توصیه می کنم نقد زیر را بخوانید شاید پاسخی برای شما باشد درباره شعار زدگی و اینها هم توضیح داده
چه کسی از علی سنتوری میترسد
مجتبا پورمحسن
این روزها که همه از خبرهای متعدد دربارهی پخش غیر قانونی فیلم«سنتوری» حرف میزنند، کمتر دربارهی خود فیلم بحث میشود. شاید بررسی محتوایی فیلم سنتوری، کمکمان کند تا بفهمیم چرا وزیر ارشاد صریحاً میگوید: "علی سنتوری هرگز نمایش داده نخواهد شد."
از اجاره نشینها تا چادر علی سنتوری
مهرجویی، دو دهه پیش فیلم «اجاره نشینها» را ساخت. فیلمی کمدی که با ظرافتی مثالزدنی حرفهای مهمی داشت. مهم نبود که همهی تماشاگرانِ انبوه «اجاره نشینها» متوجه استعارهی آن خانهی معروف و ساکنانی که در حال نابودیاش هستند، نباشند. مهم تاثیر عمیق اما نامشهودی بود که بر تماشاگر میگذاشت. مهرجویی در فیلم «اجاره نشینها»، یک تراژدی بزرگ را در قالب کمدی خلق کرد.
خانهی بزرگ فیلم«اجاره نشینها» در فیلم علی سنتوری به چادر تبدیل میشود و علی از دنیای کثیف بیرون، اول به خانه پناه میبرد، وسپس به چادری که در آن زندگیاش را با هانیه آغاز میکند. «سنتوری» روایت عشقی است که علیه خودش عمل میکند. عشق علی به سنتورش، عشق هانیه به علی.
مهرجویی، راوی پناه بردن آدمها از یک چیز به چیز دیگر است. فیلم با نریشن علی آغاز میشود. وقتی که میگوید به مترو که برود، دیگر هوای کثیف تهران وارد ریهی سوختهاش نخواهد شد. آخرین پناهگاه علی، مرگ است. با وجود اینکه در فیلم، شخصیت اصلی به دنبال آرامش است اما نه تنها مامنی نمییابد، بلکه اعتیاد به هرویین، اوج سرگشتگی کسی است که در مرکز بازپروری به جسدی متحرک تبدیل میشود.
تا به حال فیلمهای زیادی با مضمونی مشابه در سینمای ایران ساخته شده است اما «سنتوری» ویژگیهایی دارد که آن را به فیلمی منحصر به فرد تبدیل میکند. در فیلم مهرجویی، شخصیت اصلی تظاهر به تنفر از اعتیاد نمیکند. معمولاً در روایتهای کلیشهای برای نمایشِ گرفتاری کاراکتر اصلی به اعتیاد، بطور اغراقآمیزی بر بیزاری او از مواد مخدر تاکید میشد اما علی، بر پایهی تاویلی عمیق از کلمهی «دچار» خلق شده است. در اکثر صحنههای فیلم، او توصیفی عاری از نفرت و حتا گاه عاشقانه از اعتیادش دارد. علی «دچار» مواد است و دچار، ترکیبی از عشق و نفرت است. با این همه در دو قسمت از فیلم، یکی در ابتدا و یکی در انتها، نفرت علی را هم میبینیم. نفرتی که بیش از هر چیز نشان دهندهی آگاهی علی از عمق زوال خودش است.
از جنسِ سینمای مهرجویی
بعضی از منتقدین، فیلم «سنتوری» را فاقد فیلمنامه و حتا طرح قوی دانستهاند. نمیدانم چطور میشود به فیلمی که در آن اتفاقات متعدد، از ازدواج تا خیانت رخ میدهد، گفت بدون فیلمنامه. بله، فیلم «سنتوری»، شخصیتمحور است، مثل باقی فیلمهای مهرجویی. این، جنس سینمای اوست. به همین دلیل معمولاً عنوان فیلمهایش، نام کاراکتر اصلی است. «هامون»، «پری»، «لیلا»، «سارا»، «بانو»و حالا «علی سنتوری»... اما این فیلم نیز مثل بقیهی آثار مهرجویی علیرغم شخصیتمحوری، فیلمنامه دارد و البته ویژگیهای تکنیکی خیلی خوبی دارد که کمتر در سینمای ایران استفاده میشود.
فیلم از صحنهای شروع میشود که به آن باز نمیگردد. جالب اینکه بعضی از منتقدین، این را ضعف فیلم قلمداد کردهاند. آنها میپرسند که علی ناامید و سرگشته که قرار است دیگر از مترو بیرون نیاید، در کجای بقیهی فیلم قرار دارد. اتفاقاً همین شروع فیلم، پایان غمانگیز فیلمی است که ظاهراً پایانی خوش دارد. اما در واقع علی به همان دنیای کثیف بیرون از مرکز بازپروری باز میگردد و باز هم مواد مصرف میکند و به جایی میرسد که زوالش در خودش است، علی سنتوری، پیش به سوی مرگ.
موسیقی، در فیلم سنتوری نقش مهمی دارد. تا جاییکه حتا عدهای میگویند اگر صدای محسن چاووشی نبود،«علی سنتوری» اصلاً قابل تحمل نبود. نمیدانم آیا میتوان دربارهی این فرض محال حرف زد یا نه؛ اما در یک دههی گذشته خیلیها از ترانه در متن فیلمهایشان استفاده کردهاند و نتیجه، بیش از نمونههای فیلمفارسی قبل از انقلاب نشده است. از طرفی اکثر ترانههای فیلم، قبل از پخش گسترده فیلم در فضای مجازی اینترنت در دسترس بود و برای بسیاری از تماشاگران فیلم، تازگیاش از دست رفته بود. هنر مهرجویی در استفاده از صدای چاووشی و صدای جادویی سنتور کامکار، مجموعهای بکر را به وجود آورده است.اتفاقاً خیلی ارزشمند است که فیلمی علیرغم استفادهی زیاد از موسیقی، همچنان استقلالش را حفظ کند و تاثیرگذار باشد.
دربارهی نکات فنی فیلم چندان نمیشود نظر داد. چون کپیهایی که الان وارد بازار شده، نسخههای پینهدوزی شدهی تراکهای متعد است. به همین دلیل کاتهای متعددی که در این نسخهها هست، قضاوت دربارهی فیلم را سخت میکند. ولی بعضی اوقات به نظر میرسد کاتها، نابهجا و تحمیلی است. با این حال مهرجویی از جامپکاتهای کلیشهای که معمولاً در فیلمهای اینچنینی استفاده میشود، اجتناب کرده است.
شعار زدگی؟
میگویند سنتوری، فیلمی شعارزده دربارهی اعتیاد است و این برای مهرجویی خوب نیست. من با این نظر مخالفم. «سنتوری» بیش از اینکه فیلمی دربارهی اعتیاد باشد، فیلمی شخصی است. اصلاً هنر وقتی خلق میشود که هنرمند جامعه را در یک فرد به تصویر میکشد. در عین حال باید در نظر داشت که وقتی وارد مقولهی اعتیاد میشویم ناگزیر از استفاده از ادبیاتی معمول میشویم. مهرجویی از این ادبیات در فیلمش بهره برده و با اضافه کردن ظرایفی آن را در بافت فیلم نشانده است.
از یاد نبریم که مهرجویی، فیلمسازی اجتماعی است. این اجتماعی بودن نه ضعف او به حساب میآید و نه نقطه ی قوتش است. مهرجویی در چنین فضایی، فیلم میسازد. آنها که از شعار زدگی«سنتوری» میگویند باید دو نکته را در نظر داشته باشند. اول اینکه تعداد دیالوگهای پیرامون اعتیاد (نه خود اعتیاد) خیلی کم است. ثانیاً سینمای مهرجویی ایجاب میکند که نگاه اجتماعیتری داشته باشد. مهرجویی، کیارستمی نیست که با افتخار در مصاحبهاش بگوید فیلم بعدی او، برداشتی است طولانی از برخورد موجهای دریا با دو تخم لاک پشت در ساحل. آن سینما، سینمای کیارستمی است.
هم ستاره، هم بازیگر
جان مالکوویچ در مصاحبهای گفته بود که ستارگان برای سینما پول میسازند تا بازیگران با استفاده از آن پولها، بازی کنند. در تعریفی ساده، ستارهی سینما به کسی گفته میشود که تماشاگر به خاطر او، به فیلم اطمینان کند و راهی سالن سینما شود.
انصافاً رادان ستاره است. او اگرچه با بازی در فیلمی بسیار کم ارزش به نام«شور عشق» وارد سینما شد اما خیلی زود راهی متفاوت در پیش گرفت. بعد از آن من یادم نمیآید که رادان در فیلم بدی بازی کرده باشد. شاید بعضی از فیلمهای او متوسط بودند، اما بد نبودند. با این وجود رادان همچنان ستاره میماند. عکس او در بیلبوردهای تبلیغاتی، نقش بسته و همچنان نامش در فهرست بازیگران یک فیلم، تضمینی برای بازگشت سرمایه است. بازیگری که زمانی رویایش حضور در صفحهی اول نشریات زرد بود، حالا به «بازیگری» درجه یک تبدیل شده است. کسی که نقش را مال خودش میکند. مخاطب سنتوری نمیتواند نقش علی را از رادان تفکیک کند. او نقش را در اختیار میگیرد. تصویر «علی سنتوری» با بازی بازیگری دیگر، خیلی سخت به نظر میرسد و این نشان میدهد که رادان راه بازیگران بزرگ را در پیش گرفته است. میشود گفت که رادان هم ستاره است، هم بازیگری خوب.
گلشیفته فراهانی هم در سنتوری بازی خوبی ارایه میکند. صحنهی اولین مواجههی هانیه و جاوید، هنر گلشیفته فراهانی را نشان میدهد. آنجا که او چنان بازی ظریفی انجام میدهد که گاهی برخوردهایش این تصور را در مخاطب ایجاد میکند که نکند دارد واکنش طبیعی بازیگری را پس از کات در صحنهی فیلمبرداری تماشا میکند.
چه کسی میترسد
«سنتوری» فیلمی به شدت انتقادی است. در صحنهای از فیلم، علی برای معتادانی که به او پناه آوردهاند لقمهی غذا میگیرد و پس از آن بزن و بکوب معتادان صحنهی رقتانگیزی را رقم میزند. فیلمساز با کمی حوصله، بدون اغراق این واقعیت را عیان میسازد که هر یک از معتادان کپرنشین میتوانند مثل علی سنتوری باشند. ممکن است هر کدام آنها استعدادی باشند که جامعه، هرز داده است.
شخصیت آقای «بلورچی»، اوج انتقادی است که مهرجویی به جامعه وارد میکند. او مثل مخملباف که در فیلم«عروسی خوبان» تصویری شتابزده و شعاری از«مرفهین» (دقیقاً همین کلمه!) ارایه کرد؛ پایههای فکری قشر بازاری سنتی را علناً به نقد نمیکشد. در فیلم «سنتوری»، بلورچی رییس صنف بلور فروشان است. از آن دست آدمهایی که همیشه توسط حکومت حمایت و تقدیر شدهاند. مردانی که نماز ظهرشان را در مسجد بازار میخوانند، معتمد شیوخِ مساجد هستند، نماز و روزهشان ترک نمیشود، اما همهی این کارها را با نیتی منفعتطلبانه انجام میدهند. کسانی که برای جلب نظر خدا، تسبیح میزنند و در مقابل، غیرانسانیترین رفتار را با اطرافیان خود دارند.
بلورچی و زنش، نمایندهی قشری هستند که برایشان بیزاری از ساز و موسیقی (برخاسته از یک تلقی مذهبی) بر هر چیزی اهمیت بیشتری دارد. صحنهای که در آن علی به خانهی پدرش میرود و مراسم مذهبی مادرش را به هم میزند، تکاندهنده است. برای خانم بلورچی حفظ «آبرو» نزد مهمانان مراسمش، مهمتر از وضع رقتانگیز فرزند معتادش است. در صحنه ای دیگر وقتی«بلورچی» به منزل پسرش میرود تا مثلاً به او کمک کند؛ مجبور میشود به خواست علی، به او مواد تزریق کند. خندههای علی، هجویهای است بر دلسوزی از سرِ تکلیفِ پدری که محتسبمابانه زندگی کرده است. کسی که در بلبشوی اقتصاد افسارگسیختهی ایران که هنوز ریشه در قدرت سنتی بازار دارد، در روزنامهی «شرق»، فتوحات اقتصادی، و «خدمتگزاری»اش به خلق مومن را رپرتاژ آگهی میکند اما با شیوهی زندگیاش، هستی فرزندش را بر باد میدهد. سنتوری روایت زوال هستی استعدادهایی است که زیر سلطهی عابدان ریاکار خرد میشوند.
مهرجویی پیکان انتقاد را به سوی گروهی گرفته است که فرصتطلبانه سعی کردهاند در ظاهر از کشمکشهای سیاسی کنار بمانند اما در واقع جامعه را به سوی نقطهی جوشی بردهاند که در آن همه چیز از هم گسیخته شده و انفجار ناگوار اجتماعی رخ داده است.
«سنتوری»، فیلم کلماتِ ناممنوع است. فیلم کلماتی مثل«دیوث» و«گه» که روزی چندبار در دیالوگهای مردم ما - از عامی تا روشنفکر- استفاده میشود اما قرار است در ویترین گذاشته نشود. «سنتوری»، انعکاس نابسامانیهای شدید اجتماعی است که در نتیجهی آن هانیه، با مردان دیگر خوش میگذراند تا پول هرویین شوهر تباه شدهاش را بپردازد.
سنتوری، فیلمی است که هر روز صدها بار پیرامونمان اتفاق میافتد اما قرار نیست در سینما نشان داده شود. چرا که بعضیها از تماشای خودشان وحشتزده میشوند. واقعاً میترسند.
منبع : رادیو زمانه
//////////
////////
//////
////
//
شما فقط فیلم رو از نظر اعتیاد و مسائلش می بینید در حالی که موضوع اصلی فیلم اعتیاد نیست به نظر من .