود را مخالف سر سخت "کلیت" فیلم سنتوری اعلام می کنم ، پس اگر برای روشن کردن من و امثال من همت کرده اید ، این گود و این هم میدان
.بنده از کسانی هستم که "قاطعانه" از بد بودن فیلم صحبت می کنم ، اما نه از ابعاد فنی ، به این لحاظ که شما هم توضیح دادید ، ما صلاحیت ابراز نظر حرفه ای نداریم ، و اگر هم چیزی می گوییم ، به لحاظ ارزش فنی به راحتی می تواند توسط درس سینما خوانده ای به زیر سئوال رود. اما اگر به پست طویل من در 2-3 صفحه قبل مراجعه کنید، متوجه خواهید شد که بنده نه به بازی ها کاری داشتم و نه به فیلمنامه بی سر و ته و نه فیلم برداری زیر متوسط و نه ادیت افتضاح ، و مسئله ای ساده را مطرح کردم : شعار زدگی ، پایان شعور است. در حقیقت ، واکنش عصب زده طرفدارانی که برایشان فرق نمیکند از چیزی که طرفداری می کنند تیم فوتبال باشد یا فیلم سینمایی یا خورشت ، باعث شد که بنده ضعف هایی که از نظرم بسیار بارز تر از آنند که دیده نشوند ، یا حتی به حساب "دهه هشتادی" بودن فیلم گذاشته شوند را متذکر شوم. از دید من درست نیست که تنها دو بعدی که شما متصور شدید را بگیریم و خود را از دید فیلم از نگاه های دیگری ، که حتی طرفداران فیلم هم بدان گونه و ازآن زاویه بدان نگریسته اند ، محروم کنیم
.من به یاد نمی آورم ، که در پست هایم ، جایی بازی رادان را با مثلا ادوارد نورتون مقایسه کرده باشم ، یا کارگردانی مهرجویی را مقابل کار کوپولا دیده باشم. اشاره مکرر طرفداران فیلم را ، به اینکه من و دیگر مخالفان ، "دیگر "کارهای حال حاضر ایران را ندیده نظر می دهیم ، را واقعا ً نمی فهمم ، ان هم در حالی که بنده ، مثال های از نظرم موفق سینمای "دهه هشتاد" ایران را بر شمردم ، و ضعف آشکار سنتوری را مقابل شان گوشزد کردم.
. من یک بیننده ساده هستم ، به واقع حتی در معناگراترین فیلم هایی هم که دیدم ، برداشت هایی اینچنین عمیق که شما از فیلم کرده اید نداشته ام ، و از این جهت فکر می کنم ، شما زبان سمبل ها را می فهمید. اما اصلا نمی فهمم منظور شما از " در خلال اتفاقات فیلم باشداگر شما دنبال معنا هستید دنبال کاریزما باشید " به علاوه متوجه نمی شوم شما به اتکا کدام مکتب فکری یا کدام سبک فیلم سازی ، نسخه شعار دادن برای ایجاد آگاهی یا برقراری ارتباط با مخاطب پیچیده اید. شما مرتب از دهه هشتاد حرف می زنید ، 4شنبه سوری را در دهه هشتاد ساخته اند نه؟ نکند می خواهید مانند طرفداران خوش انصاف سنتوری ، بگویید فیلمی مزخرف بود بدون هیچ محتوا و پیام اجتماعی ، که نتوانست با مخاطب ارتباط برقرار کند؟

در پایان توصیه می کنم ، سنتوری را در سینمای عام گرای ایران ، حداقل در این ترد طبقه بندی نکنید ، طرفداران این فیلم ، گرچه برداشت دقیق از سینمای معناگرا ارایه نمی دهند ، ولی دوست دارند که در آن واحد فیلم شان ، برترین در نزد سینماگران مشکل پسند باشد و همزمان دل میلیون ها بیننده را به دست بیاورد . اما تحمل نخواهند کرد که شما فیلم مهرجویی بزرگ را ، "عام" خطاب کنید

موفق باشید

دوست عزیز : من روزی 2 دفعه این بحث رو چک میکنم به امید اینکه چیزی از صحبتهای شما سر دربیارم و بتونم جوابی بدم ولی انگار نه انگار که هر دو داریم فارسی مینویسیم...
بیزحت یکم راحت تر بنویس که منم بفهمم...
 

F A R A M A R Z

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2007
نوشته‌ها
2,508
لایک‌ها
1,642
سن
41
محل سکونت
Mashhad
کمیل همچنان اصرار داره به کاری که خودش ما رو به اون دعوت کرد ، اسم روشنفکری بده ، کاری که توی این مملکت جرم محسوب می شه ، بلکه یه طوری سر ما رو زیر آب کنند.:(



خوب ، سراب جان ، بنده عادت به سلام کردن ندارم در پست ها ، ولی علیک سلام ( جواب سلام لازمه):lol:

عرض شود که بنده حتی برای هذل اخراجی ها ، در مسخره ترین سکانس هایش ، جایی که درشدن صدای مشکوک رو به راحتی مطرح می کرد ( کاری که بعد از دایی جان ناپلئون ، در سینمای ایران سابقه نداشته است) ، توان خنده نداشتم ، اینکه یک دشمن درجه یک آزادی ، حالا ژست روشنفکری بگیرد ، به خودی خود عذاب آور ست ، اما اینکه یک تئاتر رو حوضی را ببرید به معتبرین ترین جشنواره فرهنگی این مملکت ، از تشویق انبوه مردم برخوردار شوید و یک شوی سخیف ادای مخالف بازی را در پی گرفتن جایزه به راه بیاندازید ، یک جاهایی از آدم را دچار یک مشکلاتی می کند.

اما فکر می کنم ، در مورد شعاری بودن یا نبودن سنتوری فعلا ً بحث کنیم بهتر ست:
شما خواستید که مثال بزنم برای سنتوری ، هر روز که از دیدن فیلم می گذرد ، البته که اثرات مخرب ش بر روح آدم کم می شود و حافظه برای بازخوانی ش ضعیف تر ، ولی از روی حفظ سعی می کنم به بعضی صحنه ها اشاره کنم:
البته شعار در سنتوری ، به عریانی و بی حیایی اخراجی ها نیست ولی به دید من ، به نسبت نامی که یدک می کشد ، دست کمی در ابتذال ، از اخراجی ها ندارد.
برجسته ترین صحنه های شعار ، مکالمات کش دار و بی معنی و کاملا ً در دهان بازیگر گذاشته شده در طول فیلم ست.
جایی که دیالوگی بی ربط بین زن سنتوری و موزیسین منظم می بایست این قدر طول بکشد تا سنتوری "کارش را در توالت مجلس انجام بدهد.
جایی که سنتوری برادر بزرگترش را سرزنش می کند که چرا رو در روی پدر نمی ایستد ، و بحثی بی پایان که پدر چقدر ثروت اندوخته
جایی که معتادان برای هم از شدت نشئگی تعریف می کنند.
جایی که voice over هر کدام ، توضیحی غیر ضروری بر متن فیلم می دهد ، که مثلا دلیل بدبختی ما ، اعتیاد کسی بود که کاملا از اعتیادش هم راضی ست ، یا مجوز ندادنی که مال امروز نیست ، 3دهه بر فضای فرهنگی این مملکت با شدت هرچه تمام ادامه یافته .
جایی که سنتوری بر متن فیلم توضیح می دهد که چقدر اشتباه کرده که به بودن معشوقش برای همیشه اطمینان داشته
جایی که ندادن عروس خانم مجلس به پسر همسایه ،دست مایه دعوایی به شدت تصنعی و درجه چندمی می شود تا سازهای دست ساز و کپی شده از معادل های گران قیمت شان ، لت و پار شده و "مطرب" ّبه حق ش برسد . با دستی که معلوم نیست اگر شکسته چطور توسط گردن تحمل می شود ، به خانه ش برگردد
جایی که سنتوری ، مرتب شیشه ای که ظاهرا ً عرق سگی ست را بالا می رود ، تا نشان دهد همیشه مست ست ، ولی به طرز عجیبی ، شیشه عوض نمی شود و حتی مقدار مایع شفاف داخلش کم نمی شود
جایی که ....

اینها همه، بدون تعارف ، ثانویه بر شعار بزرگی که در پیام فیلم نهفته ست قرار می گیرد. از دید مهرجویی ، اعتیاد ، دلیل ش حاکمیت ست ، که نیست. از دید مهرجویی راه حل ، خلاقیت هنری ست ، که نیست . از دید مهرجویی ، راه حل فرار به "کانادا" با مرد منظم ست ، که احتمالا ً نیست. از دید مهرجویی ، خانه خراب شدن ، اوج بدبختی ست ، که نیست.
اینها همه ، برای یک اثر هنری فاجعه است ، ولی بی تردید همه ی فاجعه نیست.

امیدوارم که دوستان ، کمی وقت بگذارند ، و بعد از لذت وصف ناپذیری که از تعریف از فیلم به دست می آورند ، ما را هم در این لذت شریک کنند.

شاد باشید

شما منظور از دیالوگها کل آنها است اگر اینطور باشد که من قبول ندارم چون این برمیگرده که تا شعار دادن را چگونه معنی کنیم
درست است اونجاهای که گلشیفته در مورد سنتوری صحبت میکند بیشتر شبیه شعار است اما اون شعار شعاری نیست که من آزرده بشم چرا چون تا حالا آیا فیلمی داشته ایم که در سیاق سنتوری معضلات جامعه مان را توضیح دهد درسته این شعارهای را در فیلم داشت شعارهای که به نظر من باعث لطمه زدن به فیلم نشده شاید توی چشم بیاد ولی این باعث نشده که یک فیلم شعارزده درست بشه
اگر هم بود حتما منتقدین سینمایی در موردش صحبت میکردند همونطور که در همون سال که در جشنواره قرار گرفت فیلم کیمیایی هم بود و منتقدین به کیمیایی ایراد گرفته اند که فیلمی میسازد که فقط دوستاران خودش آنرا میفهمد
ولی همین منتقدین صحبتی از شعارزدگی فیلم نداشتند درست است شعار دارد اما شعارها به فیلم لطمه نزده

به نظر من علت بیشتر این اعتیادها حاکمیت است که اینجا نمیشه در موردش صحبت کرد اما نمیشه تقصیر اعتیاد سنتوری را صددرصد به حکومت داد چون توجیه نداره که بخاطر مجوز آدم معتاد بشه اما مهرجویی میخواسته حرفش را بزنه اما حرفش به نظر من یکمی نچسب میاید اما به نظر من اعتیاد این مردم اولین مقصرش حاکمیت است
پس خانه خراب شدن به نظر شما اوج بدبختی نیست پس چه میتونه باشه یک نفر معتاد که هیچ کاری نداره زن رفته پدر مادر انداختنش بیرون پول نداره و حالا خانه اش را هم از دست داده آیا اینها بدبختی نیست
 

شايان

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
4,814
لایک‌ها
9
دمه خودم گرم ! که هنوز تونستم جلوی خودم رو بگیرم و نگاه نکنم ... :دی

صبر میکنم تا DVD ش رو بدن ... یا اکران بشه ...
 

شايان

مدیران قدیمی
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2003
نوشته‌ها
4,814
لایک‌ها
9
البته آهنگ‌هاش رو دانلود کردم ... چون فکر کردم که شاید ۱۰۰ سال هم صبر کنیم ... آهنگ‌هاش بیرون نیاد ! :دی ...
 

masoud908

Registered User
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2007
نوشته‌ها
193
لایک‌ها
145
سن
33
محل سکونت
Tehran
البته آهنگ‌هاش رو دانلود کردم ... چون فکر کردم که شاید ۱۰۰ سال هم صبر کنیم ... آهنگ‌هاش بیرون نیاد ! :دی ...
عزیز منم از این خل بازیا زیاد دراوردم
mdrbig.gif


بشین ببین حالشو ببر...چون صبرت الکیه...
 

king_dani

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 می 2005
نوشته‌ها
4,970
لایک‌ها
5
سن
43
محل سکونت
London UK
دوست عزیز : من روزی 2 دفعه این بحث رو چک میکنم به امید اینکه چیزی از صحبتهای شما سر دربیارم و بتونم جوابی بدم ولی انگار نه انگار که هر دو داریم فارسی مینویسیم...
بیزحت یکم راحت تر بنویس که منم بفهمم...

قربان بسیار خوشحال هستم که تا این حد پیگیر این بحث هستید.تا پست های قبلی تان تصور من این بود که صرف تفریح اینجا می ایید.
اما باید بگویم ، بعد از شما سراب پست زده است ، و این طور که من متوجه شدم ، مفهوم نوشته های من را فهمیده است ، این دلیل خوبی ست برای اینکه حداقل من مفهوم می نویسم ، شاید به دید شما مفهوم نیاید ، یا شاید چیزی در این میان کم ست. توصیه می کنم مشخص کنید کجاهای نوشته ام نا مفهوم است. در مورد نوشتن ام هم ، اولویت اول من در نوشتن ، استاندارد نوشتن و به عبارتی دیگر علمی نوشتن ست ، بعداً به ادبی نوشتن و درست نوشتن می پردازم. خوشحال می شوم که بتوانیم بحثی منطقی را پی بگیریم.

موفق باشید
 

king_dani

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 می 2005
نوشته‌ها
4,970
لایک‌ها
5
سن
43
محل سکونت
London UK
شما منظور از دیالوگها کل آنها است اگر اینطور باشد که من قبول ندارم چون این برمیگرده که تا شعار دادن را چگونه معنی کنیم
درست است اونجاهای که گلشیفته در مورد سنتوری صحبت میکند بیشتر شبیه شعار است اما اون شعار شعاری نیست که من آزرده بشم چرا چون تا حالا آیا فیلمی داشته ایم که در سیاق سنتوری معضلات جامعه مان را توضیح دهد درسته این شعارهای را در فیلم داشت شعارهای که به نظر من باعث لطمه زدن به فیلم نشده شاید توی چشم بیاد ولی این باعث نشده که یک فیلم شعارزده درست بشه
اگر هم بود حتما منتقدین سینمایی در موردش صحبت میکردند همونطور که در همون سال که در جشنواره قرار گرفت فیلم کیمیایی هم بود و منتقدین به کیمیایی ایراد گرفته اند که فیلمی میسازد که فقط دوستاران خودش آنرا میفهمد
ولی همین منتقدین صحبتی از شعارزدگی فیلم نداشتند درست است شعار دارد اما شعارها به فیلم لطمه نزده

به نظر من علت بیشتر این اعتیادها حاکمیت است که اینجا نمیشه در موردش صحبت کرد اما نمیشه تقصیر اعتیاد سنتوری را صددرصد به حکومت داد چون توجیه نداره که بخاطر مجوز آدم معتاد بشه اما مهرجویی میخواسته حرفش را بزنه اما حرفش به نظر من یکمی نچسب میاید اما به نظر من اعتیاد این مردم اولین مقصرش حاکمیت است
پس خانه خراب شدن به نظر شما اوج بدبختی نیست پس چه میتونه باشه یک نفر معتاد که هیچ کاری نداره زن رفته پدر مادر انداختنش بیرون پول نداره و حالا خانه اش را هم از دست داده آیا اینها بدبختی نیست

سراب جان ،
بسیار خوب ، به نظر می رسد که در بحث به نقطه ای رسیدیم ، حداقل در "شعار زدگی" فیلم ، که به تعریف ما از شعار بستگی پیدا می کند.
در مورد اینکه "مشکلات جامعه" مان را کسی دیگری توضیح نداده است : عرض شود که فیلم با ظرافت و سرشار از توضیحات اوضاع زندگی ما ، می تواند شهر زیبا باشد.

در مورد اینکه منتقدین ، چیزی در مورد سنتوری و شعار زدگی ش ننوشتند ، فقط می توانم بگویم شاید زیادی بی دقت بودند یا زیادی ارفاق کردند. بالاخره از داورانی که یک دوره از روی مهربانی توسط "این وری" های ارشاد ، بعد از یکی دو دهه بی توجهی توسط "اون وری"های ارشاد دعوت می شوند ، یا از داورانی که به کوری چشم "این وری"های ارشاد ، منسوب می شوند تا به همگان اثبات شود که برای جراحی قلب هم نیاز به تخصص نیست و تعهد شرط مهم تری ست ، بعید نیست که بی طرف نباشند. گروه اول ، فرصت را مغتنم می داند که حسابی برای همفکرانش نوشابه بازکند و گروه دوم ، خداگونه مابقی اثار هنری را "داخل آدم" حساب نمی کند.

اعتیاد ، یک مسئله روانپزشکی ست ، پیش از آنکه یک مسئله اجتماعی باشد ( شاهدش قوانین سختگیرانه و تماماً شکست خورده ای ست که در کشورهایی مذهبی، همچون کشور ما به اجرا گذاشته شده و جز افزودن بر تعداد "مجرمین" کاری انجام نداده است) پس به خودم اجازه می دهم و نظر تخصصی در این زمینه می دهم:
یکی از اساتید ما ، که علاقه بلاقطعی به سیاست هم داشت ، می گفت : اعتیاد ، یک بیماری نیست، لزوماً درمان هم نمی خواهد ، مثلا در کشورهای عقب افتاده چون ما ، جمعیت عظیم جوانی داریم ، که دولت از ایجاد شغل و دادن تسهیلات ( که عوامل مهاری در شرکت در حرکت های بر اندازانه هست ) عاجز ست ، این خیل بیکاران ، هرجا بروند ، کار دست دولت می دهند ، در بهترین حالت دزد می شوند و در بدترین حال ، سیاسی کار و بلای جانش . بنابراین ، دولت هیچ وقت یکی از متحدان ش همچون اعتیاد را نابود نمی کند.
از وجه روانپزشکی اش هم ، شیوع اعتیاد در کشور ما ، حدود 9% جمعیت تخمین زده می شود ، که نظر شخصی من ست که احتمالا ً مانند همه آمار هایمان ( بیکاری را رییس جمهور زیر 8% اعلام کرد) تقلبی ست و جهت ممانعت از بروز نگرانی اجتماعی. بنابراین ، اعتیاد یک جور رفتار ست ، نه بیماری ، دیابت با این همه ادعایش در طول عمر اگر نگاه کنیم ، حدود 1% جمعیت را درگیر می کند. حالا شما فکر می کنید ، در وضعی که در همه دنیا با سعی در وارد کردن "معتادان تفننی" بیشتر به قانون ، از جمله در همین ایران ، مسئله را از حالت ناموسی خارج کنند ، فیلم یک فیلمساز که سراپای بدبختی یک فردی که از دید روانپزشکی ، با احتمالی بالای 90% مجدداً رو به مواد مخدر خواهد آورد ، چراکه مبتلا به یک جور اختلال شخصیت می باشد ، را حاکمیت نشان بدهد ، از دید علمی ، حاکمیت را از بسیاری جرایم دیگرش تبرئه نکرده است؟
معمولا ً فیلم سازان بازاری و رو حوضی ، کلیشه ها را انتخاب می کنند ، معتادی که زندگی خودش را آتش می زند ، پدر و مادری که مشخصاً در هل دادنش به این وضعیت انتحاری مقصرند ، ولی حتی سطحی نگر ترین شان ، از آن برای کوبیدن دشمن فرهنگی ش استفاده نمی کند. این کار ، یک جور توهین به شعور من بیننده ست ، که من خوشم بیاید ، و با کسی که صرفا ً به دلایل اختلاف سلیقه فرهنگی با حاکمیت به صدا در آمده ( مهرجویی ، در هیچ فیلمی ، کلیت این **** را نفی نکرده است ) همراه شوم؟ شعارزدگی از دید من همین است ، که کارگردان/نویسنده ، برای انتقال پیامش ، متصف و متصل به یک سری گزاره های کلیشه ای شود ، که درستی شان هیچ گاه به بوته آزمایش گذارده نشده . از این دید ، مهرجویی به شدت در مورد رفتار اعتیادی (دیگر نمی خواهم نام معضل را استفاده کنم ، چون توضیح دادم که چنین نیست ) شعاری عمل کرده است. در حالی که ، جامعه روانپزشکی ، که سالهاست منتظر ست که رفتاری عقلایی تر ببیند ، باید همچنان روی مذاکره با حاکمیت شرط ببندد ، چراکه اگر جناب مهرجویی در دنیای خیال مسئول مبارزه با مواد مخدر شود ، معلوم نیست چه روش هایی مشعشع تر از اخلاف ش استفاده کند.

جان کلام این که ، اگر مهرجویی ، کاری زیر متوسط ، ولی با هدف باز کردن چشم عامه به رفتار اعتیادی ساخته بود ، بسیار هم قابل تحسین بود ، ولی کار مهرجویی ، باز تولید یک دید سنتی ست به مسئله اعتیاد ، و این رفتار اگر شعارزدگی نیست ، توضیح بدهید چیست؟

اجازه بدهید در مورد "اوج بدبختی " در قسمتی دیگر بحث کنیم
موفق باشید
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
نه به بازی ها کاری داشتم و نه به فیلمنامه بی سر و ته و نه فیلم برداری زیر متوسط و نه ادیت فتضاح
واقعا هم کاری نداشتید
127fs1194685.gif

در پایان توصیه می کنم ، سنتوری را در سینمای عام گرای ایران ، حداقل در این ترد طبقه بندی نکنید ، طرفداران این فیلم ، گرچه برداشت دقیق از سینمای معناگرا ارایه نمی دهند ، ولی دوست دارند که در آن واحد فیلم شان ، برترین در نزد سینماگران مشکل پسند باشد و همزمان دل میلیون ها بیننده را به دست بیاورد . اما تحمل نخواهند کرد که شما فیلم مهرجویی بزرگ را ، "عام" خطاب کنید
ولی من تحمل می کنم و با این جمله باتوباتو صد صدر صد موافقم :

سنتوری هر چه که بود یک فیلم مخاطب عام بود که مخاطبان خاص رو هم به طور نسبی راضی نگه داشت

و البته از این جمله هم خوشم اومد و موافقم

علی نمایند های از این نسل شاید نسل امروز جذابیت کاراکتر هامون را نداشت شاید دلواپسی های علی خشن تر از کاراکتر هامون بود برای نسل امروز جایی برای مشغولیات فلسفی باقی نمی ماند که ما هامون را دوباره زنده کنیم.

///
برداشت هایی اینچنین عمیق که شما از فیلم کرده اید نداشته ام ،

من فکر می کنم حتی به خودتان زحمتی ندادید که برداشتی کنید

//////
علی عبا می پوشد و عرق می خورد و سنتور می زند و پاپ می خواند ... این می تونه نماد تناقض و سر در گمی
نسل امروز باشد که میان سنت و مدرنیته هاج و واج است و یا می تواند نماینده سنت رو به انحطاط جامعه ایرانی باشد که دیوانه شده و به دو گانگی افتاده نقطه مقابل او جاوید است که ویولن می نوازد و کراوات می زند ، او خود مدرنیته است که علی را شکست می دهد و عشقش را از او می گیرد در این میان دختران، خائنین بالفطره هستند که می خواهند مدرن شوند و شوهرشان کراوات بزند و شیک باشد . علی می بازد.... و سرنوشت محتوم سنت.اگر این جور در نظر بگیریم پایان فیلم ،مزخرفترین پایان است که می خواهد فقط کمی خوش باشد نه نابود کننده و سیاه .
 

sokOoooot

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
26 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,254
لایک‌ها
77
محل سکونت
این بود تمام ماجرای من و او
کی میره این همه راه رو

من به این که سنتوری چه بود چه کرد چه شد کاری ندارم من به این کار دارم سینمای ایران یا کلا خود ایران به این فیلم نیاز داشت از خیلی جهات

که نزاشتن :(
 

batoobato

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,977
لایک‌ها
6,559
با تشکر از جناب دنی که نگاهی عمیق دارند بنده از دو منظر به قضیه نگاه کردم آنهم در آن پست کذایی !!!!!!!!این نگاه من در آن پست بود نه اینکه کلا این دودیگاه وجود داشته باشد شما در پست های قبل به بازیگری و ساختار فیلم هم اعتراض داشتید اما حال میگویید نظری ندادید البته من با این موضوع هیچ مشکلی ندارم
شما مرتبا از شعاری بودن فیلم صحبت میکنید اما به نظر من پیام هایی که در فیلم بود گنجانده شده در داستان فیلم و موقعیت های خاص خود بود من خود از سبک های شعاری بسیار بیزارم و به نظر من بعنوان مثال در سینمای ایران مثلا در بعضی از کارهای فرمان آرا میشود شعار دادن را به وضوح دید سوال دگر من اینست مهرجویی اجازه ندارد فیلم مخاطب عام بسازد؟؟؟؟؟؟؟؟بعد هم آنکه مثلا ژان پل سارتر در داستانهای خود تکه هایی را گنجانده که قهرمانان داستان در رویارویی با موقعیت ها و در لابلای تفکرات خود خیلی چیزها را به زبان میآورند پس باید بگوییم سارتر در بعضی از داستان های خود شعار داده!!!!!!! و فاقد ارزش هنریست به نظر من دیالوگهایی که در فیلم بود در متن داستان گنجانده شده بود حال انکه من از سینمای معنا گرا کاریزمای وجودی را مثال زدم اما شما به شکل عجیبی بسطش دادین در هر صورت مخاطب قضاوت میکند و من اطمینان دارم صحبت های من و حتی به قول شما خود مهرجویی بزرگ شما را راضی نخواهد کرد چون فکر میکنم شما با پیش ضمینه فکری به داستان نگاه میکنید.........در ذکر سمبل ها باید بیان کنم که میتوانید سری به اظهارات هدایت در مورد جهان سوم و همان قضیه فاضلاب معروف بزنید در مورد صحنه ی پراکنده شدن هم میتوانید به کتاب لذات فلسفه ویل دورانت مراجعه کنید که گوشه های از صحبت های فرانتس در مورد پراکندگی ذهنی در ان گنجانده شده این درک من از صحنه ها بود و نسبیت حاکم هیچوقت ادراک من و شما را یکسان نخواهد کرد در اخر از روشن فکر زدگی و بد پنداشتن علایق مردم بیزارم باز هم با تشکر از شما..........
 

king_dani

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 می 2005
نوشته‌ها
4,970
لایک‌ها
5
سن
43
محل سکونت
London UK
واقعا هم کاری نداشتید
127fs1194685.gif


ولی من تحمل می کنم و با این جمله باتوباتو صد صدر صد موافقم :



و البته از این جمله هم خوشم اومد و موافقم



///


من فکر می کنم حتی به خودتان زحمتی ندادید که برداشتی کنید

//////
علی عبا می پوشد و عرق می خورد و سنتور می زند و پاپ می خواند ... این می تونه نماد تناقض و سر در گمی
نسل امروز باشد که میان سنت و مدرنیته هاج و واج است و یا می تواند نماینده سنت رو به انحطاط جامعه ایرانی باشد که دیوانه شده و به دو گانگی افتاده نقطه مقابل او جاوید است که ویولن می نوازد و کراوات می زند ، او خود مدرنیته است که علی را شکست می دهد و عشقش را از او می گیرد در این میان دختران، خائنین بالفطره هستند که می خواهند مدرن شوند و شوهرشان کراوات بزند و شیک باشد . علی می بازد.... و سرنوشت محتوم سنت.اگر این جور در نظر بگیریم پایان فیلم ،مزخرفترین پایان است که می خواهد فقط کمی خوش باشد نه نابود کننده و سیاه .

تشکر از لطف تون
قربان بنده در مقابل بخشی بزرگ از گفته هایتون ، واقعا ً صحبتی ندارم . فکر نمی کنم که بتوانیم مادامی که یکی نمی خواهد نظر دیگری را بپذیرد ( که کاملا ً هم محق ست که چنین باشد ) ، حداقل در این زمینه بحث کنیم.
با این حال خوشحال می شوم که بیشتر توضیح بدهید ، به واقع تا چه حد از زنان متنفر بودن را از علی سنتوری برداشت کردید ، فقط امیدوارم کارگردان محبوب تان ، تا این حد مانند شما تفکرات واپسگرایانه نداشته باشد. تمام مغرب زمین ، زنان ، استطاله ای از مردان به حساب نمی آیند که آلت گناه مرد شوند ، احتمالا ً مهرجویی هم با مهری که نسبت به زنش دارد ، حداقل مانند شما نمی اندیشد.
موفق باشید
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
تشکر از لطف تون
قربان بنده در مقابل بخشی بزرگ از گفته هایتون ، واقعا ً صحبتی ندارم . فکر نمی کنم که بتوانیم مادامی که یکی نمی خواهد نظر دیگری را بپذیرد ( که کاملا ً هم محق ست که چنین باشد ) ، حداقل در این زمینه بحث کنیم.
با این حال خوشحال می شوم که بیشتر توضیح بدهید ، به واقع تا چه حد از زنان متنفر بودن را از علی سنتوری برداشت کردید ، فقط امیدوارم کارگردان محبوب تان ، تا این حد مانند شما تفکرات واپسگرایانه نداشته باشد. تمام مغرب زمین ، زنان ، استطاله ای از مردان به حساب نمی آیند که آلت گناه مرد شوند ، احتمالا ً مهرجویی هم با مهری که نسبت به زنش دارد ، حداقل مانند شما نمی اندیشد.
موفق باشید
منظورت رو متوجه نشدم متنفر کیه؟

شما اصلا اون جمله رو نادیده بگیر .
crazy.gif


راجع به بقیه اش نظر نداری ؟
f_dkroqm_2fa11ab.gif
 

komeil66

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
773
لایک‌ها
9
محل سکونت
tehran
توصیه می کنم نقد زیر را بخوانید شاید پاسخی برای شما باشد درباره شعار زدگی و اینها هم توضیح داده




چه کسی از علی سنتوری می‌ترسد


مجتبا پورمحسن


این روزها که همه از خبرهای متعدد درباره‌ی پخش غیر قانونی فیلم«سنتوری» حرف می‌زنند، کمتر درباره‌ی خود فیلم بحث می‌شود. شاید بررسی محتوایی فیلم سنتوری، کمک‌مان کند تا بفهمیم چرا وزیر ارشاد صریحاً می‌گوید: "علی سنتوری هرگز نمایش داده نخواهد شد."

از اجاره نشین‌ها تا چادر علی سنتوری

مهرجویی، دو دهه پیش فیلم «اجاره نشین‌ها» را ساخت. فیلمی کمدی که با ظرافتی مثال‌زدنی حرف‌های مهمی داشت. مهم نبود که همه‌ی تماشاگرانِ انبوه «اجاره نشین‌ها» متوجه استعاره‌ی آن خانه‌ی معروف و ساکنانی که در حال نابودی‌اش هستند، نباشند. مهم تاثیر عمیق اما نامشهودی بود که بر تماشاگر می‌گذاشت. مهرجویی در فیلم «اجاره نشین‌ها»، یک تراژدی بزرگ را در قالب کمدی خلق کرد.

خانه‌ی بزرگ فیلم«اجاره نشین‌ها» در فیلم علی سنتوری به چادر تبدیل می‌شود و علی از دنیای کثیف بیرون، اول به خانه پناه می‌برد، وسپس به چادری که در آن زندگی‌اش را با هانیه آغاز می‌کند. «سنتوری» روایت عشقی است که علیه خودش عمل می‌کند. عشق علی به سنتورش، عشق هانیه به علی.


مهرجویی، راوی پناه بردن آدم‌ها از یک چیز به چیز دیگر است. فیلم با نریشن علی آغاز می‌شود. وقتی که می‌گوید به مترو که برود، دیگر هوای کثیف تهران وارد ریه‌ی سوخته‌اش نخواهد شد. آخرین پناهگاه علی، مرگ است. با وجود اینکه در فیلم، شخصیت اصلی به دنبال آرامش است اما نه تنها مامنی نمی‌یابد، بلکه اعتیاد به هرویین، اوج سرگشتگی‌ کسی است که در مرکز بازپروری به جسدی متحرک تبدیل می‌شود.

تا به حال فیلمهای زیادی با مضمونی مشابه در سینمای ایران ساخته شده است اما «سنتوری» ویژگی‌هایی دارد که آن را به فیلمی منحصر به فرد تبدیل می‌کند. در فیلم مهرجویی، شخصیت اصلی تظاهر به تنفر از اعتیاد نمی‌کند. معمولاً در روایت‌های کلیشه‌ای برای نمایشِ گرفتاری کاراکتر اصلی به اعتیاد، بطور اغراق‌آمیزی بر بیزاری او از مواد مخدر تاکید می‌شد اما علی، بر پایه‌ی تاویلی عمیق از کلمه‌ی «‌دچار» خلق شده است. در اکثر صحنه‌های فیلم، او توصیفی عاری از نفرت و حتا گاه عاشقانه از اعتیادش دارد. علی «‌دچار» مواد است و دچار، ترکیبی از عشق و نفرت است‌. با این همه در دو قسمت از فیلم، یکی در ابتدا و یکی در انتها‌، نفرت علی را هم می‌بینیم. نفرتی که بیش از هر چیز نشان دهنده‌ی آگاهی علی از عمق زوال خودش است.

از جنسِ سینمای مهرجوی
ی
بعضی از منتقدین، فیلم «سنتوری» را فاقد فیلمنامه و حتا طرح قوی دانسته‌اند. نمی‌دانم چطور می‌شود به فیلمی که در آن اتفاقات متعدد، از ازدواج تا خیانت رخ می‌دهد، گفت بدون فیلمنامه‌. بله، فیلم «‌سنتوری»، شخصیت‌محور است، مثل باقی فیلمهای مهرجویی. این، جنس سینمای اوست. به همین دلیل معمولاً عنوان فیلمهایش، نام کاراکتر اصلی است. «هامون»، «‌پری»، «‌لیلا»، «‌سارا»، «‌بانو»و حالا «علی سنتوری»... اما این فیلم نیز مثل بقیه‌ی آثار مهرجویی علیرغم شخصیت‌محوری، فیلمنامه دارد و البته ویژگی‌های تکنیکی خیلی خوبی دارد که کمتر در سینمای ایران استفاده می‌شود.


فیلم از صحنه‌ای شروع می‌شود که به آن باز نمی‌گردد. جالب اینکه بعضی از منتقدین، این را ضعف فیلم قلمداد کرده‌اند. آنها می‌پرسند که علی ناامید و سرگشته که قرار است دیگر از مترو بیرون نیاید، در کجای بقیه‌ی فیلم قرار دارد. اتفاقاً همین شروع فیلم، پایان غم‌انگیز فیلمی است که ظاهراً پایانی خوش دارد. اما در واقع علی به همان دنیای کثیف بیرون از مرکز بازپروری باز می‌گردد و باز هم مواد مصرف می‌کند و به جایی می‌رسد که زوالش در خودش است، علی سنتوری، پیش به سوی مرگ.

موسیقی، در فیلم سنتوری نقش مهمی دارد‌. تا جاییکه حتا عده‌ای می‌گویند اگر صدای محسن چاووشی نبود،«علی سنتوری» اصلاً قابل تحمل نبود. نمی‌دانم آیا می‌توان درباره‌ی این فرض محال حرف زد یا نه؛ اما در یک دهه‌ی گذشته خیلی‌ها از ترانه در متن فیلمهایشان استفاده کرده‌اند و نتیجه، بیش از نمونه‌های فیلمفارسی قبل از انقلاب نشده است. از طرفی اکثر ترانه‌های فیلم، قبل از پخش گسترده‌ فیلم در فضای مجازی اینترنت در دسترس بود و برای بسیاری از تماشاگران فیلم، تازگی‌اش از دست رفته‌ بود. هنر مهرجویی در استفاده از صدای چاووشی و صدای جادویی سنتور کامکار، مجموعه‌ای بکر را به وجود آورده است.اتفاقاً خیلی ارزشمند است که فیلمی علیرغم استفاده‌ی زیاد از موسیقی، همچنان استقلالش را حفظ کند و تاثیرگذار باشد.

درباره‌ی نکات فنی فیلم چندان نمی‌شود نظر داد. چون کپی‌هایی که الان وارد بازار شده، نسخه‌های پینه‌دوزی شده‌ی تراک‌های متعد است. به همین دلیل کات‌های متعددی که در این نسخه‌ها هست، قضاوت درباره‌ی فیلم را سخت می‌کند. ولی بعضی اوقات به نظر می‌رسد کات‌ها، نابه‌جا و تحمیلی است. با این حال مهرجویی از جامپ‌کات‌های کلیشه‌‌ای که معمولاً در فیلمهای اینچنینی استفاده می‌شود، اجتناب کرده است.

شعار زدگی؟
می‌گویند سنتوری، فیلمی شعار‌زده درباره‌ی اعتیاد است و این برای مهرجویی خوب نیست. من با این نظر مخالفم. «سنتوری» بیش از اینکه فیلمی درباره‌ی اعتیاد باشد، فیلمی شخصی است. اصلاً هنر وقتی خلق می‌شود که هنرمند جامعه را در یک فرد به تصویر می‌کشد. در عین حال باید در نظر داشت که وقتی وارد مقوله‌ی اعتیاد می‌شویم ناگزیر از استفاده از ادبیاتی معمول می‌شویم. مهرجویی از این ادبیات در فیلمش بهره برده و با اضافه کردن ظرایفی آن را در بافت فیلم نشانده است.
از یاد نبریم که مهرجویی، فیلمسازی اجتماعی است. این اجتماعی بودن نه ضعف او به حساب می‌آید و نه نقطه ی قوتش است. مهرجویی در چنین فضایی، فیلم می‌سازد. آن‌ها که از شعار زدگی«سنتوری» می‌گویند باید دو نکته را در نظر داشته باشند. اول اینکه تعداد دیالوگ‌های پیرامون اعتیاد (نه خود اعتیاد) خیلی کم است. ثانیاً سینمای مهرجویی ایجاب می‌کند که نگاه اجتماعی‌تری داشته باشد. مهرجویی، کیارستمی نیست که با افتخار در مصاحبه‌اش بگوید فیلم بعدی او، برداشتی است طولانی از برخورد موج‌های دریا با دو تخم لاک پشت در ساحل. آن سینما، سینمای کیارستمی است.

هم ستاره، هم بازیگر
جان مالکوویچ در مصاحبه‌ای گفته بود که ستارگان برای سینما پول می‌سازند تا بازیگران با استفاده از آن پول‌ها، بازی کنند. در تعریفی ساده، ستاره‌ی سینما به کسی گفته می‌شود که تماشاگر به خاطر او، به فیلم اطمینان کند و راهی سالن سینما شود.

انصافاً رادان ستاره است. او اگرچه با بازی در فیلمی بسیار کم ارزش به نام«شور عشق» وارد سینما شد اما خیلی زود راهی متفاوت در پیش گرفت. بعد از آن من یادم نمی‌آید که رادان در فیلم بدی بازی کرده باشد. شاید بعضی از فیلم‌های او متوسط بودند، اما بد نبودند. با این وجود رادان همچنان ستاره می‌ماند. عکس او در بیلبوردهای تبلیغاتی، نقش بسته و همچنان نامش در فهرست بازیگران یک فیلم، تضمینی برای بازگشت سرمایه است. بازیگری که زمانی رویایش حضور در صفحه‌ی اول نشریات زرد بود، حالا به «بازیگری» درجه یک تبدیل شده است. کسی که نقش را مال خودش می‌کند. مخاطب سنتوری نمی‌تواند نقش علی را از رادان تفکیک کند. او نقش را در اختیار می‌گیرد. تصویر «علی سنتوری» با بازی بازیگری دیگر، خیلی سخت به نظر می‌رسد و این نشان می‌دهد که رادان راه بازیگران بزرگ را در پیش گرفته است. می‌شود گفت که رادان هم ستاره است، هم بازیگری خوب.


گلشیفته فراهانی هم در سنتوری بازی خوبی ارایه می‌کند. صحنه‌ی اولین مواجهه‌ی هانیه و جاوید، هنر گلشیفته فراهانی را نشان می‌دهد. آنجا که او چنان بازی ظریفی انجام می‌دهد که گاهی برخوردهایش این تصور را در مخاطب ایجاد می‌کند که نکند دارد واکنش طبیعی بازیگری را پس از کات در صحنه‌ی فیلمبرداری تماشا می‌کند.

چه کسی می‌ترسد
«سنتوری» فیلمی به شدت انتقادی است. در صحنه‌ای از فیلم، علی برای معتادانی که به او پناه آورده‌اند لقمه‌ی غذا می‌گیرد و پس از آن بزن و بکوب معتادان صحنه‌‌ی رقت‌انگیزی را رقم می‌زند. فیلمساز با کمی حوصله، بدون اغراق این واقعیت را عیان می‌سازد که هر یک از معتادان کپرنشین می‌توانند مثل علی سنتوری باشند. ممکن است هر کدام آن‌ها استعدادی باشند که جامعه، هرز داده است.

شخصیت آقای «بلورچی»، اوج انتقادی است که مهرجویی به جامعه وارد می‌کند. او مثل مخملباف که در فیلم«عروسی خوبان» تصویری شتاب‌زده و شعاری از«مرفهین» (دقیقاً همین کلمه!) ارایه کرد؛ پایه‌های فکری قشر بازاری سنتی را علناً به نقد نمی‌کشد. در فیلم «سنتوری»، بلورچی رییس صنف بلور فروشان است. از آن دست آدم‌هایی که همیشه توسط حکومت حمایت و تقدیر شده‌اند. مردانی که نماز ظهرشان را در مسجد بازار می‌خوانند، معتمد شیوخِ مساجد هستند، نماز و روزه‌شان ترک نمی‌شود، اما همه‌ی این کارها را با نیتی منفعت‌طلبانه انجام می‌دهند. کسانی که برای جلب نظر خدا، تسبیح می‌زنند و در مقابل، غیر‌انسانی‌ترین رفتار را با اطرافیان خود دارند.

بلورچی و زنش، نماینده‌ی ‌قشری هستند که برایشان بیزاری از ساز و موسیقی (برخاسته از یک تلقی مذهبی) بر هر چیزی اهمیت بیشتری دارد. صحنه‌ای که در آن علی به خانه‌ی پدرش می‌رود و مراسم مذهبی مادرش را به هم می‌زند، تکان‌دهنده است. برای خانم بلورچی حفظ «آبرو» نزد مهمانان مراسمش، مهم‌تر از وضع رقت‌انگیز فرزند معتادش است. در صحنه ا‌ی دیگر وقتی«بلورچی» به منزل پسرش می‌رود تا مثلاً به او کمک کند؛ مجبور می‌شود به خواست علی، به او مواد تزریق کند. خنده‌های علی، هجویه‌ای است بر دلسوزی از سرِ تکلیفِ پدری که محتسب‌مابانه زندگی کرده است. کسی که در بلبشوی اقتصاد افسار‌گسیخته‌ی ایران که هنوز ریشه در قدرت سنتی بازار دارد، در روزنامه‌ی «شرق»، فتوحات اقتصادی، و «خدمتگزاری»‌اش به خلق مومن را رپرتاژ آگهی می‌کند اما با شیوه‌ی زندگی‌اش، هستی فرزندش را بر باد می‌دهد. سنتوری روایت زوال هستی استعدادهایی است که زیر سلطه‌ی عابدان ریاکار خرد می‌شوند.

مهرجویی پیکان انتقاد را به سوی گروهی گرفته است که فرصت‌طلبانه سعی کرده‌اند در ظاهر از کشمکش‌های سیاسی کنار بمانند اما در واقع جامعه را به سوی نقطه‌ی جوشی برده‌اند که در آن همه چیز از هم گسیخته شده و انفجار ناگوار اجتماعی رخ داده است.
«سنتوری»، فیلم کلماتِ ناممنوع است. فیلم کلماتی مثل«دیوث» و«گه» که روزی چند‌بار در دیالوگ‌های مردم ما - از عامی تا روشنفکر- استفاده می‌شود اما قرار است در ویترین گذاشته نشود. «سنتوری»، انعکاس نابسامانی‌های شدید اجتماعی است که در نتیجه‌ی آن هانیه، با مردان دیگر خوش می‌گذراند تا پول هرویین شوهر تباه شده‌اش را بپردازد.

سنتوری‌، فیلمی است که هر روز صدها بار پیرامونمان اتفاق می‌افتد اما قرار نیست در سینما نشان داده شود. چرا که بعضی‌ها از تماشای خودشان وحشت‌زده می‌شوند. واقعاً می‌ترسند.

منبع : رادیو زمانه

//////////
////////
//////
////
//


شما فقط فیلم رو از نظر اعتیاد و مسائلش می بینید در حالی که موضوع اصلی فیلم اعتیاد نیست به نظر من .
f_mehraboonkhm_7faa009.gif
 
بالا